چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

بشر و ماشین


بشر و ماشین

بشر به عنوان موجودی زنده نیاز به برطرف نمودن نیازهای اولیه و ضروری زندگی خود از قبیل نیاز به غذا, سرپناه و غیره دارد برطرف ساختن این نیازهای در محیطی که در آن بسر می برد با مراجعه به طبیعت تامین می گردد و طبیعت, تمامی شرایطی می باشد که یک موجود زنده علل الخصوص انسان برای بقاء به آن نیازمند می باشد

بشر به عنوان موجودی زنده نیاز به برطرف نمودن نیازهای اولیه و ضروری زندگی خود از قبیل نیاز به غذا، سرپناه و غیره دارد. برطرف ساختن این نیازهای در محیطی که در آن بسر می برد با مراجعه به طبیعت تامین می گردد و طبیعت، تمامی شرایطی می باشد که یک موجود زنده علل الخصوص انسان برای بقاء به آن نیازمند می باشد. انسان به عنوان موجودی که از عقل مصلحت اندیش رنج می برد، در مواجهه و مراجعه به طبیعت، پس از برطرف نمودن نیازهای اولیه و رفع ضروریات حیات، به انباشت و تامین منابع برای آینده اقدام می نماید. با گسترش ابعاد تجمعات بشری از قبیل خانواده، قبیله و . . . ، جایگاه عقل ابزاری بیشتر نمود پیدا کرده بطوری که بشر برای تامین هرچه بیشتر و آسانتر منابع حال و آینده خود، به استفاده از ماشین آلات روی آورده است که نهایتا سبب دخل و تصرف نابجای بشر در طبیعت و علل الخصوص طبیعت خود بشر گردیده است .

در مراحل پیش از بکارگیری ادوات و ماشین آلات در استفاده از طبیعت، تعامل انسان و طبیعت تعاملی مستقیم و رودررو بوده، بطوریکه این تعامل ها و رفت و برگشت ها نظمی طبیعی را به بشریت اعمال می نموده است. با به روی کار آمدن ماشین آلات، این تعامل و برخوردها کم رنگ تر گردیده به نحوی که امروزه، بشریت برای برطرف ساختن نیازهای خود لزومی به برقراری تعامل مستقیم با طبیعت ندارد و وظیفه این تعامل بدست ماشین آلات ساخته دست بشر گذاشته شده است بطوری که ماشین آلات در فضای فی مابین طبیعت و انسان قرارگرفته و به عاملی برای برهم زدن اخلاق طبیعی بشریت تبدیل شده اند.

ماشین به عنوان کلی از اجزاء بهم پیوسته، که هر یک از این المان ¬ها، در موقعیت زمانی و مکانی مناسب خود قرار گرفته اند، تعریف می شود بطوریکه اگر موقعیت مندی و زمان مندی هر یک از اجزاء برهم خورد کارایی کل سیستم دچار اشکال خواهد شد. هر یک از اجزاء با زمان مندی دقیق در مکان مناسب خود به فعالیت می پردازند و این نظم زمان مند و مکان مند در کلیت خود به ماشین اعمال می گردد به عبارت دیگر ماشین از درون خود دارای نظمی منسجم و پیوسته می باشد بطوریکه این نظم درونی منسجم را همواره بصورت پیوسته به بیرون اعمال می کند، و بشر برای استفاده هر چه بهتر از امکانات آن، محتوم به قبول نظم مکان مند و زمان مند اجزاء سازنده ماشین می باشد بطوریکه عدم توجه به این نظم خشک، کارایی آن را به مخاطره می اندازد.

با گسترش ماشین آلات در حیطه زندگی بشر، تعامل مستقیم بین طبیعت و انسان کمتر شده و فضای خالی حاصله با تجهیزات و ماشین آلات با نظم بی توجه خود، پر شده است. در دوره تعامل مستقیم بشر با طبیعت، هرگاه ترازوی این تعامل برهم می خورد، طبیعت با اصول طبیعی و بشر از روی غریزه به تعدیل آن می پرداختند به طوری که این کرنش های و کوشش ها به باروری اخلاقیات طبیعی بشری و احیای هر چه بهتر طبیعت به منصه ظهور در می آمد. پس از اعمال نظم خودخواه ماشینی بر طبیعت، کرنش ها تنها از جانب طبیعت صورت گرفته بطوریکه آن را از تاثیرگذاری بر رفتار انسانی جدا کرده است . بشر در ابتدای صنعتی شدن به واسطه پیشرفته های حاصله از این مقابله و پیروزی بر طبیعت در یک نبرد طولانی مدت، مست و مغرور گردیده و اعتمادش به ماشین آلات بیش از اندازه گردیده بود بطوری که آنها را به خانه های خود نیز دعوت نموده است اما غافل از این که ضمانت اجرایی ماشین آلات قبول نظم اجباری آن و انقیاد هرچه بیشتر در مقابل آن می باشد زیرا به واسطه وابستگی بیش از حد انسان در حوزه های مختلف زندگی به ماشین آلات، ادامه حیات بشریبدون بکارگیریآنهابه مخاطره خواهد افتاد.

بشر در فضای اجباری نظم ماشینی که برای خود ساخته است لاجرم توانایی اعمال نظم درونی خود را که حاصل سالانه طولانی کشمکش با طبیعت می باشد را از دست داده و از درون موجود بی نظمی می شود اما بواسطه مواجهه همه ساعته با نظم پیوسته ماشینی، مجاب به پذیرش آن گردیده و این جایگزینی نظم طبیعی بشری با نظم خودمحور ماشینی انسان معاصر را به موجودی بی روح و هولناک مبدل ساخته استبطوری که نمود این موضوع را در تعریف و بسط مفاهیمی همچون حیطه خصوصی مشاهده می نماییم اما باید خاطر نشان ساخت که، به واسطه وجود ماشین در تمام ساحت زندگی معاصر، وجود و گسترشحوزه خصوصی، نه تنها کارآمد نبوده بلکه بسیار مخرب نیز می باشند و سرعت پوچی گرایی درونی بشر معاصر را دوچندان می کند. به نظر میرسد تنها راه برون رفت از این فاجعه انسانی ایجاد فضایی برای بازیافت نظم درونی طبیعی می باشد که آن نیز تنها در تعامل با موجودی طبیعی امکان پذیر می باشد. نظم طبیعی با آگاهی یافتن انسان معاصر از وجود خود و قبول هستی خود در گستره همگانی قابل بازیافت می باشد بنابراین وجود حکومت هایی که در آنها شرایط و امکانات برای فعالیت در حیطه همگانی به فراوانی و روانی فراهم باشد می تواند بشریت را از نابودی نجات دهند و در نقطه مقابل، عدم چنین دولت هایی تنها به بی توجهی بشر نسبت به هرچه غیر خود یعنی بی اخلاقی مطلق خواهد انجامید .

اسماعیل صادقیان