چهارشنبه, ۳۰ خرداد, ۱۴۰۳ / 19 June, 2024
مجله ویستا

خبرنگاری یعنی هنرمندی، عشق‌ورزی و تعهد داشتن


خبرنگاری یعنی هنرمندی، عشق‌ورزی و تعهد داشتن

من خبرنگارم؛ می‌دانم نمی‌شود خبرنگار بود و در برابر طوفان مشکلات ایستادگی نکرد، اصلا خبرنگاری یعنی همین، یعنی تحمل، یعنی حسی میان بودن‌ و نبودن‌، میان هست‌ها و نیست‌ها؛ …

من خبرنگارم؛ می‌دانم نمی‌شود خبرنگار بود و در برابر طوفان مشکلات ایستادگی نکرد، اصلا خبرنگاری یعنی همین، یعنی تحمل، یعنی حسی میان بودن‌ و نبودن‌، میان هست‌ها و نیست‌ها؛ خبرنگاری یعنی همیشه در حال دویدن، نوشتن، جست‌وجو با یک ضبط صوت، یک دوربین، یک خودکار و یک برگه سفید... و بزرگ‌ترین ابزارم یک جسارت بزرگ است و یک دل طوفانی.

در هیاهوی نام‌گذاری روزها و هفته‌ها به روز خبرنگار که می‌رسم، یادم می‌آید ۱۷ مردادماه یادآور پاک‌بازی خبرنگاری است که در راه هدف والای خود که همان پیام‌رسانی صادقانه و آگاهی‌بخشی است، جان خویش را تقدیم کرد.

محمود صارمی، خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران در مردادماه سال ۱۳۷۷ به همراه هشت نفر از اعضای کنسولگری ایران در مزار شریف افغانستان توسط نیروهای افراطی طالبان به شهادت رسید و این خبر بهانه‌ای برای پاسداشت یاد خبرنگاران در ایران شده است.

می‌گویند خبرنگاران همواره در برابر شداید و سختی‌های نانوشته قرار دارند و باید با ورود به تمام عرصه‌های جامعه قرائتی متفاوت از آن داشته و جامعه را از خواب بیدار ‌کنند و تصویری بسازند که نه با عوام‌فریبی و قشرگرایی نسبتی داشته و نه بویی از تملق و چاپلوسی صاحبان قدرت دارد.

شنیده‌ام خبرنگاران از آن جهت شایسته‌ تجلیل و تقدیراند که تمام وجود و توانایی‌ فکری و قلمی خود را در راه خدمت به مردم و اطلاع‌رسانی و آگاهی‌بخشی به آن‌ها، در طبق اخلاص می‌نهند.

گفته‌اند روز خبرنگار یادآور اراده عمل مجاهدانه مردان و زنانی است که برای بازگویی حقیقت و بازتاباندن واقعیت، پرچم رسالت بزرگ اطلاع‌رسانی را بر دوش گرفته و چراغ راه جامعه خویش گشته‌اند که در پیشاپیش این سلسله راهیان وادی آگاهی و نیک‌اندیشی، مجاهدانی هستند که در نگارش خبر از خون خویش مایه گذاشتند و در آسمان بلند شهادت و ایثار نام خویش را جاودانه ساختند.

کسانی که خود را فرموش کرده و برای آگاه‌سازی جامعه هم‌سرنوشت سربازان خط مقدم نبرد می‌شوند و نه از خود بلکه از حقیقت می‌گویند و خبرنگاری یعنی حق‌گویی و حق‌جویی و خبرنگاران ما مورخان تاریخی هستند که با خطرپذیری افتخارآفرینی می‌کنند.

من یک خبرنگارم و روز خبرنگار، بهانه خوبی است تا کمی هم از خودمان بنویسیم و شاید بهانه‌ای باشد که ما روزنامه‌نگاران به خود بنگریم و شان و جایگاه‌مان را در جامعه باز تعریف کنیم.

همه بارها و بارها گفته و شنیده‌ایم که در منابع ادبی ما قلم راستین در مقابل عشق است که از هم می‌شکافد و نشانی از مهر و عشق‌ورزی بر همنوع انسانی است؛ آیاتی از قرآن کریم به قلم سوگند یاد کرده است و بزرگان گفته‌اند قلم عالمان، برتر از خون شهیدان است و مکتب اسلام اولین مکتب الهی به شمار می‏رود که برای قلم قداست قایل شده است.

مگر نه اینکه خبرنگاری، روزنامه‌نگاری و قلم؛ یعنی عشق، یعنی حق‌گویی، یعنی مقابله با زور و پنهان‌کاری، یعنی نجات اندیشه؛ اینکه در عرصه اطلاع‌رسانی باید آزاده بود، صادق بود و تنها یک خبرنگار، روزنامه‌نگار و نویسنده عاشق می‌تواند این رسالت مهم را به انجام رساند.

مگر غیر از این است که خبرنگاران صادقی که به شهادت رسیده‌ و جانشان را از دست دادند، نیک می‌دانستند این میدان‌ها مکان‌های خطرات و دست شستن از جان است و هدفی غیر از ثبت جنایاتی را دنبال نمی‌کردند که از طرفی آسایش انسان‌ها را هدف قرار داده‌اند و از طرف دیگر بوق و کرنایشان گوش فلک را در حمایت از حقوق انسان‌ها کر کرده است؟

پس چرا گاهی جایگاه خبرنگاران راستین که نه حق‌السکوت می‌گیرند و نه در برابر زور عقب‌نشینی می‌کنند با آنانی که برای نان می‌نویسند یا آن‌ها که نوشتن و گفتن را به عرصه‌ای برای تسویه‌حساب‌های شخصی و گروهی تبدیل کرده‌اند یکی شده است؟

چرا هر از چندگاهی اهالی برحق قلم و عرصه خبر که از هستی خود مایه گذاشتند در حوادث ایام به لحاظ ماهیت کارشان مورد بی‌مهری و قهر قرار می‌گیرند؟

در شرایطی که بالاترین انتظار جامعه از مطبوعات صداقت و شرافت است، تا مبادا یک روزنامه‌نگار شرافت مطبوعاتی را زیر پا بگذارد، اگر ارزش قلم و صداقت خبر حفظ و رعایت نشد چه باید کرد؟ آیا ترک کردن عرصه بهتر از ادامه دادن است و اگر کسی به هر قیمتی ماند، شاید از حقوقش دفاع شود اما عملش در صورت عدول از ضوابطی هرگز مورد تایید قرار نگرفت، چه باید کرد؟ چه کسی جواب این سوال‌ها را می‌داند؟

من خبرنگارم و می‌دانم که نباید خود را فقط به دست واژه‌ها بسپرم بلکه باید با بیان واقعیات با دفاع از کیان این حرفه مقدس بر پایه ارزش‌های اجتماعی، انسانی و اسلامی حرمت آن را پاسداری کنم؛ سرمایه من قلم است و باید بنویسم و تصویر کنم مرگ و خون را، ویرانی و فقر را و تمام وقایع خوب و بد اجتماع را به قضاوت بنشینم و همه را آنگونه که باید ببینم و حکمش را بر مبنای حقیقتی که هست اعلام کنم تا ثبت شود تمام آنچه مخاطب حق دارد بداند؛ بله من خبرنگارم و هر جا که باشم سوژه هم با من خواهد بود.