پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا

آیت الله موسس


آیت الله موسس

حوزه علمیه قم بعد از ارتحال میرزای قمی رو به سردی گراییده بود تا جایی که مدرسه فیضیه و دارالشفا انبار مغازه داران و محل عبور و مرور مردم شده بود. علمای آن زمان، زمزمه این داشتند …

حوزه علمیه قم بعد از ارتحال میرزای قمی رو به سردی گراییده بود تا جایی که مدرسه فیضیه و دارالشفا انبار مغازه داران و محل عبور و مرور مردم شده بود. علمای آن زمان، زمزمه این داشتند که چرا کسی اقدام نمی کند که حوزه علمیه قم مرکز علم شود و حدیث امام صادق(ع)، افول علم از کوفه و طلوع آن در قم، تحقق یابد.آیت الله بافقی به همین امید از عتبات به قم آمده بود و به علمای بزرگ قم اصرار داشت که اقدامی کنند که علما در جواب می گفتند مردم حامی ما نیستند، اگر فرد استخوان داری باشد کمکش خواهیم کرد. آیت الله بافقی گفتند؛ در نزدیکی قم (اراک) آیت الله حائری هستند که در حد آیت الله نایینی و آیت الله ابوالحسن اصفهانی و مورد توجه و وثوق آیت الله سیدمحمدکاظم یزدی و آیت الله سیدمحمدتقی شیرازی هستند. علمای قم که آیت الله حائری را عالمی بزرگ و مملو از عقل و کیاست و علم و فضل یافتند و متوجه شدند می تواند حوزه علمیه قم را تاسیس کند، برای آوردن ایشان به قم تدارک دیدند. بالاخره ایشان برای زیارت ایام عید سال ۱۳۰۱، همراه با آیت الله محمدتقی خوانساری، آیت الله میرزامهدی بروجردی، شیخ احمد مهرجردی یزدی و فرزند شش ساله اش آقا مرتضی در ۲۲ رجب ۱۳۴۰ از اراک عازم قم شدند. با انتشار خبر حرکت آیت الله شیخ عبدالکریم به سوی قم، شور و شعف این شهر، به خصوص عالمان و طلاب علوم دینی را فرا گرفت. حضور عالمی چون آیت الله شیخ عبدالکریم حائری در این شهر می توانست غبار سکون و رکود را از چهره حوزه علمیه قم بزداید و جانی تازه در کالبدش بدمد. علما به استقبال ایشان رفتند و در شامگاه ۲۴ رجب وارد قم شدند؛ در واقع می توان گفت هجرت آیت الله شیخ عبدالکریم حائری به قم آغاز تاریخ گشایش حوزه علمیه است. علمای قم اصرار خود را بر سکونت دائمی شیخ عبدالکریم در قم روز به روز می افزودند تا جایی که روزی سلطان الواعظین یکی از وعاظ معروف و مشروطه خواه بر بالای منبر به مردم گفت؛ «ای اهل قم، زمانی که دعبل خزاعی به قم آمد و پیراهن امام رضا را به همراه آورد، شما نگذاشتید پیراهن امام رضا را از شهرتان بیرون ببرند. این شخص علم امام رضا را به همراه آورده است؛ نگذارید که او از این شهر برود.» یکی دیگر از چهره های موثر در تشویق و ترغیب آیت الله حائری برای سکنی گزیدن در قم و تاسیس حوزه علمیه، شیخ محمدتقی بافقی بود. وی از آنجایی که با حاج شیخ آشنایی و دوستی دیرینه داشت، اصرار و تلاش فراوانی در این راه کرد و وضعیت اسفناک مدارس قم را به ایشان گوشزد کرد و تاکید داشت چرا باید مرکز علوم دینی که زمانی جایگاه علمای بزرگی همچون ملاحسین فیض، صدرالمتالهین شیرازی و فیاض لاهیجی بود، به مرکز فقرا و بیماران تبدیل شود و مکرراً به آیت الله حائری پیشنهاد می کرد که پیشگام احیای مدارس علوم دینی قم شود و در این اصرارهای پی در پی آیت الله حائری را متوجه اخبار و روایات معصومین (ع) کرد که در آخر زمان، قم، مرکز علم و دانش خواهد شد. آیت الله حائری با مشاهده اوضاع کمی تامل کرد و با وجود اینکه کمتر به استخاره متوسل می شد، اقامتش در قم را موکول به استخاره کرد و این آیه جواب آمد که «اذهبوا بقمیصی هذا فالقوه علی وجه ابی یأت بصیراً و ائتونی باهلکم اجمعین» (اکنون پیراهن مرا نزد پدرم یعقوب برده، به روی افکنید، تا دیدگانش بینا شود، آنگاه او را با همه اهل بیت و خویشان از کنعان به مصر آرید) با آمدن چنین آیه یی آیت الله حائری عزم خویش را جزم کرد و بنابر اقامت در قم نهاد.آیت الله شیخ عبدالکریم با روحیه یی مضاعف به بازسازی حوزه علمیه قم پرداخت. در ابتدا اقدام به تعمیر مدرسه فیضیه قم به عنوان مرکز اصلی این حوزه کرد. سر و سامان دادن به وضعیت معیشت طلاب نیز از سایر اقدامات ایشان بود. حاج شیخ عبدالکریم با تجربه هایی که از چگونگی اداره حوزه سامرا به دست توانای میرزای بزرگ آموخته و اندوخته بود، برای اداره حوزه، دیدگاه های ویژه و راهبردی داشت و اصرار می ورزید آن دیدگاه ها و برنامه ها اجرا شوند. ایشان بر این نظر تاکید داشت که اداره حوزه باید زیر نظر یک نفر باشد و دیگران در هر مقام علمی، به او یاری برسانند و با دیدگاه های روشن و کارگشای خود، راه های صحیح و روشن اداره حوزه را به روی او بگشایند. رمز توفیق ایشان هم در اداره حوزه، همین بود. آیت الله حائری که با تاسیس حوزه علمیه قم به آیت الله موسس ملقب شد، درس خارج فقه را صبح ها در مسجد بالاسر که الان مقبره ایشان در آنجاست، شروع کرد تا اینکه در سال ۱۳۱۴ بعد از بهبودی از بیماری شدید قلبی، درس فقه را به مسجد عشقعلی انتقال داد و خارج اصول را عصرها در مدرسه فیضیه می گفت. ایشان روی گزینش افراد دقت می کرد و کسانی را مامور رسیدگی به وضع تازه واردان کرده بود.