چهارشنبه, ۱۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 5 February, 2025
مجله ویستا

شكست هیتلر در تهران رقم خورد


آذر ۱۳۲۳ نوامبر ۱۹۴۳ نام تهران و برگزاری كنفرانس تهران در راس اخبار جهان قرار گرفت سرنوشت جهان در این شهر و كنفرانس رقم می خورد

آذر ۱۳۲۳ (نوامبر ۱۹۴۳) نام تهران و برگزاری كنفرانس تهران در راس اخبار جهان قرار گرفت. سرنوشت جهان در این شهر و كنفرانس رقم می خورد.سران سه كشور متفق در «تهران» یكدیگر را ملاقات كردند. ژوزف استالین رهبر اتحاد جماهیر شوروی، وینستون چرچیل نخست وزیر بریتانیای كبیر و فرانكیلین دلانوا روزولت رییس جمهور، ایالات متحده آمریكا اواخر نوامبر به تهران آمدند تا در مورد سرنوشت جنگ دنیا تصمیم گیری كنند.» آن روزها تهران و به خصوص خیابانی كه خیابان علاء الدوله «فردوسی» را به خیابان دروازه یوسف آباد «حافظ» متصل می كرد كانون توجه مردم نگران دنیا شده بود. خیابانی كه هنوز در ابتدای آن باغ سفارت انگلستان و سفارت كبرای بریتانیای كبیر و در انتهایش باغ و پارك سفارت اتحاد جماهیر شوروی (روسیه كنونی) واقع شده است و به خاطر آن حضور تاریخی، چرچیل نام گرفت. به اعتقاد بیشتر مورخان و صاحب نظران تاریخ معاصر كنفرانس تهران نقطه عطفی در سرنوشت جنگ جهانی دوم بود. این گردهم آیی چنان اهمیت داشت كه نتیجه جنگ را به نفع گروه های متفق تغییر داد و پرونده شكست نازیسم و فاشیسم را به جریان انداخت. اما چه شد كه لزوم تشكیل چنین نشستی به وجود آمد؟ چرا تهران، برای تشكیل نشست مهمی برگزیده شد؟ و چه محورهایی در چهار روز برگزاری آن مطرح شد كه سرنوشت جنگ را تغییر داد؟

جنگ جهانی دوم در پنجمین سال خود به مراحل حساسی رسیده بود. همه معادلاتی كه در سال های ابتدای آن وجود داشت، در حال بهم ریختن بود. جهان هر روز بیشتر به پاره پاره شدن نزدیك می شد.مشخص نبود، دامنه های این نزاع عالم گیر كه در همان زمان یك سرش، اروپا و سر دیگر آن قلب آفریقا را درنوردیده بود و از مرز آبی بریتانیا آلمان در دریای مانش تا مرز آبی ژاپن و آمریكا در اقیانوس رسیده بود، به كجا می رسد و كی به پایان خواهد رسید. تقسیم بندی ها و اتحاد های قدیمی كمرنگ شده بود و به نظر می آمد در جبهه دیپلماسی ائتلاف های جدیدی برای مقابله با دشمن مشترك یعنی آلمان نازی و هیتلر به وجود آمده است. دكتر علی بیگدلی استاد تاریخ دانشگاه شهید بهشتی در مورد چگونگی به وجود آمدن این ائتلاف تازه معتقد است: «از سقوط پاریس در ۱۹۴۰، انگلستان متوجه شد برای نبرد در برابر آلمان در اروپا تنها مانده است و نیازمند یك كمك قدرتمند و همه جانبه تسلیحاتی دیپلماتیك بود. بنابراین متوجه ایالات متحده شد كه تا آن روز با وجود آن كه از قدرت تسلیحاتی خوبی برخوردار بود به علت دوری از معركه جنگ وارد‌ آن نشده بود. روزولت رییس جمهوری آمریكا كه در ابتدای جنگ اعلام بی طرفی كرده بود، باید متقاعد می شد كه وارد جنگ شود. در مذاكراتی كه بین لندن و واشنگتن انجام شد، مساله خطر از دست رفتن آزادی و دموكراسی با قدرت گرفتن نازیسم مطرح شد. انگلیسی ها موفق شدند روزولت را وادار كنند كه وارد جنگ شود. روزولت كه طرفداران و یاران زیادی در كنگره آمریكا داشت براحتی كنگره را با خود همراه كرد و نمایندگان كنگره ایالات متحده آمریكا به او اجازه دادند كه وارد جنگ شود. بدین ترتیب آمریكایی ها در سال ۱۹۴۲ با ۱۲ میلیون سرباز از چند جبهه وارد جنگ با متحدین شدند.» بنا به شهادت منابع و اسنادی كه وجود دارد، به نظر می رسد آمریكایی ها علاوه بر بهانه نبرد برای دفاع از دموكراسی و آزادی، انگیزه های دیگری نیز برای ورود به این نزاع عالم گیر داشتند. مهم ترین آنها این بود كه علیرغم واقع شدن آمریكا در میان دو اقیانوس بزرگ و با وجود فاصله جغرافیایی این كشور با كشورهای متخاصم، ورود ژاپن به جنگ، مرزهای آبی این كشور را تهدید می كرد. علاوه بر آن گسترش نفوذ هیتلر می توانست تهدیدی برای آنها و منافع آنها در سطح بین المللی باشد. دكتر بیگدلی در این باره می گوید: «آمریكایی ها برای ورود به عرصه جنگ چند هدف عمده داشتند، اول، تاسیس یك نهاد یا سازمان بین المللی كه بتواند اختلافات بین دولت ها را قبل از ورود به جنگ در جهت حفظ صلح تامین كند. همین انگیزه بود كه بعدها موجب بوجود آمدن سازمان ملل شد. بحث تشكیل این سازمان برای نخستین بار در سال ۱۹۴۱ در مذاكرات میان فرانكلین، روزولت و وینستون چرچیل مطرح شد. پس از مذاكرات، منشوری با عنوان منشور اتلانتیك در ۱۴ اوت ۱۹۴۱ تصویب شد و مورد توافق قرار گرفت. سپس قرار شد به منظور وسعت بخشیدن به اهمیت صلح عمومی در سطح جهان این سازمان تاسیس شود. اما انگیزه دوم این بود كه آمریكایی ها با ورود به جبهه جنگ در صف بندی قدرت طرفین جنگ، تعادل به وجود آورند و نگذارند دموكراسی فدای خودخواهی های طرفین جنگ شود. علاوه بر آن كه جبهه متحدین در آن زمان به لحاظ ورود ژاپن به جنگ تقویت شده بود و خطری بزرگ برای مرزهای آمریكا به شمار می آمد. یك نظر فرعی دیگر نیز وجود داشت كه آمریكا می خواست جلوی گسترش نفوذ شوروی را نیز بگیرد، تا این كشور در مرزهای خود و همسایه هایش دست به تصرف جغرافیایی نزند. به همه این دلایل آمریكا وارد جنگ شد و ورود آمریكا چهره جنگ را تغییر داد.»

هر چند اتحاد و توافق میان انگلیسی ها و آمریكایی ها به خاطر منافع مشترك آسان صورت گرفت اما سومین قطب این مثلث یعنی اتحاد جماهیر شوروی، كه پیش از جنگ با این دو كشور اختلافات ایدئولوژیك داشت، كمی به كندی پیش می رفت. نیاز به كنار گذاشتن اختلافات به دلیل خطری كه شوروی ها احساس می كردند ابتدا از طرف استالین مطرح شد، دكتر بیگدلی‌ معتقد است: «با حمله هیتلر به اتحاد شوروی این كشور نیز احتیاج به كمك های تسلیحاتی پیدا كرد كه در دست دشمنان قدیمی اش، انگلستان و متحد قدرتمندش آمریكا بود.»

ابتدا آمریكا و انگلستان تمایلی به این اتحاد نداشتند. والنیف برژكف از مشاوران استالین كه در كنفرانس تهران سمت مترجم رهبر شوروی را بر عهده داشت در خاطراتش می نویسد: «محافل انگلستان تا مدت ها پس از حمله هیتلر به شوروی، تمایلی به همكاری با اتحاد شوروی نشان نمی دادند، ولی بعدها در اثر فشار افكار عمومی مردم جهان و كشورهایشان راضی شدند، تحت شرایطی خاص تعهداتی را بر عهده بگیرند.»


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.