جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
دکترین شوک عروج سرمایه داری فاجعه
کتابی که از این به بعد در ستون پاورقی کتاب اندیشه روزنامه کارگزاران، ترجمهاش را خواهید خواند از مهمترین آثاری است که در سالهای اول قرن بیست و یکم نوشته شده و میتوان تصور کرد از مهمترین کتابهای این قرن باشد. این کتاب را نائومی کلین، روزنامهنگار کانادایی، در سال ۲۰۰۷ نوشت. برای ما روزنامهنگاران ایرانی شاید جالب باشد که در جهان غرب روزنامهنگاری چنین ارج و قربی دارد و کتابی که یک روزنامهنگار مینویسد اینچنین بر جهان تاثیر میگذارد تا جایی که نائومی کلین به یکی از متفکران مهم دنیا بدل شده است و در نظرخواهی اینترنتی سال ۲۰۰۵ که توسط مجله «سیاست خارجی» صورت گرفت مکان یازدهمین روشنفکر برتر جهان (و اولین روشنفکر مونث) را از آن خود کرد. کتاب «دکترین شوک» بر پایه تحقیقاتی تاریخی و چهار سال گزارش میدانی نائومی کلین تهیه شده و پایانی بر این اسطوره است که بازار آزاد جهانی در روندی دموکراتیک به فتح و پیروزی رسیده است. کلین مستقیما اقتصاددانان نظم نوین جهانی، یعنی میلتون فریدمن، برنده جایزه نوبل، و مکتب اقتصاد شیکاگو را هدف میگیرد و توضیح میدهد که چطور سیاستهای اقتصادی آنها در کشورهایی مثل شیلی پینوشه، روسیه یلتسین، آمریکای پساکاترینا و عراق پساجنگی پیش برده شده. این پیشروی نه با روندی دموکراتیک که با سوءاستفاده از شوکزدگی مردم در اثر فاجعه صورت گرفته. کلین تا آنجا پیش میرود که سعی میکند نشان دهد بعضی از این فاجعهها اصلا به قصد ایجاد شوک و پیش بردن این سیاستها ایجاد شدهاند (مثلا جنگ فالکلند).
با نائومی کلین همراه میشویم تا او پرده از ساز و کار بیرحمانه نظام سرمایهداری در قرن بیست و یکم بردارد، به امید روزی که هدف نظام جهانی، بهروزی و سعادت انسان باشد.
● مقدمه
خالی، زیباست
سه دهه پاک کردن و بازسازی جهان
«در این زمان افزونی گناه و ظلم در نظر خدا به منتهای درجه خود رسیده و دنیا بهکلی فاسد شده بود. وقتی خدا فساد و شرارت بشر را مشاهده کرد، به نوح فرمود: «تصمیم گرفتهام تمام این مردم را هلاک کنم زیرا زمین را از شرارت پر ساختهاند. من آنها را همراه زمین از بین میبرم.» (سفر پیدایش، بخش ۶، آیه ۱۱ـ ترجمه از نسخه فارسی انجمن بینالمللی انجیل)
«شوک و هراس اعمالی هستند که ایجاد نوعی ترس، خطر و نابودی میکنند که قابل درک توسط عموم مردم و عوامل و بخشهای مختلف جامعه مورد تهدید یا رهبری آن نیست. طبیعت به شکل گردباد، تندباد، زمینلرزه، سیل، آتشهای غیرقابل مهار، خشکسالی و بیماری تولید شوک و هراس میکند.»
شوک و هراس: دستیابی به برتری سریع، دکترین میلیتاری جنگ آمریکا در عراق
با جیمز پری در سپتامبر ۲۰۰۵ در پناهگاه بزرگ صلیب سرخ در باتون روژِ لوئیزیانا آشنا شدم. شام را ساینتولوژیستهای جوان و خندان سرو میکردند و او هم در صف ایستاده بود. تازه حالم را بهخاطر مصاحبه با آوارگان بدون همراهی رسانهای گرفته بودند و حالا داشتم نهایت تلاشم را میکردم تا توی جمعیت بُر بخورم، سفیدپوستی کانادایی بودم در دریایی از جنوبیهای آفریقایی آمریکایی. خودم را توی صف غذا جا کردم و پشت پری ایستادم و از او خواستم با من جوری حرف بزند که انگار دوستان قدیمی هستیم و او هم لطف کرد و قبول کرد.
او در نیو اورلئان به دنیا آمده و بزرگ شده بود و حالا یک هفته بود که از شهر سیلزده بیرون آمده بود. حدودا ۱۷ ساله به نظر میآمد اما گفت ۲۳ سالش است. او و خانوادهاش یک عمر منتظر اتوبوسهای تخلیه شهر شده بودند؛ اتوبوسها که نیامدند آنها هم پای پیاده زیر آفتاب سوزان راه افتادند. آخر سر به اینجا رسیده بودند. مجموعه عریض و طویلی که معمولا میزبان نمایشگاههای صنعت دارو و یا مسابقات «کشتار شهر: اوج مبارزه در قفس آهنین» (نام سری مسابقات کشتی کج که در این شهر برگزار میشود-م) بود و امروز پر از دو هزار تخت سفری و یک مشت مردم عصبانی و خسته شده بود و سربازان کماعصاب گارد ملی که تازه از عراق آمده بودند، ناظر مردم بودند.
خبری که آن روز همهجای پناهگاه صلیب سرخ دور میزد این بود که ریچارد بیکر، عضو مشهور کنگره از حزب جمهوریخواه، به یک گروه از لابیایستها گفته: «بالاخره خانههای عمومی نیو اورلئان را پاک کردیم. ما نتوانستیم، خدا این کار را کرد.» جوزف کانیزارو، یکی از ثروتمندترین ساختمانسازان نیو اورلئان، هم همین احساس را ابراز کرده بود: «به نظرم حالا صفحه سفیدی داریم که از اول شروع کنیم. و روی این صفحه سفید فرصتهای خیلی بزرگی داریم.»
تمام آن هفته مجلس ایالتی لوئیزیانا در باتون روژ پر از لابیایستهای شرکتها بود که میخواستند از این فرصتهای بزرگ بهره ببرند: مالیاتهای پایینتر، کنترل دولتی کمتر، کارگران ارزانتر و «شهر کوچکتر و امنتر» در عمل: طرحهایی برای تخریب پروژههای خانهسازی عمومی و جایگزین کردن آنها با کاندومینیوم. اینقدر همهجا صحبت «شروعتر و تازه» و «صفحه سفید» بود که تقریبا یادت میرفت چند کیلومتر پایین بزرگراه ملغمه زهرآگینی از آوار، ضایعات شیمیایی و جسد آدمها افتاده است.
به پناهگاه برگردیم: جمار نمیتوانست به چیز دیگری فکر کند: «به نظر من که این پاک کردن شهر نیست. چیزی که من میبینم کلی آدمه که تو بالای شهر کشته شدن. کسایی که نباید میمردن.»
جمار آرام صحبت میکرد اما مرد مسنتری که در صف جلوی ما ایستاده بود شنید و سر برگرداند: «این باتون روژیا چه مرگشونه؟ این فرصت و موقعیت نیست. یه تراژدی لعنتیه. مگه اینا کورن؟»
مادری با دو کودک پرید وسط: «نه کور نیستند. شرورند. بیناییشون هیچ مشکلی نداره.»
نویسنده: نائومی کلین
ترجمه آرش عزیزی
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
ایران حجاب رئیس جمهور دولت رئیسی افغانستان گشت ارشاد پاکستان توماج صالحی کارگران رهبر انقلاب سریلانکا
کنکور سیل سردار رادان هواشناسی قم سیستان و بلوچستان سازمان سنجش فضای مجازی خراسان جنوبی شهرداری تهران سلامت پلیس
خودرو تهران قیمت خودرو دلار قیمت دلار قیمت طلا بازار خودرو ارز بانک مرکزی ایران خودرو سایپا مسکن
خانواده تلویزیون موسیقی فیلم سریال پایتخت ترانه علیدوستی سینمای ایران مهران مدیری بازیگر شعر تئاتر
کنکور ۱۴۰۳ عبدالرسول پورعباس
فلسطین رژیم صهیونیستی غزه اسرائیل آمریکا جنگ غزه روسیه حماس طالبان اوکراین ایالات متحده آمریکا طوفان الاقصی
فوتبال آلومینیوم اراک جام حذفی استقلال فوتسال تیم ملی فوتسال ایران بازی بارسلونا لیگ برتر انگلیس باشگاه پرسپولیس باشگاه استقلال تراکتور
هوش مصنوعی سامسونگ همراه اول ناسا بنیاد ملی نخبگان تسلا تیک تاک فیلترینگ
مالاریا کاهش وزن زوال عقل سلامت روان داروخانه