یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
مجله ویستا

حاجی فیروزها متکدی نبودند


حاجی فیروزها متکدی نبودند

برای مژده آمدن سال نو به نمادهای سنتی نیاز داریم

اسفند که می‌شود، پشت چراغ قرمز چهارراه‌ها، سیاه‌هایی را با لباس سرخ می‌بینیم که دایره زنگی کوچکی در دست دارند و تکدیگری می‌کنند. در این شلوغی دیگر حتی به سختی می‌توان صدای آواز حاجی فیروز را شنید؛ حاجی فیروزی که گدایی می‌کند و نایی برای بازخوانی اشعار بلند بالا ندارد.

وقتی سیاهی نباشد، نوید نوروز را چه کسی با آن همه سر وصدا و شادی برای ما و نسل‌های بعد از ما خواهد آورد. این شهر شاید چیزی کم دارد؛ پیام‌آوران بهار. به بهانه این دیده نشدن‌ها بد نیست اگر نگاهی به نمایش سنتی سیاه بازی در ایران بیندازیم.

● سیاه‌بازی

سیاه‌ها در سنت تئاتر ایران کسانی هستند که با گرد چوب پنبه خودشان را رنگ و همیشه نقش نوکرها و افراد فرودست جامعه را در نمایش‌های طنز بازی می‌کردند. عمده فعالیت سیاه بازی، یک کار میدانی است. در مجالس شادمانی مانند جشن میلاد ائمه(ع) و اعیاد مذهبی، افراد متمول هر محله، روی حوض‌های خود را با تخته می‌پوشاندند تا سکویی برای تئاتر درست شود. اصطلاح روحوضی و تخته حوضی از همین جا شکل گرفت. محور اصلی بازی در این نمایش، شخصیت سیاه است که معمولا لباس‌های قرمز و ساتن می‌پوشید. سیاه به هر قیمتی باید در سراسر جشن مردم را می‌خنداند.

● حاجی فیروز، گدا نیست

در سال‌های اخیر، جواد انصافی هنرپیشه تلویزیون، یکی از کسانی بوده که در رسانه ملی سیاه شده و بخصوص در نوروز کم و بیش چهره او به خاطر مانده است. این هنرمند، هم اکنون نمایش «نوروز و پیروز» را با موضوع نوروز ایرانی روی صحنه دارد. او برای این کار تحقیقات زیادی کرده و حتی به کشورهای همسایه هم رفته است. نتیجه این شده که سیاه بازی و طنز در یک نمایش با تبیین مؤلفه‌های نوروز در هم آمیخته و قصد دارد عید و نمایش عیدانه را در ذهن مخاطب امروز بازسازی کند.جواد انصافی، درباره حاجی فیروز می‌گوید: سیاه بدون شک گدا نیست. آنها را که سر چهارراه‌ها می‌بینیم، به معنای واقعی حاجی و فیروز نیستند. در تهران قدیم، حاجی و فیروز کسانی بودند که پیام محبت و همدلی برای مردم می‌آوردند و تلاش می‌کردند به آدم‌ها کمک کنند در آستانه بهار حال و هوای شادی پیدا کنند. او درباره بی توجهی مراجع آکادمیک هم می‌گوید: تا آنجا که می‌دانم درباره سیاه کتاب زیادی نوشته نشده است. خود من ۱۵سال قبل کتابی را با موضوع بررسی شخصیت سیاه در نمایش ایرانی نوشتم، اما این کتاب امروز دیگر موجود نیست. بعید می‌دانم شخص دیگری هم در این زمینه کار کرده باشد.

● رقابت بابانوئل و حاجی‌فیروز در آستانه عید

سیاه‌ها در خیابان می‌چرخیدند و با سر و صدای فراوان برای مردم آوازهای شاد می‌خواندند. آنها بدون شک پیام‌آوران شادتری از بابانوئل کریسمس بودند، اما امروز می‌بینیم فرزندان ما بابانوئل غربی را بسیار بهتر از سیاه می‌شناسند. دلیل این موضوع چیست؟ داوود داداشی، سیاه قدیمی که این روزهای پایانی سال نمایش‌اش را در مهدهای کودک به صحنه می‌برد، در این باره می‌گوید: سیاه بازی امروز دیگر رونقی ندارد.

نکته: سیاه‌ها در خیابان می‌چرخیدند و با سر و صدای فراوان برای مردم آوازهای شاد می‌خواندند. آنها بدون شک پیام‌آوران شادتری از بابانوئل کریسمس بودند، اما امروز می‌بینیم فرزندان ما بابانوئل غربی را بسیار بهتر از سیاه می‌شناسند

مردم ما را فراموش کرده‌اند. نمایش سیاه، مثل درختی بود که به جای آبیاری از میانش بردیم. نه این که درخت را قطع کنیم، اما با محدود کردن و زدن شاخ و برگ آن، درواقع، مقدمات خشک شدنش را فراموش کردیم. درباره شاخ و برگ‌های نمایش سیاه و حاجی فیروز، علی یدالهی، هنرمند نمایش سنتی می‌گوید: تعریف مردم از سیاه‌بازی و حاجی‌فیروز در سال‌های اخیر عوض شده است. برای احیای سنت حاجی فیروز در خیابان‌های شهر باید این هنر را سازماندهی کنیم. وگرنه این طور می‌شود که هر کسی صورتش را سیاه می‌کند و در خیابان‌ها به تکدیگری مشغول می‌شود. او ادامه می‌دهد: حاجی فیروز در گذشته شعر‌های بخصوصی داشت که خواندنشان چندان هم ساده نبود. جلوی مغازه قنادی یک شعر می‌خواند. جلوی بزازی، شعر ویژه او را می‌خواند و همین طور درباره تمام صنوف، به روش‌های متنوع نوید بهار طبیعت را می‌داد. اما چقدر از این شعر‌ها در حال حاضر حفظ شده است؟ حاجی فیروز می‌تواند تأثیر زیادی در شاد کردن مردم داشته باشد. سیاه بخصوص در روزهای پایانی سال می‌تواند نقش موثری در تغییر روحیه مردم و شاد کردن آنها داشته باشد. شکی نیست که ما نیاز به نمادها و نشان‌های سنتی برای دادن مژده سال نو داریم وگرنه این طور می‌شود که کودکان ما امروز منتظرند در شب سال نو، جوراب هایشان توسط پاپا نوئل پر از هدیه شود. نکته اینجاست که کارکرد‌های سیاه ایرانی در شاد کردن مردم از یک سو و بیان دردهای طبقات فرودست جامعه از سوی دیگر به فراموشی سپرده شده است.

● گرد سیاه بر حنجره آن که خود را دلقک می‌داند

سعدی افشار، تنها بازمانده نسل سیاه‌های قدیم، این روزها در بستر بیماری است. او که سال‌ها مردم را شاد کرده است درباره شخصیت سیاه نوروزی می‌گوید: قدیم حاجی فیروز‌ها آنقدر زیاد نبودند. تعداد محدودی بودند که مردم هم آنها را می‌شناختند و در یکی دو ماه آخر سال در خیابان‌ها می‌چرخیدند و اشعار بهارانه می‌خواندند. این طور نبود که بروند گدایی کنند. البته مردم دست و دلباز بودند و آنها درآمدشان خوب بود. این هنرمند که نوروز امسال و پس از فوت همسرش، بهار را در خانه می‌ماند، به دشواری‌های شغل سیاه‌بازی نیز اشاره می‌کند و می‌گوید: صدای من هم مثل شما بود.

آنقدر نقش سیاه را بازی کردم تا این مدل صحبت کردن در حنجره‌ام باقی ماند. این در واقع گرد سیاه است که در سینه‌ام نشسته و همه مرا با آن می‌شناسند. سعدی افشار ۸۰ ساله با فروتنی می‌گوید: ما فقط به صحنه می‌رفتیم تا مردم را بخندانیم. بیشتر کارمان بداهه‌گویی بود و متن سنگینی نداشتیم. شاید من در مقابل دوستانی که امروز کار جدی تئاتر و سینما می‌کنند، تنها یک دلقک باشم. سیاه‌ها امروز حتی در تلویزیون هم بسختی دیده می‌شوند. شاید هنرمندان سیاه پوش تازه‌ای تربیت نشده‌اند. اجراهای محدود در شب‌های سال نو هم دیگر حال و هوای سابق را ندارد. البته بازسازی شخصیت سیاه در یکی از مجموعه‌های نوروزی با بازی خوب علیرضا خمسه اتفاق خوبی بود که امیدواریم باز تکرار شود. فرهنگ سنتی ما نمادهای لازم برای شاد کردن مردم در شب‌های سال نو را دارد. چه خوب است این نمادها استخراج شده و در خیابان، رسانه و حتی محافل تخصصی هنر به نمایش گذاشته شود.

الناز اسکندری