جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
ابهام در «تصویر مبهم»
«آسمان زرد کمعمق» روایتی است از پیچیدگیهای یک ذهن انسانی در کشمکش با تئوریهای فلسفی برای اثبات انتخابگری بشر که در نهایت حکم به تقدیریبودن مرگ و زندگی میدهد. در کارنامه سینمایی بهرام توکلی که بیش از هر چیز به دغدغهها و ابهام ذهنی آدمهای قصههایش توجه نشان میدهد، فیلمهای «پابرهنه در بهشت»، «پرسه در مه» و «اینجا بدون من» جای میگیرند. «آسمان زرد کمعمق» تجربهای است در راستای فیلم درخشان «پرسه در مه» اما نه جلوتر از آن بلکه با گامهایی بلند از پس، این فیلم را تعقیب میکند. فیلم داستان سه مقطع حساس و تعیینکننده از زندگی یک زوج جوان معمولی است که با اندکی همراهی معلوم میشود چندان هم معمولی نیستند یا به گفته بهتر مساله و بحرانشان متعارف و ملموس نیست.
غزل زنی است با گذشتهای تلخ که کار او را به آسایشگاه روانی کشانده و حالا در موقعیتی به ظاهر باثبات با شوهرش مهران همراه شده تا یک خانه مخروبه و متروکه را برای آخرین روزهای زندگی صاحبخانهاش آماده کنند. در واقع حضور در این خانه در حال پوسیدگی با نشانههایی از یک زندگی قدیمی است که شرایطی پدید میآورد تا غزل و مهران در گفتوگوهای غیرعادیشان که شبیه حرفهای روزمره نیست بهتدریج پرده از گذشتهای بردارند که مخاطب از آن بیاطلاع و علت ناآرامیهای روحی غزل است. ماجرای تصادف خانواده غزل با فلاشبکهای تصویری به جاده سرسبز و خلوت و طبیعت بکری که در تضاد با محیط سرد و تیرهوتار خانه مخروبه فریاد میزند، حکم هسته معمایی را بازی کند که بهتدریج پرده از راز آن برداشته میشود. بهعلاوه در این کالبدشکافی رازی از پرده بیرون میافتد که نهتنها مخاطب بلکه مهران هم از آن بیاطلاع است و این جایگاه برابر میتواند درگیری مخاطب با قصه را بیشتر کند. اینکه غزل در پی تسلط تئوری (جاودانگی در اوج زیبایی) بر ذهن و روحاش تصمیم گرفته تصویر خانواده خوشبختاش را در همان قاب ماشین جاودانه کند و این راز - برخلاف تصور مهران که موقع تصادف غزل در حال رانندگی بوده و از بخت بد از تصادف خودخواسته جان سالم به در برده، آنقدر پیچیده است که حتی کالبدشکافی تدریجی آن برای هضم و درک این ماجرا کافی نباشد. در چنین موقعیتی است که زبان تصویر و البته خلاقیتهای نویسنده- کارگردان باید به کمک بیایند تا به نوعی مکمل روایت و گفتوگو شوند و این بحران و گره درونی را به نوعی بیرونی و تصویری کنند تا قابل درک شود.
توکلی بهخصوص در فیلم «پرسه در مه» نشان داد که تا چه حد به زبان و ابزار تصویری برای ملموس و قابل فهمکردن یک بحران و ابهام درونی تسلط دارد و تصویریکردن یک مضمون درونی و پیچیده با تکیه بر فرم تصویری از مهارتهای خاص او است. او در «پرسه در مه» پیچیدگیهای ذهنی قهرمان اصلی را با حجم کم دیالوگ، شکست زمان و مکان و استفاده هوشمندانه از زبان و کارکرد تصویر، آنچنان قابل درک و پذیرفتنی کرد که میتوان مدعی شد این فیلم از نمونههای پیشرو در به تصویرکشیدن ابهام ذهن یک روشنفکر امروزی با دغدغههایی پیچیده به وسعت طول تاریخ است؛ به گفته بهتر تصویری روشن از یک ابهام است. با این پیشزمینه انتظار از توکلی برای طراحی روایتی تکمیلکننده زبان تصویر برای ترسیم ابهام ذهن غزل که از غرقشدن در تئوریهای فلسفی و تلاش برای اثبات انتخابگری بشر رنج میبرد، انتظاری بعید و دور از ذهن نیست.
اما حاصل و نتیجه کار، خلاف این انتظار را نشان میدهد چرا که با وجود پناهبردن به حجم انبوه دیالوگ، تلاش برای فضاسازی ذهن غزل از طریق تضاد بین لوکیشن خانه و جاده (زمستان/ تابستان، رنگهای گرم و زنده/ رنگهای سرد و تیره، خارجی/ داخلی، روح زندگی و طراوت در طبیعت/ روح مرگ و نبستی در خانه مخروبه، ...)، شکست زمان و مکان بین سه مقطع از زندگی این زوج و بازی با تصویر، تصویری مبهم از این ابهام ذهنی ثبت میکند. در واقع مخاطب از خلال این گفتوگوها، رفتوآمدها و بدهبستانها چیزی بیش از همان تأسی به تئوری (جاودانگی در اوج زیبایی) دستگیرش نمیشود و زبان تصویر و حرکت بین گذشته، حال و آینده هم نمیتواند حسی ناشی از درک (نه لزوما توضیح و توجیه) این فضای مبهم به مخاطب دهد. در مقطع آینده یا چهبسا زمان حال (که در این صورت مقطع تصادف و عروسی تبدیل میشوند به گذشته دور و گذشته نزدیک) نیز بهنوعی بازتاب گذشته دور و نزدیک را در زندگی این زوج میبینیم. مهران به خاطر فرار همکارش (دامادی که با ماشین او تصادف کرده) به زندان افتاده درحالیکه عروس (زن مرد فراری) در همان خانه مخروبه از غزل باردار مراقبت میکند و با اینکه از جا و مکان شوهرش خبر دارد این راز را فاش نمیکند. در«آسمان زرد کمعمق» همچون فیلمهای قبلی توکلی روایت و داستانی نهچندان پررنگ- مطابق با الگوهای متعارف قصهگویی دراماتیک- بهانهای است برای پرداختن به آنچه در زیرلایه فیلم موج میزند که چیزی نیست جز دغدغههای ذهنی و بهشدت درونی بشر که برگردان آنها به کلام مشکلات خاص خود را دارد، چه برسد به زبان تصویر. فیلم در عین امکانهای متفاوت و خاصی که در اختیار فیلمساز برای ترجمه تصویری دغدغههایش قرار میدهد، پیچیدگیهای خاص خود را دارد. بهخصوص از این جهت که در صورت عدم موفقیت نسبی و اغنای تصویری مخاطب، به این دلیل که قصه رویی نیز چندان برجسته و مطابق با اصول متعارف داستانگویی نیست، مخاطب احساس سرخوردگی خواهد کرد.
«آسمان زرد کمعمق» در میانه این مسیر حرکت میکند به این مفهوم که نه همچون«پرسه در مه» مخاطب را درگیر فرم تصویری و دغدغههای مفهومی خود میکند نه مانند «اینجا بدون من» قصه گرم و دراماتیکی دارد که ارتباطش را با مخاطب محکم کند. در این میانه حسی که از فیلم باقی میماند بیش از هر چیز افسوس برای به ثمرنرسیدن کامل تجربهای است که میتوانست گامی روبهجلو پس از «پرسه در مه» باشد.
سحر عصرآزاد
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران اسرائیل غزه روسیه مجلس شورای اسلامی نیکا شاکرمی روز معلم معلمان رهبر انقلاب مجلس بابک زنجانی دولت
هلال احمر یسنا آتش سوزی قوه قضاییه پلیس تهران بارش باران سیل شهرداری تهران آموزش و پرورش فضای مجازی سازمان هواشناسی
حقوق بازنشستگان بانک مرکزی قیمت خودرو قیمت طلا قیمت دلار بازار خودرو خودرو دلار سایپا ایران خودرو کارگران تورم
سریال تلویزیون نمایشگاه کتاب مسعود اسکویی عفاف و حجاب سینما سینمای ایران دفاع مقدس موسیقی
رژیم صهیونیستی آمریکا جنگ غزه فلسطین حماس اوکراین چین نوار غزه ترکیه انگلیس ایالات متحده آمریکا یمن
استقلال فوتبال علی خطیر پرسپولیس سپاهان باشگاه استقلال لیگ برتر ایران تراکتور لیگ برتر رئال مادرید لیگ قهرمانان اروپا بایرن مونیخ
هوش مصنوعی تلفن همراه گوگل اپل آیفون همراه اول تبلیغات اینستاگرام ناسا
فشار خون کبد چرب بیمه بیماری قلبی کاهش وزن دیابت داروخانه