سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
پُست مدرنیسم و معماری
اگر در «پُست ـ فرهنگ» زندگی کنیم، یعنی فرهنگی که در بند همه انواع جایگزینیهایی چون پُست ـ هولوکاست و پُست ـ صنعتی و پُست ـ انسانگرایی و پُست ـ فرهنگی است، آنگاه آنچه باقی میماند دو سویه یا جنبه از پیشوند «پُست» و نیز مناقشاتی است که درباره امر پُست ـ مدرن در علوم انسانی در جریان است و علوم اجتماعی تمایل دارد این دو گانگی را باز تولید کند. از یک سو اینکه خود را به عنوان «پُست» هر چیز بنامیم، مستلزم این است که نوعی خستگی، فرسودگی یا اضمحلال را بپذیریم. کسی که در پُست ـ فرهنگ زندگی میکند کسی است که دیر به مهمانی آمده است و درست زمانی به آنجا رسیده است که بطریهای خالی و تهسیگارهایی را میبیند که در یکجا جمع شدهاند. همچنین این تأخیر میتواند بیانگر نوعی وابستگی باشد، زیرا پُست ـ فرهنگ حتی قادر نیست خود را به شیوهای مستقل تعیین و تعریف کند. اما پُست ـ فرهنگ محکوم است دستاوردی فرهنگی را انگلوار ادامه دهد که دورانشان سپری شده است. چنین قرائتی از پُست برای مثال شالوده تعریف تمسخرآمیز چارلز نیومن از پست مدرنیسم است: «گروهی از هنرمندان خودستای معاصر که فیلمهای سیرک مدرنیسم را با پاروهای برفروب دنبال میکنند.»۱
سایر تعاریف پُست ـ مدرن بر این حسّ زوال تأکید میورزند. ایروینگ هاو Howe) (Irving به پُست ـ مدرنیسم بهعنوان از دست رفتن سلامت روان و سلامت فکر و تعهد مینگرد، درحالیکه آرنولد توینبی Toyenbee) (Arnold ، که گمان میرود نخستین کسی است که واژه پُست ـ مدرن را به کار برده است، از آن استفاده میکند تا فرو افتادن تمدّن غربی را به خودستیزی و نسبیگرایی از دهه ۱۸۷۰ به بعد نشان دهد.۲
اخیرا دعاوی پُست ـ مدرنیسم به شیوهای بسیار مثبتتر عرضه شدهاند. در آثار لسلی فیدلر Fiedler) (Lesile ، ایهاب حسن Hassan) (Ihab و ژانفرانسوا لیوتار، پست ـ مدرنسیم بهعنوان کودک سالمی است که از غول بر خاک افتاده مدرنیسم بر جای مانده است.
در آثار این نویسندگان، «پُستِ» پست مدرنیسم نه بر خستگی دیرآمدگان که بر آزادی و ابراز وجود کسانی دلالت میکند که از خواب گذشته بیدار شدهاند.
در حقیقت آنچه در کاربرد پیشوند «پُست» بارز و مهم است، چندان مربوط به تفاوت بین دو نوع معنای ضمنی، یعنی معنای مطیع و تسلیم از یک سو و سنّت شکنانه و تبلیغاتی از سوی دیگر نیست،، آن هم به شیوهای که بر مبنای آن این قلمروهای معنایی گرایش یابند با یکدیگر برخورد کنند. ممکن است بگوییم خصوصیت پُست ـ مدرنیسم همین رابطه خاصّ پیچیدهای است که با مدرنیسم دارد که در قالب نامش به ناگاه احضار میشود، ستایش میشود، مورد شکّ و تردید قرار میگیرد یا ردّ و طرد میگردد. پیچیدگیهای فزونتر در سایر گفتمانهای نظامهای متفاوت پُست ـ مدرنیسم نیز این رابطه را تحتالشعاع قرار میدهند، گفتمانهایی که در آنها جنگ با مدرنیسم اغلب مبین جنگی درونی با تاریخ و نهادهای درونی هر نظامی است.
● معماری
در بررسی نسبت بین مدرنیسم و پُست ـ مدرنیسم بهترین نقطه شروع معماری است. ممکن است این امر بدین سبب باشد که معماری، که رابطه نزدیکی با تمام مناقشاتی دارد که درباره مدرنیسم و مدرنیته این قرن در گرفته است، حیطهای از کنش فرهنگی است که در آن جنبشها و برتریهای سبکی بسیار چشمگیرتر است و نسبت به قلمروهای دیگر کمتر بحثبرانگیز است. حتّی اگر چنین نباشد، مورّخان و نظریهپردازان معماری بسیار بیشتر از دیگران در پی آنند که قضاوتی چنین مطلق کنند.
جالب توجه است که ظاهرا دلیل آنکه پست ـ مدرنیسم در معماری را به شیوه نسبتا مشخص و مناقشهناپذیری تعریف کردهاند، به برتری مشهود تجربه مدرنیسم در معماری قرن بیستم مربوط باشد. نقاط شروع این امر در ظهور نظریه و کنش معماری یوتوپیایی در سالهای ابتدای قرن نهفته است. این انقلاب در آغاز ریشه در مکتب با هاوس داشت، مکتبی که در سال ۱۹۱۹ در آلمان تأسیس شده بود، ایدههای مکتب با هاوس بر آثار و نوشتههای والتر گروپیوس Gropius) (Watter، هنری لوکوربوزیه و میز فان در روهه Rohe) der van (Mies تأثیر گذاشت. آثار این سه نظریهپرداز، به رغم تفاوتهایشان، برنامهای واحد برای ایجاد تغییر در معماری است.
از این زمان به بعد معماری که مبیّن و متعلّق به «امرنو» بود، میبایست از مواد و مصالح نو استفاده کند و فنونی ساختمانی را بهکار بندد که توسعه صنعتی فراهمشان آورده بود. تازگی جنبش مدرن میتوانست در بدو امر مبتنی بر شیوههای تقلیل دادن، ساده کردن و تمرکز بخشیدن باشد. خط و فضا و شکل میبایست به ذاتهایشان تقلیل یابند و کارکرد خودکفای هر ساختمانی صراحتا میبایست بیان گردد. معماری قرن بیستم، خشنود از اینکه با حالت نخوتآمیزِ تزئینات و نمادگرایی و جز اینها که برای مدت زمانی طولانی او را از وظیفهاش باز داشته بود وداع کرده است، خود را به همان شکل ناب و سادهای که بود عیان کرد. دیگر زیبایی معماری امری فرعی و اضافه بر کارکردش نبود، زیرا اینک زیبائیش میتوانست کارکردش باشد. فیالمثل لوکوربوزیه استدلال کرد که مهندس، هنرمندِ معیار روح نو است، زیرا که علقه خاصّش به کارکرد او را ناگزیر به خلق زیبایی سوق میدهد. او مینویسد:... مهندس، زیباییشناسی خاصّ خود را دارد... و در حین کلنجار رفتن با مسألهای ریاضی، با دیدی کاملاً انتزاعی به مسأله مینگرد و در چنین وضعیتی، ذوق او باید راهی قطعی و مسلّم را دنبال کند.۳ هنری فان در وِلد velde) der van (Henry پر و پاقرصترین طرفدار کارکرگرایی ناب بود. او نوشت تمام اشکالی که با کارکردشان مشخص میشوند از «یک نوعاند و محصول عمل خلّاقانه فکرند، بهطور یکسان ناباند، بله، بهطور یکسان کاملاند.»۴
زبان یوتوپیایی جنبش مدرن در معماری مبیّن ایمانی تجدید جانیافته به امر عقلانی است و گسست این جنبش از گذشته را به منزله احیاءِ هویت اساسی معماری میدانند. از لحاظ سبکی، معماری مدرن در پی آن بود که در سطوح مختلف، مبین اصل وحدت و معنای ماهوی باشد. معمار آمریکایی فرانک لوید رایت در سال ۱۹۱۰ نوشت که ساختمان مدرن میتواند «وجودی ارگانیک باشد... یعنی در تقابل با ساختمانهای سابق که به نوعی تجمع بیروحی از اجزا بودند... [ ساختمان مدرن ] بهجای مجموعهای ناهمگون از بسیاری چیزهای کوچک، چیزی بس بزگ است».۵ والتر گروپیوس به شیوهای مشابه اصرار دارد که ساختمان مدرن «باید صادق باشد، منطقا آشکار و بیشبهه و بری از دروغها و چیزهای بیارزش».۶ پیامبران معماری مدرن بارها و بارها بر وحدت ساختمان، آن هم به عنوان تجلّی ارگانیکِ اصلی درونی و نه تحمیل خارجی شکل تأکید میورزند. لوکور بوزیه کاپیتولِ میکل آنژ در رم را ستود، آن هم با این عبارت که «خود را در قالب چیزی واحد جمع میکند و در همه جا این قانون را اعمال میکند». او مینویسد: بنّایی چیزی چون حباب است که «اگر هوا از درون بهطور یکنواخت در آن دمیده شود و بهطور منظّم در آن پخش گردد، کامل و هماهنگ از آب در میآید».۷
چنین قابلیّت فوقالعاده عمیقی برای وحدت در معماری مانع از برخی تغییرات جالب توجّه در ایده وحدت نمیشود. از نظر لودویگ میز فاندر روهه، معماری میبایست یگانه تجلی قدرتمند روح زمانه باشد، معماری اگر خود باشد میبایست جوهر امر مدرن باشد. او مینویسد: «معماری به زمان خود وابسته است. معماری تبلور ساختار درونی زمانه خود است، یعنی آشکار شدن تدریجی شکل زمانه خود است.»۸ در عین حال معماری تجلّی مشهودِ وحدتی نو در هنر و علم و صنعت است. والتر گرو پیوس در تمامی زندگی خود برای وحدت بخشیدن به قلمروهای متمایز هنر و صنعت کوشید. واژههای پایانی بیانیه باهاوس در سال ۱۹۱۹ که او نویسنده آن بود، مبیّن اهداف یوتوپیایی و جهانی جنبش مدرن در معماری است. «بگذارید با هم آینده را آرزو و تصوّر کنیم و ساختار جدیدش را خلق کنیم، بهطوری که معماری و مجسمهسازی و نقاشی در یک مجموعه واحد گرد هم آیند، مجموعهای که روزی از دستان میلیونها کارگر، چونان نماد بلورین ایمانی نو، به ملکوت صعود کند».۹
بنابراین تناقضی عجیب و غریب در میانه این گفتهها و گزارههای دورانساز درباره تصفیه و ناب کردن کنش معماری وجود دارد. نظریهپردازان مدرنیست معماری که به زیباییشناسی امر ناب و امر جوهری متعهد بودند، ناگزیر شدند درباره نسبت معماری با جهان مدرن و سایر هنرها سخن بگویند، آن هم به شیوههایی که سادگی فرمولهای جوهرگرای خود را مورد مصالحه قرار دهند. هیچیک از تضادهای ضمنی در زیباییشناسی معماری مدرن به معنای این واقعیت نیست که تقاضای بلاوقفه از معماری برای کشف قوانین ذاتی و جوهری خود، همان چیزی است که آن را به زیباییشناسی مسلّط در جاهای دیگر یعنی در نقاشی و در ادبیات پیوند میزند، که در آنها همانطور که خواهیم دید تقاضای یکسانی برای کشف مصمّمانه حقیقت خاصّ هر شکل هنری به چشم میخورد.
در هر حال این امر حقیقت دارد که بگوییم در معماری، نیروهایی که تحقق خود را به شکل ماهوی جستجو میکنند بسیار قدرتمندتر از جاهای دیگرند. مضافا اینکه معماری در قیاس با سایر شکلهای هنری در پیشبرد اهدافش به شیوهای یکپارچه موفقتر بوده است. این امر تا حدودی به سبب این امر است که در سالهای اولیّه قرن بیستم، معماری نسبت به سایر شکلهای هنری رابطهای روشنتر با حوزههای اجتماعی و اقتصادی داشته است. همانطور که بسیاری گفتهاند مدرنیسم در هنر به موازات موج پیشروی خارقالعاه در تحوّلات صنعتی و فنّی به پیش میرود. چنانچه مدرنیسم قسمتی و بازتابی از عصر جدید آهن و فولاد و ارتباطات از راه دور باشد و نمادها و توانهای این عصر را در جهت اهداف خود اخذ کند، آنگاه میتوان گفت که این امر حقیقت دارد که بسیاری از نقاشان، مجسّمهسازان، نویسندگان و موسیقیدانان هم رابطههای کاملاً تردیدآمیزی با پیروزیهای مادی مدرنیته دارند و واکنشهایی خصمانه در مقابل ظهور فرهنگ ماشینی نشان میدهند. اتّخاذ این موضع برای معماری که از حیث مادّی و ایدئولوژیک به جهان عمومی و اقتصادی مربوط است، به شیوهای آشکار ممکن نیست. برای معمار میسّر نیست که چون نقاشان و نویسندگان بتواند در حواشی بوهمین جامعه فنیّ مدرن زندگی کند، زیرا که معمولاً به تحقّق برنامههای خیالیاش وابسته است. معمار به این دلیل و دلایل دیگر، ناگزیر است به سرعت با دنیاهای تجارت و دولت مصالحه کند. معماری به رغم تمامی انگیزههای یوتوپیایی پیامبرانش ــ و ممکن است همین یوتوپیاییگرایی مبیّن دلخوری از این وضعیت باشد ــ حیطهای از تولید فرهنگی است که در آن مدرنیسم و مدرنیته هنری و تکنولوژیک ناگزیر به همکاریاند.
شاید برای چنین دلایلی است که مدرنیسم معماری در سالهای اخیر این قرن نشانه بارز «امر نو» شد. از دهه ۱۹۵۰ به بعد جهان با سبک بینالمللی آشنا شد، یعنی ساختمانهایی که گروپیوس و فاندر روهه طراحی کرده بودند، ساختمانهایی که به شدت ساده و هندسی بودند. همین برتری مشهود است که هنگام بروز واکنشهای پست مدرنیستی که بر ضدّ سبک بینالمللی میشود، چنین روشنی و صراحتی مییابد. بنابراین چارلز جنکز Jencks) (Charles که متنفّذترین حامی پست مدرنیسم در معماری است، میتواند با باوری بهظاهر مطلق اعلام کند که: «معماری مدرن در ۱۵ جولای ۱۹۷۲ در ساعت ۳۲/۳ بعدازظهر در سن لویی میسوری درگذشت.»۱۰
این زمان، زمانی است که ساختمان مسکونی نامحبوب پرویی ـ ایگو Igoe) - (Pruitt با دینامیت منفجر شد، آن هم پس از آنکه این ساختمان میلیونها دلار را که برای بازسازیاش در نظر گرفته شده بود بلعید. ساکنان این ساختمان آن را دوست نمیداشتند و نگهداریاش نمیکردند. از نظر جنکز این لحظه، لحظه تبلور سرآغاز مجموعهای از مقاومتهایی بود که در برابر هژمونی مدرنیسم انجام میگرفت. این امر به ما کمک میکند که بعضی از خطوط مقاومت را مشخص کنیم، زیرا این مقاومتها الگویی مفهومی را شکل میدهند که سایر تبیینهای پست ـ مدرنیسم آن را در روایتهای موردنظر خود بهکار خواهند گرفت.
جنکز در ابتدا بر آنچه خود آن را «تک ارزشی» بودن (Univalence) معماری مدرن میخواند، اصرار میورزد. منظور او اَشکالی ساده و ماهویاند که نوعا با مکتبهای شیشهای و فولادی تقریبا عامِ میز فاندر روهه و پیروانش مشخص شدهاند. ساختمان تک ارزشی، ساختمانی است که سادگی شکلش را با تأکید بر مضمونی تبلیغ میکند که بر ساختارش مسلّط است. معمولاً این موضوع با ترفند تکرار حاصل میشود؛ برای مثال در مرکز شهرداری شیکاگو که از سوار کردن دهانههای افقی به وجود آمده است، یا ساختمان «کرتین وال» میز فان در روهه، یعنی همان واحدهای مسکونی لِیک شور در شیکاگو. این ساختمانها بهطور همزمان هم مدّعی شکل خود هستند و هم منکر آن. جنانچه این ساختمانها مدّعی سادگی و انسجام خود شوند و بگویند این مربع و این مکعب بتونی همان چیزی است که من هستم و نه غیر آن ــ آنگاه این ساختمانها نوعی از آن جهانی بودن را نیز در قرابتشان به کمال هندسی اعلام میکنند. تک ارزشی بودن ساختمان مدرن بهنظر میرسد خودکفایی مطلق آنرا بنا مینهد، آن هم به عنوان اصلی آرمانی که مستحکم و هویدا، و یکپارچه و مشهود است. تک ارزشی بودن همچنین به معنای طرد است. ساختمان مدرن، همزمان، هم از حیث مادیّت و هم از حیث نشانهای ناب است که به مدد تضمین و کنایه به هیچچیز خارج از خود اشاره نمیکند. ساختمان مدرن مانند شعر ایدئالی که مکتب نقد جدید در آمریکا در سالهای ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰ در پی آن بود، نباید «معنا بدهد»، بلکه باید «باشد».
به گفته جنکز، معماری پست مدرن به شیوههای گوناگون مشخص میگردد، شیوههایی که در آنها، معماری پست مدرن اصل تکارزشی بودن را رد میکند. نخستین و روشنترین این شیوهها از طریق بازگشت به مفهوم کارکرد ارجاعی یا معنادار معماری حاصل میشود. در کار معماران خصوصا معمارانی چون رابرت ونچوری و دنیس اسکات براون میتوان نوعی بردباری جدید برای آن نوع معماری را یافت که آماده است به ماورای خود اشاره کند و معنا و هدف یا محیط خود را بیان کند. کتاب آموختن از لاس وگاس نوشته رابرت ونچوری معماران را تشویق میکند تا به شکلی شهودی شیوههایی را کشف کنند که بر مبنای آنها ساختمانها را زمینههایشان قرائت و ترجمه میکنند. ونچوری نمودی از این امر را در خیابانهای لاس وگاس مییابد، یعنی خیابانهایی که آکندهاند از انبوهی از نشانههای کنار جاده، اعم از نقاشی شده، چراغانی شده، چاپی و نمادین.۱۱
چارلز جنکز معتقد است که باید به پست مدرنیسم به عنوان چیزی نگاه کرد که از حساسیّت احیا شده به وجوه ارتباطی معماری سر بر میآورد. او برای مثال، کاربرد مجسمه «پورتلندیا» را تحسین میکند که الهه فرهنگی ـ ورزشی مدرن است که بهنظر میرسید به نحوی مناسب منبع الهام ساختمان «پورتلندیا» مایکل گریوز Graves) (Michael در پورتلند اُرْگان باشد ( ۶-۷ : LPMA ). در واقع، از نظر جنکز، این جنبه معماری نوعی بیداری و وقوف به این واقعیت است که معماری همواره تماما بهطور ذاتی نمادین است. ناکامی در توجّه به اشارههای بصری پیش پا افتاده انتزاع معمارانه فرد معمار، میتواند به نتایج معذّب کنندهای منجر شود، درست مثل اُلداِیج هومِ ساخته هرمان هرتز برگر در آمستردام، که موزائیک کاری پیچیدهاش الگویی ناخواسته، اما فراموشنشدنی از صلیبهایی سفید و تابوتهایی سیاه ارائه میکند؛ یا موزه هیرش هورن ساخته گوردون بانشافت در واشنگتن، ساختمانی که مجموعهای هنری را در خود انبار کرده است اما به سنگری دفاعی میماند. جنکز، پیام این ساختمان را چنین ترجمه میکند: «در این دژ مستحکم، هنر مدرن را از دسترس عوام دور نگه داریم و چنانچه آنان خواستند نزدیک بیایند، بکشیدشان.» ( ۲۰ : LPMA )
در واقع، همانطور که هم جنکز و هم ونچوری اشاره کردند، ساختمانهای مدرن هرگز نمیتوانند از بازی معناهای ضمنی بگریزند، حتّی هنگامی که به نظر بیاید این ساختمانها، تمام سمبلیسم یا ارجاعات ممکن را زدوده باشند، زبان مدرنیستیِ قدرت و کارکردگرایی سرراست نه از واژگان شکلهای مطلق افلاطونی، که از شکلها و مواد و مصالح صنعتی ابتدای قرن، از خطوط راهآهن تا سیلوی غلات، ناشی میشود که، به عنوان تمثیلاتِ «امر نو» در نظر گرفته میشوند.
ساختمانهای مدرنیستها آشکارا از این منابع الهام گرفتند و سریعا محتوای نمادین خود را از اینها کسب کردند، زیرا که ساختارهای صنعتی برای معماران اروپایی، دنیای قشنگ نو علم و تکنولوژی را عرضه کردند... مدرنیستها روش طراحی نوینی را مبتنی بر مدلهای نوعی بهکار گرفتند و نوعی از نشانهشناسی معمارانه را بسط دادند که مبتنی بر تفسیرشان از تکنولوژی مترقّی و پیشروی انقلاب صنعتی بود.۱۲
ونچوری، طیّ تغییر زاویه دیدی تعجّبانگیز، آنچه را در معماری مدرن نقد میکند، انتزاع خشک آن نیست بلکه ناکامی این معماری است در فهم شکلهای ارتباطی خود و امتناع آن از پذیرش نشانه نگاری قدرتی است که آن را سرپا نگه میدارد.
از نظر جنکز و ونچوری، هر دو، پست مدرنیسم به معنای آگاهی احیا شدهای است از این بُعد معماری که از نظر زبانی سرکوب یا پنهان شده است. جنکز به طور خاصی علاقهمند است بر منظری نشانه شناختی از کارکردهای معماری تأکید ورزد، منظری که از نظریههای سوسوری زبان ناشی میگردد. از نظر جنکز این امر بهطور خاصی به دو معناست: اوّلاً زبان معماری، مانند زبانی که معماران مدرنیست دارند، زبانی از اشکال نمونه ازلی یا مطلق نیست، بلکه ارکان ساختاری آن، معناهایشان را از روابط مبتنی بر شباهت و ضدیت با سایر عناصر کسب میکند. بنابراین مثلاً تداعی نظم دوریِ ستونها، متانت، غیرشخصی بودن، عقلانیت، تعادل و جز اینها، بهطور یکنواخت و فراتاریخی بر ضدّ به اصطلاح ظرافت و زنانگی و خیالی بودن نظم قورنتی نیست. جنکز اشاره میکند که چگونه جان لَش در سال ۱۸ - ۱۸۱۵ در پاویلیون برایتُن کاری میکند که نظم قورنتیانی بر اثر مقایسههای متعدد با سایر ستونها، نقش مذکّر را بازی میکند.
ثانیاً، زبان معماری، همانگونه که مبتنی بر رابطههای درونی تفاوت است، خود قسمتی از زمینه بسیار بزرگتری از ساختارهای متقاطع زبان و ارتباط است. این امر به روشنی برداشت مدرنیستی انسجام معماری مدرن را به مبارزه میطلبد. در حالی که از نظر لوکور بوزیه ساختار معماری میبایست برحسب خطوط، سطوح و حجمهای خود که به دقت فرو کاهیدهاند دیده شود، از نظر جنکز، این انتزاعها همواره در زمینههای دلالتگر قرار میگیرند. مضافا نشانههایی که برای فهم یا تفسیر اشکال انتزاعی معماری بهکار میروند ثابت و غیر متغیر نیستند، زیرا همواره از پس زمینههای متکثّر بر میآیند و آن را بازمیتابانند، پسزمینههایی که در آن هر اثر معماری تجربه و «قرائت» میشود.
بنابراین جنبشی که به عنوان معماری و تئوری معماری پست مدرن معرفی میگردد، گذاری از تکارزشی بودن به چند ارزشی بودن است. در این فضا، اصول مدرن درباره سادگی شکلهای نخستین و پاسخهای «طبیعی»ای که آنها از انسانهای مشاهدهگر میگیرند شروع میکنند که غلطانداز و ارادهگرایانه به چشم آیند. چنانچه معماری نتواند راههایی را تضمین کند که در آنها قرائت شود، آنگاه ادعاهای بزرگتری اضمحلال خود را آغاز میکنند؛ مانند این ادعای لوکور بوزیه که میگوید: «هماهنگی... در واقع محوری است که بر مبنای آن انسان در تطابق کامل با طبیعت و شاید جهان، سامان میگیرد.»۱۳
بنابراین گرچه معماری پست مدرن جهش میکند و از تک ارزشی بودن هندسی معماری مدرن جدا میشود، اما انگار در شکلش نوعی از تکثر شیوههای قرائت خود را مجاز میدارد، یا به یک معنا، قرائت خودش را از پیش، مجاز میدارد. در حالیکه معماران مدرن در مورد یک ساختمان بر وحدت مطلق قصد و اجرا تأکید میکردند، معماری پست مدرن خبر از انحراف خود از چنین نیاز زهدگرایانه میدهد، آن هم از طریق جستجو و نمایش ناسازگاریهای سبک و شکل و بافت. رابرت ونچوری در یکی از نخستین کتابهای خود برای آنچه او از آن با عنوان «پیچیدگی و تضاد» در معماری مدرن میخواند، توجیهاتی ارائه میکند؛ چارلز جنکز نیز آشکار شدن تفاوتهای معماری را میستاید.۱۴
نوشته استیون کانر
ترجمه مهسا کرمپور
یادداشتها :
۱.The Post-Modern Aura: The Act of Fiction in an Age of Inflation (Evanston: Northwestern University Press, ۱۹۸۵), p. ۱۷.
۲.Irving Howe, The Decline of the New (New York: Harcourt, Brace and World, ۱۹۷۰); Arnold Toynbee, A Study of History Vol. I× (London: Oxford University Press, ۱۹۵۴).
۳.Towards a New Architecture (۱۹۲۰), trans. Frederick Etchells (London: John Rodker, ۱۹۲۷), p. ۱۵.
۴.Programmes and Manifestoes on Twentieth-Century Architecture, ed. Ulrich Conrads (London: Lund Humphries, ۱۹۷۰), p. ۱۵۲.
۵.Ibid., p. ۲۵.
۶.The New Architecture and the Bauhaus, tras. P. Morton Shand (London: Faber and Faber, ۱۹۶۵), p. ۸۲.
۷.Towards a New Architecture, pp. ۷۹, ۱۸۱.
۸."Technology and Achitecture" (۱۹۵۰), in Conrads, Programmes and Manifestoes, p. ۱۵۴.
۹.Ibid., p. ۴۹.
۱۰. The Language of Post-Modern Architecture, ۴th edn. (London: Academy Editions, ۱۹۸۴), p. ۹. References hereafter to LPMA in text.
۱۱. Learning From Las Vegas (Cambridge, Mass.: MIT Press, ۱۹۷۷).
۱۲. Ibid., pp. ۱۳۵-۶.
۱۳. Towards a New Architecture, p. ۷۹.
۱۴. Robert Venturi, Complexity and Contradiction in Architecture (New York: Museum of Modern Art and Graham Foundation, ۱۹۶۶).
۱۵. Adolf Loos, "Ornament and Crime" (۱۹۰۸), repr. in Ludwig Münz and Gustav Künstler, Adolf Loos: Pioneer of Modern Architecture (New York: Praeger, ۱۹۶۶).
۱۶. Learning From Las Vegas, pp. ۵۲-۳.
۱۷. Towards a New Architecture, p. ۲۱۸.
۱۸. "Towards a Critical Regionalism", in Postmodern Culture, ed., Hal Foster (London and Sydney: Pluto Press, ۱۹۸۵), pp. ۱۶-۳۰.
۱۹. Ibid., p. ۲۸.
۲۰. After the Great Divide: Modernism, Mass Culture, Postmodernism (Bloomington: Indiana, University Press, ۱۹۸۷), p. ۱۸۷.
۲۱. Towards a New Architecture, p. ۲۸۴.
۲۲. What Is Post-Modernism? (London: Academy Editions, ۱۹۸۶), p. ۳۸.
۲۳. The End of Art Theory: Criticism and Postmodernity (London: MacMillan, ۱۹۸۶), p. ۴۵.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست