پنجشنبه, ۲۸ تیر, ۱۴۰۳ / 18 July, 2024
مجله ویستا

فاجعه منا: یک بازنمایی آسیب زده در فضای مجازی



      فاجعه منا: یک بازنمایی آسیب زده در فضای مجازی
جبار رحمانی

حادثه منا که منجر به کشته شدن نزدیک به دوهزار نفر شد، یک فاجعه تمام عیار انسانی است. این موضوع که بیش از هر چیزی ناشی از "مدیریت غلط و اقدامات ناشایسته" مسئولان عربستان سعودی در این ایام بود، به مساله ای تبدیل شد که در آن می توان بسیاری از روابط آشکار و پنهان برخی از کشورهای متولی این مناسک را مشاهده کرد. مرگ حدود دوهزار نفر در یک مناسک بزرگ دینی را نمی توان یک پدیده ساده در نظر گرفت. آنهایی که در این واقعه جان باخته اند، از کشورهای مختلف، فرهنگ های گوناگون، شاخه های اسلامی مختلفی بودند، و ورای همه اینها، این انسان ها، جانشان را از دست داده اند و قربانی مدیریت ناصواب شده اند. به همین دلیل این واقعه ابعاد عقیدتی، اخلاقی، سیاسی، اقتصادی وسیعی دارد. در سطوح کلان سیاسی، مساله انتقاد از مدیریت ناموفق مناسک حج توسط یک خاندان سیاسی، مساله ای است که رهبران سیاسی و مذهبی را درگیر کرده و طرح نظارت بین المللی یا مدیریت بین المللی آن توسط مجموعه کشورهای جهان اسلام مطرح شده است. بخشی از این منازعه هم نوعی مواجهه درونی کشورها و فرهنگ های مختلف جهان  با یکدیگر بوده است. از یکسو نزاع های فرقه ای، نژادی و ملی سربازکرده اند  و از سوی دیگر همبستگی هایی به نمایش درآمده اند که تا حدی تداعی گر و تجسم مفهوم امت اسلامی است (همدردی های بین المللی کشورهای مختلف در این فاجعه با قربانیان و خانواده های آنها).

در میان مباحثی که حول این فاجعه در سطوح مختلف درگرفته است، میتوان به گفتگوهایی در فضای مجازی اشاره کرد که در داخل ایران و در تلاش برای تفسیر انتقادی این واقعه دیده می شود. متن هایی که به نقل از گروه های مختلف در فضاهای مجازی مانند تلگرام مبادله می شود، بیانگر نوعی گفتگوی عمومی میان گروه ها و گفتمان های فرهنگی و مذهبی مختلف بر سر تعریف و شناخت و ارزیابی این واقعه است. مساله حج، مدتی است که موضوع انتقادات عمومی شده است، حادثه فرودگاه جده که درنهایت گذر زمان به فراموشی سپرده شد، و نتیجه ای که از پیگیری مجازات عاملان این واقعه برای جامعه‌ای که آن را نوعی توهین به یک ملت می دانست، حاصل نشد و در نهایت صرفا یک خاطره تلخ و یک پیگیری نافرجام برایشان ماند. اما اینبار مساله وسیع تری رخ داد، مرگ بیش از یکصد و سی نفر از هموطنان، این موضوع حج را دوباره به مرکز مباحث و گفتگوها بازگرداند.

موضوع حج در این گفتگوها، صرفا یک مساله مذهبی نیست، بلکه همزمان یک مساله فرهنگی و اجتماعی هم  هست. آنچه که محمل این نقدهای اخلاقی در مورد حج شده است، بستر اجتماعی و مسائل محوری آن در جامعه ایرانی است. گفتگوهای انتقادی پیرامون این مساله را می توان در دو گروه مهم و اصلی دسته بندی کرد: گروهی که منتقدان اصلی این شیوه اجرای انبوه مناسک  هستند و گروهی که سعی در تفکیک آن از سایر مسائل اجتماعی جامعه ایران و دفاع از آن دارند.

گره اول با قلمی طنزگونه و تلخ به گفتگو با قربانیان این مساله پرداخته اند، یکی از این نوشته ها  با طنز تلخی به کسانی که برای منافع شخصی و شستن گناهان روزمره خود بی آنکه توبه ای واقعی کرده باشند به زیارت می روند تاخته است، این متن به نوعی جدال با شخصیت نوعی و مثالی می پردازد که آن را در واژه محترم "حاجی" با نیشخند استفاده می کند که بی شک کاری نابجا است و با مواجه کردن این شخصیت  با  دردهای اجتماعی مانند فقر ،‌فساد، فحشا، بیکاری، ...  ادامه می دهد و در نهایت گفتگو، از زبان الهی، آن شخصیت را به باد ملالت می گیرد و شاید همین به ظاهر نشان دهنده آن باشد که جنین متن هایی در وهله اول  اندکی همدلانه و دردمندانه هم باشند. اما به نظر می رسد که این گونه متن ها در نوعی بازنمایی واژگونه واقعیت و دستکاری آن، بیش از آنکه به قربانیان و حجاج بپردازد، به نوعی نقد بنیادین مناسک دینی و فرهنگ مذهبی می پردازند. اینکه حج را در مقابل همه آسیب ها و دردهای اجتماعی قرار بدهند، قاعدتا مخاطب حق را به طرف دوم خواهد داد و شاید بطور ضمنی بپذیرد که در شرایط  سختی های بزرگ اجتماعی برخی از مناسک کمتر اهمیت دارند . به نظر می رسد در پس این گفتمان، نوعی تمایل به فاصله گرفتن از مذهب و شاید در کنه خودش، نوعی نژادگرایی را هم وجود داشته باشد، که چرا «مردم ما پولهایشان را به جیب سعودی ها می ریزند؟». اما آنچه که این متن آشکار و نهان می گوید، وقتی معنادار تر میشوند که مفروضاتشان را پذیرفته باشیم. چه ربطی بین آسیب های اجتماعی و دردهای اجتماعی و حج هست، چرا مسئول همه این دردها کسانی معرفی می شوند که به وظبفه دینی خود عمل کرده اند . لذا نوعی نقد غیرمنصافنه آیین های دینی را شاهد هستیم، نوعی به تعبیر عامیانه "آسمان ریسمان کردن" را داریم. البته دربطن این تحریف واقعیت در این نوع نوشتارها، بهره ای از حقیقت هم هست که مخاطب را به همدلی می کشد. اینکه مناسک دینی مهمی مانند حج و زیارت مراکز مقدس شیعی در سالهای اخیر کارکردهایی علاوه بر منسک مذهبی یافته، و برای برخی از افراد یک مناسک نمایشی و تجملی شده است. ثروت های بادآورده و وجه منزلتی حج و سایر زیارات، عده ای را بدان سمت کشانده که از حج برای نمایش ثروت و منزلت اجتماعی-مذهبی خودشان استفاده کنند. سفرهای مکرر حج عمره و واجب، که برای عده ای به عددی دو رقمی رسیده است، نشان از یک وضعیت نابسامان مناسک دینی دارد، خودش معیاری است برای نابسامانی های جامعه. آیین هایی مانند حج در ساختارهای دینی اسلامی،‌آیین هایی هستند که اهمیت آنها در نادر بودنشان است، و اثرگذاریشان هم در همین خصلت آنهاست. به همین سبب سفارش شده که هرکس در عمر خودش باید یک بار برود (البته یک را به عنوان حداقل در شرایط استطاعت تعریف کرده اند)، این یکبار بودن، بیانگر نوعی  موقعیت بسیار ارزشمند و گهربار این مناسک برای ارتقای معنوی مومنان و البته شرایط بسیار سخت آمادگی معنوی برای زیارت خانه خدا است. اما وقتی به سفرهای سالانه و تکراری تبدیل شود و گاه به سفرهای تفریحی خانوادگی بدل می شود واشکال عجیبی از آن مانند حج عمره به مثابه «جایزه» به راه می افتد، قطعا دیگر آن قدرت اثر را نخواهند داشت. به همین دلیل در جامعه ما، مواجهه با این تجربه حجاج هرساله (آنهایی که هر یکی دوسالی یکبار به حج و زیارتی میروند) و پیامدهای خنثای آن، جامعه را مستعد این نوع نقدها بر تجربه های توخالی از آیین های دینی کرده است. فربگی بیش از حد مناسک دینی در جامعه، نوعی حساسیت نسبت بدان ایجاد کرده است،‌طوری که حتی آنهایی که بعد عمری کار و تلاش و پس انداز به آرزوی بزرگشان یعنی زیارت خانه خدا رسیده اند را نیز مشمول تیغ نقدهای تلخ کرده است. البته نباید از نقش نهادهای رسمی دینی که به این ترویج کمی آیین های دینی و تبدیل آن به یک نمایش اجتماعی کمک کرده اند، غافل بود. آیین های زیارتی، در درون خودشان چرخه عظیم اقتصادی را هم به دنبال خواهند داشت. لذا باید از اقتصاد زیارت هم صحبت کرد، که آن را به بعد واگذار خواهیم کرد.

گروه دوم، متن هایی است برای همدلی و همدردی با داغداران این فاجعه و قربانیان بی گناه آن. یکی از نمونه نامه هایی که در این حیطه در فضای مجازی رواج یافته، به قلم یکی از فرزندان حجاج نوشته شده یا بدانها منسوب است. این نامه ها، نوعی نقد اجتماعی را در خود دارد، از اینکه گروهی از منتقدان فرهنگی، مرگ عده ای را ابزاری برای نقد اجتماعی تحریف گونه خود کرده اند، آن را به چالش کشیده است؛ در بخشی از ین نامه آمده: " در سنت ما آنکس را که مصیبتی فرو می آید، تسلی می دهند و با او همدردی می کنند. هرچند تسلی ما زخم زبان شد و توهین و افتراء. گله ای نیست از آنکه پدرم را نشناخت و او را به جهالت متهم کرد". در این متن، نوعی واکنش صریح به نقدهای غیرمنصفانه گروه اول مطرح شده است. این نامه به خوبی نشان داده که گروه اول، وقتی همه حجاج را یکسان دیده اند و به قول معروف یک کاسه کرده اند و همه حاجیان را قربانی قلم تلخ و تندشان کرده اند، نشان داده اند که نه جامعه را درست شناخته اند و نه قواعد حج را، و اکثریت را به جرم اقلیت محدودی که از حج ابزاری برای خود ساخته اند، مشمول قلم گزنده شان کرده اند. صحبت از آنست که گروه اول، از مبادی اولیه مقررات شرعی برای انجام مناسک حج، مثل پرداخت خمس و ... خبر ندارند، لذا کل حج را به نوعی مصرف تجملی ثروت تقلیل داده اند. ضمن اینکه آنچه گروه دوم نامه ها بیان می کند آنست که در گروه اول، همه آسیب های اجتماعی، گویی به گردن حجاج است، و این یک نوع بی‌انصافی است. آنچه که این گروه دوم نوشتارها تاکید دارند، نوعی دفاع از حریم آیین ها و مناسک حقیقی دین است. همانگونه که در گروه اول، همه آسیب های اجتماعی و حل آنها به گردن حجاج است، در گروه دوم هم سعی شده حاجیان را مومنانی متقی و عارف نشان دهد، کسانی که صدقه، خمس و زکات می دهند و شبها به یتیمان کمک میکنند. اما کته مهمی که  در این گروه هست، نقدی است بر نوع نگاه گروه اول: " اما گله ای دارم به آنکس می گوید (خدا را در اشک کودکی یتیمی جستجو کن)، و اکنون که کودکی یتیم شده است مرگ پدرش را مایه خنده خود کرده است . از شما می پرسم که با کدام دین و آیین یتیم شدن کودکی، مرگ فرزندی و یا همسری را میاه خنده خود میداند؟". به نظر می رسد موضع این دو گروه بر نوع گفتگویی یک طرفه آنها با هم بسیار مهم است.

هردو گروه به نوعی تصویری آرمانی از موضوع خود یعنی قربانیان فاجعه منا ساخته اند،‌یکی آنها را آدمهای ساده و غافل و گم راه می داند که آدرس غلطی از خدا دارند و دیگری آنها را الگوهای عینی از تدین، اخلاق مندی و معنویت دانسته اند. این حداکثری کردن ویژگی های منفی و مثبت عامل اساسی عدم گفتگوی همدلانه در این دو گروه است. گروه اول این قربانیان را بهانه ای برای نقد مذهب دانسته اند، و گروه دوم فقط از هویت وحیثیت این قربانیان و رفع اتهام و تهمت از آنها پرداخته اند. اما این نوع گفتگوهای تک صدایی (مونولوگی)، نشانه خوبی از جامعه نیست. مرگ عده از ای هم وطنان و همچنین مرگ نزدیک به دو هزار انسان امر ساده ای نیست، فاجعه آنجاست که اقتصادی سیاسی زیارت حج، و همچنین سیاست بین المللی برخی از کشورهای جهان اسلام، به عنوان مسبب اصلی این واقعه در هر حال بیرون مانده است. گروه اول بحران ها و آسیب های اجتماعی را به گردن قربانیان و حاجیان انداخته و گروه دوم مسببان قربانی را فراموش کرده و به تصویر قدیس گونه قربانیان پرداخته است. از یاد برده ایم که مرگ این عزیزان ایرانی و غیر ایرانی، نشان ازآن دارد که چگونه سیاست و اقتصاد بر خانه خدا هم سایه انداخته و به هر بهانه ای، مردمی بی گناه قربانی می شوند. در داخل ایران هم این شکاف میان منتقدان و مدافعان، نشان از نوعی واژگونگی آگاهی سیاسی و مذهبی در میان آنهاست. در این میان سهم مدیران حج در برخی از کشورهای اسلامی که بدون فراهم کردن شرایط لازم  دائما می کوشند کمیت را بالا ببرند، در قربانی کردن این عزیزان نادیدنی نیست. هرچند باید دانست که کسی هم حق نفی و توهین به اعتقادات مردمانی که عموما بعد عمری سختی و تلاش و پس انداز می خواهند طواف خانه خدا بکنند و خودشان را به خانه خدا برسانند، را ندارد.

آنچه که مهم است لزوم اصلاح نگاه به مسائل است. عزیزانی جان باخته اند، مسولانی فرافکنی می کنند، بحران هایی هم همچنان قبل و بعد این فاجعه درجامعه ما هستند. اینها دلیل نمی شود حرمت حجاج را فراموش کنیم، و آدرس غلطی برای ریشه ها و راه حلهای بحران های اجتماعی بدهیم. به قول یکی از همین مدافعان، درست است که این حجاج مبلغ  خاصی را صرف حج  می کنند، اما هرچه هست بسیار کمتر از سفرهای تفریحی به خارج از کشور توسط همین منتقدان مذهب است. انچه که باید انجام داد اینست که نباید گذاشت رخدادهای مهم جمعی و عمومی، به مساله ای برای توسعه سوءتفاهم میان بخش های مختلف جامعه تبدیل شود. چون هردوی این گروه ها، تلاش کرده اند ویژگی ها را به حداکثر برسانند، چه در چهره فریب خورده و چه در چهره قدیس، باید واقعیت انسانی و عادی این عزیزان را پذیرفت، تا بتوان درکی واقعی و منطقی از این واقعه داشت،. شهروندان و هموطنانی جان باخته اند، باید همدرد عزیزان بازمانده بود و همه عوامل داخلی و خارجی که سهمی در این فاجعه داشتند را عمیقا و دقیقا نقد کرد وبازشناخت.