شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

جان استوارت میل, بنیانگذار لیبرالیسم مدرن


جان استوارت میل, بنیانگذار لیبرالیسم مدرن

جان استوارت پسرارشد جیمز میل اندیشمند و نظریه پرداز سیاسی انگلیس است

‌● زندگی و دوران رشد


جان استوارت پسرارشد جیمز میل اندیشمند و نظریه پرداز سیاسی انگلیس است. جیمز پدر که در اثر معروف "رساله‌ای درباره دولت"[۱] به دفاع جانانه از نهادهای دمکراتیک پرداخته بود، سخنگوی حلقه‌ای از روشنفکران و اندیشمندان انگلیسی موسوم به "فلاسفه رادیکال" بود. این اندیشمندان و متفکران انگلیسی شامل گروهی بودند که همردیف فلاسفه روشنگری فرانسه بشمار می‌روند. بهرحال جان استوارت نیز گام به راه پدر نهاد و آوازه‌ای بلند در قلمرو اندیشه و فلسفه سیاسی یافت. نو آوریهای فکری جان استوارت میل در چند موضوع مهم فلسفه و اندیشه سیاسی و نیز علم اقتصاد و اخلاق بخشی از ادبیات سیاسی کلاسیک جهان امروز بشمار میاید . یکی از نوآوریهای مهم او حاصل انتقاد از اندیشه‌های لیبرالی اما محافظه کارانه پدر است. جان استوارت میل در واقع از طریق آمیزش اندیشه‌های لیبرالی آزادیخواهانه با عدالت اجتماعی که از نیازهای سوزان جامعه وقت انگلستان و همه اروپا بود، موفق به پایه گذاری مکتب سوسیال لیبرالیسم شد که امروزه منبع الهام بخش احزاب و گرایش‌های مدرن لیبرالی بشمار می‌آید.

در اواخر سده هیجدهم حلقه معروف به "فلاسفه رادیکال" با طرح افکار فایده باورانه [۱] که از سوی جرمی بنتام [۲] پیش کشیده شده بود دست به تجدید حیات تازه‌ای زد. قصد آنها این بود که این حلقه فکری ادامه کاری یابد و رهبری آن در آینده به جان استوارت میل سپرده شود. با چنین چشم اندازی بود که جان استوارت میل از همان دوران کودکی با هدف ویژه‌ای تربیت شد و زیر نظر معلمان و مربیان ورزیده آموزشهای لازم را در خانه و بدون اینکه به مدرسه رود، فرا گرفت. همه مراحل تربیت و تعلیم جان استوارت میل زیر نظر مستقیم و دقیق جیمز میل پدرش و نیز جرمی بنتام جریان داشت. این کوششها و مراقبتهای تعلیم و تربیتی ویژه به تسریع رشد فکری جان استوارت منجر شد و او در دوران کوتاهی به فردی آموزش دیده و فرهیخته تبدیل شد. جان استوارت هنگامی که هنوز به ده سالگی نرسیده بود نه تنها زبان کلاسیک لاتین بلکه ادبیات دوران باستان را نیز بطور کامل فراگرفته بود. با وجود همه این پیشرفتها و آموزشهای فوق العاده، هنگامی که جان استوارت به سن بزرگسالی رسید، معلمان خود را از این نظر که به رشد و تکامل جنبه مهم دیگری از شخصیت وی یعنی احساسات او بی توجهی کرده بودند، مورد انتقاد قرار داد. جان استوارت میل از جمله بدلیل دوران تربیتی و رشد کاملا مخصوصی که از سر گذرانده بود، در بیست سالگی دچار یک بحران روحی شد و تعادل فکری خود در برقراری یک توازن درست میان انواع علوم و آموزشهایی را که کسب کرده بود، برای مدتی از دست داد.


با وجود آنکه اساس تفکر جان استوارت میل در دوران خلاقیت فکری او مبتنی بر قرائت فایده باورانه است، اما نوآوریهای فکری او بسیار فراتر از اندیشه‌هایی است که از جانب لیبرالهای نسل قدیم یعنی پدرش و یا جرمی بنتام پیش کشیده شده بود. آثار جان استوارت میل نه تنها از منظر تاریخی بلکه در میان هم عصران او نیز اهمیت و گسترش قابل توجهی یافت. لذا بخش اصلی کتابهای وی جزو آثار کلاسیک اندیشه‌های سیاسی ، فلسفه سیاسی و علوم اجتماعی بشمار می‌آید.

● آثار

جان استوارت میل در قلمروهای گوناگون مانند اخلاق، سیاست، تئوری شناخت علمی و اقتصاد آثار مهمی از خود بجا گذاشته است. سه اثر مهم جان استوارت میل که تاثیرات زیادی در روند تکامل اندیشه سیاسی بجا گذاشته است عبارتند از: «درباره آزادی» ، «تاملاتی درباره حکومت انتخابی» [۲] و «فایده باوری».[۳] تاثیر بسزایی در پایه گذاری علوم
 جان استوارت میل همچنین با نوشتن اثر معروف «نظم منطقی» اجتماعی مدرن گذاشت. وی یکی از دانشمندان برجسته علوم اجتماعی است که سنت تجربه گرایی و علمی داوید هیوم را تکامل داد. در این کتاب او به تشریح مبانی نگرش منطقی و نیاز به کاربرد داده‌های دقیق برای استنتاجات اجتماعی و لزوم تفکیک میان «مشخص» از «تجرید» می‌پردازد. جان استوارت میل با انتقاد از اندیشه‌های کلاسیک لیبرالی ونیز سوسیالیستی مکتب تازه‌ای را پایه ریخت که سوسیال لیبرالیسم نامیده می‌شود و امروزه از مهمترین منابع الهام احزاب مدرن لیبرالی بشمار می‌آید.


در این مقال ما می‌کوشیم که تنها به برخی از نوآوری‌ها و بدعت‌های جان استوارت میل که عمدتا به دفاع از نهادها و نظام دمکراتیک اختصاص دارد، بسنده کنیم. باید در نظر داشت که جان استوارت میل نظریه پردازی روشن بین و فرهیخته است که در آثار خود برخلاف بسیاری از متفکران هم عصر از روش علمی و قانونمند پیروی می‌کرد. استدلالهای او نه بر اساس تخمین یا در نظر گرفتن اهداف سیاسی بلکه متکی بر مشاهدات و داده‌های جدی جامعه شناختی است. وی با آگاهی از روش تحقیق، داده‌های خود را به گونه سیستماتیک و منطقی بکار می‌برد و حتی برای مستدل کردن یک نظریه فلسفی نیز خود را از دقت علمی بی نیاز نمی‌بیند. از این نظر می‌توان تمایز جان استوارت میل را نه تنها با بسیاری از متفکران صاحب نام بلکه حتی با دو اندیشمند کلاسیک و پرآوازه هم عصر او یعنی مارکس و توکویل نیز بازشناخت. البته میان جان استوارت میل و توکویل میتوان شباهت‌های زیادی از جمله در این زمینه که دغدغه اصلی هر دو امر آزادی و دمکراسی است ملاحظه کرد. اما جالب آنجاست که با وجود آنکه موضوع آزادی از دیدگاه دو متفکر فوق در دو شرایط کاملا متفاوت و دو نظام سیاسی جداگانه مورد بررسی قرار گرفته است، هر دو در این استنتاج اساسی توافق نظر دارند که میان دمکراسی و مشارکت سیاسی و رشد شخصیت انسانها نسبت روشنی وجود دارد.

● فایده باوری


جان استوارت میل مهمترین آموزه‌های «فایده باوری» را می پذیرد، ولی آنها را برای دست یابی به دمکراسی کافی نمیداند. لذا برای درک نقطه حرکت اندیشه ورزی او ابتدا باید آشنایی مختصری با این مکتب فکری و قرائت آن درباره سیاست و اخلاق یافت. فایده باوری بطور کلی از دو جز مهم تشکیل شده

است که عبارتند از: : معیار ارزشگذاری مبتنی بر رفاه و اصل نتیجه داری[۳] در کنش راستین. علاوه بر دو مولفه فوق، فایده باوری حاوی یک روش یا متد ویژه اندازه گیری رفاه در میان گروههای اجتماعی نیز می‌باشد.


نخستین مولفه فایده باوری پاسخ به این پرسش است که برای سنجش و ارزشگذاری نهادها و رفاه جامعه چه معیاری باید برگزید. فایده باوری در پاسخ به این پرسش بر این باور است که معیار سنجش رفاه و یا نهادها باید بر اندازه گیری میزان رضایت افراد جامعه از وضعیت خودشان استوار باشد. به عبارت دیگر باید سنجید افراد جامعه تا چه حد از وضعیت خود خشنودند و یا آرزوهایشان تا چه حد تحقق یافته است. عامل تعیین کننده در این سنجش نه موقعیت عینی افراد بلکه دریافت ذهنی آنها از زندگی شان صرفنظر از عوامل و شرایط بیرونی است. این بدان معنی است که هرچه امکان تحقق آرزوهای افراد جامعه بیشتر باشد، خشنودی شان نیز بیشتر و وضعیت شان بهتر است. بنابراین رضایت قلبی افراد در این سنجش اهمیت تعیین کننده‌ای دارد. البته این میزان سنجش افراد دارای پیچیدگیهایی است که مورد توافق همه فایده باوران قرار ندارد. بعنوان مثال برخی از منتقدان دریافت فوق این پرسش را مطرح می‌کنند که آیا زندگی در شرایط بردگی، به فرض آنکه خود فرد از آن رضایت داشته باشد، نیز آیا از همان ارزشی زندگی در شرایط آزاد میتواند برخوردار باشد؟ آیا زندگی در شرایط بردگی و یا استبداد میتواند معیار سنجش رفاه و خوشبختی قرار گیرد؟ البته پاسخ جان استوارت میل برخلاف بسیاری دیگر از فایده باوران به این پرسش منفی است که به آن خواهیم پرداخت. 
مولفه دوم فایده باوری اصل نتیجه مندی در انتخاب کنش راستین است. این نظریه مبتنی بر این است که میان گزینه‌های گوناگون کنش، باید گزینه‌ای را در پیش گرفت که ما را به نتیجه مطلوب برساند. فایده باوری بر این اصل استوار است که هنگام ارزیابی و انتخاب نوع کنش باید بهترین نتیجه ممکن را در نظر گرفت. از تعامل و آمیزش این اصل و اصل مربوط به رفاه یک حکم اخلاقی بدست میاید که کنش بر اساس به حداکثر رساندن رفاه و نیکبختی درونمایه آن است. بنابراین درباره فایده باوری بر این جمع بندی میرسیم که هرچه بیشتر در راه رضایت انسانها کوشش کنیم، به همان نسبت کنش ما از نتیجه مندی بهتری برخوردار است. 
فایده باوری حاوی یک روش یا متد ویژه اندازه گیری رفاه نیز می‌باشد که طبق آن همه علایق و منافع افراد جامعه از ارزش یکسانی برخوردار است و نمیتوان با دخالت دادن سلیقه‌ها و یا معیارهای گوناگون یکی را برتر از دیگری شمرد. طبق این روش هر کنش را باید بطور بی غرضانه سنجید و فواید و زیانهای آنرا بحساب آورد. در اینجا نیز معیار رضایت افراد جامعه است و نباید هیچ عامل ایدئولوژیک، دینی و اصولا هرگونه غرضی را مهمتر از اصل بی طرفی و سنجش سود و زیان هر کنش که امری فردی است، دانست.

● 
مشارکت، قانونگذاری و رفاه


ابتدا باید در نظر داشت که جان استوارت میل در کتاب «تاملاتی درباره حکومت انتخابی» میان دو عنصر پایه‌ای در هر نظام سیاسی تفکیک قائل میشود. وی یک عنصر نظام سیاسی را «دستگاه اجرایی و اداری» می‌نامد که عهده دار وظایف اجرایی و عملیاتی و اداری است و عنصر دیگر را قانون اساسی [۵] می‌نامد. هر دو عنصر فوق را جان استوارت میل بر اساس ارزش‌های فایده باورانه، یعنی از منظر توان نظام سیاسی در حداکثر رساندن رفاه و نیکبختی جامعه مورد نقد و بررسی قرار میدهد. دغدغه اصلی او این است که هر دو عنصر نظام سیاسی چگونه باید در خدمت تامین حداکثر رضایت و خشنودی شهروندان قرار گیرد. میل در تاملات و بررسی‌های خود اهمیت بیشتری به قانون اساسی و اصول قانونگذاری میدهد و معتقد است که این عنصر از اهمیت بالاتری نسبت به عنصر اجرایی و اداری آپارات حکومت برخوردار است. پرسش اصلی میل را میتوان چنین جمع بندی کرد: قانونگذاری چگونه باید صورت گیرد؟ پاسخ وی به این پرسش این است که قانونگذاری باید به گونه‌ای انجام گیرد که چارچوب قانون پژواک رضایت و مطالبات مردم باشد. پس از تعمق بیشتر تاکید می‌کند که قانون باید همسو و مطابق خواست اکثریت جامعه باشد. البته در ادامه خواهیم داد که تاکید جان استوارت در مورد خواست اکثریت اگر تهدید کننده دمکراسی و آزادی باشد، چندان بی قید و شرط نیست.


پرسش بعدی این است که چگونه میتوان به همسویی میان محتوی قوانین و خواست اکثریت دست یافت؟ جان استوارت میل پاسخ میدهد که درجه این همسویی بستگی به امکان مشارکت شهروندان در تدوین قوانین دارد. او می‌گوید: 
« هرچه میزان مشارکت مردم بیشتر باشد، قوانین نیز انعکاس بیشتری از خواست اکثریت است.» این نتیجه گیری را میتوان استدلال فایده باورانه در امر مشارکت نامید. میل می‌گوید هر شخص بهترین سخنگوی خواستهای خویش است. لذا برای تامین و تضمین منافع همگانی، همه اشخاص خود باید بتوانند بیان کننده خواستهای خویش باشند. چنین پیش شرطی از دیدگاه جان استوارت میل اهمیتی جهان گستر برای تامین حقوق سیاسی افراد دارد. لذا در صورت فقدان چنین شرطی همواره این خطر وجود دارد که به هر دلیل و یا بهانه ای، منافع و حقوق شهروندان ضایع گردد. چنین دیدگاه فایده باورانه‌ای در مستدل کردن اهمیت مشارکت افراد به معنای آن است که « ایده آل ترین نظام سیاسی دمکراسی مستقیم» است. زیرا در «نظام مردم سالاری مستقیم و خدشه ناپذیر همه شهروندان بالغ جامعه به معنای واقعی کلمه در قانونگذاری مشارکت می‌جویند.» میل می‌گوید: « هرچه حقوق سیاسی افراد جامعه فراگیر تر باشد، ارضای منافع و خواستهای افراد جامعه از امکان تحقق بیشتری برخوردار می‌گردد.» اما میل بلافاصله می‌گوید: «برقراری یک نظام دمکراتیک بر مبنای مشارکت مستقیم شهروندان بندرت در عمل قابل دسترسی و تحقق می‌باشد.» جان استوارت میل می‌گوید بنابراین باید در جستجوی برقراری مدل بهتر بعدی بر آمد که از طریق «جلب بیشترین تعداد ممکن افراد جامعه برای مشارکت در قانونگذاری» میتواند فراهم گردد. بنابراین آنچه که در عمل برای جان استوارت میل از اهمیت واقعی برخوردار میشود، دمکراسی انتخابی است که بهترین راه حل قانونی برای تحقق حداکثر مشارکت شهروندان در نظام سیاسی از منظر فایده باوری است.

● 
پیش شرط‌های دمکراسی


اما از استدال‌های جان استوارت میل نباید به این نتیجه رسید که او معتقد به این است که نظام دموکراسی بهترین نظام برای همه جوامع و در هر زمان و بدون قید و شرط است. از توضیحات وی در کتاب «تاملاتی درباره حکومت انتخابی» چنین بر می‌آید که نظام دمکراسی دارای چهره‌ها و جنبه‌های خوب و بد است. لذا وی تاکید می‌کند که دمکراسی بشرطی بهترین نظام سیاسی است که قادر به نشان دادن چهره خوب خود باشد. جان استوارت میل بر این باور است که برای تامین چهره خوب دمکراسی نیاز به تحقق پیش شرطهایی است. اما این پیش شرطها کدام است؟


وی پس از تاملات بسیار و بازگشت به اندیشه لزوم همسویی میان قانون و خواست اکثریت جامعه، نکته دیگری را پیش می‌کشد که با اندیشه فوق ناسازگار است. در این تعمق وی مشکل مهمی را که میتواند در تحقق دمکراسی پیش آید، «وضعیت ذهنی» شهروندان میداند که به گفته وی بد است. دفاع جانانه و محکم جان استوارت میل از دمکراسی هنگامی که بر توضیح «وضعیت ذهنی شهروندان» میرسد، دچار نوعی سکته و توقف می‌گردد. او می‌گوید: « پیش شرطهای ذهنی لازم برای برقراری یک نظام دمکراتیک نیرومند در همه جوامع وجود ندارد.»


جان استوارت میل در توضیح این پیش شرطهای ذهنی و روانی چند موضوع را پیش می‌کشد. اول اینکه شهروندان قادر به اندیشیدن بی غرضانه باشند. آنها باید به نوعی بلوغ فکری رسیده باشند تا چنان غرق در منافع فردی خود نشوند که از جاده انصاف خارج شده و یا جانب اعتدال را از دست دهند. در مورد نخستین پیش شرط دمکراسی جان استوارت میل از جمله تاکید می‌کند که: «شهروند بالغ کسی است که به تامین حقوق دیگر شهروندان نیز عنایت کند». نکته دیگری که بویژه نگرانی جان استوارت میل را بر می‌انگیزد « خطر قانونگذاری طبقاتی» است. این خطر بدین معنی است که دمکراسی به گونه تاویل شود که شهروندان طبق اصل خواست اکثریت که جنبه عددی و کمی دارد، کیفیت دمکراسی را نادیده بگیرند و همه قوا را به گروهی سلطه جو بسپارند. جان استوارت میل در کتاب «تاملاتی درباره حکومت انتخابی» در این باره تاکید می‌کند: «در نظام دمکراسی باید خطر استبداد اکثریت را در نظر داشت. زیرا این امکان وجود دارد که قدرت حکومتی در دست برخی گروهها قرار گیرد که تنها منافع طبقاتی معینی را در نظر دارند و حکومتشان هرگز قادر به عنایت بی غرضانه به منافع همگانی جامعه نیست.»


بنابراین خطر استبداد اکثریت یعنی درست همان خطری که نگرانی توکویل را برانگیخته بود، یکی از بزرگترین مشکلات نظام دمکراسی است. اما اگر توکویل راه چاره را تمرکز زدایی می‌دانست، جان استوارت میل راه غلبه بر این مشکل را در ذهنیت شهروندان و «بلوغ ذهنی» مردم میداند و بر ضرورت اندیشه و روحیه بی غرضانه مردم تاکید می‌ورزد. می‌گوید: « مردم باید دارای حد معینی از وجدان و روح اجتماعی باشند.» می‌نویسد: « تا هنگامی که این بلوغ فکری و نگرش بی غرضانه در شهروندان پدیدار نشده باشد، نمیتوان به پیدایش و تحکیم یک نظام دمکراسی موفقیت آمیز چشم امید داشت»


یک شرط مهم دیگر دمکراسی از دید جان استوارت میل روحیه قانونگرایی شهروندان است. وی تاکید می‌کند: «شهروندان موظف به احترام به قانون و تصامیم قانونی اند، حتی اگر با برخی نکات قانون نیز توافق نداشته باشند.» 
زیرا درصورت، عدم همراهی مردم با قانون امکان این وجود دارد که تصامیمی اتحاذ شود که بکلی فاقد مبنای قانونی باشد. بنابراین موضع قانونگرایانه شهروندان اهمیت بزرگی برای کار آمدی نظام دمکراتیک دارد. بنا به توضیحات جان استوارت میل قانونگرایی رابطه نزدیکی با رفتار بی غرضانه و عنایت به منافع دیگر گروههای اجتماعی دارد. زیرا شهروندی که به منافع همگانی جامعه می‌اندیشد دارای توانایی همراهی و میل به تفاهم نیز می‌باشد. البته جان استوارت میل در توضیح علت و معلول میان نسبت قانونگرایی و بلوغ فکری شهروندان، تاکید اصلی خود را بر روحیه قانونگرایی می‌گذارد و می‌گوید قانونمداری شرط اصلی پیدایش بلوغ فکری و روحیه همراهی و تفاهم جویی است و به همین دلیل «فرمانبری» قانونی و مدنی شهروندان شرط اصلی تحقق و پیدایش یک نظام دمکراسی کارآمد است.


اما پرسش این است که روحیه فرمانبری قانونی شهروندان در برابر حکومت چگونه برانگیخته میشود؟ پاسخ جان استوارت میل به این پرسش کاربرد اجبار به گونه است که شهروندان از روی تجربه زندگی بیاموزند که مقاومت در برابر اجرای قانون مفید به فایده نیست. بنابراین در دیدگاه جان استوارت میل تمرکز قدرت سیاسی یکی از شرایط ضرور شتاب بخشیدن به روند بلوغ فکری است. می‌نویسد: «تا آنجا که من میدانم تاریخ نمونه‌ای عرضه نکرده است که طبق آن بازیگران سیاسی بتوانند با توده مردم یکی شوند و تجربه ملی کسب کنند، قبل از آنکه یک قدرت مرکزی آنها را مجبور به پذیرش اشتراک همگانی کرده باشد. از طریق عادت به گردن نهادن به حکومت و اهداف و برنامه‌های اوست که یک ملت شعور پذیرش منافع فراگیر را می‌یابد و در محدوده جغرافیایی معین داری وحدت می‌کند.»


لذا در دیدگاه جان استوارت میل در صورت فقدان پیدایش ذهنیت قانونگرایی و فرمانبرداری، دمکراسی نه تنها محکوم به ناکارآمدی است بلکه قادر به کوبیدن مهر خود در اندیشه و شعور نیز شهروندان نیست. حکومت دمکراتیک تا هنگامی که روحیه اجتماعی پدید نیاید، ضعیف و ناکار آمد است و از سوی دیگر یک حکومت ضعیف قادر به ایجاد چنین روحیه‌ای در ملت نیست. جان استوارت میل همچنین تاکید می‌کند که یک حکومت انتخابی که متشکل از نمایندگان نواحی و استانهای مختلف کشور است نیز به تقویت روحیه نا فرمانی در جامعه و نه کاهش آن می‌انجامد. زیرا بنا به درک جان استوارت میل نهادهای دمکراتیک نیز قادر به ایجاد پیش شرطهای روانی یک دمکراسی کارآمد نیستند. بنابراین جان استوارت میل نتیجه گیری می‌کند که مشارکت مردم همواره و بدون آمادگی روانی و بلوغ فکری خود بخود به وقوع دمکراسی منجر نمیشود. لذا دمکراسی تنها در جوامعی قادر به جوانه زدن و تحکیم است که شهروندان آن به درجه‌ای از بلوغ و روحیه اجتماعی رسیده باشند تا قادر به دفع خطر استبداد اکثریت و یک حکومت ناکار آمد گردند. اگر دمکراسی قبل از موعد و زودرس به وقوع بپیوندند، جز از بین بردن امکانات خود همچون یک نظام ایده آل فرجامی نخواهد داشت.

● مشارکت و کمال انسانی

جان استوارت میل دمکراسی و مشارکت را بهترین ابزار تکامل انسان می‌داند. طبق درک فایده باورانه نهادهای سیاسی ابزاری برای شکل دهی مردم و اثر گذاری در تکوین شخصیت آنها به بهترین شکل ممکن هستند.

محسن حیدریان

پانوشت:

[۱] Utilitarianism

[۲] Jeremy Bentham

[۳] Conseqentialality

[۴] egalitarianism

[۵] antagonism

[۶] John Rawls A Theory of Justice

منبع: سایت ایران امروز


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.