دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

از عدالت به مهدویت


از عدالت به مهدویت

به رغم تمام كوشش های بشری برای ایجاد عدالت در طی اعصار, تاكنون بشر نتوانسته اجتماعی را كه در آن تمامی امورات بر مبنایی عادلانه, وضع و اجرا شوند, برسازد بلكه برخلاف, تو گویی همه چیز به سمت بی عدالتی پیش رفته است به طوری كه انسان امروز بیش از گذشته نیاز به دادگری را احساس می كند

به رغم تمام كوشش های بشری برای ایجاد عدالت در طی اعصار، تاكنون بشر نتوانسته اجتماعی را كه در آن تمامی امورات بر مبنایی عادلانه، وضع و اجرا شوند، برسازد. بلكه برخلاف، تو گویی همه چیز به سمت بی عدالتی پیش رفته است به طوری كه انسان امروز بیش از گذشته نیاز به دادگری را احساس می كند. در تفكر شیعی، عدالت حقیقی و عالم گستر تنها با ظهور موعود آخرالزمان ممكن می شود. مقاله حاضر با محوریت عدالت به مقوله مهدویت

می پردازد.

به لحاظ زمانی در دنیای بسیار فشرده ای زندگی

می كنیم و هر روز این فشردگی و تراكم بیشتر

می شود. آهنگ تحولات چنان شتابناك است كه گفتمان ها به سرعت مطرح، فراگیر و فراموش می شوند، بی آن كه فرصت چندانی برای تامل در باب آنها میسر شود.

یكی از گفتمان های غالب در روزگار ما آن است كه این عصر، عصر قهرمانی ملت هاست. فرد به هر میزان از توانایی كه باشد، نمی تواند به لحاظ معرفتی، از محدودیت های فراگیر زمانی و مكانی گذر كند و از منظر مشرفانه بر هستی بنگرد. زندگی، اجتهاد جمعی برای درك و دریافت راز هستی است. به لحاظ علمی نیز گفته می شود كه روزگار جهانگیری های اسكندرانه و چنگیزانه و همچنین عصر انقلاب های اجتماعی و رهبری های فرهمندانه به پایان رسیده است. محدودیت های بی شمار، تراز تأثیر انسان را تحدید و تعیین می كند و فرد نمی تواند همچون گذشته، در خارج از این دایره به نقش آفرینی بپردازد. از چند دهه پیش گفتمان دیگری مطرح شد كه معنی و محتوای آن، عبور از دوران قهرمانی ملت ها بود. این گفتمان همان است كه از آن با عناوینی چون جهانی شدن و امثال آن یاد می شود. پدیده اینترنت و سازمان تجارت جهانی از مهم ترین جلو ه های فرآیندی است كه این گفتمان را پدید آورده است. بر مبنای گفتمان یادشده، ملت ها هریك با میراث فرهنگی - تاریخی خاص و محدودیت های محیطی - ژنتیكی ویژه ای شكل گرفته و سروكار دارند. این محدودیت ها و مرزها، چیزی جز تاكید بر ناتوانی و نیاز آنها در قلمرو اندیشه و عمل نیست، زیرا نفس محدودیت، یعنی به رسمیت شناختن حضور مؤثر دیگری یا غیر خود، بنابراین دست كم در حد تئوری، اندیشه تحمیلی خود بر دیگران، به اندیشه تحمل دیگران و تعامل با آنان تغییر یافت و گفتمانی با این محتوا را سامان داد.

آنچه ما را به عنوان یك انسان متدین و به خصوص شیعی، وامی دارد تا در این گفتمان ها به دیده تأمل بنگریم، نسبت آنها با داده های دینی و آموزه های مذهبی ماست. گمان می رود ناسازگاری های بسیار عمده ای میان این گفتمان ها و معتقدات دینی - مذهبی ما وجود داشته باشد. ناسازگاری هایی كه گریبان اندیشه و روان ما را رها نمی كند و پیوسته ما را در كشاكش و بحران نگه می دارد. این گفتمان ها گرچه بر ناتوانی فرد و حتی ملت ها، انگشت تاكید می نهد و شاید به اشتباه، بسیار متواضعانه و اخلاقی نیز تلقی شود، به خصوص پس از فردگرایی های افراطی و حتی دیوانه واری كه در چند قرن اخیر مطرح شده است، اما واقعیت آن است كه تاروپود این دو گفتمان، از نخوت و كبر بسیار ستبری آكنده است؛ این تواضع به معنای بازگشت، توكل و تن دادن به طرح دینی برای جهان نیست. تحول بنیادینی رخ نداده است. تنها فردگرایی های رعونت آمیز و بلندپروازی های ملت ها، جای خویش را به مطلق دین و خودبسندگی نوع انسان داده است. هنوز ایمان به تنهایی و توانایی نوع انسان، محور تمام تحلیل و باورهاست و به قول قرآن، هنوز طغیان ادامه دارد: كلا ان الانسان لیطغی. ان راه استغنی. (۱)

پرسش اصلی برای انسان امروز خصوصاً انسان دین باور به ویژه برای انسان شیعی آن است كه گفتمان خودبسندگی و قهرمانی نوع انسان، تا كی ادامه خواهد یافت؟ گفتمانی كه در عمل نه تنها میل خود محوربینی افراد و ملت ها را فرونكاسته بلكه شدت آن را شعله ور ساخته، دامن زده و از این رهگذر مصیبت ها آفریده است. آیا اصولاً این گفتمان، جایگزینی خواهد داشت یا آن كه تاریخ به ساده سازی حیرت آور فوكویامایی دچار خواهد شد؟ آیا به راستی در انتظار منجی و تحقق طرح دینی و آرمان عدالت خواهانه بودن، كار تاسف بار و غم انگیزی است و ناشی از عقده های فروخورده و اختلال در دستگاه معرفتی انسان منتظر؟ آیا به راستی عصر قهرمان ها و قهرمانی ها سپری شده است؟

پاسخ درخور از منظر برون دینی به این پرسش ها آسان نیست. تنها نكته ای كه بر گفته های پیشین می توان افزود این است كه در رویارویی با آن دو گفتمان، گفتمان دیگری نیز وجود دارد. گفتمانی كه در سایه قرار دارد. رسانه و سیطره آكادمیكی ندارد، با این حال در بخش های بزرگی از جهان از گسترش و نفوذ شایان اعتنایی برخوردار است. این گفتمان، گفتمان فرودستان، رنج دیدگان و در بند كشیده شدگان است. در برابر آن دو گفتمان فرادستان و آزادان، محتوای این گفتمان آن است كه جهان جدید تمام تاروپود و ساختار خویش را از آزادسازی انسان به هم رسانده و در هم تنیده است. لیكن به رغم تاكید بر برابری در تقسیم این آزادی، واقعیت چیز دیگری است، امروزه در بخش های وسیعی از جامعه انسانی، آزادی به مثابه ستم تلقی می شود نه به مثابه عدالت. داستان لبنان و اسرائیل در جهان امروز چگونه باید فهم شود؟

آیا می توان با تهمت یا تغافل و مسكوت گذاشتن یا محكوم كردن، به ستم مشروعیت بخشید و آرمان عدالت را از فطرت انسان تحت ستم زدود؟ سخن از نیك شهر و اتوپیای افلاطونی و توماس موری نیست تا پنداشته شود كه جدیت چندانی ندارد. سخن از وضعیتی است كه هر روز بر دشواری می افزاید و همین اكنون آستانه تحمل بسیاری از ملت ها را تمام كرده و كارد را به استخوان رسانده است. نیازی به پیشگویی كاهنانه نیست كه اگر ماهیت جهان ما از چنین نابرابری هایی در رنج باشد، نابردباری هایی نیز در راه خواهد بود. هیچ سودایی و هیچ دستاوردی نمی تواند آرمان عدالت را مشمول غفلت پایدار سازد و طبعاً هیچ گاه عصر پیشگامان عدالت طلبی به سر آمدنی نخواهد بود. مهم ترین صفتی كه در اندیشه شیعی برای حضرت مهدی (عج) به تاكید ذكر شده، صفت دادگری و دادگستری آن حضرت است. در كتب مختلف روایی، صدها روایت در این مورد وارد شده است كه در بسیاری از آنها نام عدل بر آن حضرت نهاده شده است. دردعای شب های رمضان می خوانیم: اللهم صل علی ولی امرك القائم المومل و العدل المنتظر؛ خداوندا بر ولی امر خود كه قیام كننده مورد آرزو و عدل مورد انتظار است، درود فرست! در جای دیگر آن حضرت به اول العدل و آخره (۲) تعریف شده است.

طبق روایتی حضرت امام صادق (ع) فرموده است:اما والله لیدخلن علیهم عدله جوف بیوتهم كمایدخل الحر و القر(۳) آگاه باشید به خدا سوگند كه عدالت او همچون گرما و سرما داخل خانه های آنها خواهد شد.

برای آشنایان با قواعد زبان عربی، تاكیدی كه در امثال این جملات است مبنی بر دادگستری حضرت ولیعصر (عج) شگفت آور و ترجمه ناپذیر می نماید. در چنین روزگار تاریكی، بار دیگر دین به فریاد انسان و تاریخ می رسد چنان كه همیشه چنین بوده است و آخرین ذخیره خداوند یا به قول قرآن بقیه الله برای احیای ارزش ها، احیای انسان و احیای حیات، همچون پیامبران بزرگ قیام می كند، پیام او پیام تمام پیامبران است: فاذا خرج اشرقت الارض بنور ربها و وضع میزان العدل بین الناس فلایظلم احد احدا؛ آن گاه كه پرچم قیام برافرازد، زمین با نور پروردگارش روشن شود و میزان دادگری را در میان مردم نهد. در آن روز كسی بر كسی ستم نورزد. (۴)

با پیروان تمام ادیان براساس متون تحریف ناشده دین هاشان داوری كند. ثروت های سطح و زیرزمین در نزدش انباشته شود. آنگاه به مردم می گوید: بیایید به سمت چیزی كه به خاطر آن پیوندها را بریدید، خون ها را به ناحق ریختید و... آنگاه چیزی را می بخشد كه هیچ كس پیش از او چنان بخششی نكرده است و زمین را از دادگری، برابری و تابندگی سرشار می سازد، چنان كه از ستم و استبداد و شرارت سرریز شده بود (۵).

در روزگار او گردنكشان و مستكبران در هم كوبیده می شوند و محرومان و مستضعفان در استرجاع حق خویش كامیاب می شوند(۶). و حاكمان كژرفتار و فسادگستر از مسئولیت خویش عزل می شوند(۷) و بندهای پیدا و پنهان بندگی از سر و گردن انسان ها گشوده می شود و زمینه استثمار انسان از انسان، از بنیاد برچیده می شود(۸).

طبق روایات، او را در راه تحقق این آرمان شریف، یارانی همراهی و همركابی می كنند كه اشد من زبرالحدیدند. پایدارتر از پاره های پولاد. الذین یقضون بالحق و به یعدلون. (۹) كسانی كه حق را چون ملاك یگانه در روش و هدف برای خویش برگزیده اند، با حق داوری می كنند و براساس حق دادگری. این مردان با چنین ثبات قدم، بینش روشن و ایمان محكم كه همچون ستون های استوار نورانی از زمین تا آسمان برافراشته اند، به آسانی پدید نمی آیند، انتظار چنین مردانی را می آفریند. در باب انتظار دو نكته نیازمند توجه است، نخست آن كه مسأله انتظار یا نقد وضعیت نابهنجار موجود یك اصل قرآنی و برگرفته شده از آیه مباركه لاتیاسوا من روح الله است و معطوف به همین مسأله اكثر فرق اسلامی حدیث شریف افضل اعمال امتی انتظار الفرج من الله عزوجل (۱۰) را از حضرت رسول اكرم (ص) روایت كرده اند. همچنین از حضرت امیرالمومنین (ع) نیز نقل شده كه انتظروا الفرج ولاتیاسوا من روح الله فان احب الاعمال الی الله عزوجل انتظار الفرج. (۱۱)

در انتظار گشایش باشید و از نفحات قدسی خداوند ناامید نشوید، زیراكه دوست داشتنی ترین كارها نزد خداوند انتظار گشایش و فرج است. بنابراین انتظار مسأله ای نیست كه پس از عصر غیبت در جوامع اسلامی مطرح شده باشد، چنان كه معمولا چنین پنداشته می شود.

محمدجمعه ذكی

پانوشت ها

۱ - قرآن كریم، علق، ۷-۶

۲ - كمال الدین و تمام النعمه، شیخ صدوق

۳ - بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۶۲

۴- همان، ص ۳۲۲

۵ - همان، ص ۳۵۱

۶ - قرآن كریم، قصص، آیه?

۷- بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۲۰

۸- همان، ص ۵۷

۹- همان، ج، ۵۲، ص ۳۴۶

۱۰ - همان، ص ۱۲۸

۱۱ - همان، ص ۱۲۳