چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
فاصلههایی تا رسیدن به نمرۀ بیست
«بیست» سومین اثر بلند سینمایی از کارگردانی است که دو فیلم پیشیناش هنوز رنگ اکران را به خود ندیدهاند. عبدالرضا کاهانی در جشنوارۀ بیست و پنجم فیلم فجر (بهمن ۱۳۸۵) فیلم «آدم» را به بخش مسابقۀ جشنواره فرستاد. با وجود اینکه «آدم» رضایت نسبی منتقدان و تماشاگران جشنوارهرو را به همراه داشت، اما نتوانست آن تأثیرگذاری لازم را ایجاد کند و شانسی برای اکران بهدست بیاورد.
«آنجا»، دومین فیلم کاهانی، که در برخی محفلهای سینمایی به نمایش در آمد و با استقبال خوب منتقدان و نویسندگان سینمایی هم روبهرو شد و گویا مُهر توقیف هم بر پیشانیاش خورده، فیلمی است که با هزینهای اندک و به صورت ویدئویی ساخته شده و در پسِ نگاه سازندهاش دغدغههای اجتماعی موجود در دنیای مدرن به خوبی آشکار و ملموس است. «بیست» در بهمن سال گذشته و در جریان بیست و هفتمین دورۀ جشنوارۀ فیلم فجر در بخش مسابقه پذیرفته شد و توانست در شش رشته نامزد دریافت جایزه شود و در پایان هم دو سیمرغ بلورین را در رشتههای بهترین بازیگر نقش مکمل مرد و زن از آنِ خود کرد.
«بیست» اثری است واقعگرایانه که کاهانی در آن تلاش میکند از ابتدا تا پایان نگاهش در مرز میان بیطرفی و عدم جبههگیریهای فرهنگی آغشته به سیاستزدگی که در این روزها به شدت باب شده و دلسوزی و تعهد اجتماعی که لازمۀ وجودی یک هنرمند است، باقی بماند. بیشتر سکانسهای فیلم در یک تالار پذیرایی در آستانۀ تعطیلی میگذرد و این کاراکترها هستند که داستان آرام فیلم را پیش میبرند و در تمام مدت زمان اثر تقریباً اتفاق دراماتیک چشمگیری خلق نشده است. فیلمنامۀ «بیست» که کار مشترک کاهانی و حسین مهکام است، جدا از آنکه ایدۀ اولیۀ خوبی دارد، از شروع درگیر کنندهای هم بهرهمند است؛ چیزی که در بیشتر فیلمهای بدنۀ سینمای ما کمتر به چشم میخورد. کاراکترهای فیلم سرِ حوصله و با دقت به تماشاگر معرفی میشوند. سلیمانی (پرویز پرستویی) شخصیت محوری این فیلم است که در ظاهر شخصیتپردازی خوبی هم دارد. او آدمی تنهاست که در محیط کارش بیشتر شکل و شمایل یک فرماندۀ زورگو و مستبد را دارد و در عین حال از بیماری وسواس نیز میرنجد. تصویری که از او و وسواساش میبینیم، تصویری است سینمایی که قابلیت نزدیک کردن او را به تماشاگر دارد.
دقت او برای گذاشتن کوزهای بر سر جای خودش و یا بیقراریاش برای شماردن پول، جفت کردن دمپاییهای خانگی، شیوۀ خوابیدناش و تمیزی و مرتبی میز کارش از او کاراکتری ساخته که با وجود سردمزاجی به دلِ آدم مینشیند. میثم (مهران احمدی) یکی از کارگران سلیمانی سودای بازیگری دارد و بیژن (حبیب رضایی) نیز همانند میثم وضعیت اسکان مناسبی ندارد و هر دو تلاش میکنند که بیخانمیشان را از یکدیگر پنهان نگاه دارند. فرخ (علیرضا خمسه) که آشپزی کهنهکار است و زمانی یک دست خود را در آشپزخانۀ سلیمانی از دست داده و جایی برای زندگی ندارد، سالیان سال است که به همراه همسرش، فرشته (فرشته صدر عرفایی)، در همین آشپزخانۀ تالار زندگی میکند و در نهایت فیروزه (مهتاب کرامتی) بیوهزنی است که همانند دیگر کارگران تالار با مشکلات بسیاری روبهروست و روزگار دشواری را میگذراند. همانطور که میبینیم آدمهای فیلم کاهانی از جنس زمانه هستند و مابهازایشان را در گوشه و کنار جامعۀ شهری ایران میتوان به آسانی پیدا کرد.
در سوی دیگر گرهافکنی فیلمنامه خوب است و پیشنهاد پزشک معالجِ سلیمانی به او مبنی بر تعطیلی تالار، شخصیتها را در موقعیتی تازه و جذاب قرار میدهد. سلیمانی به کارگرانش خبر میدهد که تا بیست روز آینده تالار را تعطیل میکند و آن را به فروش میگذارد. کنشهای کاراکترها نیز پس از شنیدن این خبر طبیعی است و به نزدیک شدن بیش از پیش مخاطب به حال و هوای فیلم و شخصیتهای اصلیاش کمک خوبی کرده است. ناراحتی بیژن و شیطنت او برای پنجر کردن لاستیک سواری یکی از خریداران تالار، دعوای فرشته و فرخ و آن سیلی ناگهانی فرخ به فرشته، فروپاشی عصبی و ذهنی فیروزه که آن را سرِ دختر خردسالش خالی میکند، بخشی از واکنشهایی هستند که کاهانی و مهکام برای باورپذیرتر شدن هر چه بیشتر شخصیتهای داستانشان و رفتارهای آنها که محرک اصلی روند فیلمنامه است، پیریزی کردهاند. حتی این آشفتگی روحی را در خودِ سلیمانی هم شاهدیم؛ سلیمانی بیش از گذشته به کارگرانش سخت میگیرد و به صورت میثم سیلی میزند.
آمدن آن پسر جوان نوازنده (علیرضا حسینی) به تالار با این ادعا که پسر سلیمانی است، نقطۀ عطف اول فیلمنامهای است که برخلاف ادعای حسین مهکام در نشست مطبوعاتی فیلم در زمان جشنواره (که بر این باور بود فیلمنامهای که او به همراه کاهانی نوشته با پیروی از روح حاکم بر هنر این دوره و زمانه روندی مدرن و حتی پست مدرن دارد و فاصلهاش با مؤلفههای کلاسیک زیاد است و دیگر دوران داستانگویی کلاسیک در سینما به پایان رسیده) سعی میکند بر الگوهای کلاسیک حرکت کند و شکل روند داستان آن تا نیمههای اثر بر همین نکته تأکید میکند. اما درست از جایی که آن جوان نوازنده راز خود را برای کارگران تالار (و نه برای سلیمانی) فاش میکند، فیلمنامه دیگر حرفی برای گفتن ندارد و کاهانی در مقام کارگردان هم نمیتواند به ریتم در حال سقوط اثر کمکی کند.
شکستگی شیشۀ سواری وانت و پنهانکاریهای میثم و بیژن، اسکان فیروزه در انباری کنار تالار و تردید سؤال برانگیز و اعصاب خردکن پسر سلیمانی برای گفتن حقیقت و تکرار بیش از اندازه و با جزییات روی وسواس سلیمانی هیچیک موقعیتهایی نیستند که بتوانند جانی تازه به فضای فیلم ببخشند. در حقیقت میتوان گفت از اینجا به بعد درام اثر کمکم متوقف میشود و در جا میزند و بیشتر ایرادهایی هم که به فیلم وارد است، از نیمههای آن نمود بیشتری پیدا میکند. نیمۀ دوم فیلم روی تحول شخصیتی سلیمانی حرکت میکند. اما زمینههایی دراماتیک که باید در فیلمنامه ایجاد شود تا سیر این تحول شکلی منطقی پیدا کند، نبودش توی ذوق میزند و مخاطب را اذیت میکند. کاهانی که خود به این مشکل آگاه بوده، تلاش کرده این کمبود را در اجرا در بیاورد و تمام بار آن را بر دوش پرویز پرستویی گذاشته است.
نقش سلیمانی در ادامۀ همان نقشهایی است که پرستویی در این سالها بازی کرده و خیلیها بر این باورند که او دیگر در این نقشها کلیشه شده و خود را تکرار میکند و بد نیست در انتخاب نقشهای تازه دقت و حوصلۀ بیشتری خرج کند. اما با دیدن «بیست» میتوان ادعا کرد که در محدودۀ داشتههای سینمای ما کسی بهتر از پرستویی نمیتوانست نقش سلیمانی را بازی کند و شمایل او را همانند یک کاراکتر سینمایی باورپذیر و قابل قبول در آورد. پرستویی تحول رفتاری این کاراکتر را در نگاهها و رفتارهای خود جا انداخته و تمام تلاشاش را صرف این کرده که در جزییات بازی خود جان تازهای به نقش سلیمانی ببخشد. البته «بیست» جدا از بازی خوب پرستویی، مجموعهای از نقشآفرینیهای قابل قبول و گاه چشمگیر را دارد که ریتم ناموزون اثر را در نیمۀ دوماش قابل تحملتر کرده است. علیرضا خمسه در نقش فرخ فوقالعاده است و در کنار نقشآفرینی بهیاد ماندنیاش در «مرد هزار چهره» ثابت کرده که هنرمند توانمندی است و سینمای ایران از دهۀ شصت تاکنون آنطور که باید از تواناییهای گستردۀ او در ارائۀ نقشهای تیپیکال استفاده نکرده است. مهران احمدی پس از همکاری موفقیتآمیزش با کاهانی در «آنجا»، در این فیلم نیز به خوبی از پسِ کاراکتر میثم برآمده؛ وظیفهای که حبیب رضایی هم از انجام آن سربلند بیرون آمده است. فرشته صدرعرفایی مثل همیشه به خوبی در جلد نقش فرو رفته؛ هرچند که نقش فرشته به نوعی بازی درخشانش در فیلم «کافهترانزیت» را به یاد میآورد.
با وجود آنکه مهتاب کرامتی با کمک چهرهپردازی قابل قبول فیلم (کارِ ارشاد فرهمندی و زهرا کمالی) توانسته قالب همیشگیاش را بشکند و نقشآفرینی تازهای را در کارنامهاش رقم بزند، اما دردمندی موجود در سیمای او که تقریباً در تمام سکانسها به چشم میخورد، کمی گلدرشت شده و در خیلی فصلها در خدمت شیرفهم کردن محتوای فیلم است که سیاهروزیهای طبقۀ کارگر و فرودست جامعه را نشانه رفته است. مطرح شدن پیشنهاد ازدواج میان سلیمانی و فیروزه از سوی فرشته میتوانست محمل مناسبی برای ایجاد یک کشمکش درگیر کننده بین بیژن و سلیمانی باشد، اما فیلم بهآسانی از کنار این دستمایۀ بالقوه خوب و دراماتیک گذشته و ترجیح داده داستانش را روی همان مسیر یکنواخت پیشین ادامه دهد؛ مسیری که با ایجاد اندکی اوج و فرود دراماتیک و بجا (و نه تحمیلی) میتوانست از این قالب تخت و ساکن خارج شود و همانند آغازش جذاب و درگیر کننده باشد.
ترس بیمورد آن جوان نوازنده از افشای حقیقت و تحول یکبارۀ سلیمانی در دیدی روایی (اجازه دادناش به فیروزه برای بازگشت دختر او به محیط آشپزخانه، آوردن میثم و بیژن به خانۀ خود و در نهایت از خود گذشتگیاش برای سر گرفتن مراسم ازدواج بین بیژن و فیروزه و انصراف از فروش تالار) نیز آن قدرت لازم را ندارند که رنگ و بوی تازگی به رخوت موجود در فیلم ببخشند و در پایان آن پیوند نزدیکی را که میان مخاطب و فیلم و شخصیتهایش بهوجود آمده بود، آرامآرام به فاصلهای زیاد تبدیل میکنند؛ به طوریکه در یک سوم پایانی داستان دیگر نگران سرنوشت شخصیتهای فیلم نیستیم که در این میان نقش فرخ و فرشته و میثم در درام اثر هم کاملاً فراموش میشود و این کاراکترها به حاشیه رانده میشوند. به همین دلیل است که مرگ سلیمانی (با آن تأکید نچسب بر دمپاییهای جفت نشده) پایانی سردستی و عجولانه بهحساب میآید و تأثیری را که کاهانی دنبالش است، به تماشاگر انتقال نمیدهد و این وسط مخاطب در این فکر باقی میماند که انگیزۀ کارگردان و فیلمنامهنویس از وارد کردن شخصیتی همچون آن جوان نوازنده چه بوده است.
عبدالرضا کاهانی در مقام کارگردان با توجه به فضای محدود و بستهای که در اختیار داشته، این هوشمندی را داشته که میزانسنهای فیلمش کمتر شکلی تکراری به خود بگیرند. همین نکته سبب شده که برخی کمبودهای محتوایی اثر کمتر به چشم بیاید و تماشاگر در تعدادی از سکانسها احساس خستگی نکند و با کاراکترهای فیلم همراه شود. با این وجود برخی فلو و فوکوسهای فیلم غیر ضروری به نظر میرسند و در بعضی سکانسها نیز حرکتهای دوربین توی ذوق بزند؛ مثل سکانسی که پرستویی برای راحت خوابیدن در تختخواب با خودش کلنجار میرود و یا در سکانسی که او خبر انصرافش را از فروش تالار به بنگاهدار محله میدهد و دوربین آنقدر به چهرۀ پرستویی نزدیک میشود که تماشاگر از جزییات درخشان حالتهای چهرۀ او و بهویژه تیک عصبی موجود در چشمش حسابی شیرفهم شود! «بیست» اثری متوسط و در بهترین حالت قابل قبول است که تماشاگرش را فریب و آزار نمیدهد و میخواهد اثری شریف و پُر دغدغه جلوه کند. اما کاهانی در اولین گام جدیاش برای عرضاندام در سینمای حرفهای کمی خود را دست کم گرفته و محافظهکارانه عمل کرده است.
اگر او میخواهد جایگاه خود را به عنوان یک فیلمساز مستقل و اندیشمند در دلِ مناسبات بی در و پیکر بدنۀ سینمایمان پیدا کند، باید اندکی دل به دریا بزند و در شیوۀ روایت و داستانپردازیاش شجاعت بیشتری خرج کند. «بیست» در شکل کنونیاش اثری است که در برخی سکانسها به دل مینشیند؛ اما در مجموع اسیر تعریف نادرستی از سینمای مدرن شده که این روزها به عنوان یک برچسب روشنفکرمآبانه، بسیاری از کارگردانان و فیلمنامهنویسان ما برای پوشاندن نقصانهای کاری خود پشت آن پنهان میشوند و البته در سوی دیگر نگاه متعهدانۀ و پیامدهندۀ کاهانی نیز در برخی جاها به فیلم ضربه زده است؛ هرچند که یادمان نرود پوران درخشنده، فیلمسازی که سالهاست از سینما بهعنوان تریبونی برای ارائۀ دغذغههای اجتماعی و اخلاقیاش استفاده میکند، تهیهگنندگی این فیلم را بر عهده گرفته است.
نوشته شده توسط امیررضا نوری پرتو
http://www.cinema-cinemast.blogfa.com
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران مجلس شورای اسلامی دولت سیزدهم دولت رئیس جمهور رافائل گروسی حجاب انتخابات سید ابراهیم رئیسی رهبر انقلاب مجلس انتخابات مجلس
هواشناسی شهرداری تهران قتل تهران پلیس بارش باران شهرداری وزارت بهداشت آموزش و پرورش سیل فضای مجازی سلامت
خودرو قیمت طلا قیمت دلار حقوق بازنشستگان مالیات مسکن قیمت خودرو بازار خودرو ایران خودرو بانک مرکزی بورس قیمت
نمایشگاه کتاب نمایشگاه کتاب تهران کتاب تلویزیون تئاتر سینما دفاع مقدس سینمای ایران سریال موسیقی فیلم صدا و سیما
اینوتکس دانشگاه آزاد اسلامی دانش بنیان
اسرائیل رژیم صهیونیستی غزه فلسطین جنگ غزه رفح روسیه حمله به رفح چین ترکیه نوار غزه اوکراین
فوتبال پرسپولیس استقلال لیگ قهرمانان اروپا لیگ برتر دورتموند ذوب آهن نساجی لیگ برتر فوتبال ایران لیگ برتر ایران بازی سپاهان
تبلیغات اپل گوگل سامسونگ آیفون ناسا مایکروسافت باتری فضا
رژیم غذایی طلاق سبک زندگی کمردرد چاقی ناباروری کنسرو زیبایی بیماران خاص کاهش وزن