جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

قرائت دوباره نامه هائی از ایوجیما


قرائت دوباره نامه هائی از ایوجیما

دوگانۀ کلینت ایستوود با نام های «نامه هایی از ایوجیما» و «پرچم های پدران ما» بازنگری انتقادی برگی از تاریخ جنگ جهانی دوم است آنچه که ما در این دو فیلم شاهد آن هستیم دو روایت از یک داستان است

آنان که گذشته را به خاطر نمی‌آورند، محکومند که باز هم در آن به سر برند.

ویل دورانت

دوگانۀ کلینت ایستوود با نام‌های «نامه‌هایی از ایوجیما» و «پرچم‌های پدران ما» بازنگری انتقادی برگی از تاریخ جنگ جهانی دوم است. آنچه که ما در این دو فیلم شاهد آن هستیم دو روایت از یک داستان است. داستان فیلم در زمانی اتفاق می‌افتد که آلمان هیتلری، این تنها متحد باقیماندۀ ژاپن به روزهای پایانی خود نزدیک شده است و ناقوس شکست متحدین به صدا در آمده است. در فیلم «نامه‌هائی از ایوجیما» شاهد روایت مقاومت مردانی هستیم که در جزیره‌ای به خاطر دفاع از سرزمین مادری، خود را برای جنگی آماده می‌کنند که از پیش نتیجۀ محتوم آن را می‌دانند و در فیلم «پرچم‌های پدران ما» سربازانی را می‌بینیم که قلب یک امپراطوری کهن را نشانه رفته‌اند. جنگی که فیلم آن را به تصویر می‌کشد، نام کوه «سوری‌باچی» را در پروندۀ جنگ اقیانوس آرام به نامی تبدیل کرده است که امروز با شکوه خاصی از آن یاد می‌شود.

تصویر قیافۀ خسته و کسل و خون‌آلود تفنگداران دریائی آمریکا که پرچم آمریکا را در قلۀ آن به اهتزاز درآوردند، به عنوان سمبلی برای الهام پیروزی آزاد‌مردان در نظر گرفته شد. بیننده در تمام طول فیلم وفاداری سنتی ژاپنی که در فرهنگ «ژاپن» به صورت نهادینه درآمده است را احساس می‌کند. طبق رسوم ارتش ژاپن اگر امپراطور شخصاً دستور حملۀ انتحاری صادر می‌کرد چنین حمله‌ای را «جیوکوسای» می‌نامیدند یعنی مرگ با افتخار نامیده می‌شود. به عبارت دیگر هر سرباز ژاپنی در مواجهه با دشمن باید اسلحه بردارد و جانش را در راه میهن فدا کند و آنگاه که دیگر کاری از دستش بر نمی‌آید با فریاد «بازای» دست به خودکشی با افتخار می‌زند و جان خود را به امپراطوری تقدیم می‌کند. در صحنه‌ای از فیلم شاهد اجرای این فرمان توسط سربازان ژاپنی هستیم که مرگ راه مرگ با افتخار را انتخاب کرده‌اند. درصحنه‌ای از فیلم پرچم‌های پدران ما ورود سربازان آمریکائی را به همین غار و شگفتی آنان از مشاهدۀ این صحنه را مشاهده می‌کنیم.

صحنۀ اغازین فیلم نامه‌هائی از «ایوجیما» به گونه‌ای غریبانه آغاز می‌شود. گروهی کاوش‌گر پس از بیش از چهل سال به سنگری دست پیدا می‌کنند که علی‌الظاهر مقر سرفرماندهی سرابزان ژاپنی در جزیرۀ ایوجیما بوده است. روایت این واقعۀ تاریخی با قرائت نامه‌ها از زبان نویسنده آغاز می‌شود و مخاطب را به اعماق تاریخ می‌برد، درست به زمانی که آخرین برگ‌های سقوط امپراطوری رقم می‌خورد. بدین ترتیب با آغازی قدرتمند بیننده همراه با داستان فیلم به گذشته بر می‌گردد و صحنه‌هائی اعجاب‌آور را مشاهده می‌کند.

در صحنه‌ای از فیلم یک گروه از سربازان ژاپنی یک سرباز آمریکائی را پیدا می‌کنند که به سختی زخمی شده است و او را به داخل غاری می‌برند. فرماندۀ ژاپنی می‌تواند به زبان انگلیسی صحبت کند، بنا بر این او با سرباز آمریکائی شروع به صحبت می‌کند و بعداً معلوم می‌شود نامش سام است. اگر چه هردو نفر باید سوگند خورده باشند که یکدیگر را بکشند ولی آنها در غالب مکالمه‌ای که با هم دارند با هم ارتباط برقرار می-کنند. کمی بعد ژنرال به اتاق بر می‌گردد و در می‌یابد که زخم‌های سام باعث شده است که بمیرد. او جیب‌های سام را می‌گردد و نامه‌ای پیدا می‌کند که مادرش برای او نوشته است. نامه سرشار از عباراتی است که از اعماق قلب این مادر برخواسته است و تا زمانی که ژنرال قرائت نامه را به پایان می‌برد تمام سربازان داخل غار به این نتیجه می‌رسند که آمریکائی‌ها آن بدویان قاتل کینه‌جوئی که ژاپنی‌ها فکر می‌کردند نیستند. نه! آنان به این نتیجه می‌رسند که آمریکائی‌ها مانند خودشان هستند و آنها هم می‌خواهند درست مثل دشمنانشان به منزلشان برگردند. من بر این باور هستم نکته‌ای که ایست‌وود با ساختن این فیلم در نظر دارد بگوید این است که دو دشمن شباهتی بیش از آنچه فکر می‌کنند با هم دارند و هر دو می‌خواهند سالم به خانه‌های خود و نزد خانوادۀ خود بروند.

فیلم نامه‌هائی از ایوجیما این فیلم ارتباط بسیار تنگاتنگی با فیلم پرچم‌های پدران ما دارد. از دیدگاه فیلم‌سازی، بازی گروهی فیلم (به خصوص کن واتانابه)، فیلم‌نامۀ دلچسب آن، تصاویر [طبیعی] زیبای فیلم (رنگها در فیلم اثری درخشان و جاودانه دارند) و دانش مطلق کلینت ایستوود از فیلم اثری جاودان و ماندگار از این فیلم باقی گذاشت.

این درست است که فیلم به زبان ژاپنی اجرا شد، اما این یک واقعیت است که ایستوود در ساخت فیلم از هیچ تلاشی روی‌گردان نبود و زبان خارجی به کمک ساخت فیلم آمد به گونه‌ای که به وضوح هرچه بیشتر فیلم کمک شایان توجهی می‌کند. من بر این باور هستم که این فیلم با فیلم اسپیلبرگ با عنوان «نجات سرجوخه رایان» قابل مقایسه است. اگر چه فیلم اسپیلبرگ ارزش‌های سرگرم‌کنندۀ بیشتری دارد چرا که دارای تحرک بیشتری است و صحنۀ بازتری دارد، فیلم ایست‌وود حاوی پیام قوی‌تری است چرا که جنگ را از دیدگاه سربازانی به تصویر می‌کشد که مورد تهاجم قرار گرفته‌اند [و می‌دانند محکوم به شکست هستند و] بدین ترتیب درد جنگ را از دید آنان به تصویر می‌کشد.

پرچم‌های پدران ما داستان پنج سرباز نیروی دریائی و یک پزشک‌یار است که پرچم ایالات متحدۀ آمریکا را در جزیره‌ای با فاصلۀ شش مایل از توکیو، پایتخت امپراطوری ژاپن برافراشتند. یک خبرنگار آسوشیتد‌پرس یک عکس از برافراشتن دومین پرچم گرفت. این واقعه چندان مهم به نظر نمی‌رسید اما او نمی‌دانست که به راستی چه کار بزرگی انجام داده است. بنا بر نقل قول‌ها از روی این عکس بیشترین نسخه‌برداری انجام شده است.

این فیلم نیز ارتباط بسیار نزدیکی با فیلم «نامه‌هائی از ایوجیما» دارد و کلینت ایستوود به نحو اعجاب‌آوری با استفاده از جلوه‌های تصویری واقعی و طبیعی بیننده را به زمان وقوع جنگ ایوجیما می‌برد، به گونه‌ای که بیننده خود را شاهد واقعی جنگ و وقایعی می‌بیند که در جزیره اتفاق می‌افتد.

فیلم «پرچم‌های پدران ما» نمایش پشت صحنۀ رفتار جامعۀ سرمایه‌داری آمریکا و طرز عملکرد این جامعه در نحوۀ برخورد آنان با قهرمانان خود پس از استفادۀ ابزاری از آنان است. آنجا که آنان را برای جمع‌آوری پول برای به پایان رساندن جنگ لازم دارد برایشان نمایش‌هائی را ترتیب می‌دهد و سپس هر کدام در گوشۀ عزلت تا سرحد مرگ پیش می‌روند. یکی در خوکدانی می‌میرد و دیگری حتی با دیدن همرزم خود پس از چند سال کنار جاده حتی برای او نمی‌ایستد، گوئی هیچگاه در هیچ مکانی حماسه‌ای نیافریده‌اند.

فیلم از روی کتاب «پرچم‌های پدران ما» نوشتۀ جیمز برادلی ساخته شده است. علاوه بر تدوین خوب کتاب، فیلم به محتوای کتاب به خوبی وفادار مانده است.

این دوفیلم چالش‌های فلسفی زیادی را مطرح می‌کند. برای مثال در صحنه‌ای از فیلم که فرماندۀ ژاپنی گذشتۀ خود را به خاطر می‌آورد، درست زمانی که در ایالات متحدۀ آمریکا آموزش نظامی دیده است و درست در ضیافت شام خداحافظی خود با پرسش همسر بهترین دوست آمرکائی خود روبرو می‌شود: «اگر روزی ژاپن و آمریکا با هم وارد جنگ شوند، و شما دو نفر در جبهه با هم روبرو شوید، آیا به روی هم اسلحه می‌کشید و همدیگر را می‌کشید؟» این دو فیلم حاوی دیدگاه انتقادی کلینت ایست‌وود به داستان پرچم است. در این دیدگاه پرچم و داستان پرچم و عکس پرچم که اینک عکس پس زمینۀ سرود ملی ایالات متحدۀ آمریکا است با دیدگاهی انتقادی به تصویر کشیده شده است.

روزگاری در محضر درس مرحوم «بهمن جلالی» از وی شنیدم سه کارگردان سینمای آمریکا به عنوان کارگردان‌های منتقد سینما شناخته شده‌اند: مل گیبسون، شون پن و مایکل مور. فیلم «ما سرباز بودیم» و «مصائب مسیح» به کارگردانی «مل گیبسون» و فارنهایت ۹/۱۱ به کارگردانی «مایکل مور» مثال‌هائی از این دست هستند. کلینت ایست‌وود با ساخت این دو فیلم نشان داده است که در انتقادهای تند و گزندۀ خود دست کمی از این سه ندارد. برای آشنائی بیشتر با این سبک انتقادی فیلم‌سازی تماشای فیلم «ما سرباز بودیم» به کارگردانی مل گیبسون پیشنهاد می‌شود.

در نظرخواهی‌های انجام شده فلاش‌بک‌های فیلم گاهی بینندگان را خسته می‌کند و باعث می‌شود تا علیرغم مطالعۀ کتاب رشتۀ داستان تا حدی در ذهن بیننده از هم گسیخته شود.

همین که پرچم ایالات متحدۀ آمریکا داشت به بالای کوه آتشفشان حمل می‌شد، «جو روزنتال» یک عکاس غیر نظانی که از عملیات ایوجیما برای خبرگزاری آسوشیتد پرس عکس تهیه می‌کرد از حرکت با خبر شد و تصمیم گرفت که با آنها حرکت کند و این تصمیم منتج شد به تهیۀ عکس مشهوری که داستان قهرمانی دستۀ سوم را به صورت یک دورنام درآورده است و پرچم سرافرازان ما را «سربازان گمنان» ساخت. اگر چه حدود نیمی از دسته در برافراشتن ثانوی پرچم حضور داشتند، فقط یکی از افراد به نام جان برادلی در تصویر است. این عکس یک صحنۀ مهم نبرد را نشان می‌دهد اگر چه در مقایسه با حرکت اول کمتر خطرناک است.

فیلمنامۀ «نامه‌هائی از ایوجیما» را «ایریس یاماشیتا» و فیلم‌نامۀ «پرچم‌های پدران ما» را «ویلیام برویلس و پال هگیس» نوشته است. نقش اول فیلم «نامه‌هائی از ایوجیما» را «کم واتانابه» در نقش «ژنرال تادامیچی کوریبایاشی» ایفا می‌کند و نقش‌آفرینان فیلم «پرچم‌های پدران ما» عبارتند از: «رایان فیلیپ»، «جس بردفورد»، «آدام بیچ»، «جان هیکی»، «جان اسلاتری»، «مایک استرانک»، «جمی بل»؛ هر دو فیلم را «کلینت ایست‌وود» کارگردانی کرده است. هر دو فیلم در سال ۲۰۰۶ ساخته شده‌اند و در روز دوازدهم ژانویۀ سال ۲۰۰۷ در ایالات متحدۀ آمریکا به نمایش درآمده است.

فیلم‌های نامه‌هائی از ایوجیما، سرجوخه رایان، آخرین سامورائی، سخنگویان باد، روز مرگ، استالین‌گراد و دشمن پشت دروازه به علاقه‌مندان این سبک فیلم پیشنهاد می‌شود.

بهمن کبیری پرویزی