یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

جلوه های قرآنی در مثنوی معنوی


جلوه های قرآنی در مثنوی معنوی

به مناسبت روز بزرگداشت عارف بزرگ ایرانی, جلال الدین رومی

درباره قرآن، این کلام الهی و مثنوی معنوی، بسیار متنوع می‌توان سخن گفت، سخن گفتن از نمادهای قرآنی در این کتاب شاخص ادبیات فارسی، نمونه گفتن از اقتباس‌ها و برداشت‌ها، تفاسیر مثنوی بر آیات قرآنی و همچنین نقش قرآن کریم در تشریح ابیات کتاب «مثنوی معنوی» موضوعاتی است که درباره رابطه میان قرآن کریم و مثنوی می‌توان سخن گفت، هر کدام از این موضوعات نیز در جایگاه نیازمند بسط و گسترش و توضیحات تفصیلی برای درک کامل هر کدام از این موضوعات قرآنی و ادبی است اما به اجمال می‌توان گفت که تاثیر و تفسیر قرآن در این کتاب به میزانی است که تاثیر این کتاب در ادبیات فارسی، به بیانی دیگر همانگونه که نمی‌توان به ادبیات فارسی بدون مثنوی معنوی نگاهی جامع و کامل داشت به مثنوی معنوی نیز بدون توجه به آیات قرآنی، نمی‌توان نگاهی کامل داشت .به‌ هر حال آنچه که در ادامه می‌آید تنها نگاهی است به برخی از این موضوعات که با هدف بزرگداشت این مفسر قرآنی و عارف نامدار ایرانی تدوین شده است، به این امید که در زمانی دیگر بتوان با وسعتی بیشتر به تشریح رابطه میان قرآن و مثنوی پرداخت.

● مثنوی معنوی و نمادهای قرآنی

اگر نگاهی ادبی به نمادها داشته باشیم، وظیفه‌ی نماد‌ها را «وحدت بخشیدن به اجزا و عناصر پراکنده در یک جزء، به نمایندگی از کل» باید بدانیم اگر چه در ادبیات این نمادها در ابتدا به‌صورتی استعاره گونه تعریف می‌شوند اما تکرار در استفاده از این استعارها، آنها را تبدیل به نماد‌ها می‌کنند، روشن است که استفاده از این استعارها و نمادها، بیش از هر چیز نشانگر ذوق ادبی و تجربیات عملی و عملی شاعر است، بر همین اساس نیز مولانا در مثنوی خود، براساس توانمندی‌های علمی‌خود از این نمادها استفاده کرده است، تسلط وی بر مبنای دینی و علوم قرآنی در این اثر آنچنان این استعارها را در این کتاب استقرار داده است که در کنار کاهش تکلف‌ها و تصنع، این نمادها را به عنوان جزیی غیرقابل انفکاک از این کتاب بدل کرده است در مثنوی معنوی نمادها گاه به صورت الفاظ، با بار معنای گسترده از آیات استفاده شده است که به عنوان نمونه می‌توان به کلماتی مانند ارنی، مازاغ، خمسین الف، لا احب الافلین و الست اشاره کرد که در بخش دیگر در این باره بیشتر سخن می‌توان گفت از سوی دیگر «مولوی علاوه بر کاربرد واژه‌ها و ترکیبات قرآنی، به تفسیر عرفانی زندگی پیامبران نیز پرداخته است و گاهی دیده می‌شود که از انبیا و قصص قرآنی آن‌ها در مثنوی، به گونه‌هایی نمادسازی کرده است، مثلا از حضرت سلیمان (ع) علاوه بر مقام نبوت، به عنوان نماد عظمت مردان خدا بهره می‌جوید. همچنین حضرت یوسف(ع) را نمادی از جلوه‌های الهی، خضر(ع) را نماد پیر کامل و عارف واصل و حضرت عیسی (ع) را نماد روح می‌داند.» اگر چه این نمادهای در بسیاری از دیوان‌های فارسی قابل بازیابی است اما می‌توان به جرات مدعی شد که استفاده مولانا در مثنوی معنوی، شیوه‌های منحصر به خود اوست همانگونه که نحوه بهره برداری از کلمات قرآنی و استفاده از آن در ابیات فارسی نیز از ویژگی این شاعر است.

● هنرهای ادبی و معارف قرآنی

در میان هنرهای ادبی که در مثنوی معنوی استفاده شده است فراوان می‌توان سخن گفت اما گفتار در این میان، بر هنرهای ادبی است که در این کتاب با منشا قرآنی استفاده شده است، هنرهایی مانند اقتباس، تلمیح، تضمین، درج، حل و دیگر موارد که به آنان در ادامه اشاره خواهد شد:

اقتباس : این لغت از کلمه «قبس» به معنای پاره نور و آتش گرفته شده و در زبان ادبیات به معنای وام گرفتن از کلمات دیگری برای بیان منظور خویش تعریف می‌شود یا به عبارتی بهتر اقتباس «در اصطلاح اهل ادب آن است که حدیثی یا آیتی از کلام الله مجید یا بیت معروفی را بگیرند و چنان در نظم آورند که معلوم باشد قصد اقتباس است،نه سرقت و انتحال» در کتاب مثنوی تنوع اقتباس نیز فراوان دیده می‌شود به طوری که گاه از یک کلمه، زمانی دیگر از یک جمله و گاه با شیوه‌ای تفسیرگونه این اقتباس انجام شده است به عنوان نمونه در بیت «فالق الاصباح اسرافیل‌وار/ جمله را در صورت آردزان دیار» از آیه قرآنی «فالق الاصباح و جعل اللیل سکنا و القمر حسبانا» و در بیت «آدم از فردوس و از بالای هفت‏/پای ماچان از برای عذر رفت» کلمه فردوس را از آیه شریفه «لذین یرثون‏ الفردوس هم فیها خالدون» اقتباس شده است، در اقتباس نوع دوم نیز که در آن فراتر از کلمه و قطعه ای از آیات قرآن کریم مورد استفاده قرار گرفته است می‌توان به بیت «قل تعالوا گفت حق ما را بدان/ تا بود شرم اشکنی ما را نشان عبارت «قل تعالوا»از آیه: «قل یا اهل الکتاب‏ تعالوا الی کلمه سواء بیننا و بینکم» استفاده شده است. همچنین کلماتی مانند «بها اغویتنی»«و ظلمنا انفسنا»در دفتر اول مثنوی از جمله اینگونه اقتباس‌ها هستند، در نوع سوم نیز که باید آن را «اقتباسی تفسیر گونه» خواند نمونه‌هایی مانند «الخبیثات للخبیثین حکمت است‏/زشت را هم زشت جفت و بابت است» که باید آن را تفسیر آیه «الخبیثات للخبیثین و الخبیثون‏ للخبیثات و الطیبات للطیبین و الطیبون للطیبات» دانست همچنین «ربنا انا ظلمنا گفت و آه‏ /یعنی آمد ظلمت و گم گشت راه» که به آیه «قالا ربنا ظلمنا انفسنا» اشاره دارد.

تضمین : این واژه در لغت به معنای چیزی را در ضمن چیزی آوردن معنا شده و در ادبیات فارسی نیز تضمین عبارت است از «این است که‏ سخنور، بیت یا عبارتی از شعر یا نوشته دیگری یا آیه و حدیثی‏ را در ضمن شعر یا نوشته خود بیاورد و نام گوینده آن را نیز ذکر می‏کند مگر آنکه به‌دلیل شهرت فراوان او ضرورتی به‏ ذکر آن نباشد.» در مثنوی نیز ابیاتی مانند «همچو ابلیسی که می‏گفت ای سلام‏/ رب انظرنی الی یوم القیام.» که دومین مصرع تضمینی است از آیه شریفه «قال رب فانظرنی الی‏ یوم یبعثون» یا در بیت «عاشق رنج است نادان تا ابد/خیز و«لا اقسم»بخوان تا فی کبد» که در آن آیات اول تا چهارم سوره بلد تضمین شده است، تلمیح نیز اگر چه نوعی تضمین شناخته می‌شود اما تفاوت این دو در آن ا ست که در تضمین عین کلام مورد استفاده قرار می‌گیرد اما در تلمیح «گوینده در ضمن کلام به داستانی یا مثلی یا آیه و حدیثی معروف اشاره کند، ولی عین آن را نیاورد.»به عنوان نمونه در بیت «اندر آ اسرار ابراهیم بین‏/ کو در آتش یافت یاس و یاسمین» که به ماجرای گلستان شدن آتش بر حضرت ابراهیم ع براساس آیه «قلنا یا نار کونی بردا و سلاما علی‏ ابراهیم.» اشاره داد و یا «دنیا لعب و لهو است و شما/ کرد کید و راست فرماید خدا» که تملیحی است بر آیه «و ما جیوه الدنیا الا لعب و لهو» همچنین در داستان تولد حضرت موسی(ع) که تقریبا به صورت کامل در مثنوی بیان شده است بیت «صد هزاران طفل کشت آن کینه کش‏/و آنگه او می‏جست اندر خانه‏اش که به آیه «یذبح ابناءهم و یستحی نساء هم» اشاره دارد.

حل : که آن نیز نوعی اقتباس است اما الفاظ مورد اقتباس در این صنعت ادبی از عبارت اصلی خویش براساس ضرورتی ادبی خارج شده است که شاید برجسته‌ترین نمونه آن را می‌توان در ابیات «رب هب لی از سلیمان آمده است‏/که مده غیر مرا این ملک و دست» که در آن از آیات متنوعی مانند «قال رب اغفر لی وهب لی ملکا لا ینبغی لاحد من بعدی‏ انک انت الوهاب» و «تعرج الروح الیه و الملک‏ من عروج الروح یهتز الفلک» استفاده شده است.

● تفسیر آیات قرآن

رابطه میان قرآن و مثنوی به میزانی است که بسیاری از ادیبان و مولوی‌شناسان، مثنوی را تفسیری فارسی بر آیات قرآنی می‌دانند برهمین اساس تمامی‌ابیات مثنوی ارتباطی مستقیم یا غیرمستقیم با آیات قرآنی خواهد یافت اما اگر بخواهیم اشاره ای کوتاه به برخی از این داشته باشیم می‌توان به داستان شتر صالح اشاره داشت:

« ناقه صالح به صورت بد شتر/ پی بریدندش ز جهل آن قوم مر

از برای آب چون خصمش شدند/ نان کور و آب کور ایشان بدند

ناقه الله آب خورد از جوی میغ‏/آب حق را داشتند از حق دریغ

ناقه صالح چو جسم صالحان‏/شد کمینی در هلاک طالحان

تا بر آن امت ز حکم مرگ و درد/ناقه الله و سقیها چو کرد» که به راحتی می‌توا ن در این ابیات تفسیر مولانای رومی‌بر این داستان قرآنی و تشریح موضوعاتی مانند حضرت صالح و ناقه، به عنوان نمادی از معجزه الهی و معارف قرآن را یافت.

سیدعلی‌اصغر حسینی