جمعه, ۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 24 January, 2025
اخلاص امام علی علیه السلام
۱) ابن شهرآشوب گوید: وقتی امیر مؤمنان(ع) بر عمرو بن عبدود دست یافت او را ضربت نزد و نكشت، او به علی(ع) دشنام داد و حذیفه پاسخش داد، پیامبر(ص) فرمود: ای حذیفه ساكت باش، خود علی سبب درنگش را خواهد گفت: آنگاه علی(ع) عمرو را از پای در آورد. چون به حضور رسول خدا(ص) رسید پیامبر سبب را پرسید، علی(ع) عرضه داشت: او به مادرم دشنام داد و آب دهان به صورتم افكند، من ترسیدم كه برای تشفی خاطرم گردن او را بزنم، از این رو او را رها كردم، چون خشمم فرو نشست او را برای خدا كشتم. [۱]
۲) علامه مجلسی(ره) گوید: صبحگاهی رسول خدا(ص) به مسجد آمد و مسجد از جمعیت پر بود، پیامبر فرمود: امروز كدامین شما برای رضای خدا از مال خود انفاق كرده است؟ همه ساكت ماندند، علی(ع) گفت: من از خانه بیرون آمدم و دیناری داشتم كه میخواستم با آن مقداری آرد بخرم، مقداد بن اسود را دیدم و چون اثر گرسنگی را در چهره او مشاهده كردم دینار خود را به او دادم. رسول خدا(ص) فرمود: (رحمت خدا بر تو) واجب شد.
مرد دیگری برخاست و گفت: من امروز بیش از علی انفاق كردهام، مخارج سفر مرد و زنی را كه قصد سفر داشتند و خرجی نداشتند هزار درهم پرداختم. پیامبر(ص) ساكت ماند. حاضران گفتند: ای رسول خدا، چرا به علی فرمود: «رحمت خدا بر تو واجب شد» و به این مرد با آنكه بیشتر صدقه داده بود نفرمودی؟ رسول خدا(ص) فرمود: مگر ندیدهاید كه گاه پادشاهی خادم خود را كه هدیه ناچیزی برایش آورده مقام و موقعیتی نیكو میبخشد و از سوی خادم دیگرش هدیه بزرگی آورده میشود ولی آن را پس میدهد و فرستنده را به چیزی نمیگیرد؟ گفتند: چرا، فرمود: در این مورد هم چنین است، رفیق شما علی دیناری را در حال طاعت و انقیاد خدا و رفع نیاز فقیری مؤمن بخشید ولی آن رفیق دیگرتان آنچه داد همه را برای معاندت و دشمنی با برادر رسول خدا داد و میخواست بر علیبن ابیطالب برتری جوید، خداوند هم عمل او را تباه ساخت و آن را وبال گردن او گردانید. آگاه باشید كه اگر با این نیت از فرش تا عرش را سیم و زر به صدقه میداد جز دوری از رحمت خدا و نزدیكی به خشم خدا و در آمدن در قهر الهی برای خود نمیافزود. [۲]
۳) علی(ع) فرمود: گروهی خدا را از روی رغبت پرستیدند و این عبادت تاجران است. گروهی خدا را از روی ترس و بیم پرستیدند و این عبادت بردگان است، و گروهی خدا را از روی شكر و سپاسگزاری پرستیدند و این عبادت آزادگان است. [۳]
۴) و فرمود: خدایا، من تور را از بیم عذاب و طمع در ثوابت نپرستیدم، بلكه تو را شایسته بندگی دیدم و پرستیدم. [۴]
۵) و فرمود: دنیا همهاش نادانی است جز مكانهای علم، و علم همهاش حجت است جز آنچه بدان عمل شود، و علم همهاش ریا و خودنمایی است جز آنچه خالص (برای خدا) باشد، و اخلاص هم در راه خطر است تا بنده بنگرد كه عاقبتش چه میشود. [۵]
عمل اگر برای غیر خدا باشد وبال صاحب آن است و اگر انفاق به نیت فخر و مباهات باشد نصیب سگان و عقابان است. در این زمینه حكایت لطیفی را كه دمیری در كتاب «حیاهٔ الحیوان» آورده بنگرید:
امام علامه ابوالفرج اصفهانی و دیگران حكایت كردهاند كه: فرزدق شاعر مشهور به نام همامبن غالب، پدرش غالب رئیس قوم خود بود، زمانی مردم كوفه را قحطی و گرسنگی سختی رسید، غالب پدر فرزدق مذكور شتری را برای خانواده خود كشت و غذایی از آن تهیه كرد و چند كاسه آبگوشت برای قومی از بنیتمیم فرستاد و كاسهای هم برای سحیم بن وثیل ریاحی كه رئیس قوم خود بود فرستاد. سحیم كسی است كه در شعر خود گفته بود: «من مردی شناخت شده و خوشنام و با تجربه و كاردانم، هرگاه عمامه بر سر نهم مرا خواهید شناخت» و حجاج هنگامی كه برای امارت كوفه وارد كوفه شد در خطبه خود به این شعر تمثل جست.
وقتی ظرف غذا به سحیم رسید آن را واژگون ساخت و آورنده را كتك زد و گفت: مگر من نیازمند غدای غالب هستم؟ اگر او یك شتر كشته من هم شتری میكشم. میان آنان مسابقه شتر كشی راه افتاد، سحیم یك شتر برای خانواده خود كشت و صبح روز بعد غالب دو شتر كشت، باز سحیم دو شتر كشت و غالب در روز سوم سه شتر كشت، باز سحیم سه شتر كشت و غالب در روز چهارم صد شتر كشت. سحیم چون آن اندازه شتر نداشت دیگر شتری نكشت امام آن را به دل گرفت.
چون روزهای قحطی سپری شد و مردم وارد كوفه شدند، بنی ریاح به سحیم گفتند: ننگ روزگار را متوجه ما ساختی، چرا به اندازه غالب شتر نكشتی و ما آمادگی داشتیم كه به جای هر شتری دو شتر به تو بدهیم؟! سحیم چنین عذر آورد كه شترانش در دسترس نبودند، آن گاه سیصد شتر پی كرد و به مردم گفت: همگی بخورید. این حادثه در دوران خلافت امیر مؤمنان علیبن ابیطالب (ع) اتفاق افتاد، از آن حضرت درباره حلال بودن خوردن آنها فتوا خواستند، حضرت حكم به حرمت كرد و فرمود: این شتران نه برای خوردن كشته شدهاند و از كشتن آنها مقصودی جز فخر و مباهات در كار نبوده است. از این رو گوشت آنها را در زبالهدان كوفه ریختند و خوراك سگان و عقابان و كركسان گردید. [۶]
احمد رحمانی همدانی
پینوشتها:
[۱]. الوسائل ۳/۲۲۰ به نقل از مناقب.
[۲]. الانوار ۴۱/ ۱۸.
[۳]. البلاغه، خطبه ۲۳۷.
[۴]. الانوار ۴۱/ ۱۴.
[۵]. البحار ۱/۴۰۱ ماده خطر.
[۶]. الحیوان ۲/۲۲۲، ذیل «فرع».
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست