پنجشنبه, ۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 23 January, 2025
آب را گل نکنیم
بازی با کلمات و ابراز اینکه «ما در ایران امروز فرار مغزها نداریم، بلکه فقط شاهد مهاجرت نخبگان هستیم»، دردی از مشکلات قشر تحصیلکرده مجبور به مهاجرت و مردم نیازمند به خدمات آنها دوا نخواهند کرد در شرایطی که هدف برنامهریزان مملکتی، توسعه مبتنی بر دانش و نوآوری است، این اهداف جز با ارتباطات پویا، موثر و متقابل فرهیختگان، تحصیلکردگان و دانشگاهیان و حمایت نهادهای پشتیبان، میسر نمیشود و بستری برای تحقیق، توسعه و نوآوری (به عنوان مهمترین معیارهای بهرهوری) پایهریزی نمیگردد. روشن است که پدیده مهاجرت استعدادهای درخشان، دانشگاهیان و تحصیلکردگان به عنوان یکی از مهمترین موانع دستیابی به اهداف مزبور، پدیدهای چند بعدی بوده و مرتبط با ابعاد گوناگون ساختارهای فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی کشور است و مسلما نباید در رویکرد به این پدیده، کاملا یکطرفه قضاوت کرد و جبههگیری غیرمنطقی نمود.
متاسفانه باید گفت برخی مسوولان و بالانشینهای محترم، در واکنش به این پدیده، مکانیسم روانشناسی «انکار» را در پیش گرفتهاند؛ همان موجی که باعث میشود معضل تورم انکار شود و ادعاهای برخی منتقدان در مورد وجود تورم سرسامآور در کشور تنها نوعی سیاهکاری برای تخریب دولت محسوب گردد، در مورد مهاجرت پزشکان و تحصیلکردگان نیز آغاز شده است. هفته پیش هم که در هفتهنامه «سپید» به کنکاشی در زمینه پدیده مهاجرت پزشکان پرداخته شده بود، شاید این برداشت در ذهن خطور میکرد که گویی این پدیده تنها ساخته ذهن آشوبگر و گروهی منتقد سودجوی مطبوعاتی تبلیغاتچی است که از مطرح کردن این سوژه، تنها منافع خود را صید میکنند. اما آیا با انکار پدیدهای که حتی افراد تحصیلنکرده جامعه نیز به کرات نمونههای آن را دیدهاند (و مسلما قشر دانشگاهی به مراتب بیشتر با آن دست و پنجه نرم کرده) میتوان مشکلات را حل کرد؟ آیا با پاک کردن صورت مساله میتوان آلام ناشی از هدر رفتن میلیاردها تومان هزینهای را که صرف تربیت پزشکان و تحصیلکردگان این جامعه شده، را التیام داد؟ اطلاق الفاظی همچون قهر کردن قشر تحصیلکرده، به کودک خردسالی تشبیه کردن پزشکانی است که حداقل دو دهه از عمر خود را صرف تحصیل و نیز خدمت به مردم این جامعه کردهاند، کجخلقی و بیانصافی بزرگی در حق قشری است که یقینا بسیاری از آنها حتی در زمانی که از کشور خارج شدهاند نیز مشغله فکری مرز و بوم و میهن خود را در ذهن دارند. حتی بنا بر اعتراف شفاهی یکی از معاونین سلامت پیشین وزارت بهداشت، منافع مادی و معنوی حاصل از آنها برای کشور از بسیاری از پزشکان داخلی کمتر نبوده که بیشتر است. اگر بنا بر چنین ناداوریهایی باشد، مهاجران نیز خواهند توانست همانند همین عزیزان با تیغ جبار ناداوری، قضاوتهای ناعادلانهای را در پیش بگیرند. متهم کردن به اینکه برخی از پزشکان ارجمند در دهههای گذشته از اوضاع بیمار مملکت که ناشی از فشارهای حاصل از جنگ و تحریمهای خارجی بود، کمال استفاده را بردند و بهترین موقعیتهای شغلی و اجتماعی را در شهرهای بزرگ به تسخیر خود درآوردند و هماکنون به کمتر جوان تازه فارغالتحصیلی (حتی در عین شایستگی) اجازه دستیابی به فرصتهای شغلی و پیشرفت مناسب را نمیدهند، کار چندان سختی نیست، اما متاسفانه نه سفرکردگان فرصت چنین ناداوریهایی را دارند و نه مجالی برای اظهارنظر آنها باقی گذاشته شده است. بازی با کلمات هم حلال مشکلات نیست و اینکه «ما در ایران امروز فرار مغزها نداریم، بلکه فقط شاهد مهاجرت نخبگان هستیم» (۱)، دردی از مشکلات قشر تحصیلکرده مجبور به مهاجرت و مردم نیازمند به خدمات آنها دوا نخواهند کرد.
تنها جهت اطلاع برخی از دوستان بزرگواری که جاده انکار یا بازی با کلمات را برای حل معضلات فعلی کشور در پیش گرفتهاند و به منظور تفهیم این مساله که جوانان دانشگاهی و تحصیلکرده این مرز و بوم، ضمن داشتن دغدغه پیشرفت و سازندگی ایران اسلامی و برطرف شدن نارساییها و کاستیهای فعلی، از واقعیتهای پدیده مهاجرت تحصیلکردگان (و من جمله پزشکان) آگاهند و اصولا قهری در میان نیست (همانند کودکی که از مادر خود قهر میکند و همواره در آرزوی بازگشت به آغوش گرم او میماند و با گوشه چشمی و اشارهای به دامان او پناه میبرد)، برخی آمارها و نقطهنظراتی که کمتر از یک سال پیش در همایش استعدادهای درخشان دانشگاه صنعتی شریف اعلام شده را مرور میکنیم تا برخی، دستهایشان را از روی گوشها و چشمهای خود بردارند و این طور نبینند که چون خود در قلعه آرامشند، دیگران نیز همچون هستند و از سر شکمسیری یا بوالهوسی عطای وطن را به لقای آن میبخشند:
بر طبق گزارش منابع اطلاعاتی، در حال حاضر بیش از ۱۵۰ هزار مهندس و پزشک ایرانی در ایالات متحده زندگی میکنند و این در حالی است که شمار پزشکان بیکار در داخل کشور بیش از ۱۲ هزار نفر اعلام شده است. (۲)
میزان فارغالتحصیلان ایرانی دوره دکتری در آمریکا که بعد از تحصیل در آمریکا ماندهاند، از ۵۳ درصد در سال ۱۹۹۰ به ۹۳ درصد در سال ۲۰۰۰ رسیده است. روشن است در صورتی که این افراد به دلیل عرق ملی خود بخواهند به کشور بازگردند نیز جایگاه شغلی مناسبی نخواهند یافت و بستری برای استفاده از آنان در جهت توسعه صنعتی کشور به وجود نیامده است. (۳)
از بین ۳۷۶ جوان برگزیده المپیادهای علمی کشور، ۱۰۹ نفر مهاجرت کردهاند و ۸۱ درصد از برگزیدگان المپیادهای علمی در بهترین دانشگاههای خارجی جذب شدهاند. در ضمن قریب ۹۰ نفر از ۱۲۵ دانشآموزی که طی سه سال گذشته در المپیادهای مختلف علمی صاحب مقام شدهاند، در یکی از بهترین دانشگاههای آمریکا تحصیل میکنند (۲). با این حساب، حتی اگر قهری هم در میان باشد، دسته جمعی بودن آن نشان میدهد که مساله اصلی این قهر، نه کودکان سرکش، بلکه احتمالا از شرایط نامطلوب منزل است (به ویژه آنکه این کودکان هر یک از قشر تحصیلکرده میباشند و به راحتی قهر را به جای مقاومت و تلاش در جهت اصلاح انتخاب نمینمایند). جالبتر اینکه تمام این واقعیتها در زمانی اتفاق میافتد که ادعا میشود ۲۸ نهاد مختلف از نخبگان کشور حمایت میکنند (۴) و ماحصل زحمات دلسوزانه و فداکارانه این ۲۸ نهاد مختلف از آمار فوق، عیان است.
در باب اهمیت مساله مهاجرت نخبگان میتوان به گردهماییهای بینالمللی که در ارتباط با این موضوع تشکیل میشود، مانند گردهمایی سال ۱۹۶۷ در لوزان سوئیس و سال ۱۹۶۸ توسط یونسکو اشاره کرد که پدیده فرار ماده خاکستری و راههای جلوگیری از مهاجرت نخبگان را به بحث کشیدند که نشان از اهمیت این موضوع در بعد جهانی دارد. در باب اهمیت این مساله در ایران هم باید گفت که طبق گزارش صندوق بینالمللی پول، ایران از نظر مهاجرت نخبگان در بین ۹۱ کشور در حال توسعه، رتبه نخست را دارد (۵). با تمام این احوال معلوم نیست که چرا برخی از دوستان صاحبمنصب و فکر و قلم، تمایل دارند که از زیر بار این معضل فرار کنند یا آن را به گونهای دیگر نمایش دهند.
● آن سوی ماجرا
مهاجرت از بزرگترین استرسها در زندگی همه افراد محسوب میشود. حوادث، خودکشی، بیماریها، مرگ و میر، طلاق و بسیاری دیگر از مسایل و مشکلات در بین مهاجران بیش از دیگر افراد جامعه دیده میشود. آیا به نظر شما پزشکان و تحصیلکردگان جامعه از این واقعیتها بیاطلاعند؟ اگر اطلاع دارند، پس چرا چنین استرسی را به جان خود میخرند و از مام میهن دل میبرند. چرا درد فراق خانواده، دوستان و نیز عذاب غربت و بیگانگی را قبول میکنند و ترجیح میدهند که دنیای جدیدی را تجربه کنند؟ آیا غیر از این است که بستر مناسبی برای فعالیت، پیشرفت و خدمت نیافتهاند؟
بر طبق نظریه برابری جورج سیهمانز و آدامز، انسانها میخواهند که با آنها عادلانه برخورد شود و برای اینکه فرد احساس کند با وی عادلانه برخورد میشود، دادههای وی مانند دانش، ارشدیت، مهارت، کوشش، تلاش، عملکرد شغلی و وفاداری باید با ستاندههای فرد مانند دستمزد، مزایا، رضایت شغلی، شهرت و فرصتها متناسب باشد. (۶) در این حال فرد باید احساس کند که دادهها و ستاندههای وی در مقایسه با دادهها و ستاندههای دیگران، منصفانه است. با توجه به این موضوع یک فرد نخبه به دنبال محیطی است که قابلیت آزادسازی و ستاندههای دیگران منصفانه است. با توجه به این موضوع، یک فرد نخبه به دنبال محیطی است که قابلیت آزادسازی استعدادهای نهفته وی را داشته باشد و به عبارت بهتر محیطی که بتواند وی را در راه رسیدن به آنچه که میتواند بشود، حمایت نماید. (۶) ایجاد چنین محیطی نیازمند مدیریت شایسته سالار و کارآفرینانه است که با ایجاد بستر مناسب، میدان نیروی ذکر شده را در فرد به سمت دستاوردهای متناسب با داده رهنمون میسازد. این بسته شامل تغییرات کارآفرینانه در نظام کاری، استخدام و نگهداری نیروی انسانی، نظام مالی دستمزد و مزایا، نظام ارزیابی کارایی نیروی انسانی، نظام تشویق و تنبیه، نظام ارتقای نظام آموزش و بهبود توانایی، نظام روابط انسانی، نظام تصمیمگیری و نظام رفاهی و پشتیبانی میباشد. جو کارآفرینانه، فرآیندهای روانشناختی و سازمانی نظیر ارتباطات، حل مشکل، تصمیمگیری، مدیریت تعارض، یادگیری، انگیزش، رضایت شغلی، توانایی نوآوری و در نهایت کارایی و بهرهوری را تحت تاثیر قرار داده و جو مناسبی را برای جذب و نگهداری نخبگان و صاحبان افکار نو پدید میآورد (۶) و اینها تمام مواردی هستند که تنها با ابراز شعار تبلیغاتی و (شاید فریبکارانه) حمایت از نخبگان و تحصیلکردگان به دست نمیآیند.
منابع:
(۱) صادق واعظزاده، رییس بنیاد ملی نخبگان، خبرگزاری فارس، ۱۷ اردیبهشت ۸۷.
(۲) ایرج ملکمحمدی و همکاران، تامین شغلی، کوششی در جهت حفظ و نگهداری استعدادهای درخشان. سومین همایش استعدادهای درخشان دانشگاه صنعتی شریف، اردیبهشت ۸۶.
(۳) محمدمهدی نایبی، توسعه متوازن، لازمه نگه داشت مغزها. سومین همایش استعدادهای درخشان دانشگاه صنعتی شریف، اردیبهشت ۸۶.
(۴) داوودی، معاون اول رییسجمهور، ۴ تیر ۸۶، خبرگزاری مهر.
(۵) یاسر محمدی و همکاران. بررسی مساله نخبگان، اهمیت و حفظ ارتباط با آنان. سومین همایش استعدادهای درخشان دانشگاه صنعتی شریف، اردیبهشت ۸۶.
(۶) ایرج ملکمحمدی و امیرعلم بیگی. بررسی نقش کارآفرینی سازمانی در راستای حمایت از استعدادهای درخشان سومین همایش استعدادهای درخشان دانشگاه صنعتی شریف، اردیبهشت ۸۶.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست