پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

مواظب باشیم, ما را بازی ندهند


مواظب باشیم, ما را بازی ندهند

اگر به تاریخ درگیری های بین رقبا, مخالفان, مهاجمان و دشمنان در میان ملل و دول مختلف در ادوار گوناگون نگاهی بیاندازیم, پاره ای از درس ها هست که در نگاه نخست فهمیده نمی شود و مستلزم نگاهی ژرف, چندجانبه و تحلیلی برای تشخیص آن هاست

اگر به تاریخ درگیری های بین رقبا، مخالفان، مهاجمان و دشمنان در میان ملل و دول مختلف در ادوار گوناگون نگاهی بیاندازیم، پاره ای از درس ها هست که در نگاه نخست فهمیده نمی شود و مستلزم نگاهی ژرف، چندجانبه و تحلیلی برای تشخیص آن هاست. یکی از استراتژی های تحلیلگران و تصمیم سازان کهنه کار آن بوده است تا جهان بینی و گزینش های طرف مقابل شان را با طرح مسائل انحرافی، پررنگ سازی موضوعات حاشیه ای و مهمتر از همه تبدیل شان به ضد تصمیماتی که خود می گیرند، آنان را شکست دهند!؟ روزی که جهانبینی ای به جای طرح اهداف، ارزش ها، روش ها، منش ها، مسائل با اهمیت و اولویت های خود، جبهه مقابل جهانبینی مخالفان و دشمنان خود را اتخاذ کند و به عبارتی هویت اش را نه از طریق خود، بلکه در ضدیت با هویت مخالفان و دشمنان خویش انتخاب کند، خود فاتحه خویش را خوانده است و آن روز، روز شکست حقیقی آن طرز فکر و جهانبینی است، شکستی تمام عیار، اما بی صدا.

در دوران جنگ سرد در عرصه سیاسی، یکی از استراتژی هایی که کارشناسان و تحلیلگران آمریکایی برای شکست اتحاد جماهیر شوروی در پیش گرفتند و با کمال تعجب نتیجه ای حتی بسیار فراتر از انتظار آنان داشت، به طوری که، علاوه بر بعد سیاسی در ابعاد دیگر و آن هم در حد فروپاشی شوروی تأثیر گذاشت، اتخاذ روشی مشابه بود. آنان متوجه شدند، شوروی در بسیاری از ابعاد، به خصوص به خاطر نظام اقتصادی خاص اش، توانایی رقابت در این عرصه ها و عرصه اقتصادی را با آنان ندارد، بنابراین اگر بتوانند مسئله و بعدی را آن قدر برای سیاستمداران و تحلیلگران شوروی بزرگنمایی کنند که عملاً آنان را بدان سمت بکشانند، آن کشور با بحران های متعدد داخلی و خارجی مواجه خواهد شد و عملاً ایدئولوژی و جامعه آرمانی اش را که الهام بخش بسیاری در جهان شده، افکار عمومی جهانی شکست خورده خواهد یافت. اما نتیجه ورای آن رفت و حتی به فروپاشی کامل اتحاد جماهیر شوروی که هیچ، بلکه بلوک شرق در جهان منتهی شد.

آن عرصه و بعدی که باید برای شوروی درشت نمایی می شد، عرصه نظامی و تسلیحاتی و به خصوص بعد طرح ها و پروژه های سنگین و پرهزینه هسته ای بود! در بعد هسته ای هم آمریکا و هم شوروی و هم بلوک غرب و شرق به سرعت به میزانی از تسلیحات هسته ای رسیدند که تنها دو، سه درصد آن برای از بین بردن طرف مقابل که هیچ، بلکه نابودی کامل کره زمین کافی بود، پس تسلیحات بیشتر و پرهزینه تر هسته ای چه چیزی را عوض می کرد و به چه درد می خورد؟ پاسخ آن برای طراحان این استراتژی مشخص بود: ورشکستگی اقتصادی و سپس شکست کامل شوروی. نیرنگی که هرگز سیاستمداران و تحلیلگران اتحاد جماهیر شوروی بدان پی نبردند. چون آنان تنها به ضدیت و رقابت با دشمن خود می اندیشیدند و در حقیقت پیش از آن که در تله دشمنان شان بیافتند، فریب جهان بینی خود (تعریف هویت خود بر حسب ضدیت با هویت دشمن) را خوردند و بر اثر همان سقوط کردند.

امروز ما فرصت آن را داریم که از این وقایع درس بگیریم و اشتباهات مشابه را مرتکب نشویم تا مبادا به بازیمان بگیرند و روزی به نیرنگ بدخواهان و جنگ طلبان پی ببریم که دیگر خیلی دیر شده است و کاری از دستمان ساخته نیست. اینک عده ای تحلیلگر رند و بدبین که ایران را خطری فوری و جدی برای خود ارزیابی می کنند، دارند با طرح مسئله ای کوچک، آن را به رویارویی ایران با جهان و حتی جنگ در منطقه می کشانند و باید بگویم که تا حدی موفق نیز بوده اند! آیا در میان این همه مسایل مهم داخلی و خارجی کشور و مردم مان، مسئله حیاتی مان این شده است که اورانیوم ۵/۳ درصد را به شوروی بفرستیم تا ۲۰ درصد غنی شود یا نه؟ و آیا آن را به تدریج به فرستیم یا کلی با هم و در یک زمان تعویض کنیم یا تدریجاً؟ و آن را درکشوری بی طرف معاوضه کنیم یا در خاک کشورمان؟ دقت کنید، دارند ما را به بازی می گیرند تا با طرح حساسیت هایی این چنین برایمان، چنین مسائلی حاشیه ای و کوچک که در حقیقت کمی انعطاف در آن تغییری در سرنوشت کشور و مردم مان ندارد، آن را به بحرانی برایمان تبدیل کنند که حداقل آن، تحریم های اقتصادی و حداکثر آن، جنگی در ابعاد خاورمیانه است که باید بدانیم زندگی و مرگ میلیون ها انسان با ملیت های مختلف بدان بستگی خواهد داشت!؟ چرا که آنان به تجربه دریافته اند که کمی تندی در مقابل ایران، به سرعت ما را با واکنشی متقابل و عمدتاً تند سوق می دهد که موجب می شود و فضای تفاهم آمیزی که به تازگی ایجاد شده بود و به خصوص تفاهم نسبی ای که چندی پیش بین مقامات ایرانی و گروه ۱+۵ درباره پیشنهاد البرادعی صورت گرفته بود، به هم بخورد و تاکتیکی نیز که برای این استراتژی خود اتخاذ کردند، صدور قطعنامه اخیر شورای حکام آژانس علیه ایران، آن هم در این شرایط و زمان بی موقع بود که متأسفانه بدلیل عدم هوشیاری ما، نقشه شان جواب هم داد، لااقل تا این لحظه (فراموش نکنیم که بادرایت ترین و هوشیارترین تحلیلگران و کارشناسان نیز ممکن است اشتباه کنند و نباید به خاطر تحلیل ها، گزینش ها و تجارب موفق گذشته مان به خود مغرور شویم که اشتباه نمی کنیم و اتفاقاً تاریخ نشان داده انسان های بزرگ، چه بسا خطاهای بزرگتر از دیگران می کنند).

ما می توانیم با درایت و البته انعطاف، فضای تفاهم آمیز را بین طرفین برگردانیم و مسائل فنی هسته مان را بدون این که حساسیت غیرضروری و بزرگنمایی غلطی (که در حقیقت آن ها می خواهند برایمان ایجاد بکنند) برای خود و افکار عمومی کشورمان ایجاد کند، حل کنیم. فراموش نکنیم که در خصوص تصمیماتی چنین مهم و خطیر در پیشگاه الهی مسئولیم و اگر انسانی تر، اسلامی تر و معنوی تر از طرف مقابلمان فکر می کنیم، این ما هستیم که باید عملاً به خاطر جان و زندگی میلیون ها انسان بی گناه انعطاف نشان دهیم (چرا که پیروان راه حق همواره رئوف تر، باگذشت تر و عمدتاً صبورتر از پیروان راه ناحق اند) و مسلماً نتایج مثبت کوتاه مدت و بلندمدت آن را نیز خواهیم دید.

دکتر کاوه احمدی علی آبادی

دکترای فلسفه و ادیان از تگزاس آمریکا