دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

پیامبران و کربلا


پیامبران و کربلا

ابراهیم علیه السلام به سرزمین کربلا رسید آرام آرام با مرکبش می گذشت که ناگهان به گودال قتل گاه رسید و اسب, او را به زمین زد ابراهیم علیه السلام زبان به استغفار گشود و عرض کرد خدایا از من, چه خطایی سر زده است که به این بلا دچار شدم
جبرئیل نازل شد و عرض کرد «ای ابراهیم از تو گناهی سر نزده است در این سرزمین, فرزند آخرین فرستاده خدا, ـ محمدبن عبدالله ـ را به قتل می رسانند

● برخی از پیش‌گویی‌های پیامبران و اولیا درباره حادثه کربلا

ابراهیم علیه السلام به سرزمین کربلا رسید. آرام آرام با مرکبش می‌گذشت که ناگهان به گودال قتل‌گاه رسید و اسب، او را به زمین زد. ابراهیم علیه السلام زبان به استغفار گشود و عرض کرد: خدایا! از من، چه خطایی سر زده است که به این بلا دچار شدم؟

جبرئیل نازل شد و عرض کرد: «ای ابراهیم! از تو گناهی سر نزده است. در این سرزمین، فرزند آخرین فرستاده خدا، ـ محمدبن عبدالله ـ را به قتل می‌رسانند.

● حضرت آدم در کربلا

هنگامی که حضرت آدم علیه السلام به زمین فرستاده شد، میان او و همسرش «حوا» جدایی افتاد. آدم برای یافتن همسرش، به جست‌وجو پرداخت. در میانهٔ راه، گذارش به کربلا افتاد. پس بی‌اختیار، اشک از چشمانش جاری شد و ابری از غم، دلش را تسخیر کرد. سر به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا! آیا دیگربار، دچار معصیتی شده‌ام که این حال به من دست داده است؟

خطاب رسید : «ای آدم! گناهی از تو سر نزده است، بلکه در این سرزمین، فرزند تو ـ حسین علیه السلام ـ را با ستم، به قتل می‌رسانند»

عرض کرد: خدایا حسین کیست؟ آیا از پیامبران است؟

ندا آمد: «نه، پیامبر نیست، ولی فرزند پیامبر آخرالزمان ـ محمد بن عبدالله ـ است.»

عرض کرد: خدایا! قاتل او کیست؟

خطاب آمد: «نامش یزید است که ملعون آسمان‌ها و زمین‌ است.»

در این هنگام، به جبرئیل رو کرد و گفت: دربارهٔ قاتل حسین علیه السلام چه باید کرد؟

جبرئیل گفت: «باید او را لعن کرد».

آدم علیه السلام چهار بار یزید را لعن کرد و راه خود را در پیش گرفت و از سرزمین کربلا خارج شد.۱

● کشتی نوح در کربلا

عجله کنید: «همه سوار بر کشتی شوید. کودکان را فراموش نکنید. عذاب خداوند نازل شده است» این کلامی بود که حضرت نوح علیه السلام به قوم خود می‌گفت: از آسمان و زمین آب فوران می‌کرد. وزش باد شدید نیز وحشت و اضطراب مردم را دو چندان کرده است. همه بر کشتی سوار شدند و کشتی بر امواج پر تلاطم آب سرگردان شد. مدتی در راه بود که ناگهان از حرکت ایستاد. نوح علیه السلام، مضطرب و نگران با خود می‌گفت: خدایا! چه شده است؛ چرا کشتی حرکت نمی‌کند؟

ناگهان ندا آمد: «ای نبی‌الله! این‌جا، سرزمینی است که فرزند زادهٔ خاتم الانبیا صلی الله علیه و آله و سلّم و پسر اشرف اولیا کشته می‌شود.»

نوح پرسید: قاتل او کیست؟

ندا آمد: «قاتل او، ملعون آسمان‌ها و زمین است.» نوح علیه السلام چهار بار قاتـلان آن حضرت را لعن کرد تا سرانجام کشتی به راه افتاد و از غرق شدن نجات پیدا کرد.۲

● عبور حضرت ابراهیم از قتل‌گاه

ابراهیم علیه السلام به سرزمین کربلا رسید. آرام آرام با مرکبش می‌گذشت که ناگهان به گودال قتل‌گاه رسید و اسب، او را به زمین زد. ابراهیم علیه السلام زبان به استغفار گشود و عرض کرد: خدایا! از من، چه خطایی سر زده است که به این بلا دچار شدم؟

جبرئیل نازل شد و عرض کرد: «ای ابراهیم! از تو گناهی سر نزده است. در این سرزمین، فرزند آخرین فرستاده خدا، ـ محمدبن عبدالله ـ را به قتل می‌رسانند.»

قاتل او کیست؟

جبرئیل گفت: «قاتل او، ملعون آسمان‌ها و زمین است که قلم، بر روح اعظم، لعن او را نگاشته است.» در این هنگام، ابراهیم دست خود را به طرف آسمان بالا برد و در حق قاتلان آن حضرت، لعن و نفرین کرد.۳

● باد و سلیمان علیه السلام

سلیمان بر بساط خود، در آسمان در حال حرکت بود. ناگهان، باد به جنب‌و جوش افتاد و بساط سلیمان از کنترل وی خارج شد. سلیمان علیه السلام تعجب کرد و وحشت و اضطرابی عجیب، سراپای او را فرا گرفت.

پرسید: چه شده است؟

باد جواب داد: ما به

قتل‌گاه حسین علیه السلام رسیده‌ایم.

سلیمان پرسید: حسین علیه السلام

کیست؟

باد گفت: او فرزند علی بن ابی‌طالب و دختر خاتم ‌الانبیا ـ محمد مصطفی ـ است که در این سرزمین، به دست قومی جفاکار به قتل می‌رسد.

سلیمان پرسید: نام قاتلش کیست؟

پاسخ داد: او ملعون زمین و آسمان‌ها است.

در این هنگام، سلیمان دست به آسمان برداشت و یزید را لعن کرد. باد به خود آمد و بساط سلیمان را برداشت و از زمین کربلا دور کرد.۵

● موسی و کربلا

موسی علیه السلام با «یوشع‌بن نون» در راه بودند که ناگهان، نعلین موسی پاره شد و خاری در پایش فرو رفت و خون از آن جاری شد. موسی رو به آسمان گفت: خدایا! مگر از من گناهی سر زده است که به چنین کیفری، در دنیا مبتلا می‌شوم؟

خطاب رسید: «ای موسی! نام این سرزمین کربلا است و در همین سرزمین، خون حسین علیه السلام ریخته می‌شود و به دست قومی جفاکار به قتل می‌رسد.»

موسی گفت: خدایا! حسین کیست؟

خطاب آمد: «او فرزند محمد مصطفی، آخرین فرستادهٔ من، است.»

عرض کرد: قاتل او کیست؟ فرمود: «کسی است که ماهیان دریا و وحشیان صحرا و پرندگان هوا نیز او را لعن می‌کنند.»

موسی علیه السلام نیز رو به آسمان کرد و قاتلان حسین علیه السلام را لعن و نفرین کرد و با یوشع از زمین کربلا گذشت.۵

● عیسی علیه السلام و کربلا

عیسی علیه السلام که در جمع حواریان بود و از سرزمین کربلا می‌گذشت، پس از شنیدن خبر قرار گرفتن شیری بر سر راه عابران، جلو آمد و رو به شیر گفت: چرا در این راه نشسته‌ای و مانع رفت و آمد عابران هستی؟

حیوان به زبان آمد و گفت: یا نبی‌الله! نمی‌گذاریم از این‌جا بگذری، مگر آن که بر یزید، قاتل حسین، لعن کنی.

عیسی علیه السلام پرسید: قاتل او کیست؟

شیر گفت: ملعون چرندگان و پرندگان و درندگان بیابان‌ها است، به ویژه در ایام عاشورا.

عیسی علیه السلام به همراه حواریان دست به آسمان برداشت و یزید و قاتلان امام حسین علیه السلام را لعن کرد. آن‌گاه شیر از سر راه کنار رفت و آنان از آن سرزمین گذشتند.۶

حمیدرضا قائدامینی

منبع : ماهنامه موعود شماره ۷۲

پی‌نوشت‌ها:

۱. علاّمه مجلسی، بحارالانوار، ج۱۰، ص ۱۵۶.

۲. همان، ص ۱۵۸.

۳. همان.

۴. همان، ص ۱۵۷.

۵. همان، ص ۱۵۶.

۶. همان، ص ۱۵۷