پنجشنبه, ۱۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 30 January, 2025
ناگفته های ترک اعتیاد
اعتیاد نه یک بیماری ساده و بسیط، بلکه معضل پیچیدهای است که مجموعهای از عوامل در ایجاد و تداوم آن نقش دارند. به بیان دیگر، اعتیاد یک بیماری زیستی - روانی - اجتماعی است و درمان آن هم مستلزم پرداختن به تمام حوزههایی است که یک انسان با آن مواجه است. تقلیل اعتیاد به یک بیماری طبی، همانقدر ناکارآمد است که آن را فقط یک اختلال روانی بدانیم یا فقط به مشکلات محیط و اجتماع نسبت دهیم...
درواقع، مجموعهای از عوامل زیستشناختی (از جمله ژنتیک)، روانشناختی (از جمله اختلال شخصیت و مکانیسمهای دفاعی ناپخته) و جامعهشناختی (از جمله بیکاری) در ظهور و تداوم اعتیاد نقش دارند.
ژنتیک نقش پررنگی در ابتلا به اعتیاد دارد. براساس کتابهای مرجع روانپزشکی، ۵۰ درصد بار اعتیاد بر دوش عوامل وراثتی است. فرزندانی که والدین وابسته به مواد دارند، در معرض خطر زیادی هستند بنابراین به مراقبت ویژه و برنامهای خاص برای جلوگیری از ابتلا نیاز دارند.
● اعتیاد و مکانیسمهای دفاعی
توجه به آسیبشناسی روانی هم نقش مهمی در شناخت و درمان بیماران مبتلا به سوءمصرف مواد دارد. همراهی اعتیاد با برخی انواع اختلال شخصیت از جمله شخصیت ضداجتماعی و مرزی و نیز مکانیسمهای دفاعی ناکارآمد و ناپخته، در ذیل این عنوان قرار میگیرد. به زبان فرویدی، عموم بیماران، من (ego) آسیبدیدهای دارند که سعی دارند با توسل به مکانیسمهای دفاعی غیرتطابقی از آن مراقبت و حمایت کنند. درواقع، به جای آنکه با کمک رواندرمانی، برای انسجام «من آسیب دیده» خود گام بردارند، با توسل به مکانیسمهای دفاعی ناپخته باعث تشدید و عمیقشدن آسیبهای روانی میشوند. مکانیسمهای دفاعی ناکارآمد، بسان یک چرخه معیوب باعث برهم خوردن هر چه بیشتر تعادل روانی میشوند. این روند اگرچه ظاهر حمایتی و سازگارانه دارد اما درواقع بر سر شاخ نشستن و بن بریدن است که نه از تاک نشانی میگذارد و نه از تاکنشان. اینجاست که نقش کلیدی و حیاتی رواندرمانی در بازیافت «من مغشوش» آشکار میشود. در این بین، شایعترین مکانیسم دفاعی، انکار است. عموم مراجعان، مشکلات خود را یا باور ندارند یا به مراتب کمتر از آنچه که است، میپندارند. گام نخست درمان، آن است که درمانجو تصویری واقعی از اختلال خود در ذهن داشته باشد و بداند با انکار، مشکلی حل نمیشود. او باید باور کند که با پاک کردن صورت مساله، مساله حل نخواهد شد، معضل میماند و حیات ثمربخش یک انسان را به نابودی میکشاند.
از دیگر مکانیسمهای دفاعی رایج، فرافکنی است؛ بهطوری که شخص، تمام مشکلات خود را به محیط بیرونی نسبت میدهد. مثلا اعتیاد خود را به نحوه تعامل خانواده نسبت میدهد و معتقد است که فلان برخورد خانواده، باعث شده در دام اعتیاد گرفتار شود. از دیگر مکانیسمهای دفاعی رایج، دلیلتراشی است. مثلا خیلی از معتادان شکست عاطفی را عامل روی آوردن به مواد میدانند. مسیر حرکت رواندرمانگر در جهتی است که بهتدریج مکانیسمهای روانی غیرتطابقی و ناکارآمد به مکانیسمهای روانی تطابقی و کارآمد تبدیل شوند. طی این روند، «انسجام من» افزایش مییابد که خود به افزایش عزتنفس در بیمار میانجامد و درنهایت شانس ماندن در ترک را افزون میکند.
● ترک اعتیاد، وسوسه و لغزش
۹۰ درصد کسانی که تصمیم به ترک میگیرند، موفق به این کار میشوند اما متاسفانه ۹۰ درصد آنها در یک بازه زمانی ۶ ماهه دوباره مصرف مواد را از سر میگیرند. به این ترتیب باید گفت مشکل در ترک اعتیاد نیست بلکه در ثبات در پرهیز است. البته باید به درمانجو اطمینان خاطر داد که نه تنها «وسوسه» امری طبیعی است، بلکه «لغزش» هم گریزناپذیر است. همه توش و توان باید در این مسیر باشد که «وسوسه» کمتر به «لغزش» تبدیل شود و لغزش به «عود کامل» تبدیل نشود. یکی از خصوصیات سرشتی معتادان، نگاه همه یا هیچ به کل زندگی و از جمله به درمان است. نگاه همه یا هیچ، بار اضافی بر دوش بیمار مینهد که خود مخرب روند درمان است. این بیماران میپندارند که ۱ یا ۲ بار لغزش، به معنای شکست درمان است و درنتیجه مقاومتشان درهم شکسته میشود و به نقطه صفر برمیگردند. تصویر واقعی و البته همدلانه از لغزش به آنها این فرصت را میدهد تا در روند درمان باقی بمانند. چگونگی مواجهه با وسوسه بسیار مهم است. توصیه میشود هنگام هجوم وسوسه، بیمار حداقل ۲۰ دقیقه به خود وعده دهد که برآوردن آن را به تعویق اندازد، موقعیت را ترک کند و بیرون برود. با خود با صدای بلند حرف بزند و حین این گفتوگوی مثبت، راهی را که طی کرده است، در نظر آورد. قلم بردارد و از حمله وسوسه بنویسد.
اجازه دهد تا این سوژه طغیانگر و آزاردهنده، به موضوعی رام و مهارشدنی تبدیل شود. بیدلیل نیست که مرحوم شریعتی میگفت: «نوشتن برای فراموش کردن است.» او باید نرمشهای آرامبخش همراه با دم و بازدم عمیق انجام دهد، در صورت امکان با درمانگرش ارتباط برقرار کند یا حداقل با دوستی حمایتگر حرف بزند، مهمترین دلیلی که باعث میشود باز به سوی مواد نرود، روی کارتی بنویسد و همیشه و همه جا همراه داشته باشد. صرف وقت در امور خیریه و عامالمنفعه به بازسازی و هویت بخشی «من زخم خورده» کمک میکند. این مسیر باعث میشود درمانجو از نقش یک انسان نیازمند به کمک به نقش انسانی مددرسان درآید که خود باعث افزایش احساس عزتنفس در او میشود. به این ترتیب، درمانجو طی «یک مسیر شدن» از موجودی منجمد و رقتانگیز به انسانی شکوفا و سازنده تبدیل میشود.
حساسیت بیماران مبتلا به اعتیاد در برابر تنشهای معمولی زندگی بیش از افراد عادی است. این افزایش حساسیت و این نداشتن انعطاف میتواند مخرب روند پرهیز و محرک پناه بردن به مواد باشد. ضروری است که درمانجو عوامل بیرونی و افکار درونی مزاحم خود را بشناسد، آن را فهرست کند و درباره آن با رواندرمانگر به گفتوگو بنشیند. مراجع باید بیاموزد که در موقعیتهای مختلف چگونه رفتار کند. او باید بداند که گوشهنشینی، عزلتجویی، سر در جبین خود فرو بردن و سکوت پیشهکردن باعث تشدید ناآرامی درونی میشود.
از دیگر سو، رفتار و گفتار تهاجمی، تحریکپذیر و خشن نهتنها باعث رضایتمندی نمیشود بلکه باعث تشدید ناآرامی درونی خواهد شد. هرگونه تنش هیجانی میتواند آبستن یک عود کامل باشد. از این رو آموختن «هنر گفتن»، «هنر شنیدن» و نیز «مهارت جراتمندی» در تخلیه هیجانی بهنجار بیمار ضروری است. همچنین آموزش مهارتهای سازگاری و انعطافپذیری در برابر تنشهای محیطی نقش مهمی در پیشگیری از عود دارد. مثلا رد کردن پیشنهاد مصرف مواد یک مهارت است. مهارتی که باید چنان با سرشت درمانجو عجین شود که در اوج وسوسه مستقیم، در چشم پیشنهاددهنده نگاه کند و قاطعانه بگوید: «نه»، و به صراحت بگوید: «دیگر چنین تعارفی نکن» و بعد هم بلافاصله موضوع صحبت را عوض کند.
● خلاصه اینکه
درمان اعتیاد نه یک پروژه کوتاهمدت بلکه فرایندی طولانیمدت است. روندی که بخش کوچکی از آن، کنار گذاشتن مواد است و بخش عمده آن کنار آمدن با این کنار گذاشتن. این امر، گاه مستلزم تغییر شیوه زندگی پیشین است. گویی که نوعی همبستگی میان انواع عادتهای آدمی با عادت اعتیاد وجود دارد. از این رو لازم است درمانجو در نوع روابط گذشته، دوستانی که با آنها طی طریق کرده، عادتهای غذایی و حتی لباسی که بر تن میکرده، بازبینی و تجدیدنظر کند. درمان پایدار اعتیاد، مستلزم آن است که یک بار دیگر داستان زندگی از نو نوشته شود. این نگاه انسانمدار و یکپارچهنگر باعث میشود اعتیاد از قالب یک معضل مجرد به مثابه پدیده پیچیدهای درآید که تمام وجوه انسانیت یک انسان را تحتتاثیر خود قرار داده است. چنین رویکردی میتواند به نتایج بسیار ثمربخشی بینجامد.
دکتر علی نیکجو
دستیار تخصصی روانپزشکی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست