دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

پهنه پنهان جنگ


پهنه پنهان جنگ

آیا ایران در معرض تهاجم است پاسخ به این پرسش در مفهوم نظامی آن, تقریباً همین است گرچه همواره باید مترصد بود اما سؤال مذکور وجوه دیگری نیز می تواند داشته باشد و آن اینکه دشمن به شیوه های دیگر جنگ امید بسته باشد جنگ نرم و بی صدای اطلاعاتی روانی در کنار خرابکاری و تروریسم پنهان اقتصادی با هدف رخنه و ضربه در عمق کشور و نظام مسئله ای است که با توجه به پیچیدگی و ناپیدایی و در عین حال اثرگذاری آن همواره در مواجهه کشورهای متخاصم مورد اهتمام واقع شده است

آیا ایران در معرض تهاجم است؟ این پرسش که گاه و بیگاه با برخی اظهارنظرهای غیررسمی از سوی برخی محافل رسانه ای و سیاسی آمریکایی- صهیونیستی موضوعیت می یابد، سطحی دارد و عمقی، ظاهری دارد و باطنی. به همین دلیل هم نمی توان پاسخ یکسانی نسبت به ابعاد و لایه های مختلف این پرسش ارائه کرد. اما هرچه باشد، اصل دل مشغولی و حزم و احتیاطی که ایجاد می کند، مهم و ارزشمند است حتی اگر قصد دشمن از برانگیختن گمانه حمله، عملیات روانی و فریب در جهت ارعاب ایران و گرفتن امتیاز باشد.

در این میان تحلیل پرسشی از جنس پرسش فوق- امکان وقوع جنگ- متوقف به داشتن شناخت و برآورد دقیق از صحنه است به اعتبار اینکه جنگ ها اساساً هنگامی واقع می شوند که یکی از طرفین مخاصمه احتمال پیروزی در حمله را بدهد و اگر ریسک چنان حمله ای بسیار بالا باشد یا اساساً احتمال شکست آن هم از نوع حیثیتی و استراتژیک وجود داشته باشد، امکان تهاجم نیز به حداقل کاهش می یابد یا حتی منتفی می شود. بنابراین همچنان که قدرت نظامی برای دفاع اهمیت دارد، هنر و قدرت بالاتر نظام های حاکمیتی آن است که با استخدام درست همه توانمندی ها و گسترش نفوذ آنها، دشمن را در اعماق ذهنش متوقف و زمینگیر کنند. در کنار این موضوع، نکته دیگری که اهمیت دارد، رخنه اطلاعاتی و امکان ضربه غافلگیر کننده است. برای مثال اسرائیلی ها تا پیش از جنگ ۳۳روزه با لبنان- طی چند جنگی که با اعراب داشتند- خود را در این عرصه متبحر نشان داده بودند اما نوار موفقیت شان در جنگ با حزب الله از هم گسیخت و خود از سوی حزب الله غافلگیر شدند و برخلاف برخی جنگ های سابق که از طریق نفوذ در سیستم سیاسی، اطلاعاتی و نظامی رژیم هایی نظیر مصر توانسته بودند بدون آغاز جنگ جدی، اعراب را غافلگیر و کنند، این بار خود به دام افتادند.

از این منظر، ایران با هنرمندی تمام و برخورداری از فرماندهی تیزبین و شجاع، توانسته تهدید نظامی دشمن را در حد بسیار بالایی مهار کند. تنها به عنوان یک سند از صدها سند و شاهد که در این باره می توان ارائه کرد، باید به سر مقاله چندی پیش توماس فریدمن روزنامه نگار صهیونیست آمریکایی در روزنامه اینترنشنال هرالد تریبیون اشاره کرد که با همه سوابق کینه توزی اش نسبت به جمهوری اسلامی ایران اذعان کرد «داستان اصلی واقعی در خاورمیانه امروز این است که تیم آمریکا تقریباً در همه جبهه ها در حال باختن به ایران است. چرا؟ جواب کوتاه این است که ایران باهوش و بی باک است و آمریکا، احمق و ضعیف با متحدانی سست و متفرق. آیا سؤال دیگری هم دارید؟ رئیس جمهور بعدی آمریکا قطعاً یکی از چالش های بزرگ جنگ سرد را با ایران به ارث خواهد برد... ایهود یاری یکی از تحلیلگران اسرائیلی نشریه جروزالم ریپورت اخیراً نوشت شبکه نفوذی که ایران در اطراف خاورمیانه از عراق تا لبنان ایجاد کرده، می تواند اسرائیل را در صورتی که به ضربه زدن به تهران بیندیشد، مورد تهدید جدی قرار دهد و جبهه نبردی سخت را در لبنان و فلسطین و عراق و خلیج فارس باز کند. این یک راهبرد پیچیده برای بازدارندگی است... برعکس، امروز نه کسی بوش را در خاورمیانه دوست دارد، نه از آن می ترسد و نه احترام می گذارد... نتیجه آن که آمریکا پس از ۱۶ سال سیاست دولت های کلینتون و بوش، در منطقه به دام افتاده است. تیم بوش در برابر ایران نه مشوقی دارد و نه تهدیدی و بسیار بی کفایت عمل می کند... ما آمریکایی ها به جنگ ایران نمی رویم و نباید هم برویم.»

آیا ایران در معرض تهاجم است؟ پاسخ به این پرسش در مفهوم نظامی آن، تقریباً همین است گرچه همواره باید مترصد بود. اما سؤال مذکور وجوه دیگری نیز می تواند داشته باشد و آن اینکه دشمن به شیوه های دیگر جنگ امید بسته باشد. جنگ نرم و بی صدای اطلاعاتی- روانی در کنار خرابکاری و تروریسم پنهان اقتصادی با هدف رخنه و ضربه در عمق کشور و نظام مسئله ای است که با توجه به پیچیدگی و ناپیدایی و در عین حال اثرگذاری آن همواره در مواجهه کشورهای متخاصم مورد اهتمام واقع شده است. اگر نمی توانی با حریف قدرتمند، رو یا رو دست و پنجه نرم کنی، هرگز چنین مکن و دنبال پاشنه آشیل باش. این، گزاره محوری در راهبرد آمریکایی، انگلیسی و صهیونیستی نسبت به جمهوری اسلامی است. آنها قدرت خیره کننده جمهوری اسلامی را در «اقتدار و اتحاد حاکمیتی» و «همبستگی ملت و حاکمیت» یافته اند و بنابراین جنگ نرم و شبیخون را در حوزه «حاکمیت»، «افکارعمومی» و «اقتصاد» از مدت ها پیش در دستور کار قرار داده اند.

بهمن ماه سال گذشته- یک ماه قبل از انتخابات مجلس شورای اسلامی- بود که «مایکل مک فال» یکی از گردانندگان پروژه «دموکراسی ایران» در انستیتو هوور آمریکا طی مصاحبه ای با سایت ضدانقلابی ایران امروز ضمن اشاره به شیوه های جدید براندازی اذعان کرد «باید یک شکاف درون حاکمیت ایجاد شود، این آن چیزی است که ما در کشورهای دیگر مشاهده کردیم؛ یک شکاف درون رژیم و نه فقط حضور نیروهای دموکرات، ضروری است. اشتباه بزرگی که برخی مرتکب می شوند این است که روی اپوزیسیون که یک عامل کلیدی برای تحول است، تکیه می کنند ولی این شرط، کافی نیست. مسیر استاندارد، ایجاد شکاف در نظم سیاسی موجود بین نیروهای تندرو و معتدل است که نشانه های آن در همراهی جامعه مدنی و اپوزیسیون با نیروهای معتدل دیده می شود. بنابراین در چارچوب سیاست های غرب باید خواهان سیاست هایی بود که به تشدید این تنش ها میان نیروهای تندرو و معتدل درون رژیم کمک کند.» در ادامه همین روند هم بود که برای مثال روزنامه ایندیپندنت هدف از سفر خاویر سولانا به ایران و ارائه بسته پیشنهادی در کنار تهدیدها را «ایجاد شکاف در بین مقامات ایرانی» عنوان کرد.

اما چه باید کرد؟ اتحاد و همدلی مسئولان در سطوح مختلف حاکمیت، خار چشم دشمنان است همچنان که خدشه در این وضعیت قدرت ساز، آنها را امیدوار می کند. نیازی به مراقبت و جمع آوری سری اطلاعاتی نیست تا برای ناظران صحنه سیاست و رسانه در کشور معلوم شود دشمن سرمایه گذاری گسترده ای را برای پیشبرد جنگ نرم روانی- اطلاعاتی در آوردگاه رسانه و سیاست و اقتصاد کشور انجام داده است. عوامل میدانی که گاه و بیگاه به تروریسم سیاسی و رسانه ای در کنار خرابکاری و ترور اقتصادی و به هم ریختن فضای روانی در این عرصه همت می گمارند، بی تردید بخشی از نقشه شبیخون دشمن هستند. در چنین وضعیتی چند نکته را باید مهم شمرد:

۱) توجه و تذکر همیشگی نسبت به شکست دشمن در عرصه جنگ سخت و رویکرد او به جنگ نرم وناپیدا

۲) کاستن از فاصله میان صاحبان منصب و مسئولیت نه صرفاً به عنوان توصیه اخلاقی بلکه به عنوان مسئولیت حاکمیتی و امنیتی

۳) رویکرد به هماهنگی های کلان حاکمیتی در جهت تصمیم سازی های مؤثر به جای تک روی و تک گویی، هم فرسایی، جزئی نگری و فشل کردن مدیریت ها

۴) اهتمام ویژه به دو موضوع «ساماندهی و شکوفایی اقتصادی» و «مبارزه با مفاسد اقتصادی» در شرایطی که دشمن می کوشد فشار اقتصادی را با عملیات روانی پایگاه های رسانه ای و مطبوعاتی خود در زمینه القای ناامیدی مؤثرتر سازد.

مقدمه ضروری این تصمیم سازی هماهنگ، جامع و مؤثر، داشتن روحیه ترصّد در برابر دشمن و عمل به این آموزه مهم است که «ما لایدرک کله، لایترک جله». «کم» شدنی و ممکن بهتر است از «حداکثر» متوقف در ذهن که به خاطر تنش و اختلاف سلیقه و تک روی هرگز امکان تحقق پیدا نکند. اگر این تلقی در میان دولتمردان، نمایندگان محترم مجلس و نیروهای دلسوز دستگاه قضایی حاکم شود و در عین حال جلسات فصلی همدلی به نشست های منظم و کاری همفکری تبدیل شود و مدلی تصمیم ساز و پیگیر را به دست دهد، قطعاً بسیاری از گره ها و معضلات کور موجود به سادگی مرتفع خواهد شد. ما حتی اگر دشمن هم نداشتیم چاره ای جز رویکرد هماهنگ (حاکمیتی) به معضلات و مسائل نداشتیم چه رسد به اینکه تردید نداریم دشمن زخم خورده و تحقیر شده، تنها چاره را در اختلال و دستکاری و رخنه در اقتدار حاکمیتی جمهوری اسلامی در حوزه سیاست و اقتصاد و رسانه (افکار عمومی) می داند.

صحنه، صحنه جنگ است با همه پیچیدگی هایش و غفلت و آسودگی و خاطرجمعی و خوش باشی و خود مشغولی اول شبیخون است در چنین جنگ پرحادثه اما بی سر و صدایی.

محمد ایمانی