شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

رنج نامه یک کارگردان سینما


رنج نامه یک کارگردان سینما

رنج نامه یک کارگردان سینمانگاهی به فیلم « وقتی همه خوابیم» ساخته بهرام بیضایی

به قول یکی از دوستان منتقد، آخرین فیلم بهرام بیضایی مصداق آن استاد سلمانی است که از سر بیکاری سر خودش را می تراشد. سینما همواره خود را درمقام یک سوژه به تصویرکشیده وبه نوعی خودکاوی و آسیب شناسی خویش پرداخته است. کارگردان های مختلفی درطول تاریخ سعی کرده اند دوربین خود رابه سمت خویش بگیرند وپشت صحنه سینما را روی پرده روایت کنند اگرچه بیضایی معتقد است فیلمش چنین هدفی ندارد وآنچه که به تصویر درآمده است روایتی سینمایی ازوضعیت اخلاقی کل جامعه است.

درجشنواره امسال دو فیلم که اتفاقا دریک روزنیزبه نمایش درآمده است سینما و مناسبات آن را دستمایه کارخود قرارداده بودند؛ یکی سوپراستارتهمینه میلانی و دیگری وقتی همه خوابیم بهرام بیضایی. در دو دهه اخیر نیز فیلم هایی دیگری به این موضوع پرداختند که شاید شاخص ترین آنها ناصرالدین شاه آکتور سینما اثر محسن مخملباف باشد. به هرحال سینما ازآن دست مشاغل و هنرهایی است که حاشیه پر دامنه ای دارد و مخاطبان نیزبه کشف این حاشیه و رمز و رازآن علاقه خاصی دارند لذا به تصویر کشیدن این حواشی برای هر کارگردانی می تواند وسوسه انگیز باشد اما وقتی بهرام بیضایی به عنوان استاد این فن وکسی که همیشه با فاصله زمانی زیادی فیلم می سازد دست روی چنین سوژه ای می گذارد مخاطب و علاقه مندان وی توقع دیگری از پرداختن به سوژه پیدا می کنند که با تماشای وقتی همه خوابیم این توقع چندان برآورد نمی شود وخود، پرسش های بسیاری را پیش می کشاند. وقتی همه خوابیم از قالب فیلم در فیلم استفاده می کند که به مناسبات اقتصادی و انسانی درآفریند تولید می پردازد وبه شکلی موازی هم دربسترفیلم اصلی وهم درقصه فیلمی که چگونگی تولید آن را به تصویرمی کشد بی اخلاقی های حاکم برجامعه رانقد می کند وبه فضای ناسالم زیست- جهانی می پردازد که همه ما به نوعی درشکل گیری آن سهیم هستیم وخود رابه خواب زده ایم. شرایط ناسالمی که پول وپارتی به عنوان عوامل تعیین کننده، همه چیزرا حتی هنروعلم را درخدمت منافع ومصالح خود می گیرد وتوانایی واراده آدمیان درتعیین سرنوشت خویش چندان موثرنیست.

این تنها سودو منافع فردی است که اهمیت دارد وبه عنوان منبع ارزش گذاری اجتماعی به رسمیت شناخته می شود. بیضایی ازطریق ساختاردوگانه ای که برای روایت قصه خود برمی گزیند میان واقعیت وخیال، نسبتی برقرارمی کند تا مخاطب را دربرابرداستانی قراردهد که میان سینما ودنیای خیالی وزندگی وجهان واقعی اش رابطه ای این همانی وجود دارد. اگرچه تماشاگربعد ازتقریبا ۴۰ دقیقه که ازفیلم گذشت متوجه فیلم بودن آن می شود اما وقتی در ادامه با دنیای واقعی شخصیت های داستانی برخوردارمی کند.

درمی یابد که فاصله چندانی میان این دوساحت وجود ندارد وچالش های اخلاقی که درقصه فرضی وجود داشته است. درنظام اجتماعی نیزبازتولید می شود ودرواقع سینما همان امتداد زندگی است، چنانچه میان پرند پاپا وچکامه چمانی وبین نجات شکوندی ونیرم نیستانی فاصله چندانی نیست. به عبارت دیگردروقتی همه خوابیم جهان هنری همان جهان واقعی است وزمانی که نظام اجتماعی- فرهنگی یک جامعه ای بیمارشود همه شئون وکارکردهای خود راازدست می دهد. اما آنچه که دراین روایت پردازی عجیب به نظرمی رسد وازبیضایی توقع نمی رود دوگانگی مطلقی است که میان شخصیت های داستان به دوگروه مشخص خوب وبد تقسیم می شوند که به شکل سیاه وسفید رنگ آمیزی شده اند یا خوب یا بد. ترسیم چنین موقعیتی یک نوعی جبهه بندی در دام را شکل می دهد. که با تفکرمدرن وروشنفکرانه شخصی مثل بیضایی همخوانی ندارد،ضمن این که درشخصیت پردازی آدم های قصه نیزشاهد نوعی اغراق کاریکاتوری هستیم که تصویری منطقی وواقعی از آنها خلق نمی کند.

این مرزبندی مطلق میان شخصیت های منفی ومثبت قصه، ترکیبی کلیشه ای واغراق شده ازکاراکترها به وجود می آورد که درنهایت نمی تواند تصویردرستی ازواقعیت را بازنمایی کند وخیلی یکسویه وتحمیلی به نظرمی رسد. استاد بیضایی اگرچه یک واقعیت ملموس درجامعه معاصررا نقد می کند که درحقیقی بودن آن هیچ تردیدی نیست اما انگاربرای ترسیم این واقعیت به جای این که ازآن عکس بگیرد آن را نقاشی می کند ودراین کارالبته از مدادهای پررنگی برای رنگ آمیزی اثرش استفاده می کند.

بهرام بیضایی که پس ازهشت سال ازساخت سگ کشی درساخت فیلم جدیدش لبه پرتگاه دچارمشکلاتی شد که منجربه توقف ساخت آن شد گویی دروقتی همه خوابیم فرصتی پیدا می کند تا رنج نامه خود را به تصویربکشد وحتی گاهی تا مرزتسویه حساب های شخصی پیش برود. شاید زمانی که هنردرخدمت بیان احساسات شخصی هنرمند قرارمی گیرد ازمنطق واقعیت کمی خارج شده وکسوتی کاریکاتوری به تن می کند، ازاین روست که وقتی همه خوابیم با تمام ظرافت ها ودرخششی که فرم ومیزانسن ودکوپاژها دارد همچون آثارقبلی استاد چندان به دل نمی نشیند. هرچند دراین فیلم تعدد نماها وتکثرچرخش دوربین با مضمون قصه چندان کمک نمی کند. به این مساله باید نوع بازی ها ودیالوگ های فیلم را نیزافزود. نوعی ابهام وپیچیدگی به ویژه دربخش اولیه فیلم جزسردرگمی و خستگی مخاطب چیزی درپی ندارد. جنس دیالوگ های وی دراین فیلم خیلی به آثارمتاخرمسعود کیمیایی شباهت یافته است.

اما درعین حال نمی توان به زیبایی شناسی بصری فیلم توجهی نداشت. نماهای زیبای وقتی همه خوابیم درهردوبخش فرعی واصل تصویرزیبایی ازبصیرت سینمایی را خلق می کند که جدای ازمضمون اثر، زیبا ولذت بخش است. وقتی همه خوابیم لحن عصبی وشتابزده ای دارد که بیش از آن که برخاسته از هنرمندی کارگردانش باشد بازتابی ازواکنش وی نسبت به روزگارتلخی است که درسال های اخیردرعرصه فیلمسازی بروی گذشته است، به گونه ای که برخی این فیلم راعقده گشایی می دانند تا عقیده نمایی! با این حال نمی توان ازجایگاه ارزشمند و والایی که بهرام بیضایی در سینما وتئاترما دارد به راحتی گذشت واحترام استاد را پاس نداشت. اتفاقا شاید همین جایگاه وبزرگی بیضایی باشد که توقع مخاطبان ومنتقدان سینما را از وی بیشترمی کند واز وی انتظارندارد درتصویرکشیدن حاشیه سینما، خود به حاشیه پردازی گرفتارشود. مژده شمسایی در پایان فیلم چه به عنوان چکامه چمانی وچه درمقام همسرونماینده بیضایی سخن نهایی فیلم وحرف کارگردان رابرزبان می آوردتا بیضایی به مخاطبان سینما وعلاقه مندان خود اعلام کند که سینما وعلاقه مندان خود اعلام کند که سینما را دوست دارد اما حاشیه های آن را نه!

ممتارعبداللهی

توسط انجمن فرهنگی هنری سایه