جمعه, ۲۹ تیر, ۱۴۰۳ / 19 July, 2024
شاعران دانشگاهی یا استادان شاعر
آنچه در این مقاله از نظر خوانندگان گرامیمیگذرد، گذریست هرچند کوتاه بر دیدگاهها و بیان و زبان استادان دانشگاه که خود به صورت حرفه ای شاعر نیز بوده اند و تأثیر آنها بر جریان شعری معاصر؛ جریانی که تا امروز از دید منتقدان و بسیاری از شاعران پنهان مانده ست.
دیگر منظور نگارنده از بررسی و معرفی شخصیتهای شاعر دانشگاهی شفاف ساختن برخی تردیدها و علامت سؤالهاست.چه، بعضاً برخی بر این باورند که شعر ناب از استادان دانشگاه صادر نمیشود! نگارنده از خیل استادان شاعر، به معرفی و نقد آثار و افکار و اشعار چند شخصیت در سه نسل متفاوت میپردازد تا به اثبات این ادّعا برسد که اتفاقاً «شاعران دانشگاهی وزنههای اصلی تر و ماندگارتر در شعر و ادبیاتند.» اعتبار آثار شخصیتهای ذیل بر هیچ شعرشناس و ادبیاتدانی پوشیده نیست و تا امروز نه تنها کسی به انکار این بزرگان در شعر و ادب برنخاسته است بل که سر تعظیم نیز فرود آورده اند:
استاد ملک الشعرا بهار، دکتر مظاهر مصفا، دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی (م.سرشک) و از نسل امروزیتر دکتر موسوی گرمارودی، زنده یادان دکتر قیصر امین پور و دکتر سیدحسن حسینی (مسیحا) و ادامة آنها که از دید نسل و دهة اخیر در پی عوامل گنگ جامعة ادبی پنهان مانده است، دکتر غلامحسین عمرانی (نسیما)، دکتر محمود اکرامی، دکتر سیروس شمیسا، دکتر میرجلال الدین کزّازی و... . هرچند شاعران بزرگ دیگری وجود دارند که قابل انکار نیستند؛ شعر استاد همائی، دکتر خانلری، دکتر رعدی آذرخشی، دکتر لطفعلی صورتگر، دکتر حمیدی شیرازی و حتّی مهدی اخوان ثالث که یکی ـ دو ترم در دانشگاه تهران تدریس نمود و دانشگاه به علّت مدرک پائین او عذرش را خواست. و چه بسا معلمان شاعر نیز میتوانند در این جریان قرار گیرند؛ که نیما اولین شان است و بسیاری دیگر که هریک قابل بررسی اند. امّا با معرفی این چندنفر کافی ست که نقش دانشگاه در شعر شناخته آید.
اگر به نظریهها و مؤلفههای صادره از اهل نظر مدرن و پسامدرن و... فعلاً کاری نداشته باشیم، با یک لیست از شاعری در قرن چهارم به بحث ادامه میدهیم:
دعوی کنی که شاعر دهرم، ولیک نیست
در شعر تو نه لذّت و نه حکمت و نه چم!
(شهید بلخی)
این بیت یعنی نقد کامل یک اثر شعری؛ که میتوان راز ماندگاری برخی آثار گران سنگ را از آن دریافت. بر کسی پوشیده نیست که در طول تاریخ قومیبزرگ پس از سالها تلاش و سرایش نهایتاً به تذکرهها راه یافتند و عده ای همراه با مرگ خود، آثارشان را نیز به قبر کشاندند و عده ای معدود تاریخ را مجبور به حفظ و حراست خود کردند. بیت فوق از شعر سه چیز میخواهد:
۱) لذت (نمکی که متأسفانه امروزه در شعر به فراموشی سپرده شده است و به تعبیر شخصی نگارنده، دعوت نامة اولیة شعر که مخاطب و شنونده را ناخواسته به خواندن و شنیدن مجاب میکند. عواملی چون لطافت زبانی و بیانی، هم حسی با مخاطب، شیوایی گفتار و...)
۲) حکمت: صرف نظر از اعتقاد شکل دوستان که «چه گفتن» چندان اعتبار ندارد و «چگونه گفتن» در درجة بالای اهمیت است! امّا به تعبیر فروغ فرخ زاد «شعری که پشت درش دنیایی خلق نشود تهی ست.» و این یعنی حکمت و به تعبیر امروزی تر اندیشه و تفکر. شعرهای اندیشه مدارانه جز از شاعر اندیشمند صادر نمیشود. مولانا، سعدی، حافظ، نیما، شاملو، دکتر شفیعی کدکنی، دکتر مصفّا، گوته، لورکا، نرودا، الیوت، لامیر، فلو و... اگر هم چنان میدرخشند، مدیون عظمت فکری و جهان بینی خویشند. به تعبیر نیما، شاعری که فکر ندارد، حرف و سخن ندارد، و او که حرفی ندارد جز به توصیف و تصویر محض دنیایی کوچک نمیپردازد که البته نماندنی است.
۳) چم: همان که امروز، بسیار بر آن تکیه دارند. فن بیان، همان چیزی که یک خطبة فلسفی و عرفانی و اجتماعی و عشقی را به شعر مبدل میکند. چم هنری ست تکیه بر ابزار هنری شعر که برخی فنون ادبی و برخی صور خیال و برخی بیان و بدیعش گفته اند.
اما اولین نکته در بحث شاعران موردنظر که قابل ذکر است «تلفیقی بودن» آنهاست. با بهره مندی از ظرف تثبیت شدة ادبیات و مظروف زمان. شکل کهن و زبان و موضوعی امروزین. که به تعبیر جدیدتر میتوان «نئوکلاسیک»شان دانست.
● نسل اول شاعران دانشگاهی:
▪ ملک الشعرا بهار
نسل اول پیش گامان شعر دانشگاهی محسوب میشوند، آغازگر این جریان در دانشگاه استاد بهار است. بهار هرچند از قالب گذشته استفاده میکند امّا سرودههایش هیچ شباهتی به شعرهای گذشته ندارد. دلایل این افتراق و انحصار شعری چنین است:
ـ انتخاب مضامینی چون وطن، آزادی، قانون، جنگ، صلح، سیاست و...
ـ بهره وری از زبانی امروزین
ـ ساختن فضایی منحصر به خود در شعر
و به گفتة الساندرو باوسانی «میتوان گفت رمز بزرگی این شاعر در این واقعیت نهفته است که او میدانست به چه سان استادی و مهارت کامل خود را در سبک کلاسیک با عقاید و افکار جدید تلفیق دهد.»
استاد بهار که در قالبهای گوناگونی موفقیت و مهارتش را به اثبات رسانده است، در قالب قصیدة نو، سرآمد هم عصرانش به حساب میآید. قالب قصیده اگرچه مطرود شده است، امّا دلیل این نسیان صرفاً به جهت عدم کارآیی نیست، بل که بیش تر در پی عجز و ناتوانی شاعران چنین شده است. قالبی استخوان مند و مردانه با زبانی استوار و مضامینی نو و به روز که استاد بهار در قصایدش به ویژه دماوند و خبر جنگ قدرت شعری اش را در آن به اثبات میرساند. آن هم درست زمانی که نیما با چاپ منظومة «افسانه» حضورش را اعلام میکند. این قصاید «در عین اشتمال امتیازات مجموع قصائد دیگران، از نهایت ادراک و احساس شاعر نسبت به واقعیّات زمانة خویش سخن میگوید.» بهار شاعر گل و بلبلی نیست که نوگرایان از آن روگردانده اند. ردیف «آی او» در قصیدة «خبرجنگ» یادآور جیغ شوم جغد در گورستان است که «در دست یک نفر شاعر واقعاً جدّی و ماهر قرن جدید، تبدیل به وسیلة ابراز عقاید و افکار جدید شده است» شعر بهار نه تنها بر اساس اسلوبهای سنّتی و پذیرفته شدة ادبیات فارسی و لحن استوار و سالم سروده شده است، بل که نظر نئوکلاسیک سرایان و نوپردازان را نیز به خود جلب کرده است و چه بسا تأثیرات فراوانی بر شاعران بعد از خود داشته است. و اگر شاهد عدم انعطاف برخی از استادان ادبیات در برابر پدیدههای نوظهور هستیم، بر اثر سایة شیرین و دوست داشتنی بهار و همانندان اوست.
زبان شعری بهار هم استادانه و فخیم و سالم است، هم لطیف و شیوا و هم هنرمندانه. کافی ست جهت اثبات این مدعا قصیدة دماوندیة او را اهل شعر بخوانند و یا غزل:
از ملک ادب حکم گزاران همه رفتند
شو بار سفر بند، که یاران همه رفتند
یا:
من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید
قفسم برده به باغی و دلم شاد کنید
یا:
برخیزم و زندگی ز سر گیرم
وین رنج دل از زمانه برگیرم
و...
بهار شاعر زمان خود است و از موضوعات و زبان عصر خود هنرمندانه استفاده میکند و با ادبیات کلاسیک ایران آشنائی کامل دارد.
▪ علّامه دهخدا
تی.اس.الیوت میگوید: اعتبار و ارزش شاعر و نویسنده را دوچیز معین میکند: ذهن مردم و حافظة تاریخ. با تکیه بر این نظر باید گفت ذهن مردم و تاریخ هرگز هرکسی را در خود حفظ نمیکند، مگر آن که قابلیت نگهداری شان باشد. کسی هرگز قادر به حذف فردوسی و حافظ و نیما و بهار و شاملو و حمیدی شیرازی از حافظة تاریخ نیست و در مقابل هیچ شاعری قادر نیست خود را به ضرب و زور تبلیغ و رسانه و حکومت در حافظة تاریخ حتی به عنوان میراثی کم رنگ جای دهد. بنابراین اگر از شعر معاصر سخن برود، نام دهخدا حذف نشدنی باشد و جای چون و چرا نیست!
دهخدا چون شاعران دیگر هم دورة خویش هم محقق است هم نویسنده و هم شاعر و هرسه را آبرومندانه به تاریخ عرضه میکند. هرچند نوآوری و درزمانیِ او در نثر، حرف اول را میزند که پایه گذار طنز نوین نام گرفته است. در کنار سرودههای ادیبانه و سنگین دهخدا، مرثیة میرزا جهانگیرخان صوراسرافیل از ماندگارترین آثار اوست.
در مسمّط «یاد آر ز شمع مرده یاد آر» گذشته از مضمون غیرکلاسیک و قالب کم کاربرد، آن چه موجب تازگی و امتیاز اثر است، فکری نو، برداشتی غیرتکراری و تازگی روش و قاعدة طرح شعراست که همگی نمودار فکر و قریحة نوزا و نواندیش شاعر است و اگر او را بسیاری از صاحب نظران از طلیعه داران شعر و شیوة نو دانسته اند در نتیجة شکل و طرح تازة این شعر بود. دکتر غلامحسین یوسفی در ضمن شاهکار شمردن این اثر در مرثیه و یادآوری تخیّل و اندیشه و آگاهی شاعر بر فرهنگ و تاریخ و اسطوره میگوید: «تسلط شگفت انگیز دهخدا بر زبان فارسی موجب آن است که این معانی و صور خیال دشواریاب را به آسانی در قالب الفاظ درآورد و عرضه دارد.»
در مقدمة دیوان دهخدا از زبان شاعر خطاب به معاضدالسلطنه پیرنیا آمده است «وصیت مرحوم میرزا جهانگیرخان را که بنابود به شعر بسازم تمام کرده ام، حاضراست. به نظر خودم تقریباً در ردیف اوّل شعرهای اروپایی ست.»
مشخص میگردد که این شاعران نه تنها تلاش به تازگی و طرحی نو کرده اند، بل که به نتیجة زحمات خود نیز دست یافته و اثرگذار نیز بوده اند.
▪ رعدی آذرخشی
از دیگر استادان شاعر دکتر غلامعلی رعدی آذرخشی ست. شهرت او از همان دوران جوانی به دست آمد. شعر «نگاه» که از معروف ترین و مؤثرترین سرودههای اوست نام او را بر ذهن و زبان دیگران جاری ساخت تا آن جا که خاورشناسان بسیاری به ترجمة آن روی آوردند. او با آن که در سمتهای گوناگون مملکتی وقت گذراند، امّا هنر شعری او نشان از یک شاعر حرفه ای میدهد. با انتخاب قالبهای گذشته نگاهی تازه دارد و اعتراف به نوآوری و تازگی نیز میکند: «تنها افتخارات ادبی گذشتآ برای ما کافی نیست، و با همة این افتخارات، نمیتوانیم ادعا کنیم که ادبیات دیروزی صددرصد برای بیان افکار و آرزوها و تصویر حیات امروزی کافی و وافی میباشد و... ایران باید با فرهنگ و ادبیات جهانی همکاری کند.»
امّا علقه و وابستگی درونی او با ادبیات گذشته در سرودههای او آشکار است که بارزترین آن شکل شعر و ویژگیهای هرازگاهی زبانی در مجموعة سرودههای اوست. قصیدة ماندگار «نگاه» که برای برادر بی زبانش سروده، همان در بیت اوّل با به کارگیری حرف اضافة «به» به جای «در» و «مر» علقه اش را ثابت میکند:
من ندانم که به چشم تو چه رازی ست نهان
که مر آن راز توان دیدن و گفتن نتوان
به تأیید اغلب صاحب نظران شعرهای رعدی در قالبهای گوناگون استوار و شیوا و در توصیف و هم بیان احساسات تواناست.
گذشته از مثنوی استوار و متفاوت «اردیبهشت نامه» که مقبول نظر استادانی چون «همایی، عبدالله مستوفی، محمود غنی زاده و...» افتاد، قصیدة چهل و نه بیتی «نگاه» او دارای ویژگیی ست که هیچ شباهت و نظیره ای به شعرهای دیگران ندارد.
ـ انتخاب قافیههایی ملایم و جان دار که با فضای شعر هم خوانی دارد.
ـ انحراف از نُرم در رویکرد شاعران گذشته نسبت به «نگاه». همواره توصیف و توجه به نگاه دو ویژگی داشت: یکی اشاره در یک بیت یا نهایتاً در غزل و دیگر نگاه معشوق که مشرف بر همه چیز است. امّا دکتر رعدی برخلاف آنها هم چهل و نه بیت در توصیف نگاه میسراید و هم از نگاهی میگوید که قدرت دیدن ندارد. همین دو خصیصه کافی ست که در انتخاب موضوع تازه و بکر عمل کند.
ـ وسعت خیال شاعر است که به تعبیر جوزف کنراد انگلیسی، خیال استاد شاعر و زندگی اوست.
ـ خلق فضایی جدید در شعر که از بند کلاسیک خارج میشود و این خروج بیان گر شاعری ست با فکر جدید و حال و هوایی موجود در عصر خویش.
رعدی چون استاد بهار فریاد نوسرایی سر میداد:«ما امروز بر سر دوراهی تاریخ قرار داریم. راهی به سوی کهنگی و توقف و راهی به طرف تازگی و حرکت... هر نویسنده که هوادار توقّف باشد باید اذعان کند که رو به عقب میرود.» او نیز با تأیید کار نیما و دیگر شاعران نواندیشش میگوید: «شاعر متجدّد میتواند از وزن و قافیه، که از ضروریات شعر نیستند، چشم بپوشد و قالبهای تازه ای ایجاد و اختیارکند.» هرکسی با خواندن و شنیدن این نظر دکتر رعدی قبل از هرچیز پی میبرد که او نه تنها نیما را تأیید میکند، بل که راه را برای شاملو و امثال او نیز باز میگذارد.
بنابراین دکتر رعدی نه تنها شاعری آگاه به شرایط زمانه و واقف بر شعرهای استوار و زیبا و ماندگار است، بل که دوشادوش نیما و بهار به تحول شعر میاندیشد و خود در عمل به نوعی دیگر به اثبات میرساند که هم شاعر به معنی واقعی ست و هم نواندیش و فرزند زمان خویش!
▪ دکتر پرویز ناتل خانلری
مجلة «سخن» را هرگز اهالی ادبیات فراموش نمیکنند. هم زمان با رنسانس ادبی در ایران و اندیشههای نو بهار، نیما، میرزاده و... مجلة وزین سخن با مسؤولیت دکتر خانلری انتشار یافت و انتشار آن تا سال ۱۳۵۷ نیز ادامه داشت. این مجله که به تأیید بسیاری، از چهره ای نو و دیدگاه و فضایی امروزی برخوردار بود، نشان از فکر و نگرش خانلری داشت که به سمت نو شدن و امروزین اندیشیدن و گفتن حرکت میکرد.
تنها اثر شعری او «ماه در مرداب» است که در کنار شعرهای استوارمند آن مثل مثنوی «عقاب» شاخصه و امتیاز قابل توجهی هم به دیگر شعرهای خودش و هم شعرهای دیگران دارد. شعر عقاب با تأثیر از اثری تقریباً با همین مضمون از پوشکین و روایتی در کتاب «خواص الحیوان» سروده شده: تقابل عمر کلاغ (سیصدسال و گاه بیش تر) و عقاب (سی سال). بیان شکوههای عقاب و علّت طول عمر کلاغ در منجلاب و نهایتاً ترجیح عمر کوتاه ارزشمند با عزّت عقاب بر عمر طولانی امّا کثیف کلاغ.
هرچند چنین نگاه از عنصری و مصعبی (سدههای پنجم و چهارم) در مناظره و بیتی مطرح میشود امّا طرح پخته تر و خواندنی تر برخی از آثار، هنری ست بزرگ تر. همانگونه که حافظ و گوته نیز چنین کرده اند.
از شاخصههای نو این اثر که شاعر را متفاوت از گذشته معرفی میکند و بین همدوره ایهایش نونگاه و نوپرداز و زبان استوار میشناساند اینهاست:
ـ انتخاب زبانی ساده، امّا سالم و شیوا که موجب تأثیر و نفوذ اثر در خواننده است.
ـ بهره گیری از آرایههای لفظی و معنوی با ساده ترین شکل و تعبیرات همه فهم و ادیبانه.
ـ تقابل ارزش و ضدارزش، زیبایی و پلیدی، یزدان و اهریمن و ... .
ـ خلق تصویرهای نو و تأثیرگذار.
ـ استحکام ساختاری شعر در عین سادگی (سهلِ ممتنع).
همگی این شاخهها یادآور سخن نزار قبّانی است که «شعر نامه ای ست که به دیگران مینویسیم.» دیگران همان مردمند، و به تعبیر قبّانی که مشکل شعر نوِ عرب آن است که نشانی مردم را گم کرده اند و شاعر و مردم در دو قارّة جدا زندگی میکنند، خانلری و امثال او همیشه مردم را مخاطب خود دانسته اند و موفق نیز بوده اند. دردی که شعر امروز ما نیز گرفتارش شده است. «مثنوی عقاب اثری ست با زبانی پخته و سخته در عین سادگی و روانی، که گذشته از چند بیت آن که در سطح دیگر ابیات نیست، همة ابیات آن یک دست و زیباست و برخی از آنها در سطحی والا.» در مجموع با شکل سنتی و مضامین نو سرودن کاری ست مردانه که برخی در پی عجز و ناتوانی از جمع کردن این ظرف و مظروف راحت ترین راه را که سرودههای بی وزن و قافیه بوده، انتخاب کرده اند.
▪ دکتر مهدی حمیدی شیرازی
از دیگر استادان شاعر دانشگاهی مهدی حمیدی شیرازی است. مردی با آثار فراوان و روح بسیار حساس و ذوق آفرینش گر و در عین حال پرخاش گر علیه سپیدگویان که داستان جدال لفظی سالیان دور شاملو و او بر زبان اهالی ادب بل که در سرودههای هریک آشکار است.
از او آثار فراوانی در دست است در قصیده، مثنوی، غزل و... که تا اکنون هیچ منتقد و صاحب نظری درصدد ردّ شاعری او برنیامده حتّی دشمنان او نیز نهایتاً در انتخاب قالب شعرهای او حرفی داشته اند نه مضمون و زبان او.
توجه به عشق و غزل در کارهایش فراوان است؛ چیزی که در شعر دیگر شاعران دانشگاهی چندان کم تر دیده میشود. این شاعر همان گونه که در قصیده توانایی خویش را اثبات میکند، در غزل نیز با شیواترین بیان، خود را صاحب سبک معرفی میکند.
کافی ست نگاهی به «مرگ قو»ی او شود. شعر «گل ناز» او در نوع خودش نسبت به زمان او بین نئوسنتیها جهش و ابتکاری ست که کم تر از دیگران سر زده بود. «گل ناز» شبه ملودرامیست با دو کاراکتر (شاعر و باغبان) که در همان بند اول با اجرای دیالوگ با حفظ مناظرة سنّتی خواننده را به شعری دعوت میکند که از طرح نو و پارامترهای شعر جدید برخوردار است. شیوة برخورد شاعر در این شعر و برخی سرودههای دیگر در بیان و پرداخت دارای رنگ تازه و فضای متفاوتی ست که بی هیچ تردیدی میتوان او را هم دوش نوسرایان گذاشت و در معنی واقعی واژة «شاعر» را به اثبات رساند. مثنوی معتبر و استوار «بت شکن بابل» با جوهر شعری و پرداخت شعری تر که بازسازی هنرمندانه ای ست از چهرة حضرت ابراهیم(ع)، از دیگر کارهای قابل تحسین اوست. در این مثنوی با چند ویژگی مواجهیم که جز از شاعری توان مند سر نمیزند: شکل و فرم شسته و رفتة اثر، بیان قدرتمندانه که شاعر را در هیچ بیتی اسیر قافیه و وزن نمیبینیم، ایجاز و فشردگی لفظ و معنا که گاه برخی از ابیات میتواند تبدیل به چند بیت شود، امّا هنر شاعر با کم ترین واژه، بیش ترین معنا را در بیت جای میدهد و در نهایت نفوذ کلام و تأثیر فضای معنوی شعر بر مخاطب است که مسلّماً اصلی ترین مؤلفة یک شعر محسوب میشود. هرچند در مجموعههای او میتوان سرودههای متوسط و ساده هم دید امّا با عنایت به کارهای ارزشمند و هنری دیگری که از او میتوان دید، خود کافی ست برای ماندگاری نام و اعتبار آثار او.
از نسل اول شاعران دانشگاهی، از شاعران ارجمند و نامدار دیگری چون استاد همایی(سنا)، دکتر لطفعلی صورتگر، استاد رشید یاسمیو... نیز میتوان نام برد و سخنها گفت و از ارزش شعرهای آنها نوشت که بماند برای مجالی فراخ تر.
محمد علی آبان افتلتی(شفائی)
٭ این مقاله گزیده و طرحی است از کتابی در این موضوع که نگارندة مقاله در دست تهیه دارد.
تعمیرکار درب برقی وجک پارکینگ
دورههای مدیریتی دانشگاه تهران
فروش انواع ژنراتور دیزلی با ضمانت نامه معتبر
مسعود پزشکیان دولت چهاردهم ایران محمدجواد ظریف پزشکیان دولت ظریف انتخابات رئیس جمهور علی باقری رهبر انقلاب علیرضا زاکانی
هواشناسی سازمان هواشناسی سراوان آتش سوزی وزارت بهداشت هواپیما پلیس تهران تب دنگی قتل شهرداری تهران پشه آئدس
واردات خودرو مایکروسافت خودرو قیمت خودرو حقوق بازنشستگان بازنشستگان دولت سیزدهم قیمت طلا بازار خودرو قیمت دلار اربعین دلار
اوشین فضای مجازی تلویزیون سینمای ایران امام حسین (ع) امام حسین سینما صداوسیما بازیگر سینمای جهان
دانشگاه تهران
یمن رژیم صهیونیستی دونالد ترامپ اسرائیل آمریکا جو بایدن غزه فلسطین ترامپ روسیه جنگ غزه چین
پرسپولیس فوتبال استقلال علی علیپور لیگ برتر باشگاه پرسپولیس لیگ برتر ایران سپاهان تراکتور علیرضا بیرانوند مهدی طارمی نقل و انتقالات
ویندوز بیماری ناسا هوش مصنوعی اینترنت عیسی زارع پور گوشی سرعت اینترنت سامسونگ
چاقی رژیم غذایی گرمازدگی کاهش وزن بارداری سکته قلبی گیاهان دارویی صبحانه افسردگی