چهارشنبه, ۱۵ اسفند, ۱۴۰۳ / 5 March, 2025
مجله ویستا

دردسرهای اشغال افغانستان


دردسرهای اشغال افغانستان

این مقاله به فساد گسترده موجود در میان مقامات افغان و همچنین پرداخت پول از جانب برخی سرویس های امنیتی آمریکا به مقامات افغان و باز تاب های آن می پردازد

افشاگریهای تازه ، توسط گروههای نامشخص در حکومت ایالات متحده مبنی بر این که محمد ضیا صالحی ، یکی از دستیاران حامد کرزای رییس جمهور افغانستان از حقوق بگیران سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا ( سیا ) بوده است ، بار دیگر توجهات را به تفاوت میان حرف و عمل در سیاست های اشغال افغانستان معطوف کرده است . در حالی که واشنگتن ، یکی از اصلی ترین اهداف خود از تغییر رهیافت در افغانستان را رسیدن به « حکمرانی خوب » عنوان کرده اما مشخص است که ضرورت های ادامه جنگی منفور موجب ناکامی در رسیدن به این هدف شده است .

بر اساس گزارش منتشره در نیویورک تایمز ، صالحی رییس اجرایی شورای عالی امنیت ملی افغانستان ، که گفته می شود پیوندهای نزدیکی با رییس جمهور دارد و توانسته از اقدامات ضد فساد بگریزد ، سالهاست که در فهرست حقوق بگیران سیا قرار دارد . همین گزارش می افزاید که مقامات آمریکایی از اقدام سازمان های اطلاعاتی در پرداخت پول به مقامات افغان دفاع می کنند « حتی اگر این کار باعث شود که آنها به عناصری فاسد و نامطلوب تبدیل شوند . » ظاهرا اتخاذ چنین شیوه هایی ضروری هستند زیرا افغانستان « محل دشواری » است و آمریکا قبل از انجام هر اقدامی نیاز به هوشمندی و محاسبه دارد . با این وجود باید توجه داشت تضعیف یک قدرت اشغالگر ، خود به خود باعث قوت گیری طرفداران حکومت فاسدان ( Kleptocrat) خواهد شد .

اجری طرحهای مشترک آمریکا و پیمان آتلانتیک شمالی ( ناتو ) ، نیازمند اتکا به مقامات سرکش شبه نظامی برای فراهم کردن امنیت و انجام اقدامات کمکی است . البته این کار مستلزم آن است که متحدان مشکوک افغان که موانعی برای دستیابی به حکومت قانون به شمار می آیند نیز به بازی گرفته شوند . می توان گفت تقویت موقعیت سیاسی روسای کم اهمیت ارتش های خصوصی نظیر متیوالله خان در ولایت اُروزگان ، نتیجه انتخاب آنها توسط ناتو به عنوان شرکای تغذیه ماشین جنگی غرب است .

ایالات متحده بخاطر ضرورتهای عملی ، از شخصیت هایی مانند خان و صالحی در جنگی که به ریگ روان شبیه است حمایت می کند در حالی که نهادها و سازمانهای قانونی مرتبط با بخش های اطلاعاتی و امنیتی یا غیر قابل اتکا هستند و یا توان لازم را ندارند . جالب این که پرورش دهندگان آمریکایی این پول شویان و مهره های اصلی مواد مخدر در افغانستان ، از داشتن این ارتباطات به هیچ وجه پشیمان نیستند زیرا همه این اعمال در جنگی که ارتش آمریکا در آن زیر فشار است تا موفقیت های عینی برای توجیه این حمله کسب کند ، عادلانه محسوب می شود .

پر کردن جیب این عناصر فاسد و تقویت غیر قانونی آنها در سیاست تکه تکه شده ملی ، آن نتایجی که ارتش و دستگاههای اطلاعاتی آمریکا اعلام می کنند به همراه نخواهد آورد . چیزی که در این جنگ آمریکاییها از افغانها ندیده اند ، همان وفاداری است . چنانکه معروف است بسیاری از منابع مخفی افغان ، با طالبان هم پیوندهایی دارند . یکی از مهمترین دلایلی که آمریکا نتوانسته علی رغم نزدیک به یک دهه جنگ ، توجه اصلی خود را به اهداف طالبان متمرکز کند ، مشکل جاسوسان دوجانبه و حقه بازی هایی است که آمریکا در افغانستان و پاکستان با آن روبروست . اعتراف عناصر منصف شاغل در دستگاههای اطلاعاتی آمریکا درباره زد و بند با افغانها نشان می دهد که بخش های مختلف دولت آمریکا در این مورد در جهت مخالف و متضاد هم عمل می کنند .

ژنرال دیوید پترائوس ، فرمانده نیروهای آمریکایی در افغانستان ، اولویت اصلی اش را به مبارزه با فساد در رژیم کرزای اختصاص داده است . واشنگتن پست اعلام کرد که پترائوس « تلاش های زیادی به کار برده است تا دامنه و شیوه دزدی و رشوه خواری در حکومت افغانستان را برملا کند . » در همین راستا کارگروه مبارزه با جرایم با کمک دستگاه اطلاعاتی آمریکا ، اداره مبارزه با مواد مخدر ، کارشناسان دادگستری و پلیس ایجاد شد . این کارگروه به عنوان بخشی از روند تحقیق درباره به جیب زدن میلیاردها دلار پول ، توسط اعضای دفتر رییس جمهور کرزای و بروکراتهای افغان برای خرید و جلب متحدان سیاسی ، مدت کوتاهی در ماه جولای صالحی را بازداشت کرده بود .

بخش بزرگی از رای دهندگان در انتخابات کنگره آمریکا طرفدار جنگ علیه فساد در افغانستان به عنوان بهترین راه حل برای شکست طالبان هستند . قانون گذاران آمریکایی با آگاهی از واکنش منفی رای دهندگان خسته از جنگ ، بطور فزاینده ای از حکومت می خواهند تا شیوه دخالت کم هزینه اما دراز مدت را که بتواند در افغانستان ثبات ایجاد کند ، برگزیند . برخی از اعضای ضد فساد کنگره به توقف بخشی از کمک های آمریکا به افغانستان رای داده اند مگر این که دولت فاسد و اشرافی کرزای شیوه اش را اصلاح کند .

این افراد که می خواهند سوء مدیریت در افغانستان را اصلاح کنند به مکتب فکری « ملت سازی » تعلق دارند که معتقدند هدف آمریکا باید تقویت و سالم سازی نهادهای نوپا باشد . واقعیت این است که رویاهای با شکوهِ ساختن دوباره افغانستان و تبدیل آن به پایگاه میانه روی و دموکراسی که به مردم پاسخگو باشد ، توسط « مردان جنگ » که در لباس نظامی یا غیر نظامی قرار دارند و هدف اصلی شان جلوگیری از پیشرفت طالبان به هر قیمت است ، ضعیف شده است . مشغله اصلی مقامات ارشد نظامی آمریکا ، که ساز مخالف حکومت اوباما در تعیین برنامه زمان بندی برای خروج از افغانستان را کوک کرده اند ، هماهنگ کردن مواضع گوناگون و غلبه بر شکاف عمیق موجود بر سر رهیافتهاست . ژنرال پترائوس اعلام کرده بود که او مسوولیت جنگ را بر عهده نگرفته تا به سادگی شاهد « خروج محترمانه » ارتش باشد . ژنرال جیمز کانوی فرمانده تفنگداران آمریکایی با پیگیری سخنان او به طور تلویحی از اوباما انتقاد کرده و گفته بود اوباما با تهیه طرح بازگرداندن زود هنگام سربازان امریکایی به خانه « همزمان با مخاطبان مختلفی سخن گفته است . »

استنلی مک کریستال ، فرمانده بر کنار شده آمریکایی انتقاد نیش داری از اوباما کرد که به قیمت از دست دادن مقامش تمام شد . او گفت که به نظر می رسد اوباما « چندان توجهی به جنگ ندارد . » پس از این گفتار بود که تاثیرات مخالفت رییس جمهور آمریکا با طولانی شدن اشغال افغانستان ، نظرات مختلف را به خود جلب کرد . برخی ناطران تا جایی پیش رفتند که حتی به شمردن موارد کمی که اوباما در سخنرانی هایش از کلمه « افغانستان » در مقایسه با عبارات « مراقبتهای بهداشتی » و یا « مقررات مالی » استفاده کرده بود ، پرداختند و گفتند که عزم و اراده او برای پیش برد جنگ ضعیف است .

اخیرا اختلاف داخلی در میان بخش های مختلف دولت آمریکا بر سر پیشبرد جنگ و زمان خروج نیروها بسیار زیاد شده است بطوری که شخصیت های دولتی در حضور مطبوعات و با هدف ناکام گذاردن رقبای خود از آنها بدگویی می کنند . عواقب چنین آبروریزیها و مشت زنی به حریفان خیالی ، چیزی جز براه افتادن جنگ داخلی در میان سیا ، اف بی آی ، پنتاگون ، وزارت خارجه و کاخ سفید نبوده است .

سرزنش اوباما به خاطر انفعال در برابر این شکاف های داخلی و یا ضعف اراده در جنگ ، صرفا واکنشی سطحی به آشفتگی های سیاسی موجود است . مساله عمیق تری که ایالات متحده در افغانستان با آن روبروست این است که اشغال طولانی مدت ، به طور طبیعی باعث ایجاد تردید ، آشفتگی و تضاد در نظام سیاسی کشور مهاجم خواهد شد . اثرات سلطه به طور اجتناب ناپذیری در داخل کشور ، نتیجه عکس بر جای می گذارد . تردید ها و آشفتگی ناشی از آن نه تنها ارتش اشغال گر را دلسرد می کند ، بلکه همچنین موجب نابودی ظرفیت جوامع زیر اشغال برای ساختن نهادهای مسوول خواهد شد . در حالی که افغانستان برای ساختن دولتی با ثبات که انتظارات مردم را برآورده کند می جنگد ، سرزنش مداوم کرزای و سیاستمداران طماع افغان ، تنزل موضوع و در بهترین حالت توجیحی ناقص است چرا که گناه اشغالگری نیز باید به حساب آید .

سریرام چالیا

برگردان : حسن توان

منبع : آسیا تایمز ۳۱ آگوست ۲۰۱۰