جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

مدرنیته و عقل ابزاری


مدرنیته و عقل ابزاری

تغییر و تحولات جامعه جهانی را که آن را رو به پیشرفت تصور می کنند امروزه مدرنیزاسیون می نامند، در اینجا سعی شده سیر مدرنیته را در اندیشه فیلسوفان مطرح بررسی کنیم.
روسو اولین …

تغییر و تحولات جامعه جهانی را که آن را رو به پیشرفت تصور می کنند امروزه مدرنیزاسیون می نامند، در اینجا سعی شده سیر مدرنیته را در اندیشه فیلسوفان مطرح بررسی کنیم.

روسو اولین فردی بود که واژه مدرن را به همان صورتی به کار برد که بعدها در قرن۱۹ و۲۰ رواج پیدا کرد، در رمان رمانتیک او، قهرمان جوان سن پرو به قصد کشف دنیایی نو از روستا به شهر مهاجرت می کند. هجرتی که به واقع برای میلیون ها تن از مردمان و زنان جوان قرون بعدی درحکم نوعی الگو یا نمونه ای بود، فضایی که روسو از آن نام می برد فضای تلاطم، گسترش امکانات تجربه و تخریب مرزهای اخلاقی و پیوندهای شخصی، جو بزرگ پنداشتن، خوار شمردن نفس، جو اشباح سرگردان در خیابان است که در آن خلق و خوی مدرن زاده می شود. صد سال بعد مدرنیته همراه خود پیشرفت، ترقی، افزایش اوقات فراغت، استفاده از وسایل ارتباط جمعی و به قول ماکس وبر افسون زدایی از سنت را در پی داشت و خرد و عقلانیت در این نوع جوامع حرف اول را می زد اما از طرف دیگر باعث به وجود آمدن سازمان های بوروکراتیک عظیم شد که وبر آن را در حکم قفس آهنینی می دید که انسان برای خود ایجاد کرده بود.

کانت در سنجش خرد ناب در تقابل با فلسفه دکارت نظریه ای از فرجام را قرار داده بود که به ایده خداوند اهمیت نسبی می دهد. اندیشه های فلسفی سده های پیشین انسان را برده می دید وجودی پایان ناپذیر که با حس نادانی گناه و مرگ سرو کار دارد؛ کانت نسبت را معکوس کرد. موجود متعالی، ایده هایی شد ساخته آدمی و همین نکته راه را گشود و تا آن جا پیش رفت که باخ آن را معادل بت وارگی خرد معرفی می کند. نزد کانت انسان آرمان اخلاقی خود را در هیئت خداوند می آفریند. در نهایت چیزی نیست جز یک ایدئولوژی که سلطه مرد غربی را بر زنان و طبقات تهیدست توجیه می کند و این نگرش خردباورانه به خرد ابزاری تبدیل می شود، خردی که در خدمت برآوردن نیازها و خواسته ها قرارگرفت و سرانجام به بنیان جامعه مصرفی منتهی شد.

وبر بحث افسون زدایی را مطرح کرد و خرد را اصل قرار داد اما پس از مدتی او هم مانند نیچه معتقد بود که خرد باوری به گسترش خرد ابزاری منتهی می شود که نظارتی بیشتر است بر شیوه های زندگی اجتماعی و فرهنگی رشد خرد ابزاری به آزادی که هگل به آن امیدوار بود منتهی نمی شود بلکه به قفس آهنین منتهی می شود.

وبر معتقد بود انسان زندانی موقعیت هایی است که سازنده ارزش های اخلاقی زندگی اجتماعی او هستند اما نیچه معتقد است که مدرنیته دنیا را جهانی محاسبه پذیر، ساده گرا و درک شدنی می سازد، اما انتقادهای اساسی از مدرنیته را مکتب فرانکفورت صورت داد. هورکهایمر از اعضای مکتب فرانکفورت معتقد بود: که جامعه به یک اقتصاد روز تبدیل شده است و روابط کالایی و سودمدارنه در همه روابط ما نفوذ کرده است و این عمل را جامعه سرمایه داری از طریق رسانه های جمعی، آموزش و پرورش... انجام می دهد (و به قول گرامشی این کار از طریق هژمونی های سیاسی فرهنگی... انجام می دهد) تا آنجا که افراد در آن جامعه احساس می کنند که خود به طور اختیاری آنها را قبول کرده اند و احساس آزادی می کنند. آدورنو از دیگر اعضای مکتب فرانکفورت از تاثیرات سرمایه داری بر موسیقی و هنرسخن می راند و معتقد است که سرمایه داری باعث شده است که ارزش هنر و موسیقی از بین برود و از طریق کپی آثار هنری و موسیقی این کار را انجام می دهد، ابزار دیگری که جامعه سرمایه داری از آن استفاده می کند به عقیده آدورنو =image ) تصویر می باشد که از طریق دادن تصویر این کار انجام می شود، آدورنو تا آنجا پیش می رود که معتقد است که همه چیز یک کپی است و در همه چیز ما نفوذ شده حتی رویاهای ما هم تحت سلطه انواع بازی های کامپیوتری قرار گرفته است.

اما با وجود همه این هگل مهم ترین اصل مدرنیته را آزادی عنصر ذهنی می داند این آزادی به همراه خود فرد گرایی، حق انتقاد استقلال کنش را در پی می آورد، وی در نهادهای سیاسی دولت تحقق آزادی را یافت و اعلام کرد تاریخ مدرن حرکت پرشتابی است به سوی آزادی.