جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

روسیه, ساکن خانه شیشه ای


روسیه, ساکن خانه شیشه ای

نیکولا سارکوزی به عنوان رییس جمهور فرانسه و رییس دوره ای اتحادیه اروپا در بحران گرجستان بسیار موفق عمل کرده است یعنی توانسته است ضمن اینکه با روسیه به عنوان یکی از قدرت های نظام بین الملل درگیر نشود, مکانیسمی پیدا کند تا بتواند علیرغم قاطعیتی که روسیه در مرحله اول عملیات در گرجستان نشان داد, جلوی آن را بگیرد

نیکولا سارکوزی به عنوان رییس جمهور فرانسه و رییس دوره ای اتحادیه اروپا در بحران گرجستان بسیار موفق عمل کرده است. یعنی توانسته است ضمن اینکه با روسیه به عنوان یکی از قدرت های نظام بین الملل درگیر نشود، مکانیسمی پیدا کند تا بتواند علیرغم قاطعیتی که روسیه در مرحله اول عملیات در گرجستان نشان داد، جلوی آن را بگیرد. فرانسه قالبی را ارائه داده است که در راستای آن توانست روس ها را سر میز مذاکره بنشاند و از طرف دیگر گرجی ها را هم تحقیر نکند. بنابراین به نظر می رسد تا این مرحله موفق بوده است و ما شاهد این هستیم که این پرونده را باز کرده و در دست گرفته است. به گزارش دیپلماسی ایران، مرحله بعدی، مدیریت این پرونده است. ظاهرا سارکوزی تفاهمی با روس ها داشته است. به نظر نمی رسد که سارکوزی بدون گرفتن امتیازی از روس ها، در مقابل اعمال تحریم های بخشی از اتحادیه اروپا در مقابل روسیه ایستادگی کرده باشد. این مدیریت اروپایی برای عدم تحریم روسیه مسلما بدون یک هماهنگی و در قبال تفاهمی پشت پرده با روسیه امکان پذیر نیست. اما برای اینکه بتوانیم حدس بزنیم این تفاهم در چه موضوعی بوده است، به نظرم باید مواضع روسیه را در روزهای نخست پس از سفر اول سارکوزی مورد مداقه و توجه قرار دهیم. در آن روزها شاخص ترین موضع روسیه مصاحبه پوتین بود.

اگر به خاطر داشته باشیم ولادیمیر پوتین پس از دیدار با سارکوزی در مصاحبه ای در خصوص پرونده هسته ای ایران اعلام کرد که منافع ملی ما بر سایر مسائل ارجحیت دارد و به همکاری با غرب در موضوع ایران ادامه خواهیم داد. این می تواند نشانها و فرضی از مواردی باشد که در گفتگوهای سارکوزی و پوتین مطرح شده و مورد تفاهم دو طرف واقع شده است. بازگردیم به بحران گرجستان. سارکوزی برای خروج نیروهای روسی از گرجستان فرصت یک ماهه ای اعلام کرده است، در صورتی که به نظر نمی رسد روسیه بخواهد نیروهای خود را به این سادگی از گرجستان خارج کند. شکی نیست که این عملیات را گرجستان آغاز کرد و اشتباه محاسبانی و استراتژیکی بود که رهبری گرجستان یعنی ساکاشویلی مرتکب آن شده بود. اینکه گرجستان این دستور را از کجا گرفته بود مانند داستان حمله عراق به کویت در سال ۹۱ است. در آن زمان خانم سفیر آمریکا در ملاقات با صدام اعلام کرده بود که ما از شما در هر شرایطی حمایت می کنیم و صدام این تصور را کرد که چنانچه به کویت حمله کند جامعه جهانی نیز از وی حمایت خواهد کرد. همین شرایط در تحولات گرجستان نیز صادق است.

گرجی ها براساس خطی که آمریکایی ها داده اند این مسیر را باز کرده اند و عملیات را آغاز کرده اند. واکنش روسیه اگر چه واکنش تندی و قاطعی بود اما باید آن را یک نوع حرکت تدافعی در نظر بگیریم و این به منزله این نیست که روسیه یک برنامه حساب شده ای در این زمینه داشت. البته روسیه برای افزایش نفوذ خود در قفقاز فشارهای خود را اعمال می کرد و برنامه های خود را در منطقه قفقاز دنبال می کرد، اما عملیات نظامی ای که مآلا منتهی به پذیرش استقلال دو منطقه خود مختار در همسایگی روسیه شود برای کشوری که خود دارای جمهوری ها و مناطق خودمختار متعددی است چندان مطلوب نبوده و نیست. روسیه در سال گذشته ۵۰ میلیارد یورو سرمایه گذاری خارجی را جذب کرده است. این سرمایه گذاری نشان دهنده آن است که اقتصاد روسیه پویایی خاص خود را دارد، ضمن اینکه تورم بالایی را هم دارد. ولی در حقیقت روسیه درعین حال می خواهد به عنوان یک کشور با ثبات کماکان این سرمایه ها را جذب کند و نمی خواهد به کشوری تبدیل شود که ریسک سرمایه گذاری در آن به خاطر بروز تحریم ها و یا مشکلات دیگر بالا باشد. بنابراین می توان به این نتیجه رسید که روسیه به دنبال استفاده از ابزارهای نظامی در بحران های منطقه نبود.

روسیه زمانی که با حمله گرجستان مواجه شد با موضوعی روبرو شد که با حریم امنیتی اش ارتباط داشت و اینجا بود که پوتین اعلام کرد که باید قاطع و کوبنده عمل کنیم و لذا می بینیم که چنین نیز عمل کردند. روسیه هم به مانند بسیاری از کشورها در یک خانه شیشه ای نشسته است. بنابراین نباید سنگی را به بیرون پرتاب کند. چراکه همان سنگ ممکن است خانه اش را به کلی ویران کند. روسیه خودش مناطق خودمختار زیادی دارد. اگر قرار باشد که استقلال آبخازیا و اوستیا به رسمیت شناخته شود، این امر هزینه های بسیار بالایی برای افکار عمومی اقلیت ها و جمهوری های خودمختار خود روسیه دارد. در حال حاضر اوستیا به دو حوزه شمالی و جنوبی تقسیم می شود. حوزه شمالی در اختیار روس ها بوده و امروز حوزه جنوبی اش به عنوان یک جمهوری خود مختار شناخته می شود. این به منزله پذیرش حوزه شمالی در این قالب به حساب می آید. این تناقض برای روسیه نیز هزینه های سنگینی خواهد داشت. نمونه دیگر تعدیل مواضع سنتی روس ها در پس این اقدام موافقت با جایگزینی نیروهای ناظر سازمان امنیت و همکاری اروپا و مشروعیت بخشیدن به حضور آنها در حاشیه های مرزهای خود است. البته برخی با اشاره به پایگاه های دائمی که روسیه از آنها در این دو منطقه یاد می کند چنین نتیجه می گیرند که روسیه با پذیرش ناظران در حقیقت در دهان اروپا شیرینی نهاده است. اما نگاه به تاثیر روانی حضور پایگاه های نظامی در خارج مرزها چه ترکیه، یا ژاپن و آلمان طی نیم قرن اخیر موید آنست که این سیاست در میان مدت هزینه های زیادی را خواهد داشت.

به جهت دیگر بنظر می رسد تاثیر حضور پانصد نیروی ناظر اروپایی با آموزش ها و تربیت خاص خود - که در منطقه آزادانه تحرک داشته و امکان تاثیر گذاری بر افکار عمومی را دارند، بیشتر از سربازانی است که در پادگان ها و یا مناطق تحت حفاظت استقرار دائمی می یابند خواهد بود. از طرف دیگر روسیه به دنبال این نیست که در این درگیری امتیازی را از دست بدهد، بلکه به دنبال این است که فرصت ها و امتیازهایی نیز کسب کند. من فکر می کنم بر خلاف برخی از تحلیل ها که معتقدند که روسیه به سمت یک جنگ سرد پیش می رود، چنین نیست و روسیه مسیر تفاهم با غرب را بر اساس سنت و الگوی روسی دنبال خواهد کرد. هرچند این مسیر چندان دوستانه و کوتاه نخواهد بود. اتحادیه اروپا هم حساب سود و زیان خود را خواهد کرد. به نظر نمی رسد که اتحادیه اروپا هم از این موضوع ترسیده باشد. اتحادیه اروپا می داند که این تحولی که در قفقاز اتفاق افتاد پاسخی بود به تحولات کوزوو. بنابراین یک نوع حرکت برابری بود برای حفظ تعادل در اروپا و قفقاز. این محاسبه را اروپایی ها از چند سال قبل کرده بودند. بعد دیگر این است که به لحاظ وابستگی اروپا به انرژی روسیه میزان بازی آنها با روسیه، میزان قابل کنترلی است و هیچ وقت به سمت درگیری با روسیه نخواهند رفت. اروپا همچنان بر این باور است که روسیه یک متحد برای اروپایی ها در مقابل بحران های جهانی است. نکته دیگر این است که این بحران در کنار افزایش بهای نفت در ماه های اخیر تاثیر مهمی در تغییر افکار عمومی اروپائیان داشت. بدین معنا که برای پذیرش سیاست های دولت های اروپایی در توسعه فناوری هسته ای برای رفع دغدغه های انرژیک قیمت بالای نفت و رفتار روسیه موهبت بزرگی برای کشورهای اروپایی طرفدار برق هسته ای بود. به عنوان مثال می دانیم که در آلمان با فعالیت گسترده سبزها و چپ ها سیاست توسعه انرژی هسته ای امری تقریبا محال بوده است اما امروز افکار عمومی اروپا و حتی احزاب سبز هم با تهدیدهایی که از ناحیه مسائل گازی از طرف روسیه به ذهنشان خطور می کند به نوعی مشروعیت استفاده از انرژی هسته ای را در ذهن خود پرورش داده اند. این برای بخشی از اروپا چون فرانسه که این فناوری را دارد و می خواهد این تکنولوژی را گسترش دهد فرصت گرانبهایی است. پس دور از انتظار نخواهد بود.