جمعه, ۱۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 31 January, 2025
اقتصاد منازعات
علم متداول اقتصاد عموما حول مبادلات اقتصادی شکل گرفت که معمولا برای دو طرف سودآور بوده و حالت برد-برد را برقرار میکند، اما اخیرا بخشی از اقتصاددانان به موضوعی متمایل شدهاند که ماهیت آن متفاوت از حالت یاده شده است و این موضوع منازعات نظامی هم در سطح بینالمللی و هم در سطح کشوری و درون کشوری است.
این تحقیقات و مطالعات تا جایی گسترش یافته که امروز به صراحت از اصطلاح اقتصاد منازعات(۱) یا «اقتصاد دفاع» (۲) سخن گفته میشود؛ در حالی که پیش از این مساله جنگ و منازعات تنها مورد مطالعه محققان علوم سیاسی قرار داشت.
کسی که بیش از همه در شکل گیری این حوزه نقش داشته، جک هیراشلایفر(۳) استاد دانشگاه یوسیالای است. وی تلاش کرد تا منطق اقتصاد مبنی بر بهینهسازی را در تصمیم گیری افراد حین تخصیص منابع بین تولید و نزاع بر سر تصاحب تولید دیگران اعمال کند و به این ترتیب تحلیلی اقتصادی از منازعات بشری ارائه نماید. میتوان با توصیف یک مدل ساده درکی از چگونگی مباحث موجود در این حوزه بهدست آورد. فرض کنید که تابعی ریاضی وجود دارد که برحسب میزان منابع صرف شده روی هزینههای نظامی احتمال پیروزی را مشخص کند. به این تابع، اصطلاحا «تکنولوژی منازعه» گفته میشود که ورودی آن میزان هزینههای نظامی دو طرف است. فرض کنید که منازعه بر سر سرزمینی است دارای چاههای نفت و درآمد مشخصی را برای طرف پیروز به ارمغان خواهد آورد. در این صورت منفعت هرکس امید ریاضی تصاحب درآمد مذکور (احتمال پیروزی ضرب در درآمد مذکور) منهای هزینه منازعه خواهد بود که هر طرف سعی در حداکثر کردن آن خواهد کرد. حال میتوان این حالت ساده را با فرض متفاوت بودن منابع در دسترس هر طرف، خسارتزا بودن منازعات، ریسک گریز فرض کردن انسانها، عدم تقارن اطلاعات دو طرف پیچیده کرد. نکته جالب در چنین تحلیلهای ریاضی (یا اقتصادی) از مساله این است که میتوان به این سوال پرداخت که اگر دو طرف عقلایی رفتار کنند، چه وقت مصالحه بر سر تقسیم غنایم و صلح به جای تداوم جنگ را ترجیح خواهند داد و روی چه چیزی قادر به تفاهم کردن خواهند بود و قاعده تقسیم چه چیزی خواهد بود.
باید پیش از هرچیز به این موضوع پرداخت که اصولا چرا منازعات و جنگ در میگیرد؟ پیش از این تبیینهای سیاسی و روانشناسی برای وقوع جنگ مطرح میشد و جنگ طلبی عمدتا تحت مقوله رفتاری غیرعقلایی قلمداد میگردید، اما امروزه به کمک مفاهیم اقتصادی میتوان دریافت که چه وقت وقوع جنگ عقلایی خواهد بود. به عنوان مثال وقتی که عدم تقارن اطلاعات نسبت به میزان تمایل دو طرف برای تصاحب یک سرزمین وجود دارد، جنگ کردن شیوهای برای سیگنالدهی از این تمایل خواهد بود. برخی دیگر با استفاده از ادبیات طراحی مکانیزم، ناکامل بودن قرارداد بین دو گروه متخاصم و ضعف مکانیزمهای متعهدکننده را توجیهکننده منازعه برشمردهاند و در این راستا مدلهایی عرضه کردهاند. سوال جالب و مرتبط دیگر این است که آیا تجارت میان دو کشور یا خودکفایی احتمال جنگ و منازعه میان آنها را افزایش میدهد یا کاهش؟ آیا سیاستهای تجاری نظیر اعمال تعرفه بر کالاهای وارداتی و سوبسید به کالاهای صادراتی تاثیری در انگیزههای معطوف به نزاع دارد؟ وقتی که یک نهاد مهم تولید نظیر انرژی از کشور دیگری وارد شود، آیا این حالت موجب میشود تا زمینه درگیری نظامی افزایش یابد یا کاهش؟ و چه عواملی در هر کدام از این موارد موثرند؟ نهایتا موضوع مرتبط دیگر این است که در چه شرایط ائتلاف میان کشورها برای جنگیدن با دیگران ایجاد میشود و شرایط حاکم بر این ائتلافها چگونه است؟
حوزه اقتصاد منازعات محدود به نزاع بین کشوری نیست، بلکه منازعات درون کشوری را نیز در بر میگیرد که اصطلاحا جنگهای داخلی (۴) خوانده میشوند. یکی از پدیدههای جالب نیمه دوم قرن بیستم کاهش شدید جنگهای بین کشور و افزایش شدید جنگهای داخلی و طولانی شدن این جنگها نسبت به گذشته بود. این مساله توجه اقتصاددانان خصوصا کسانی که روی قاره آفریقا متمرکز بودند را به خود جلب کرد و تلاش کردند تا از ابزارهای علم اقتصاد خصوصا تکنیکهای آماری و اقتصادسنجی استفاده کرده و تحلیلهایی از این مساله ارائه کنند. این کار پس از آن میسر شد که اولا تعریفی از جنگهای داخلی عرضه گردید. مثلا یکی از تعاریف این است که اگر جنگی موجب شود تلفاتی بیش از ۱۰۰۰ کشته در سال ایجاد شود در این صورت آن را در زمره منازعات طبقهبندی میکنیم.
اولین سوالی که این محققان به آن پرداختند این بود که علت جنگهای داخلی چیست؟ سنتا پاسخهای مختلف نظیر شکافهای قومی و نژادی، ایدئولوژی و مسائلی از این دست ارائه میشده، اما اقتصاددانان در چارچوب تئوری بازیها و مفاهیم اقتصادی روایتهای دیگری نیز عرضه کردهاند. آیا فقر نزاع میآورد یا وقتی کیک اقتصاد بزرگ میشود، انگیزه تصاحب این کیک افراد را به نزاع میکشاند؟ سوال دیگر این حوزه این است که چرا افراد به عضویت در گروههای شبه نظامی و شورشی درمیآیند، در حالی که آنها نیز میتوانند مثل بقیه کناره گرفته و از ثمرات این منازعه بهرهمند شوند و به اصطلاح سواری مجانی بگیرند.
آیا دوران رونق و رکود اقتصادی که موجب تغییر دستمزد و به تبع آن هزینه فرصت افراد در فعالیتهای شورش گرانه میشود در عضویت در چنین گروههایی موثر است؟ یا صرفا چنین فعالیتهایی موجب جذب افرادی میشود که شخصا از قدرت و فعالیتهای مرتبط مطلوبیت کسب میکنند؟ در عین حال اقتصاددانان تلاش کردهاند با بررسیهای آماری پاسخهای موجود به این سوالات را آزمون کنند. به عنوان مثال کولیر و هوفلر که از سرشناسترین محققان این عرصه به شمار میروند دریافتهاند با افزایش تنوع قومی و نژادی احتمال نزاع کمتر میشود، مگر آنکه یک گروه قومی مسلط وجود داشته باشد.
لذا از دید آنها رابطه بین تنوع قومی و نژادی و نزاع رابطهای غیرخطی است. سوال مهم دیگر در این حوزه تحقیقی نقش منابع طبیعی در افزایش منازعات داخلی است. آیا درآمد حاصل از منابع طبیعی انگیزه نزاع بر سر تصاحب آن را افزایش میدهد یا اثرات درآمدهای حاصل از منابع طبیعی بر ضعف نهادهای داخلی موجب میگردد تا منازعات افزایش یابد. اینکه آیا سرکوب و امحای حقوق سیاسی اقلیتها یا نابرابری درآمد موجب افزایش منازعات نظامی میگردد یا نه، سوال مهم دیگری است که مورد بررسی قرار دارد. به عنوان مثال هگری (۲۰۰۳) دریافته که تاثیر بودن یا نبودن دمکراسی بر احتمال وقوع منازعه مشروط به سطح درآمد سرانه است.
در درآمدهای سرانه کم، نبود دموکراسی احتمال منازعه را افزایش میدهد، اما در درآمدهای متوسط این احتمال کاهش مییابد. یافته شگفتآور دیگر این است که بررسیهای آماری رابطهای بین نابرابری درآمد و منازعات نشان نمیدهد به رغم اینکه در بادی امر وجود رابطه بین این دو بسیار طبیعی و منطقی به نظر میرسد.
اینکه چه عواملی تعیینکننده مدت زمان جنگهای داخلی است از یک سو مرتبط با سوال علت وقوع جنگ است، اما در عین حال فرضیات دیگری نیز در این رابطه از سوی محققین اقتصادی این حوزه عرضه شده است. این مساله خصوصا با توجه به طولانیتر شدن جنگهای داخلی در دوران معاصر اهمیت بیشتری یافته است و موجب گردیده تا این سوال جدی مطرح شود چرا طرفین درگیر انگیزههای کمی برای دستیابی به توافق دارند. دارون عاصم اوغلو و همکاران (۲۰۰۹) این فرضیه را مطرح کرده که در شرایط خاصی (نظیر اینکه جنگ در گوشهای از کشور رخ دهد که بر جریان عمومی زندگی در کشور تاثیر جدی نداشته باشد) سیاستمداران ترجیح میدهند ارتشی قوی برای شکست شورشیان تجهیز نکنند؛ چرا که ارتش قوی احتمال کودتای نظامی و قدرت گرفتن نظامیان در عرصه سیاست را بالا میبرد.
فرضیه دیگر این است که برای برخی گروههای شورشی، منازعه نظامی نوعی بیزینس قلمداد میشود و نزاع، منبع کسب درآمد است و صلح موجب تضعیف این جریان میشود. فقدان مکانیزمهای متعهدکننده نیز عامل دیگری است که موجب میشود قرارداد صلح پا نگیرد، زیرا پس از انعقاد قرارداد صلح دولت قانونی میتواند کماکان ارتش خود را تجهیز کند، اما در نبود نزاعسازماندهی گروه شورشی رو به اضمحلال میگذارد و این امر موجب میشود تا پس از گذشت مدتی دولت انگیزه شروع مجدد جنگ پیروزمندانه داشته باشد. گروه شورشی نیز با پیش بینی این مساله از قبول توافق صلح شانه خالی میکند.
فرضیه جالب دیگر رابطه کارگزار- کارفرما را بین رهبران سیاسی و فرماندهان نظامی برقرار کرده و چنین عنوان میکند که نظامیان تداوم جنگ را همسو با منافع خود میبینند و به دلیل عدم تقارن اطلاعات بین آنها و رهبران سیاسی زمینه را برای تداوم جنگ فراهم میکنند. در کنار فرضیهسازیهای فوق بازهم تحقیقات کمی مورد استفاده قرار گرفته است. به عنوان مثال کولیر و همکاران (۲۰۰۴) دریافتند که در جوامعی با درآمد کم و نابرابری زیاد منازعات طولانیتر میشود و انگیزه تحقق صلح کمتر است که شاید یک دلیل آن کم هزینهتر بودن منازعه در جوامع فقیر است.
تبعات جنگهای داخلی مسالهای کلیدی است که از دید محققین اقتصادی این عرصه پنهان نمانده است.
اصولا جنگهای داخلی موجب افزایش هزینههای نظامی، فرار سرمایه، گسترش بیماریهای مسری، کاهش آزادی و ضعف نهادهای سیاسی میشود. بازهم تخمینهای کمی صورت گرفته توسط کولیر و هوفلر (۲۰۰۴) نشان میدهد که هر سال منازعه رشد اقتصادی را ۲/۲درصد کاهش میدهد و با توجه به اینکه به طور متوسط این منازعات هفت سال طول میکشند، پس از پایان منازعات اقتصاد ۱۵درصد کوچکتر از وقتی میشود که این درگیریها رخ نداده است.
با در نظر گرفتن این امر که در دوران بازسازی نرخ رشد یکدرصد بیش از نرخ عادی رشد میشود میتوان به این جمعبندی رسید که در یک جنگ داخلی متعارف، ۲۱ سال طول میکشد تا اقتصاد به سطحی از تولید ناخالص داخلی دست یابد که بدون جنگ به آن میرسید. برخی به این هزینهها، هزینههای مسابقه تسلیحاتی در منطقه را افزوده و ارقامی چون ۲۵۰درصد تولید ناخالص اولیه را به عنوان مجموع هزینه یک جنگ داخلی برآورد کردهاند. برخی با توجه به اینکه جنگ اثرات یکنواختی بر جمعیت یک کشور بر جا نمیگذارد، وقوع آن را موجب تشدید نابرابری اقتصادی میدانند و شواهدی در این راستا یافتهاند. تاثیر منازعات داخلی بر فقر شدیدتر است. به عنوان مثال، پس از نسلکشی رواندا، ۲۰درصد جمعیت پایینتر از خط فقر قرار گرفتند.
مسائل پس از جنگ به طور عام و نرخ رشد اقتصادی پس از جنگ و احتمال وقوع مجدد درگیری به طور خاص نیز بعد دیگری است که اخیرا مورد بررسی اقتصاددانان قرار گرفته است. فرضیات مختلفی در مورد اینکه چرا احتمال وقوع مجدد منازعات داخلی بالا است وجود دارد. یکی از سادهترین تبیینها این است که جنگ اصولا نفرت میآفریند و این نفرتها زمینه جنگهای بعدی را فراهم میکند. تبیین دیگر این است که اصولا جنگ و منازعات افرادی را تربیت میکند که در این زمینهها مهارت مییابند و بدون جنگ مهارت آنها ارزش کمی دارد. لذا آنها انگیزه دارند که از هر فرصتی برای ایجاد جنگ استفاده کنند.
در مورد رشد اقتصادی پس از جنگ باید توجه داشت که اصولا در دوران بازسازی نرخ رشد بالا است، اما مقدار آن مشروط به متغیرهای مختلفی است و در کشورهای مختلف متفاوت است. به عنوان مثال اگر احتمال وقوع مجدد جنگ زیاد باشد، نرخ رشد اقتصادی پس از جنگ خیلی بالا نخواهد بود. نمونههایی نظیر ژاپن، آلمان و ویتنام وجود دارد که نشان میدهد اقتصاد به سرعت در مسیر رشد باز میگردند، اما در عین حال نمیتوان این موارد را تعمیم داد.
از دیگر موضوعات جدید در این عرصه میتوان این سوال را مطرح کرد که آیا افرادی که در مناطق جنگ زده زندگی میکردند به لحاظ شاخصهای جمعیتی (نظیر امید زندگی)، بهداشتی، تحصیلی (میزان انباشت سرمایه انسانی)، روانی، فیزیکی (معلولیتها و ناتوانیها)، شغلی (موفقیتهای کاری، ثروتمند شدن، نوآوری) تفاوتهای معناداری با بقیه جامعه دارند؟ محققان تلاش دارند تا با دادههای موجود پاسخهایی برای این سوالات پیدا کنند. با توجه به اینکه ایران هم تجربه جنگ خارجی و هم تجربه نزاع با گروههای تجزیه طلب را داشته، به نظر میرسد عرصهای بکر پیش روی محققان اقتصادی ایران قرار دارد که امید است این نوشتار گام نخستی در این مسیر باشد.
علی سرزعیم
منبع: رستاک
Sandler,T,and Hartley,k. (ed), Handbook of Defense Economics, ELSEVIER Publisher.
این متن بر اساس منبع زیر تهیه شده است:
پاورقی
۱ - Economics of conflict
۲ - Defense economics
۳ - Jack Hirschleifer
۴ - Civil war
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست