چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

چرا بردند چرا باختند


چرا بردند چرا باختند

چه در دوم خرداد چه در سه تیر نتیجه انتخابات غیرمترقبه بود از این بابت تجزیه و تحلیل آرا ضروری به نظر می رسد این نیاز در مورد دو طرف احساس می شود هم برای گروه پیروز لازم است تحلیلی واقع بینانه داشته باشند و دچار توهم در پیروزی نشوند هم طیف هایی كه شكست خوردند با روحیه انتقادپذیری اشكالات را قبول كنند مانند برد و باختی كه در مسابقات ورزشی رخ می دهد و در عرف ورزش پذیرفته شده است كه به بازبینی نقاط ضعف بپردازند

همچنین باید توجه داشت كه مردم در انتخابات هایی در این سطح به صورت عقلایی تصمیم می گیرند. به این معنی كه نه لزوماً صحیح، اما حسابگرانه رای می دهند. مردم در انتخابات به دادوستدهای معنی دار برای اخذ مطالبات خود دست می زنند. پس بهتر است شرایط عمومی انتخاب، علل غلبه نامزد پیروز و دلیل شكست نامزد مغلوب بررسی شود.شرایط عمومی حاكم بر انتخابات نهم را می توان در پنج فصل تقسیم بندی كرد:

۱- از لحاظ اقتصادی اینكه اقتصاد كشور در وضعیت «رانتی _ دولتی _ انحصاری» قرار دارد مورد پذیرش همه است. در این ساختار طی سال های گذشته تغییر محسوسی رخ نداده و اقتصاد هم چنان رانتی، غیررقابتی و با سهم حداقل بخش خصوصی است.

اما همه قبول دارند قدم های موثری در جهت تعمیق دموكراسی طی سال های اخیر برداشته شده است كه از مهم ترین دستاورد های دوران آقای خاتمی به شمار می رود.

یكی از مسائلی كه همواره در مباحث «اقتصاد سیاسی» مورد توجه بوده این است كه اگر در یك اقتصاد رانتی برای تعمیق مردم سالاری تلاش شود نتیجه آن گسترش «مطالبات مالی» مردم از دولت خواهد بود و اتفاق مهمی در جهت تحقق مطالبات وسیع تر مردم نخواهد افتاد. مردم سعی خواهند كرد سهم خود را از منابع دولت افزایش دهند. در این شرایط پدیده «رانت جویی عمومی» روی می دهد. حالت رانت جویی فردی به این معنی است كه یك نفر با دیگری برای دستیابی به رانت رقابت دارد. اما حالتی هم وجود دارد كه رانت جویی جنبه دسته جمعی پیدا می كند و یك ملت سعی می كند به منابع دسترسی پیدا كند. رای دادن محمل مناسبی است كه مردم رانت جویی عمومی را تصریح كنند. مردم بدون اینكه در محلی جمع شده و تصمیم جمعی بگیرند یك صدا به كسی رای می دهند كه رانت ها را بهتر بین آنها تقسیم كند بنابراین عدم توازن بین ساختار اقتصادی و سیاسی كشور كمك می كند به ایجاد جاذبه و جایگاه برای پوپولیسم اقتصادی. این بحث تا حدودی غیرمنتظره بودن انتخابات گذشته را توضیح می دهد. حال آنكه در اقتصاد رقابتی انتخابات به ساحت حضور برنامه ها برای افزایش رفاه از طریق كارآفرینی و رونق تولید و تجارت تبدیل می شود چون دولت چیزی برای تقسیم كردن بین مردم ندارد.

وضعیت ایران در شكل دموكراسی و رای گیری مشابه دموكراسی های پیشرفته است. اما در قسمت ساختار اقتصادی با اقتصاد رانتی _ انحصاری با غلبه دولت مواجه هستیم كه این باعث می شود در مراجعه به آرای عمومی، مردم بیشتر بر مطالبات مالی تاكید كنند. در انتخابات نهم هم آقایان كروبی و احمدی نژاد هر یك به روشی این وجه مطالبات را نمایندگی می كردند. آقای كروبی به طور مشخص یك رابطه مالی با رای دهندگان برقرار كرده بود و شعار بردن درآمد نفت بر سر سفره های مردم هم از جانب آقای احمدی نژاد مطرح شد. مابقی كاندیداها بر محورهایی تاكید می كردند كه مورد توجه جدی مردم نبودند. آقای معین مطالبات سیاسی ای را طرح كرد كه عدم امكان تحقق آن كاملاً مشخص بود، آقای هاشمی مطالبات اقتصادی را از طرق «اقتصادی» پیگیری می كرد و آقای قالیباف بر برخی از نیازهای اجتماعی تاكید داشت كه مخاطب خاص خود را هم پیدا كرد. حتی با وجود اینكه اقتصاد زمینه اصلی شعارهای آقای هاشمی بود اما چون وعده تقسیم منابع رانتی در آن به چشم نمی خورد و پیش نیازهایی را طلب می كرد مردم در تحقق آن شك كردند. احساس عمومی بر این بود كه اجرای برنامه آقای هاشمی به ویژه در تباین با سیاست های مجلس است. تجربه دولت دوم (۷۲ تا ۷۶) ایشان هم به این تصور كمك كرد. چرا كه ایشان بارها اعلام كرد كه سیاست های دوره دوم سیاست های مورد قبولش نبوده و به علت برخورد با موانع سیاسی آنها را اجرا كرده است.

در محیط رانتی حتماً كسی كه قول تقسیم رانت بین ملت را بدهد در برابر كسی كه برنامه كارشناسی اقتصادی ارائه كند پاسخ بهتری از مردم می گیرد. بنابراین اگر نامزدی شهامت طرح وعده های معین و كمی تر در این زمینه را داشته باشد با اقبال ملی مواجه خواهد شد. انتظارات آتی از آقای احمدی نژاد هم تماماً در این راستا است. جامعه الان منتظر این است كه وضع فقر تغییر كرده و زندگی خانواده ها بهبود پیدا كند.

۲- رفتار سیاسی مردم در سال های اخیر نشان می دهد كه وقتی قیمت نفت افزایش پیدا می كند، گرایشات بازتوزیعی در مردم بیشتر می شود. از آنجا كه عمده منابع دولت در شهر های بزرگ هزینه می شود در زمانی كه قیمت نفت بالا می رود حاشیه نشینی و مهاجرت زیاد شده و نابرابری را بیش از میزان واقعی نشان می دهد. امروز از طرفی فقیرترین افراد از نقاط مختلف كشور در حاشیه تهران ساكن می شوند و از سویی ثروتمندترین خانوار های كشور هم مقیم این شهر هستند. مظاهر رفاه و فقر در حادترین شكل به فاصله اندكی از هم مشاهده می شوند كه این نارضایتی را در افكار عمومی شكل می دهد و از توزیع نامناسب امكانات حكایت می كند. در كنار این از آنجا كه بخشی از طبقه مرفه را مدیران دولتی تشكیل می دهند جاذبه شعار های بازتوزیعی و مبارزه با فساد و زیر سئوال بردن ساختار مالی مدیرانی كه بخش اعظم منابع كشور را مدیریت می كنند بیشتر می شود. توزیع درآمد در سطح كشور وضعیت خیلی نامطلوبی ندارد اما وقتی در شهری مثل تهران وضع طبقه بهره مند مدام بهبود یافته و مظاهر عریان فقر در كنار آن به چشم می خورد عدم توازن را نشان می دهد. چرا كه ساكنین حاشیه شهر های بزرگ از محروم ترین اقشار نقاط مختلف كشور هستند كه به امید برداشت سهمی از تولید ثروت در تهران به اطراف آن پناه برده اند كه البته مكانیسم گسترش تهران طی سال های گذشته هم در آن بی اثر نبوده است. این پدیده برداشتی را از اوضاع شكل می دهد كه حكایت از بی عدالتی گسترده و ثروتمند تر شدن مرفهین و فقیرتر شدن اقشار فرودست می كند. در حالی كه این برداشت هیچ مبنای آماری ندارد. به طور متوسط درآمد سرانه ما با توزیعی به نفع فقرا، سالی ۵/۳ درصد رشد كرده است. اما به لحاظ نمود عینی و بیرونی در مردم جمع بندی خاصی ایجاد می كند. چنانكه این پدیده در سا ل های ۵۶ و ۵۷ هم در تهران وجود داشت و از زمینه های مهم انقلاب بود. آن دوره هم درآمد نفت خیلی رشد كرده بود و از آنجا كه اكثر مخارج دولت در شهر های بزرگ بود باعث شد فقرای زیادی از حاشیه كشور به مركز مهاجرت كنند. این اتفاق احساسی را در مردم ایجاد كرده بود كه دانشجویان نمایشگاه عكس و حركت های گسترده تبلیغاتی برای نمایش نابرابری ترتیب می دادند. با این تحلیل كه به رغم وفور منابع كشور چرا باید چنین پدیده هایی در اقتصاد وجود داشته باشد. این وضعیت در سال های اخیر هم باعث شد بخش زیادی از آرای آقای خاتمی در سال های ۷۶ و ۸۰ به سبد آرای آقای احمدی نژاد در سال ۸۴ریخته شود. در كشور ما بدبینی تاریخی نسبت به حكومت وجود داشته و باعث شده تا قبل و بعد از انقلاب همواره افكار عمومی در این ابهام به سر ببرند كه چه اتفاقی برای درآمد های هنگفت نفتی می افتد؟بنابراین شعار «توزیع درآمد نفت بین مردم» كاملاً از نظر روانشناسی اجتماعی برای مردم جذابیت دارد. با بالا رفتن درآمد فروش نفت خام مردم تصور می كنند كه عده ای از این اضافه درآمد سوءاستفاده می كنند و باید كسی بیاید و با رویكرد عدالت گرایانه جلوی این روند را بگیرد.

۳- عدالت اجتماعی مسئله مهم دیگری در توضیح شرایط عمومی است. لفظی كه بیشترین كاربرد را در كلام مسئولین كشور دارد اما هیچ تلاشی در جهت دقیق شدن و تبیین علمی آن صورت نگرفته است. شاید این ابهام بی دلیل نباشد. تا وقتی كه یك مفهوم گنگ و بسیط باقی بماند می توان در جایگاه های متنوع از آن استفاده كرد.

این مفهوم دو وجه كاملاً متمایز كارشناسی و پوپولیستی دارد. تعاریف كارشناسی عدالت اجتماعی كاملاً مشخص و اجماعی است: فرصت های برابر در اختیار همگان باشد و گروه های ناتوان تحت پوشش تامین اجتماعی قرار بگیرند. گروه های كم توان و فقیر با راه افتادن چرخ اقتصاد توانمند شوند و دولت با آموزش به افزایش سطح درآمد و رفاه عمومی و بهره مندی مردم كمك كند.اما وجه پوپولیستی همیشه ظاهر جذاب تر و نقدتری داشته است. تصویر ذهنی مثبت مردم از دوران آقای مهندس موسوی یكی از مصادیق این امر است. خود آقای خاتمی هم در شعارهای انتخاباتی خود عدالت اجتماعی را همپای آزادی طرح می كردند و ذهنیت گروه های چپ حامی ایشان از عدالت اجتماعی هم تقریباً مشابه برداشت های پوپولیستی بود كه در دوره نهم انتخابات مطرح شد. آنها در سال ۷۶ مخالف سیاست های اقتصادی آقای هاشمی بودند و آن را به عنوان یكی از اركان تبلیغاتی خود برگزیدند. در انتخابات مجلس پنجم هم دو محور عمده شعارهای گروه های چپ مخالفت با آمریكا و سیاست های تعدیل بود. البته این گروه ها در دوران مسئولیت طی هشت سال به موضعی كارشناسی در این باب رسیدند و همین امر باعث شد در انتخابات ۲۷ خرداد از سردادن شعارهای پوپولیستی پرهیز كنند. البته متاسفانه برخی از شخصیت های چپ بعد از شكست در انتخابات می گویند نباید از ارتباط با توده های مردم غافل شده و از اصل خود فاصله می گرفتیم. در صورتی كه اگر این ارتباط از مجرای پوپولیسم برقرار شود نشانه پسرفت است نه پیشرفت. ممكن است در نحوه برقراری ارتباط و زبان گفت وگو با مردم بتوان تجدیدنظر كرد اما بهترین بیان گزاره علمی در موضوع عدالت اجتماعی هم توان رقابت با وجه پوپولیستی آن را ندارد. مگر آنكه مردم به درك و بلوغ بالاتری برسند كه آن هم به طور اجتناب ناپذیری محتاج گذشت زمان است.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.