سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

اعجاز پیامبر به هوس این و آن نیست


اعجاز پیامبر به هوس این و آن نیست

رسالت پیامبر اسلام, به سان پیامبران دیگر با یك سلسله معجزه ها و اَسناد نبوت همراه بوده است, با این كه خداوند, بزرگ ترین معجزه ها, یعنی قرآن مجید را در اختیار او نهاده بود و هم اكنون سند برجسته نبوت او, به صورت معجزه ای جاویدان باقی مانده و بر تارك اعصار می درخشد با وجود این, وی معجزاتی شبیه معجزات حضرت موسی وحضرت مسیح ع نیز برای اثبات نبوت در اختیار داشت

آیا فیض نبوت مخصوص خاور زمین است؟

۷. «وَیَقُولُ الَّذِیْنَ كَفَرُوا لَولا أُنْزِلَ عَلَیْهِ آیَهٌٔ مِن رَّبِّهِ إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ؛

افراد كافر می‏گویند كه چرا برای او از طرف پروردگار نشانه‏ای (معجزه‏ای) نازل نمی‏گردد. (آنان بدانند) كه تو فقط بیم دهنده‏ای و برای هر گروهی راهنما وجود دارد».

رسالت پیامبر اسلام، به سان پیامبران دیگر با یك سلسله معجزه‏ها و اَسناد نبوت همراه بوده است، با این كه خداوند، بزرگ‏ترین معجزه‏ها، یعنی قرآن مجید را در اختیار او نهاده بود و هم اكنون سند برجسته نبوت او، به صورت معجزه‏ای جاویدان باقی مانده و بر تارك اعصار می‏درخشد با وجود این، وی معجزاتی شبیه معجزات حضرت موسی وحضرت مسیح(ع) نیز برای اثبات نبوت در اختیار داشت. دانشمندان عقاید و مذاهب این مطلب را، كه پیامبر اسلام علاوه بر قرآن، دارای معجزات دیگری هم بوده است، بادلایل زیر اثبات كرده‏اند:

. پیامبر اسلام در قرآن مجید برای پیامبران گذشته معجزاتی مانند عصای موسی وید بیضاء و شفادادن بیماران و... ثابت و صریحاً اعتراف كرده كه آنان دارای چنین معجزاتی بوده‏اند.

ناگفته پیداست در این موقع، طبعاً اگر مردم از او معجزه‏ای مانند معجزات پیامبران گذشته درخواست می‏نمودند او نیز به حكم عقل باید معجزه‏ای مانند معجزات پیامبران گذشته می‏آورد، تا وسیله هدایت مردم را از هر طریقی كه امكان دارد فراهم سازد. هرگاه او در این صورت، سخن از عجز و ناتوانی به زبان بیاورد و بگوید: من، اگر چه مانند دیگران پیامبرم ولی كاری را كه آنان انجام می‏دادند، نمی‏توانم انجام دهم، بی‏شك چنین سخنی موجب دوری و روی‏گردانی مردم می‏گردد و چنین كاری بر خداوند حكیم، كه خواهان هدایت مردم است محال است و هرگز خداوند به پیامبر خود دستور نمی‏دهد كه سخنی بگوید كه موجب تفرق مردم گردد، خصوصاً كه پیامبر اسلام را افضل پیامبران و خاتم آنان معرفی كند.

. از برخی از آیات قرآن استفاده می‏شود كه رسول اكرم علاوه بر قرآن، دارای معجزاتی دیگر نیز بوده است؛ مانند آیه «اقْتَرَبَتِ السَّاعَهُٔ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ...؛(۱)

رستاخیز نزدیك شد، و قمر دو نیم گشت».(۲)

. روایات متواتری كه محدثان اسلامی درباره معجزه پیامبر اسلام گرد آورده‏اند بزرگ‏ترین سند بر وجود این نوع اَسناد و دلایل می‏باشد.(۳)

با توجه به این مطالب باید دید مقصود از آیه كه می‏فرماید: «كافران به پیامبران اعتراض می‏كنند كه چرا بر او آیه‏ای نازل نمی‏گردد» چیست؟ آیا به راستی این آیه دلالت می‏كند كه پیامبر دارای معجزه‏ای جز قرآن نبوده است یا این كه آیه به این حقیقت اشاره ندارد، بلكه هدفی دارد كه در ذیل بیان می‏شود:

اصولا باید توجه نمود كه هدف از اعجاز چیست؟ آیا هدف از معجزه، جز هدایت مردم چیز دیگری است و اگر چنین نتیجه‏ای بر معجزه مترتب می‏گردد باز بر پیامبر لازم است كه به در خواست آنان پاسخ بگوید؟

پاسخ: با توجه به بررسی زیر ثابت خواهد شد كه هدف آیه، نفی صدور معجزه از پیامبر نیست؛ بلكه هدف، نفی آن نوع از خارق عادت‏هاست كه واجد شرایط و وسیله هدایت نباشند؛ به عبارت دیگر هدف از درخواست اعجاز این است كه در پر تو آن، به صدق گفتار مدعی نبوت پی برده شود، بنابر این هر گاه در میان درخواست كنندگان معجزه، گروه حقیقت جو و بی‏غرضی باشند كه با دیدن اعجاز به سوی او گرایش پیدا كرده به او ایمان بیاورند، در این صورت موافقت با درخواست معجزه، بی‏اشكال خواهدبود؛ ولی اگر درخواست كنندگان، توده‏های لجوج و بازیگر باشند و مقصدی جز تفریح و سرگرمی به سان سرگرمی‏های مرتاضان نداشته باشند در این صورت ساحت مقدس پیامبر اسلام بالاتر از آن است كه با درخواست آنان موافقت نماید.

قرآن در خود این سوره آشكارا تصریح می‏كند كه درخواست‏كنندگان معجزه لجوجند و هرگاه پیامبر به بزرگ‏ترین اعجاز هم دست بزند باز آنان ایمان نخواهند آورد و لجاجت و عناد خود را ادامه خواهند داد، آن جا كه می‏فرماید:

«وَلَوْ أَنَّ قُرآناً سُیِّرَتْ‏بِهِ الْجِبَالُ أَوْقُطِّعَتْ بِهِ الْأَرْضُ أَوْ كُلِّمَ بِهِ الْمَوتی...؛(۴)

هر گاه قرآن كوه‏ها را از بیخ بر كند و زمین را قطعه‏قطعه كند و مردگان را زنده نماید (باز آنان ایمان نخواهند آورد)».

این آیه حاكی است كه گروه معترض در صدد هدایت و كشف حقیقت نبودند اگر بالاترین و عظیم‏ترین معجزه را هم با چشم می‏دیدند باز ایمان نمی‏آوردند. آیا با این وضع صحیح است پیامبر وقت و اراده خود را در اختیار چنین مردم بی‏هدفی قرار دهد؟

گذشته از این، باید توجه نمود كه به مضمون آیه «وَ مَا كَانَ لِرَسُولٍ أَنْ یَأْتِیَ بِآیَهٍٔ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ...؛(۵) هیچ پیامبری نمی‏تواند معجزه‏ای بیاورد جز به اذن خداوند» معجزات پیامبران، در اختیار آنان نیست كه هر موقع بخواهند و یا مردم به آنان پیشنهاد نمایند فوراً به اعجاز دست بزنند، بلكه آنها از مشیت و اراده خدا پیروی می‏كنند و هرگز در خواست مردم، تكلیفی برای آنان ایجاد نمی‏كند.

بنابر ان جمله «إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ؛ تو بیم دهنده‏ای و برای هر گروهی راهنمایی وجود دارد» ناظر به همین مطلب است و آن این كه، تو ای پیامبر! بیم‏دهنده‏ای بیش نیستی و هرگز در اجابت درخواست مردم اختیاری از خود نداری و تا اذن الهی نباشد، هیچ نوع كاری صورت نمی‏گیرد نه این كه هیچ وقت در هیچ شرایطی تو صاحب معجزه نیستی.

روی این بیانات روشن گردید، كه آیه به نفی اعجاز به‏طور مطلق ناظر نیست؛ بلكه آن نوع معجزات را نفی می‏كند كه درخواست كنندگان هدفی جز سرگرمی و تفریح و ادامه لجاجت نداشته باشند و یا این كه پیامبر در انجام معجزه، مختار و آزاد باشد و بدون مشیت الهی دست به كار بزند و هر چه مردم بخواهند فوراً اقدام نماید. ناگفته پیداست نفی اعجاز در چنین زمینه‏های مخصوصی، دلیل بر نفی مطلق نیست.(۶)

مفسران در تفسیر جمله «اِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَومٍ هَادٍ» نظریات مختلفی دارند كه سه نظر مهم را متذكر می‏شویم:

. گروهی جمله یاد شده را چنین تفسیر می‏كنند: ای پیامبر! تو بیم دهنده و رهبر تمام اقوام و ملل هستی و شكل اصلی جمله چنین است: «إِنما أَنت منذرو هاد لكل قوم».

بنابر این نظر، این جمله از دلایل جهانی بودن رسالت رسول اكرم و خاتم بودن اوست. و ظاهرِ آیه این است كه تا روز رستاخیز پیامبر، مُنْذِر و هادی بشر و امم جهان است.

. مقصود از جمله یاد شده این است كه، تو ای پیامبر! بیم‏دهنده‏ای و برای هر قومی، راهنمایی هست و از آن‏جا كه «انذار» و «هدایت» غالباً از شؤون پیامبران می‏باشد در این صورت «منذر» و «هاد» كنایه از پیامبر است و بازگشت آیه به این است كه، تو پیامبری و برای هر قومی در هر دوره‏ای پیامبری است و تو مانند پیامبران پیشین در اعجاز و تصرف در تكوین، اختیاری از خود نداری و همه این كارها باید به اذن خداوند جهان انجام گیرد.

بنابر این نظر، جمله یاد شده بیانگر آن است كه در تمام ادوار در میان مردم هادی و رهبر بوده و هیچ دوره‏ای خالی از رهبر نبوده است و اگر بگوییم كه مقصود از هادی، نبی و پیامبر است در این صورت، گواه برو جود پیامبر در میان اقوام مختلف می‏باشد.

. از روایاتی كه گروهی از دانشمندان اسلامی - اعم از شیعه و سنی - آنها را نقل كرده‏اند استفاده می‏شود كه مقصود از «منذر» پیامبر است و مقصود از «هادی» امام و جانشین اوست. گویی «انذار» كنایه از مقام نبوت و «هدایت» كنایه از مقام امامت است و پیامبر بنا به نقل بسیاری از محدثان چنین فرموده است: «من بیم‏دهنده‏ام و تو ای علی! راهنمایی».

محدث بزرگوار شیعه، مرحوم سید هاشم بحرینی در كتاب غایهٔ المرام و تفسیر خود برهان قسمتی از این احادیث را جمع آوری كرده است. او تنها در تفسیر خود، ۲۷ روایت در این باره نقل نموده كه برخی از آنها از كتاب‏های اهل تسنن است.

سیوطی در الدر المنثور قسمتی از این روایات را ذكر كرده است. از آن جا كه این روایات با اسناد مختلف و در كتاب‏های متعدد و از محدثان عالی‏قدر نقل شده است می‏توان گفت مفاد حدیث به حد «تواتر» رسیده است.

تنها در برهان، هفده روایت به این مضمون نقل شده است كه پیامبر فرمود: «أنا المنذر و علی الهادی؛ منم بیم دهنده و علی راهنماست» و یا: «أنت الهادی یا علی؛ تویی راهنما ای علی!».

در دو روایت وارد شده است كه پیامبر اسلام(ص) آبی خواست كه وضو بگیرد وقتی از وضو فارغ شد دست علی را گرفت آن را روی سینه خود گذارد و گفت: «إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ» سپس روی سینه علی(ع) نهاد و گفت: «وَلِكُلِّ قَومٍ هَادٍ».

در پاره‏ای از احادیث، پیامبر تذكر می‏دهد كه هیچ‏گاه روی زمین از حجت خالی نمی‏ماند و برای استشهاد، آیه مورد بحث را می‏خواند و خود را «منذر» و علی را «هادی» معرفی می‏كند بعد او صیای خود را یكی پس از دیگری نام می‏برد تا سخن را به مهدی می‏رساند و هدف قیام آن حضرت را تشریح می‏فرماید.

روشن شدن این نظر در گرو پاسخ به سؤالاتی است كه در مورد این تفسیر وجود دارد. اكنون این سؤالات را مطرح نموده و درباره آنها گفتگو می‏كنیم:

ممكن است سؤال شود: چگونه «انذار» مخصوص پیامبر(ص) می‏باشد و هدایت از آنِ امام(ع) در صورتی كه پیامبر نیز، هادی و راهنمای امت است؟ و به عبارت دیگر، پیامبر و امام هر دو هم مقام «انذار» را دارند و هم مقام «هدایت» را. استاد عالی قدر علامه طباطبائی در المیزان جمله‏ای دارند كه می‏تواند روشنگر پاسخ این پرسش باشد. ایشان می‏فرماید:

«منذر» آن راهنما را می‏گویند كه راهنمایی او توأم با ادعای نبوت باشد، ولی «هادی» به آن راهنما می‏گویند كه دعوی نبوت نداشته باشد در این صورت مقصود از «منذر» نبی و پیامبر خواهد بود و مراد از «هادی» جانشین او؛ زیرا راهنمایی پیامبر همواره توأم با ادعای نبوت می‏باشد و هرگز صرف راهنمایی نیست، بلكه آن امام است كه هدایت او، مجرد از دعوی نبوت می‏باشد.(۷)

در احادیث به این پرسش به‏طور دیگری پاسخ گفته شده است و آن این كه، مقصود از «هادی» در این آیه مطلق راهنما نیست تا گفته شود پیامبر نیز هادی امت و راهنمای مردم است، پس چرا هدایت در این آیه از آن جانشینان پیامبر شمرده شده است؛ بلكه مقصود از آن، هدایت است به آن‏چه پیامبری آن را آورده است. امام باقر در تفسیر این آیه می‏فرماید:

«ولكل زمان منا هاد یهدیهم إلی ما جاء به نبی الله؛(۸)

در هر زمان از خاندان وحی، راهنمایی است كه مردم را به آن‏چه پیامبر خدا آورده است رهبری می‏نماید».

بناب این تفسیر، مقصود از «هادی» جز امام و جانشین او نمی‏تواند باشد. توضیح این سخن این است كه، پیامبر در حقیقت پایه گذار انقلاب و نهضت است و امام جانشین و رهبر انقلاب پس از در گذشت او می‏باشد؛ زیرا هر نوع انقلاب هر چه هم به ثمر برسد و درخشندگی خاصی پیدا كند در هر حال، به وجود رهبری نیازمند است كه پس از درگذشت بنیان گذار، رهبری انقلاب را به عهده بگیرد و موانع پیشرفت را از سر راه آن بر دارد و با الهام از اصول انقلاب، مشكلات آن را برای مردم توضیح دهد و تفسیر نماید؛ به عبارت دیگر، پیامبر پایه گذار دین وامام، حافظ و مدافع و مبین تعالیم پیامبر است. در این صورت صحیح است بگوییم مقصود از «هادی» همان امام است كه روشن كننده آیین است.

مفسر عالی قدر شیعه، مرحوم علی بن ابراهیم در مقام بیان اختصاص هدایت به امام این نكته را خاطر نشان می‏سازد و می‏گوید: مقصود از هادی، همان مبیِّن مجملات آیین است و طبعاً این مقام در اختیار امام خواهد بود. آن‏گاه آیاتی را می‏آورد كه لفظ هدایت در آنها به معنای بیان كردن به كار رفته است از آن جمله آیه «وَأَمَّا ثَمُودُ فَهَدَیْناهُمْ...» أی بَیَّنالَهُمْ...؛(۹) یعنی برای ایشان بیان كردیم.

مؤید نظر سوم كه در روایات وارد شده است این است كه قرآن در برخی از موارد كه در مورد «امام» سخن می‏گوید، بلافاصله مسأله هدایت و راهنمایی را پیش می‏كشد و می‏رساند كه هدایت و رهبری مردم از شؤون امام می‏باشد؛ مانند

«وَ جَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّهًٔ یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا...؛(۱۰)

آنان را پیشوایانی قرار دادیم كه به امر و فرمان ما، مردم را با كمال بردباری و استقامت، هدایت می‏نماید».(۱۱)

. قمر (۵۴) آیه ۱.

. مشروح این بحث را در كتاب‏های عقاید و تفسیر مطالعه بفرمایید و با دلایل روشن ثابت شده است كه مقصود، دو نیم شدن ماه در زمان خود پیامبر است.

. جامع‏ترین كتابی كه از طرف محدثان شیعه در این باره نوشته شده است كتاب مدینهٔالمعاجز اثر سیدهاشم بحرینی است.

. رعد (۱۳)آیه ۳۱.

. رعد (۱۳) آیه ۳۸.

. نویسنده‏ای مسیحی در كتاب مشكاهٔ صدق با آیه مورد بحث و آیات دیگر استدلال نموده است كه پیامبر اسلام، معجزه‏ای جز قرآن نداشته است. نگارنده در كتاب رسالت جهانی پیامبران (ص ۱۱۸ - ۱۴۲) درباره آیات مورد نظر او به‏طور گسترده سخن گفته و ثابت نموده است كه این آیات، ارتباطی به مدعای وی ندارد.

۷. المیزان، ج ۱۱، ص ۳۵۹.

. تفسیر برهان، ج ۱۰، ص ۲۸۰.

. فصلت (۴۱) آیه ۱۷.

۰. سجده (۳۲) آیه ۲۴.

۱. گروهی از پیامبران علاوه بر منصب نبوت دارای مقام امامت نیز بودند.

۲. به این مضمون روایات زیادی وارد شده است ر.ك: تفسیر برهان، ج ۲، ص ۲۸۰، ح ۸.

۳. نهج البلاغه عبده، ج ۱، ص ۱۸

۴. همان، كلمات قصار، شماره ۱۴۷.

۵. فاطر (۳۵) آیه ۲۴.

۶. نحل (۱۶) آیه ۳۶.

۷. یونس (۱۰) آیه ۴۷

۸. نساء (۴) آیه ۱۶۴.

۹. آیه ۷۸ سوره غافر نیز به همین مضمون است.

منبع : سایت بلاغ


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.