چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
چین ابرقدرت قرن ۲۱
اگر اصلاحات اقتصادی و سیاسی صورت نگیرد باید از ضعف چنین قدرتی ترسید. چین همیشه در طول تاریخ یک قدرت بزرگ بوده است. اگرچه در طول قرون ۱۹ و ۲۰ این کشور به خواب فرو رفته بوده است، اما به نظر میرسد اژدهای چینی در حال بیدار شدن است. این کشور تقریبا یک پنجم جمعیت دنیا را در خود جا داده است و از لحاظ وسعت چهارمین کشور بزرگ دنیا است. این کشور با رشد اقتصادی حدود ۱۰درصد در سال، در طی یک دهه گذشته در حال تبدیل شدن به بزرگترین تولیدکننده صنعتی در دنیا است. چین در سال ۲۰۳۵ مصرفکننده یک پنجم انرژی جهان خواهد بود و پیشبینی بسیاری از نهادها و موسسات بینالمللی حاکی از آن است که چین در طول ۱۰ سال آینده آمریکا را پشت سر خواهد گذاشت و بزرگترین اقتصاد دنیا خواهد شد، اما تا چه حد میتوان به این پیشبینیها اعتماد کرد؟ و آیا در صورتی که چین قدرت اقتصادی برتر دنیا شود، آیا قدرت مسلط در قرن حاضر نیز خواهد بود یا خیر؟
برای درک بهتر وضعیت این کشور، قدرت چین در قرن پیشرو را میتوان از چهار جنبه مورد بررسی قرار داد: ۱. اقتصادی ۲. سیاسی ۳. جمعیتشناختی. ۴. ژئوپلتیک. در ادامه این مقاله به بررسی وضعیت کنونی و آینده چین از هر یک از این زوایا میپردازیم.
● منظر اقتصادی
رشد سریع اقتصادی چین به دلیل اصلاحات اقتصادی گسترده در طول ۳۰ سال گذشته از زمان دنگ شیائوپینگ، نیروی کار فراوان، مهاجرت سریع و گسترده کارگران از زمینهای کشاورزی به کارخانهها و استفاده از فرصتهای تجاری و امکاناتی است که تجارت آزاد با غرب و سرمایهگذاری این کشورها، در اختیار چین قرار داده است. چین با توجه به اصلاحات انجامشده در چند دهه گذشته اگرچه برای رسیدن به یک اقتصاد بازارمحور راه درازی در پیش دارد، اما این کشور را نمیتوان یک اقتصاد کاملا دولتی نیز دانست. رشد اقتصادی این کشور در وضعیت کنونی تا کجا ادامه پیدا میکند؟ در دهه ۸۰ میلادی زمانی که ژاپن با سرعت بسیار بالا، جهش اقتصادی را تجربه میکرد، داستانهای بسیاری در مورد آینده دنیا و اینکه دنیا به زودی تماما ژاپنی و این کشور قدرت برتر خواهد شد، گفته میشد. در آن زمان ببرهای آسیا۲ نیز با رشد سریع خود همه دنیا را متحیر کرده بودند. ولی گذشت زمان نشان داد که آن پیشبینیها از دقت لازم برخوردار نبود و مشکلات ساختاری که در اقتصاد این کشورها وجود داشت باعث شد رشدشان به سرعت از نفس بیفتد.
یادآوری تجربه ژاپن به هیچوجه به این دلیل نیست که چین نیز لزوما تجربه مشابهی خواهد داشت؛ ولی موید این نکته است که هیچ کشوری برای مدت طولانی رشد با یک شیب خطی را تجربه نمیکند و از آن مهمتر اینکه امکان بهرهبرداری حداکثری از تمامی نهادهای تولید برای یک دوره طولانی، بدون وقفه و نوسان و بدون تلاطمهای بنیادی، بسیار بعید است. چین همین حالا با مشکلات بزرگی دست به گریبان است. کیفیت بازدهی سرمایهگذاری در این کشور پایین است. چین تنها در هر یک ماه به اندازه آنچه هند در یک سال جذب سرمایه میکند، سرمایهگذاری خارجی دارد؛ ولی رشد اقتصادی این کشور تنها ۲درصد بیشتر از هند است. دهها پروژه عمرانی چون فرودگاههای پیشرفته، اتوبان، قطارهای پرسرعت و... در این کشور در حال اجرا است؛ ولی درصد بازگشت سرمایه (ROI) برای این پروژهها پایین است.
این کشور در بخش مسکن و املاک با یک حباب بزرگ روبهرو است و همچنین تورم به نگرانی اصلی سیاستمداران و مردم تبدیل شده است. نرخ تورم در این کشور بسیار بالاتر از پیشبینیهای بانک مرکزی بوده است. دستمزد یک آرایشگر در شانگهای برابر با دستمزد آرایشگر مشابه در تورنتو کانادا است. دولت چین که تلاش میکند نرخ تورم را زیر ۴ درصد نگه دارد، برای کاهش این نرخ به سیاستهای انقباضی مالی و پولی به خصوص در بخش مسکن رو آورده است، این سیاستها به خودی خود باعث کاهش رشد اقتصادی شده است، به طوری که در سه ماهه نخست ۲۰۱۲ چین با رشد اقتصادی ۲/۸ درصد و در سه ماهه دوم با ۶/۷ درصد کمترین رشد اقتصادی در طول ۳ سال اخیر را تجربه کرد.
همچنین سود و درآمد شرکتهای چینی در هفت ماهه نخست سال جاری میلادی کاهش شدیدی داشته است. از طرفی بانک مرکزی چین در ماه جولای جاری برای دومین بار پیاپی از اول سال میلادی ۲۰۱۲ نرخ بهره را پایین آورد که این امر نشاندهنده نگرانی زیاد دولت از کاهش رشد اقتصادی و پویایی اقتصاد این کشور است.
هرچند نیروی کار عظیم چین، به عنوان موتور محرکه اصلی اقتصاد این کشور پتانسیل بالقوه بسیار بالایی برای رشد فراهم ساخته است، ولی این نیروی کار عظیم چالشهای عظیمی نیز برای این کشور به همراه دارد. چین نیازمند ایجاد ۲۰ میلیون شغل جدید در سال است. هر کشوری که در مسیر توسعه گام برمیدارد با افزایش فاصله طبقاتی روبهرو است، بهطوری که اگر نمودار ضریب جینی را بر اساس درآمد سرانه رسم کنیم، مشاهده میکنیم کشورهای در حال توسعه از کشورهای قوی و فقیر ضریب جینی بالاتری دارند. یعنی کشورهای فقیر هنگامی که در مسیر توسعه گام برمیدارند ابتدا فاصله طبقاتی آنها بیشتر میشود، سپس به حالت عادی برمیگردد. ولی در مورد چین، گسترش روزافزون فاصله طبقاتی در ساختار حکومتی تک حزبی سوسیالیستی، که هدف اصلی شکلگیری آن تحقق برابری بوده است و همچنین مهاجرت سریع نیروی کار از روستاها به شهرها که انتظارات زیادی را به همراه دارد، میتواند مشکلات اجتماعی عدیده و نارضایتی را به دنبال داشته باشد و احتمالا دولت تک حزبی این کشور را با موانع دشواری روبهرو میسازد.
یکی دیگر از ضروریات رشد اقتصادی پایدار، نوآوری است. از زمان جوزف شومپتر در دهه ۴۰ میلادی که نظریات اقتصاد تکاملی را مطرح کرد، «تخریب سازنده و خلاق» به عنوان یکی از نیازهای اساسی توسعه اقتصادی بلندمدت مورد توافق همه اقتصاددانان قرار گرفته است. به این معنی که در بسط سریع یک اقتصاد و در مسیر دورههای تجاری، نیروهایی به طور خودکار به کار میافتند که به حالت رشد پایان بخشند، سپس دوره انقباض فرا میرسد و سپس فناوری و اندیشههای جدید باید جایگزین اندیشه و فناوریهای قدیمی گردد. اما نظام اقتصادی و سیاسی رانتی چین تا چه حد اجازه نوآوری ضروری و تخریب سازنده را میدهد؟ در سال ۲۰۰۳ فردی در این کشور دستگیر و زندان انداخته شد، تنها به این دلیل که جرأت کرده بود و مستقلا یک شرکت فولاد ساخته بود که هزینه تمامشدهاش کمتر بود و با کارخانههای تحت حمایت حزب کمونیست رقابت میکرد.۳ به نظر میرسد ساختارهای موجود در این کشور اجازه نمیدهد تخریب سازنده منافع طبقه حاکم را به خطر بیندازد.
چین در پیشبرد و گسترش مرزهای دانش در سالیان گذشته نقش بسیار پررنگی داشته است. در حال حاضر تعداد حقوق اختراع یا اکتشاف ثبت شده (پتنت) در چین تقریبا با این میزان در آلمان برابری میکند، از طرفی تعداد ارجاعات در مقالههای ISI که از این کشور بوده است رشد بسیار خیرهکنندهای داشته است. این کشور مسلما در مسیر نوآوری قدمهای بزرگتری بر خواهد داشت و به یکی از بازوهای اساسی اختراع و اکتشافات در عرصه جهانی مبدل خواهد شد. اما این نوآوریها آیا تا آن جایی که باید میتواند تضمینکننده رشد اقتصادی این کشور در آینده به عنوان یک قدرت مسلط باشد؟ بررسی وضعیت شرکت اپل میتواند درک بهتری از این موضوع دهد. این شرکت به عنوان نوآورترین شرکت در عرصه فناوری اطلاعات در آمریکا شناخته میشود و با محصولات بدیع خود همه بازارهای جهانی را تسخیر کرده است. اما اگر وضعیت تحقیق و توسعه را در این شرکت بررسی کنیم، مشاهده میکنیم که این شرکت رتبه ۸۷ را در زمینه هزینههای تحقیق و توسعه در آمریکا دارد و آنچه که شرکت مایکروسافت در یک سال صرف تحقیق میکند، شرکت اپل در ۱۰ سال هزینه میکند، اما چگونه است که در زمینه نوآوری تا این حد خلاقانه عمل کرده است؟! موفقیت شرکت اپل به دلیل شناخت بهتر نحوه استفاده مردم از تکنولوژی است. در واقع زیر سوال بردن وضعیت رایج موجب خلق محصولات جذاب و بدیع شده است. به نوعی میتوان بخشی از قدرت اقتصادی آمریکا را در زیر سوال بردن سلسله مراتب و ساختارهای موجود دانست، چیزی که رسیدن به آن در ساختار اقتصادی و سیاسی چین دشوار است.
یکی دیگر از مقولههای لازم بررسی در زمینه نوآوری، بحث سیستم آموزشی و تحصیلات به عنوان یکی از پیشنیازهای یک اقتصاد پیشرو است. در اقتصاد نوظهور دانشمحور که میرود تا جای خود را به اقتصاد صنعتی در دنیا دهد نیاز به سرمایهگذاری عظیم برای نوآوری، تحقیقات علمی و تحصیلات است. چین در این سطح نیز موفقیتهای بینظیری داشته است. چین دارای جمعیت بسیار بالای دانشجویانی است که در خارج از کشور در حال تحصیل هستند و با توجه به افزایش امید به آینده کشور، بسیاری پس از پایان تحصیلات خود به این کشور بازمیگردند.
همچنین سیستم آموزشی چین در رتبهبندیهای جهانی در جایگاه بالایی قرار گرفته است. شهر شانگهای در سال ۲۰۱۰ در زمینه آموزش موفق ریاضیات به نوجوانان ۱۵ ساله در رتبه اول دنیا بود، در حالی که در همین آزمون رتبه آمریکا ۲۵ بود. با وجود موفقیتهای بینظیر چین در این زمینه، یک نکته را نباید فراموش کرد. سیستم آموزشی چین همچنان بر پایه الگوی سنتی حفظ کردن، امتحان دادن و فراموش کردن پس از امتحان است. سیستم آموزشی کنونی آمریکا با وجود اینکه نقایص زیادی دارد و برای سازگاری با اقتصاد دانشمحور نیاز به اصلاحات گستردهای دارد ولی دارای ارجحیت است. در این سیستم آموزشی به جای تحمیل مطالب حجیم به دانشآموزان، به آنها نحوه یاد گرفتن و تفکر، آموزش داده میشود. در این کشور رویکرد به مقوله آموزش به شکل یک فرآیند طولانیمدت و مستمر در همه عمر است، همچنین در قالب این سیستم است که دانشآموزان، جسارت لازم برای تجربه کردن و پذیرش شکست را نیز آموزش میبینند، امری که برای داشتن یک اقتصاد پویا و نوآور ضروری است.
● منظر سیاسی
حال از زاویه سیاسی آینده چین را بررسی میکنیم. با پذیرش اینکه این کشور بزرگترین قدرت اقتصادی خواهد شد، آیا ظرفیت سیاسی لازم را دارد؟ رشد اقتصادی کنونی چین باعث رشد سریع و رو به گسترش طبقه متوسط این کشور شده است. این طبقه متوسط که در ساختار طبقاتی چین میتوان از آنها به عنوان «خرده ثروتمندان» یاد کرد اکثرا جوان و شهرنشین هستند، حاملان نمادهای مدرنیته و خواهان کالای نسبتا گران هستند و نقش قشر پیشرو را برای طبقاتی بازی میکنند که وضع زندگیشان در حال بهبود است و از طرفی به شدت خواهان ثبات اقتصادی هستند. انتظارات این طبقه متوسط همگام با سرعت رشد اقتصادی رو به رشد است و در صورتی که دولت چین در یک یا دو دهه آینده دست به اصلاحات سیاسی اساسی نزند، احتمالا توانایی پاسخگویی به انتظارات رو به رشد این گروه را نخواهد داشت و با بیثباتی سیاسی و اجتماعی روبهرو خواهد شد. پذیرش نظرات میلتون فریدمن در خصوص اینکه توسعه اقتصادی، توسعه سیاسی را نیز به همراه خواهد داشت، هرچند منتقدان زیادی نیز دارد، اما تجربیات ۵۰ سال گذشته نشان داده است که در مورد بسیاری از کشورها جواب داده است و کمتر شدن نقش دولت در اقتصاد و بازار، آزادی سیاسی و اجتماعی را به دنبال خواهد داشت. به طور مثال رشد اقتصادی در تایوان و کره جنوبی باعث گذار به توسعه سیاسی نیز شد. اما این یک فرآیند خشن و بسیار پردستانداز است و چین جامعهای بسیار بزرگتر و بسیار پیچیدهتر از این کشورها است. قشر متوسط در حفاظت از منافعش هشیار است، از طرفی آموزههای کنفوسیوسی در جامعه چین که تاکید بر تعامل و آرامش دارد و به دنبال تشویق همکاری است؛ باعث میشود مردم استفاده از ابزارهای خشن برای رویارویی با سیاستهای دولتی که مورد تاییدشان نیست را رد کنند، اما در هنگام نبود نهادهای مدنی، مسائلی همچون بسته شدن یک کارخانه، مجبور کردن مردم برای ترک خانههایشان برای یک پروژه ساختمانی و به طور کلی هر جایی که مساله دفاع از منافع اقلیت مطرح باشد، میتواند بسیار مشکلساز باشد.
عدم اعتماد به ثبات سیاسی و اقتصادی آینده چین باعث شکلگیری موج مهاجرت میلیونرهای چینی به استرالیا و آمریکا شده است. در سال ۲۰۰۶ تنها ۶۴ میلیونر و کارآفرین چینی به خارج از کشور مهاجرت کردند، ولی پیشبینی میشود این عدد تا پایان سال میلادی ۲۰۱۲ به ۶۰۰۰ نفر در طول سال برسد. سیاستمداران و استراتژیستهای چینی همیشه میدانستهاند که انتظارات مردم با سرعت افزایش پیدا خواهد کرد و در طول سالیان گذشته همواره یک رشد بسیار آرام ولی تدریجی برای باز کردن فضای سیاسی نیز وجود داشته است، اما پس از بهار عربی به نظر میرسد ترس از آینده و نگرانی از اینکه با افزایش آزادیها ساختار سیاسی چین به چه شکلی درخواهد آمد، بسیار بیشتر شده است. در چین کلمه «یاسمن» در اینترنت به دلیل ترس از وقوع یک انقلاب نرم فیلتر است، اینترنت و حتی پیامکهای الکترونیکی به شدت تحت سانسور و کنترل است. از طرفی در ساختار حکومتی تک حزبی، تایوان و هنگکنگ، ایالتهای مسلماننشین جنوب شرق این کشور و اقلیت تبت در چند سال گذشته فشار زیادی بر دولت مرکزی وارد کردهاند.
بسیاری از منتقدان این جنبه از مشکلات ساختاری چین اعتقاد دارند تنها الگوی دموکراسی در دنیا الگوی غربی و آمریکایی نیست و چین میتواند خود یک الگوی جدید در عرصه مدیریت دولتی باشد، ولی مساله اساسی در این است که فارغ از نوع و نحوه حکومتداری خواه دموکراسی پارلمانی باشد، خواه جمهوری یا هر شکل دیگری از حکومت، چین در ساختار سیاسی خود نیازمند افزایش پاسخگویی و شفافیت است که با حکومت سلسله مراتبی کنونی در تضاد است. از طرفی توسعه امری همهجانبه است و در همه زمینهها باید اتفاق بیفتد. تنها حرکت در مسیر توسعه همهجانبه است که میتواند ضامن حرکت یک کشور در مسیر تعالی باشد، اگر چین بخواهد در این مسیر گام بردارد باید تمرکز بسیار بالایی بر اصلاحات غیراقتصادی نیز داشته باشد.
● منظر جمعیتشناختی
منظر سوم مورد بحث، جنبه جمعیتشناختی آینده چین است. چین در سه دهه گذشته همواره سیاست محدودیت تعداد فرزندان را با سختگیری و شدت بالایی پیگیری میکرده است. این کشور تا چند سال دیگر به دلیل سیاست تک فرزندی، یک جمعیت بسیار پیر خواهد داشت و حدود ۴۰۰ میلیون از نیروی فعال کنونی خود را از دست خواهد داد. غیر از موضوع کاهش نیروی کار، یک جمعیت پیر نیازمند یک سیستم تامین اجتماعی درخور است و هزینههای بهداشتی و مراقبتی زیادی را به دولت تحمیل خواهد کرد. از طرفی هیچ کشوری در طول تاریخ با سقوط جمعیتی به رشد ادامه نداده است و توانایی تسلط بر سایر کشورها را ندارد.
● منظر ژئوپلتیک
منظر چهارم بررسی موقعیت چین از دیدگاه ژئوپلتیک در آینده جهان است. برای درک اهمیت منظر ژئوپلتیک کافی است دو کشور قدرتمند ژاپن و انگلستان در نیمه دوم قرن بیستم را مقایسه کرد، ژاپن با وجود اینکه از لحاظ درآمد ملی در رتبه دوم جهان و پس از آمریکا قرار داشت، ولی هیچگاه نتوانست دایره نفوذ انگلستان در دنیا را داشته باشد. در طول سالیان گذشته با توجه به حرکت رو به رشد کشورهای در حال توسعه در آسیا همچون هند، چین، اندونزی، کره جنوبی و سایر کشورهای جنوب شرق آسیا، بسیاری از اقتصاددانان در دنیا صحبت از «جهش و طلوع آسیا» کردهاند؛ ولی اگر کمی دقیقتر بنگریم متوجه میشویم ما با یک قاره منسجم و متحد همچون اروپا، آفریقا یا حتی آمریکا روبهرو نیستیم. به عبارت دیگر «آسیا» تنها نامی است که به مجموعهای از کشورها در بخشی از خشکی اوراسیا اطلاق میشود و قارهای متحد به عنوان آسیا وجود خارجی ندارد. در میان کشورهای آن منطقه، هند، چین، ژاپن، اندونزی و ویتنام هرکدام دارای منافعی متفاوت و بعضا متضاد هستند.
تنها در جنوب چین ۱۴ کشور وجود دارد که هرگونه تلاش چین برای تسلط بر این کشورها مناقشه زیادی ایجاد خواهد کرد.تنها در یکی دو سال گذشته چین مناقشات بسیار شدیدی با ژاپن و کره جنوبی بر سر کره شمالی و درگیریهای جدی با ویتنام بر سر دریای چین داشته است. واکنشها و موضعگیریهای چین نسبت به همسایگانش بر سر اختلافاتی که دارند بسیار تند است. تنها در ماه ژوئن ۲۰۱۲این کشور موضعگیریهای بسیار سختی علیه ژاپن، فیلیپین و ویتنام در خصوص مناقشات مربوط به دریای شرقی و جنوبی و تعدادی جزیره مورد اختلاف داشته است. اختلافات مزبور بین چین و ژاپن بر سر جزایر مورد مناقشه در ماه آگوست جاری به شکل بیسابقهای به اوج خود رسید. از طرفی دیگر هیچکس در آسیا نمیخواهد تحت تسلط چین باشد، چیزی به نام «رؤیای چینی» آنگونه که «رویای آمریکایی» وجود داشت و به عنوان یک دارایی نامشهود برای آمریکا عمل میکرد، وجود خارجی ندارد. مناقشات چین با سایر کشورها فقط به همسایگانش محدود نمیشود، به طور مثال این کشور با آمریکا بر سر مسائل مربوط به محیط زیست و تغییرات اقلیمی اختلافات اساسی دارد، اختلافاتی که در اجلاس کپنهاگ در سال ۲۰۰۹ به اوج خود رسید. همچنین درگیریهای چین و آمریکا بر سر نرخ برابری ارز دلار/یوآن و همچنین یارانههای چین به نفع شرکتهای چینی در طول چند سال گذشته به اوج خود رسیده است. این کشور نمیتواند در خلأ به رشد خود ادامه دهد.
هرچند که برنامه چین برای تمرکز بر مصرف داخلی به جای صادرات و داشتن جمعیت بالا در آینده باعث شکلگیری یک بازار بسیار بزرگ و پویا برای کشورهای همسایه و همچنین غرب خواهد بود، ولی تاریخ نشان داده است که داشتن منافع مشترک اقتصادی لزوما دلیلی بر عدم منازعه نیست، همانطور که در جنگ جهانی اول و با وجود نیاز اقتصادی شدید آلمان و انگلستان به یکدیگر، بازار مانع از جنگ نشد. چین از طرفی سرمایهگذاری بسیار گستردهای در قاره آفریقا کرده است و کمک زیادی به توسعه این منطقه میکند، موضوعی که به نظر میرسد به دلیل کمک به توسعه و رشد طبقه متوسط آفریقا، مورد قبول آمریکا نیز هست و از آن استقبال میکند.
ولی چین پیش از آنکه با مردم این قاره رابطه خوبی داشته باشد، با دیکتاتورهای این منطقه رابطه خوبی دارد. سالها تصور میشد آمریکا با کشورهای خاورمیانه روابط گرمی دارد، درحالیکه بعد از بهار عربی معلوم شد آمریکا تنها با دیکتاتورهای این منطقه روابط خوبی داشته است. در صورتی که چین بخواهد به منافع بلندمدت خود در این قاره برسد باید به گذار این کشورها در مسیر توسعه سیاسی نیز یاری رساند، امری که با توجه به ساختار سیاسی کنونی چین بعید به نظر میرسد. چین برای موفقیت در عرصه جهانی باید بخشی از مسوولیتها و وظایف بینالمللی را بر عهده بگیرد، امری که به شدت نیازمند همکاری با غرب است. تا سال ۲۰۵۰ جمعیت دنیا از ۹ میلیارد نفر عبور خواهد کرد و ۲ میلیارد به طبقه متوسط دنیا اضافه خواهد شد، باید دید چین در این شرایط جدید برای حفظ منافع و کسب منابع طبیعی خود تا چه حد به قدرت نرم اتکا میکند. سیاست آمریکا در خصوص چین در طول ۳۰ سال گذشته یک سیاست ثابت و مشخص بوده است. چین و آمریکا اگرچه همواره بر سر موضوعاتی همچون دالاییلاما، تایوان و مسائل حقوق بشری اختلافات اساسی داشتهاند، اما آمریکا از زمان هنری کسینجر که بعد از انقلاب فرهنگی خونین مائو تلاش کرد این کشور را به عرصه بینالمللی بازگرداند تا زمان حال (بدون تفاوت خاصی در دموکرات یا جمهوریخواه بودن حزب حاکم)، به دنبال یکپارچه کردن چین با بقیه دنیا و افزایش روابط با این کشور بوده است، ولی چین در طول چند سال گذشته به شدت ملیگراتر و تندتر شده است. از طرفی هر کشوری زمانی که از لحاظ داخلی دچار مشکل و بیثباتی شود، در سیاست خارجی خود تهاجمیتر میگردد و در صورت وقوع چنین اتفاقی در آینده چین، این کشور نیز از این قاعده مستثنی نخواهد بود.چین با تبلیغات فراوان و با شعارهایی چون تبدیل شدن به قدرت اقتصادی برتر در قرن ۲۱ توانسته است مردم خود را در جهت اهداف بلندمدت متحد و مصمم سازد، همچنان که مردم شوروی نیز زمانی به امپراتوری خود افتخار میکردند. اما اگر در بلندمدت دولت چین نتواند اصلاحات اقتصادی و سیاسی لازم را پیاده کند، نه از قدرت این کشور، بلکه از ضعف آن باید ترسید.
گاهی اوقات برخی از صاحبنظران چشمانداز اقتصادی هند را در آینده دور، روشنتر از چین میبینند، زیرا به گفته فرانسیس فوکویاما مردمسالاری، توان خود را بیش از هر وقت در دوران سختی نشان میدهد. چین اکنون در مرحله بهروزی اقتصادی است؛ ولی وقتی به سراشیبی اقتصادی بیفتد امتحانش را پس خواهد داد. چین کارهای ساده را انجام داده است؛ اتوبانها، فرودگاهها و زیرساختهای عمرانی توسعه را گسترش داده است، ولی هند یک مشکل بسیار بزرگ را حل کرده است، هند ۲۵ یا ۵۰ سال دیگر همین دموکراسی بزرگ و شلوغ کنونی خواهد بود، اما چین ۲۵ سال دیگر از لحاظ سیاسی کجا خواهد بود؟ مطمئنا چین نقشی بسیار حیاتی در قرن ۲۱ خواهد داشت و به توسعه ادامه خواهد داد و بدون شک یک قدرت بزرگ قرن ۲۱ خواهد بود، اما سوال اساسی این است که چگونه از این ظرفیت استفاده خواهد کرد؟! آیا رشد چین باعث تسلط این کشور بر آمریکا و غرب خواهد شد؟ در پاسخ به این سوال باید گفت کشوری که خود در مسیر توسعه در مرحله گذار باشد و با موانع داخلی نیز روبهرو باشد، قدرت تاثیرگذاری و تسلط کمتری بر جهان پیرامون دارد. به نظر میرسد قرن ۲۱ هم به چین و هم به آمریکا، اروپا و سایر قدرتها تعلق داشته باشد.
هومن
بهروز هزارخوانی۱
پاورقی:
۱- کارشناسان ارشد MBA
۲- اصطلاحی که به بعضی از کشورهای جنوب شرق آسیا اطلاق میشود که رشد بسیار سریع اقتصادی را در طول ۲۰-۲۵ سال تجربه کردند.
۳- ماهنامه مهرنامه، شماره ۲۲، صفحه ۱۹۳
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست