جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

خاورمیانه در نگاه تیم جدید کاخ سفید


خاورمیانه در نگاه تیم جدید کاخ سفید

نگاهی به استراتژی دولت جدید امریکا

اوباما به عنوان رئیس جمهور امریکا طبعاً تمام تلاش خود را به کار خواهد بست تا امریکا در عرصه رقابت های جهانی توانمندی بیشتری کسب کند. هرچند متناسب با نظام تصمیم گیری بوروکراتیک در سیاستگذاری کلان امریکا بتوانیم شباهت هایی را به ناگزیر بین اوباما و بوش در مولفه سیاست خارجی نام ببریم، آیا می توان به سادگی از اصطلاح «جرج دبلیو اوباما» صحبت و همراه با آن، نوعی تقلیل تفاوت های دو نگاه را القا کرد؟

امریکا با این گزینش می خواهد وجهه خود را نزد دولت ها و ملت های دیگر بهبود ببخشد و از احترام برخوردار شود و بر سطح مقبولیت خود بیفزاید. امریکا با انتخاب اوباما (دست کم در ظاهر) اعلام می کند که می خواهد رفتاری متفاوت تر از گذشته داشته باشد. بنابراین می توان نتیجه گیری کرد که امریکا دست کم در سیاست خارجی خود ظاهراً به نوعی تغییر شکل یا تغییر رویه روی آورده است. انتخاب اوباما به عنوان عالی ترین مقام قوه مجریه علاوه بر ظاهر تلطیف شده (امریکا- مظهر قدرت غرب سفیدپوست- یک رنگین پوست را به عنوان نماینده تام الاختیار خود، با حسن نیت، برای حل معضلات یک پهنه جغرافیایی غیرسفیدپوست و غیراروپایی پیشنهاد می کند)، می تواند تلویحاً بیانگر آن باشد که برنامه ریزان امریکایی (دست کم در یک اقدام آشکار) تصریح می کنند که با خشونت نمی توان مسیر صلح را هموار کرد. انتخاب اوباما یعنی بازگشت دست کم موقتی امریکا به دیپلماسی.

بدیهی است که طرح عمده ترین مسائل جهانی در حوصله این نوشتار نیست. چنانچه تنها به خاورمیانه توجه کنیم، چه مسائلی ممکن است امریکا را به شدت به خود مشغول کرده باشد؛ مساله فلسطین؟ کابوس اسرائیل (اگرچه کشورهای عربی حسابی از آن واهمه دارند و محتاط شده اند)؟ ایران به منزله یک تمدن و فرهنگ قدیمی و به مثابه تازه از خواب برخاسته یی که پس از گذشت قریب به ۲۰۰ سال، شتابان به جمع و جور کردن خود و یافتن خود می پردازد؟

● خاورمیانه عربی- فلسطین

شاید تاکنون از نگاه باراک اوباما مسائل بین المللی، علمی، اقتصادی و بحران های اجتماعی متعددی وجود داشته باشند که درخور توجه اند و مسائل خاورمیانه هم یکی از آنها. اما بی تردید موضوعات مربوط به حدود ۲۰ کشور خاورمیانه عربی یکی از چالش برانگیزترین موضوعاتی خواهد بود که به تدریج حساسیت خود را به وی نشان خواهد داد؛ کشورهایی که برای خود روزگار می گذرانند. این موضوعی است که همواره وجود داشته است و به خصوص وقتی بحران هایی مثل کشتار قوای مهاجم اسرائیل در غزه روی می دهد، وضعیت کشورهای عربی منطقه که بی هیچ اظهار نظری سکوت اختیار می کنند، به چشم می زند و وضعیتی را فراهم می آورد که نمی توان آن را صرفاً با خیانتکار خواندن کشورهای عربی به خوبی توصیف کرد یا با این توصیف که گویی جملگی در خواب غفلتند. این وضعیت مطابق با بغرنجی ساختار اجتماعی تحلیل های مناسب تری می طلبد. ظاهر امر بدین صورت است که سیاست کلان امریکا تاکنون در این راستا بوده است که سران عرب را از دخالت در مناقشات روزمره بر حذر دارد و از آنان اکیداً بخواهد که به برنامه مدرن سازی فنی، ساختمان سازی با حداقل مشارکت مردم و رواج فست فود و نوشابه با حداکثر مشارکت مردمی، توجه ویژه نشان دهند آن هم در شرایطی که ساختار سیاسی- اجتماعی اکثر این کشورها به گونه یی است که گویی مردم از تصمیم گیری در مراجع قدرت کنار گذاشته شده، حتی حضور اعتراضی آنان در صحنه اجتماع به صورت انفرادی است و در چارچوب احزاب فراگیر نیست و سران عرب در شرایط عدم حضور احزاب مردمی، خود را در برابر مردم پاسخگو نمی دانند. حتی تشکل های دانشجویی در کشورهای عربی به صورت زینت المجالس است و دانشجویان بیشتر در جهت حمایت از سران امکان حضور می یابند. در حالی که سران کشورهای عربی، عامل خارجی را باعث ثبات سیاسی خود می دانند، ناظران ممکن است در شرایط غیبت احزاب فراگیر، سران این کشورها را تصمیم گیرنده و سیاستگذار تصور کنند. البته سران این کشورها تا حدودی امکان اظهارنظر دارند. چه بسا ممکن است تلویحاً مایل باشند دولت جدید امریکا زیاد سر به سرشان نگذارد، از پمپاژ دموکراسی دست بردارد یا دست کم چند دهه دست نگه دارد.

بی خیالی، عدم اتخاذ مواضع جدی و فعال در حل مناقشات تا حدی است که احتمالاً باعث حیرت اوباما خواهد شد، چنانچه اوباما بر اثر پافشاری رسانه ها، شخصیت ها و افکار عمومی کشورهای عربی، سران عرب را به توجه بیشتر به مسائل اجتماعی فراخواند و در عوض با بی تفاوتی و بی علاقگی آنان مواجه شود. البته این بی عملی و ایستایی اجتماعی هم فرآیند تاریخی خاص خود را دارد. احتمالاً حضور فیزیکی و شکست سنگین ارتش های چند کشور عربی با ابزارهای متعارف جنگی از قوای مهاجم اسرائیل که از ارتش مکانیزه تری برخوردار بود، در جنگ موسوم به شش روزه در بیش از ۴۰ سال قبل سهم زیادی داشته، در اینکه سران این کشورها حساسیت خود را برای حل مناقشات عادی و استراتژیک منطقه از دست بدهند و مثل کارمندان عالی رتبه و مثبت رفتار کنند.

حتی سخنان (رفتار) جرج بوش رئیس جمهور امریکا در آخرین روزهای زمامداری اش، که تاثیر زیادی بر مواضع شورای امنیت سازمان ملل متحد دارد، حاکی از دور زدن مناقشات و مسکوت گذاشتن مسائل اجتماعی است. او به جای درخواست آتش بس فوری و توقف حملات از طرفین درگیر در جنگی غیرمتداول (غیرمتداول از آن رو که کشتار کودکان در غزه صدبرابر سربازان درگیر در جنگ است) که در آن یک ارتش فوق مکانیزه شهروندان عادی را طعمه مرگ قرار داده است، شرط «دائمی بودن» را مطرح ساخته است؛ شرطی که خود یک تعارض اجتماعی بر تعارض های موجود منطقه می افزاید. با نگاهی واقع گرایانه، هرگونه آتش بس فوری می تواند به خاتمه همیشگی درگیری ها بینجامد به شرطی که زمینه ایجاد درگیری ها و ایجاد تعارض ها رفته رفته محو شود. همان گونه که عمرو موسی، دبیر کل اتحادیه عرب، ریشه تمام مشکلات فلسطین را در اشغالگری فلسطین می بیند. (اعتماد،۱۲/۱۰/۸۷) فلسطینی که به قول سعدی شیرازی؛ «هنوز نگران است که ملکش با دگران است».

اینکه افراد با چه فکری به زندگی یا موقعیت های روزمره می نگرند و تلقی آنان از رویدادهای محیط اجتماعی چیست، بر رفتارشان اثر می گذارد. پژوهش های امروزی فرضیه های قدیمی «انسان اقتصادی- منطقی»، مبنی بر اینکه ارزش های برون ذاتی مثلاً محرک اقتصادی یک عامل انگیزشی قوی در زندگی روزمره است و همراه با ایجاد ترس و اضطراب و احتمال از دست دادن موقعیت، جهت توضیح همه نوع فعالیت های انسان تکافو می کند، را تحت هر شرایطی مورد تایید قرار نمی دهند. با نگاهی امروزی، این گونه نظرات ساده و مطلق، چون در پی توضیح تمامی رفتارهای انسان براساس یک اصل واحد هستند، چندان قانع کننده تلقی نمی شوند و پشتوانه تجربی حاصل نمی کنند.

در واقع ارزش های برون ذاتی تنها ارزش هایی نیستند که مردم در معنای فراگیر کلمه خواهان آنند. کارکنان دو شرکت متفاوت را در نظر بگیرید که در یک شغل، دستمزد پایین و یکسانی را به دست می آورند. کارکنان یکی از این دو شرکت، در نظرخواهی، رضایت شغلی بالاتری را منعکس می کنند، چون نسبت به پیشینه و تجارب چند سال قبل خود از یک میزان مطلوب احساس پیشرفت برخوردارند، ملاحظه آنان را می کنند و در برخی تصمیم گیری ها دخالت داده می شوند. در حالی که کارکنان شرکت دیگر رضایت شغلی چندانی ندارند، چون فقط پولی عایدشان می شود. در اینجا ما با ارزش های درون ذاتی سر و کار داریم. شاید درس های مربوط به علوم انسانی مثل تاریخ، زبان و روانشناسی را بتوان در دبیرستان مورد کم توجهی قرار داد و در عین حال از موفقیت بی نصیب نماند، اما در زندگی واقعی باید به نوعی فاکتورهای درون ذاتی را در محاسبات منظور کرد. تاثیر همین فاکتورهای درون ذاتی است که تعیین می کند آیا مردم پیشرفت را تجربه یی رضایت بخش تلقی می کنند یا خیر و تا چه میزان. مردم به یک زندگی و وجود بامعنا و واجد ارزش های زیستی و امکان محقق ساختن قابلیت هایشان گرایش دارند، وگرنه ممکن است به گونه یی نازل، پیش پا افتاده و غیربهینه رفتار کنند. تاثیر شرایط وضعیتی و تاریخی می تواند حتی الامکان عمل صاحب نظران باحسن نیت را با مشکلات پیش بینی نشده روبه رو سازد. به همین خاطر تعامل با دنیای واقعی اندکی با ابهام همراه است. ایجاد ترس و اضطراب، عملکرد افراد را تنها در کوتاه مدت و در انجام تکالیف ساده زندگی تسهیل می کند. با محیط های اجتماعی صاحب فرهنگ و تمدن باید به گونه یی تعامل کرد که به نیازهای سطح بالا فرصتی برای تشفی داده شود.

● ایران

چنانچه برای اهداف کلان امریکا در خاورمیانه، از جمله کشور ما ایران، از منظر منافع امریکا دو بعد متفاوت قائل شویم، احتمالاً امریکا در یک بعد می خواهد عدم ثبات سیاسی را به کشور تحمیل کند و در بعد دیگر به عنوان یک قدرت اثرگذار در عرصه جهانی، می خواهد حقوق و مسوولیت ها، اختیارات، مزایا و فرصت ها به گونه یی شفاف در جهان توزیع شود تا از این راه امنیت امریکا به عنوان یک قدرت جهانی بیشتر تامین شود.

فرض کنیم نظام تصمیم گیری کلان برای سیاست امریکا در مواجهه با چالش هایی نظیر مسائل داخلی جامعه امریکا، صلح در خاورمیانه، به ویژه مساله فلسطین و اصولاً اتخاذ راهکار مناسب با کشورهای اسلامی، آفریقایی، امریکای لاتین و به ویژه چین و کشور ما ایران، شرایط به قدرت رسیدن اوباما را به عنوان یک گزینه مناسب فراهم آورده است. آیا می توان گفت برای کشور ما ایران، به قدرت رسیدن اصلاح طلبان به عنوان حریفی کارآمد در برابر دیپلماسی امریکا گزینه مناسبی است؟

اصلاح طلبی و اصولگرایی هر دو برآیند یک ساختار اجتماعی واحدند و در یک فضای اجتماعی به رقابت سیاسی- اجتماعی می پردازند، یعنی دو نیروی رقیب محسوب می شوند نه متخاصم. در حالی که در انتخابات پیش رو، برآمدن گزینه یی خارج از این دو جریان سیاسی- اجتماعی فراگیر بیرون از انتظار به نظر می رسد، چه بسا ممکن است افرادی در داخل هر یک از این دو طیف تنها جناح خود را جریان اصلی و اصیل در کشور قلمداد کند. در این صورت بعید نیست فردی اقتدارگرا در جبهه اصولگرایان برای جبهه خود اصالت بیشتری قائل شود؛ «هر دو پای کبوتر با هم برابرند، به خصوص سمت راستیه.» این گزاره ممتنع چیزی است تلویحاً بدین معنی که امور اجتماعی چیزی است که درک آن در انحصار عده یی افراد مخصوص و محدود است. اعمال نفوذ جهت رد صلاحیت شاخص ترین نمایندگان جناح رقیب را می توان به عنوان تجلی عملی چنین نگرشی دانست. با این وصف براساس چه ملاکی و با رعایت چه مولفه هایی می توان احتمال داد که در شرایط حاضر، دستگاه دیپلماسی برآمده از اصلاح طلبان بهتر بتواند از منافع اساسی کشور ما دفاع کند؟

کشور ما به عنوان سرزمینی که همزمان از دو پشتوانه فرهنگی و تمدن غنی برخوردار است، چه آگاهانه و چه ناخودآگاه با هدف امروزی کردن گنجینه هایش وارد چالش های بین المللی می شود. فرض کنید انسان شرقی که با ایده «رعایت حال سالمندان» با دنیای مدرن به تعامل می پردازد، درمی یابد که می تواند با فراهم آوردن پشتوانه قانونی و با حمایت حقوقی از سالمندان عملاً به اسلاف خود خدمت کند. عملیاتی کردن ایده هایی که زمانی انتزاعی تلقی می شدند، توجه خیل عظیمی از انسان ها را به امور اجتماعی جلب کرده است. در همین راستا می توان محقق ساختن بیشتر رعایت کرامت انسانی و ایجاد زمینه و شرایط اجتماعی برای پرورش مدیرانی لایق و باصلاحیت را از جاذبه های بی بدیل جریان اصلاح طلبی خودجوش جامعه ما برشمرد؛ مدیرانی که نه فقط شایسته تصمیم گیری ها، بلکه پاسخگوی اختیارات خود به حزب خود و به مجلس یعنی نماد تجلی قدرت مردم باشند. قدر مسلم پتانسیل اصلاح طلبی با تجربه دو دوره زمامداری اجرایی، به عنوان یک تجربه واقعی در عرصه قدرت و توزیع اختیارات کشور و تامین تعامل اجتماعی موثر با احزاب فراگیر، مواجهه با فرصت ها و تهدیدهای بین المللی، ارتقای جایگاه ایران در نظام بین المللی براساس منافع استراتژیک کشور، به منزله برآیند بیش از یکصد سال تلاش های مردم و نخبگان جامعه در راه دستیابی به جامعه مدنی و امروزی، در مقایسه با تشکل های مردمی در کشورهای منطقه، مثال زدنی و منحصر به فرد است. هرچند اوباما ایران را تهدیدی برای امریکا می داند (اعتماد،۲۲/۱۰/۸۷)، اصلاح طلبان با اولویت دادن به نگاه عقلانی - کارکردگرا، زیر نگاه ارزیابانه رسانه ها، نخبگان و خردمندان اجتماعی، در مواجهه با چالش های پیش رو از امکانات عملگرایانه مناسبی برخوردارند و احتمالاً با دیپلماسی و ابتکار عمل مناسب تری نسبت به اصولگرایان عمل می کنند که به خاطر خودشیفتگی و انقباض رفتاری در میدان سیاست دچار تصلب بیشتری هستند. دستگاه دیپلماسی اصلاح طلبان از چنان پویایی لازمی (که کالایی کیمیاست) برخوردار است که قادر شود از امکانات اجتماعی موجود برای ظرفیت سازی و ایجاد توانمندی استفاده کند.

اصلاح طلبان وفاق اجتماعی را از راه مشارکت مردمی می جویند. دولتی که مقتدر است و در کار خود از اعتماد به نفس کافی برخوردار است، لزومی ندارد به هر بی حرمتی یا حتی بحران دانشجویی با قهر حکومتی پاسخ گوید. چنانچه اصولگرایی تنها قرائت مسلط جامعه مداری تلقی می شد، احتمالاً دانشجویان صرفاً باید در تظاهرات رسمی شرکت می کردند و برای ابراز نظر در مورد رویدادهای پیرامونی یا تحلیل مسائل خارجی، ابتدا نظر وزارت امور خارجه را استعلام می کردند در حالی که چنین انتظاراتی از جنبش دانشجویی با منطق اصلاح طلبی همخوانی ندارد. آیا تشکل پرسابقه دانشجویی به عنوان یک جریان دانشجویی کلاسیک ایرانی به لحاظ قانونی مجاز نیست درباره مسائل حساس داخلی و خارجی اظهارنظر کند، به ویژه اگر چنین حساسیتی نسبت به مساله فلسطین را با نوع واکنش برخی از کشورهای عربی که به فلسطین نزدیک ترند، مقایسه کنیم.

چنانچه جامعه ایران به اصلاح طلبان رو آورد، قاعدتاً در سطح ملی با اجرای سیاست انبساط اجتماعی با تنش های موجود بهتر برخورد خواهد شد و چه بسا با وفاق اجتماعی مناسب تری نتیجه انتخابات امریکا و روی کار آمدن اوباما در جهت منافع ملی رقم خواهد خورد و در خاورمیانه و حتی در بین کشورهای آسیایی نمونه مناسبی از برخورد سیاسی پویا و با حفظ منافع ملی در مواجهه با مسائل جهانی به دست خواهد داد.

علی تحصیلی