سه شنبه, ۷ اسفند, ۱۴۰۳ / 25 February, 2025
تفاوت نگاه ما به کمدی با نگاه دیگران

تا جایی که یادمان میآید هیچ ژانری به اندازه کمدی میان تماشاگران ایرانی هوادار نداشته، هیچ فیلمی به اندازه کمدیهای تجاری خوشآبورنگ این سالها پرفروش نبوده و هیچ انگیزهیی برای سینما رفتن موثرتر از «احتمال خندیدن» نبوده است. حالا چه اتفاقی افتاده که کمدیهای تجاری یکی پس از دیگری در گیشه شکست میخورند و سازندگانشان را سنگ روی یخ میکنند؟ کجای معادله تغییر کرده که فیلمهای محبوب و پرمخاطب دیروز، این همه بدنام شدهاند و همه از تماشای آن سر باز میزنند؟ طبیعتا بخشی از این وازدگی مخاطب به تکراری بودن فیلمها و اشباع مردم از تماشای آنها بازمیگردد، اما چرا در کشورهای دیگر نشانی از این روند غیرعادی و آمیخته با افراط و تفریط وجود ندارد؟ هالیوود بیش از یک قرن است که کمدیهای گوناگون میسازد و پیش از آن هم سنت تئاتری برادوی سرشار از نمایشهای کمدی بوده است. تا الان هم بازارشان از سکه نیفتاده و کسی را ورشکست نکردهاند. تفاوت ما و آنها در چیست؟
راستش تفاوت میان سینمای ما و سینمای آنها بسیار بیشتر از این حرفهاست که بتوان در یک یادداشت مختصر حتی فهرستشان کرد. در حد یک اشاره، یکخطیاش این میشود که اصل تفاوت از تفاوتهای فرهنگی ما و آنها سرچشمه میگیرد و با عادتهای اجتماعی و تربیت فرهنگی دو طرف ارتباط مستقیم دارد. اما در این یادداشت فقط قصد دارم به یکی از اجزای کوچک و ظاهرا کماهمیت این ساختار پیچیده اشاره کنم؛ تفاوت نگاه ما به کمدی و کمدیسازی با نگاه دیگران به این عرصه. ما عادت داریم وقتی به منبع ثروت دسترسی پیدا کردیم آن قدر از آن برداشت کنیم که ریشهاش را بخشکانیم. فرقی هم نمیکند که این منبع ثروت، چاه نفت باشد یا معدن طلا یا گیشه سینما. از همان روزی که معلوم شد مردم دلشان گرفته و دوست دارند در سالنهای سینما قاه قاه بخندند، کمدیسازی تبدیل شد به سکه رایج. تعجبی هم نداشت. در این مملکت کافی است کسی خبردار شود که از فلافلفروشی یا کلهپزی خوب پول در میآید؛ از فردا همه فلافلفروش و کلهپز میشوند. کسی هم سعی نمیکند فلافل و کلهپاچه متفاوتی عرضه کند؛ همه از روی دست اولین نفری که از این راه به پول رسیده کپی بر میدارند.
این یعنی سفره کردن شکم مرغ تخمطلا برای دسترسی سریع و آسان به همه تخمها! نتیجه این میشود که مرغ و تخم و طلا همگی با هم نابود میشوند و ضمنا ظرف مدتی کوتاه مردم حالشان از هرچه فلافل وکلهپاچه هست به هم میخورد. حالا وقت آن است که این تسلسل ابلهانه دوباره تکرار شود و همه دنبال مرغ تخمطلای دیگری بگردند که جماعتی را بیدریغ پولدار کند و همه بتوانند با چلاندنش یکشبه بارشان را ببندند، منتها اشکال کار اینجاست که این «بار» کج است و بار کج به منزل نمیرسد. در دورهیی که تقریبا یک دهه به طول انجامید، فیلمهای کمدی حکم مرغ تخمطلا را پیدا کردند و طبیعتا هجوم دوستداران استخراج طلا از مرغ، باعث شد پس از مدتی نه از ده اثری بر جا بماند و نه از کدخدا. آنچه بود به آنچه نبود پیوست و بازار پررونق فیلمهای کمدی کلا از ریشه خشکید تا دست همه خالی بماند. اکنون کار به جایی رسیده که وقتی برای بازیگری که سرش به تنش میارزد فیلمنامه کمدی فرستاده میشود، طرف حس میکند به شخصیتش توهین شده و فیلمنامه را به انضمام مقداری لیچار و طعنه پس میفرستد. یکی از بازیگران مشهور سینمای ایران تعریف میکرد که وقتی برای بلیتفروشی و تبلیغات یک فیلم آبرومند جلوی گیشه ایستاده بود، هر کس که میخواست از او بلیت بخرد اول میپرسید: «کمدی که نیست؟!» چه عاملی باعث شده که تهدیگ سینمای کمدی در کشور ما به این زودی در بیاید و مردم وقتی میخواهند به سینما بروند سخت مراقب باشند که فیلم منتخبشان هرچه هست کمدی نباشد؟ آن هم مردم آسانگیر ما که معمولا از دوغ و دوشاب به یک اندازه استقبال میکنند و هرچه جلویشان گذاشته شود با روی خوش میپذیرند. واقعیت این است که وقتی کسی با تأکید میگوید: «کمدی که نیست؟» منظورش این است که «از این کمدیهای تکراری و آبکی که نیست؟» متأسفانه درک عمومی نسبت به کمدی اغلب در حد لودگیهای شفاهی و طنز دمدستی سریالهای تلویزیونی و فیلمهای سوپرمارکتی متوقف مانده و تصور اکثریت این است که کمدی یعنی افتادن بازیگر توی حوض و زنپوشی و مزهپرانی. البته اینها هم در گونه کمدی تعریف میشوند، اما کمدی شاخهها و زیرگونههای فراوانی دارد که بیشترشان در کشور ما بسیار ناشناخته و کمکاربرد هستند.
وقتی رامبد جوان فیلم «پسر آدم دختر حوا» را ساخت خیلی از منتقدان و نویسندگان سینمایی تذکر دادند که این فیلم یک کمدی رمانتیک شسته رفته و استاندارد است که با نمونه قبلیاش در سینمای ایران دستکم ۲۰سال فاصله زمانی دارد. یعنی در سینمای ما کمدی رمانتیک هم تولید نمیشود، در حالی که یکی از پرطرفدارترین و پرکاربردترین گونههای سینمایی در دنیاست. شاید اگر ویترین کمدی در سینمای ما کمی متنوعتر بود، جریانی پولساز اما متعادل و منطقی شکل میگرفت که هم مخاطبان گستردهیی را جذب میکرد و هم درجه ابتذالش به مرحله آبروریزی نمیرسید. جالب است که در کل تاریخ سینما و تلویزیون ما هنوز ۱۰ نمونه «پارودی» یا هجویه خوب ساخته نشده و پس از سالها که مدیران صداوسیما محافظهکاری و ملاحظهکاری را کنار گذاشتهاند و اجازه دادهاند پارودی سرگرمکننده و عامهپسندی مثل خندهبازار تولید و پخش شود، آن قدر به این مدل شوخطبعی عادت نداریم که هر دو طرف دچار سوءتفاهم میشوند؛ هجوکننده و هجوشونده.
هجوکننده دچار این سوءتفاهم است که چون دارد هجوپردازی میکند مجاز است که به هر حوزهیی وارد شود و با هر موضوعی که دلش خواست و به هر میزان که صلاح دانست شوخی کند. هجوشونده هم خیال میکند هرگونه شوخی و هجوی که دربارهاش انجام شود توهین مستقیم به شخصیت اوست و باید اکیدا از حیثیتش دفاع کند. مثال واضحش اینکه بازیگران خندهبازار تصویری از چهرههایی مثل فریدون جیرانی و احمد نجفی نشان میدهند که در پارهیی موارد هیچ نسبتی با شخصیت واقعی آنان ندارد. در حالی که پارودی مانند کاریکاتور متکی بر شباهت با واقعیت است و اگر هیچ شباهتی با اصل نداشته باشد دیگر پارودی محسوب نمیشود. الگوی پارودی هم مثل کاریکاتور این است که چهرهیی را تغییر دهند و دفرمهاش کنند تا در عین شباهت با نمونه واقعی، روی برخی جزییات تأکید داشته باشد و آنها را به شکلی مضحک پررنگ کند. زمانی که ارتباط میان هجو و واقعیت از بین برود هجویه تبدیل به سخریه یا دلقکبازی میشود؛ اتفاقی که در قسمتهایی از خندهبازار افتاده است. ممکن است نقدهایی به اینگونه طنزپردازی داشته باشیم و اساسا این سبک شوخی با شخصیتهای آشنا را نپسندیم. اما باید این نکته مهم را در نظر گرفت که سینما و تلویزیون ما به تنوع گونههای کمیک نیاز دارد. اول برای جذب مخاطبان تازه و برطرف کردن این سوءتفاهم که کمدی یعنی شوخی کلامی و پریدن توی حوض، و دوم برای ایجاد عادتهای فرهنگی جدید و افزایش ظرفیت عمومی جامعه برای شوخطبعی و گفتوگوی صریح و بیتعارف. پارودی متعالیترین گونه کمدی نیست، اما وقتی تنها نمونه گروتسکی که به یادمان میآید فیلم «هیچ» عبدالرضا کاهانی است و از اسلپاستیک و کمدی رمانتیک و سایر زیرگونههای مشهور هم خبری نیست، باید از ساخته شدن، پخش و تحمل نسبی هجویهیی تلویزیونی استقبال کرد و امیدوار بود که در آینده تنوع طنز و کمدی بیشتر شود.
شاهین شجریکهن
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست