پنجشنبه, ۱۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 30 January, 2025
مجله ویستا

آموزه های اسلام در جهت توسعه اقتصادی


آموزه های اسلام در جهت توسعه اقتصادی

واژه توسعه بیش از نیم قرن اقتصاددان ها و جامعه شناسان و را به خود مشغول كرده و آنان را به طرح مباحث گوناگونی در موضوع توسعه واداشته است كه تمام آنها معطوف حل مشكل كشورهای جهان سوم یا به اصطلاح توسعه نیافته و توسعه آنها بوده است

بسیاری از آموزه‏های دینی در حوزه تشریع و تبیین، دارای جهت‏گیری اقتصادی خاصی است كه نگرش كلی اسلام به اقتصاد و بویژه جایگاه توسعه اقتصادی را در دین نشان می‏دهد.

در این مقاله با نگاهی اجمالی به مسأله رشد، سنت تسخیر طبیعت به وسیله انسان، توصیه‏های اسلام در مورد استعمار، استنماء، استثمار، استصلاح زمین و سرمایه‏ها، احیاء موات، حیازت مباحات، وجوب خمس و زكات، نفی سبیل كفار بر مسلمین، فلسفه اموال و فلسفه خلقت انسان، جایگاه توسعه اقتصادی به طور كلی نشان داده شده و بیان شده است كه چگونه ادیان الهی بویژه دین اسلام علاوه بر تأكید و اصرار بر توسعه اقتصادی، منشأ پیدایش و بازسازی توسعه سالم و همه جانبه مبتنی بر عدالت و سازگار با سایر ابعاد آن مانند توسعه فرهنگی، سیاسی، اجتماعی... بوده و هست.

● مقدمه

۱ـ مفهوم‏شناسی توسعه

واژه توسعه بیش از نیم قرن اقتصاددان‌ها و جامعه‏شناسان و... را به خود مشغول كرده و آنان را به طرح مباحث گوناگونی در موضوع توسعه واداشته است كه تمام آنها معطوف حل مشكل كشورهای جهان سوم (یا به اصطلاح توسعه نیافته) و توسعه آنها بوده است.

«نیم قرنی كه بر حضور جدی واژه توسعه گذشته، مفهوم آن دچار دگرگونی‌های فراوان و پی‏درپی شده است. در دهه آغازین؛ یعنی دهه ۱۹۶۰، مفهوم توسعه به رشد اقتصادی محدود شد. از این رو در سال ۱۹۵۷م، رشد یا توسعه را به افزایش تولید سرانه كالاهای مادی تعریف كردند».(۲)

«در دهه شصت مفهوم دگرگونی نیز به رشد اضافه شد و توسعه را عبارت از رشد به علاوه دگرگونی با هدف بهبود كیفیت زندگی مردم دانستند.».(۳)

«دهه سوم، رویكرد انسان‏گرایانه به توسعه بود و آن را به «توسعه مردم» معنی كردند و متخصصان اعلام كردند، انسان باید نقش بیشتری در توسعه داشته باشد. در این دهه، در سال ۱۹۷۵ م، یونسكو تصریح نمود كه توسعه باید یكپارچه و فراگیر باشد و فرایندی تمام عیار و چند وجهی كه تمام ابعاد زندگی یك جامعه، روابط آن با دنیای خارج و وجدان و آگاهی را فراگیرد، باشد. این معنی توسعه مستلزم «فرایند تعدیل» بود.»(۴)

«دهه نود، روح توسعه‏گرایی جدید پدید آمد كه در كشورهای جنوب، مستلزم تخریب بخشهای گریخته از تیغ فرایند تعدیل در دهه هشتاد بود تا راه برای ورود پس‏مانده‏های كشورهای شمال و كالاهای بنجل و ضایع و منسوخ آنها باز شود. بالاخره، در دهه حاضر برای بقای توسعه، بحث توسعه انسانی مطرح شد كه عبارت بود از سطحی از موقعیت یا میزان نسبی دستیابی عملی به گزینه‏های مربوط در جوامع مورد نظر در مقایسه با جوامع دیگر.»(۵)

در تمام تحولات مفهومی واژه توسعه كه صادره غرب به جهان سوم بود، دو چیز ثابت بود: اول، مقایسه كشورهای توسعه نیافته (كشورهای جنوب) یا جهان سوم با كشورهای توسعه یافته (كشورهای شمال) و معیار قرار گرفتن آنان در تعریف و الگوی توسعه و دوم، نقش و كاركرد واژه توسعه.

البته این سیر تاریخی تحول مفهومی توسعه به ظاهر مانع تلاش نظری در ارائه تعریف و نظریه‏پردازی مستقل در باب توسعه نبود؛ اما از آنجا كه صدور مفهوم توسعه به جهان سوم به ناگزیر همراه تحمیل یك شبكه از مفاهیم مانند فقر، برابری، نیاز، تولید، محیط زیست، مشاركت، سطح زندگی، دولت... بود، برای دست‏یابی به یك تعریف یا نظریه توسعه، باید همه این مفاهیم تعریف می‏گردید و این در حالی بود كه این مفاهیم از قبل، تعریفهای گریزناپذیری را با خود از غرب به همراه داشتند كه به سادگی، فرار از آن بار مفهومی وارداتی میسّر نبود. در نتیجه؛ توسعه به هر نحو كه تعریف می‏گردید یا مدل‏سازی می‏شد، كاركرد استعماری و نقش فریب‏كارانه خود را حفظ می‏نمود.

نمونه‏ای از تعاریفی كه به طور مشخص از توسعه به معنای عام و یا به معنای اقتصادی آن ارائه شد عبارتند از:

ـ فرایند بهبود بخشیدن به كیفیت زندگی افراد جامعه؛(۶)

ـ بهبود و رشد و گسترش همه شرایط و جنبه‏های مادی و معنوی زندگی اجتماعی؛(۷)

ـ پیشرفت به سوی اهداف رفاهی نظیر كاهش فقر، بی‏كاری و نابرابری؛(۸)

ـ فرایندی است كه طی آن تولید ناخالص ملی افزایش می‏یابد و فقر، نابرابری اقتصادی و بی‏كاری كاهش پیدا می‏كند و رفاه همگانی نسبی به وجود می‏آید و این امراز طریق سرمایه‏گذاری و تغییر و تحول در مبانی علمی ـ فنی تولید حاصل می‏شود.(۹)

۲ـ كاركرد و نقش واژه توسعه

«در واقع، «توسعه» گفتمان حاكم در روابط كشورهای شمال و جنوب در نیمه دوم قرن بیستم بود و با تمام تحولات مفهومی خود، همواره دارای كاركرد و نقش واحدی بوده است كه به نظر می‏رسد از آغاز قرن ۲۱، گفتمان «دموكراسی» همان نقش و كاركرد را بر عهده گرفته است. از این رو، اگر ترومن، رئیس جمهور امریكا، در آغاز نیمه دوم قرن بیستم؛ یعنی سال ۱۹۴۹ م، كشورها را به توسعه یافته و توسعه نیافته تقسیم نمود و خود را موظف به بهبود و رشد مناطق كم توسعه‏یافته دانست».(۱۰)

امروزه نیز رئیس جمهور امریكا ـ بوش ـ كشورها را به صاحب دموكراسی و فاقد دموكراسی تقسیم نمود و خود را موظف به بهبود یا ایجاد دموكراسی در كشورهای غیر دمكراتیك می‏داند. در پشت گفتمان دموكراسی، از آغاز قرن ۲۱، همان نقش فریب كارانه و كاركرد استعماری گفتمان توسعه نیم قرن گذشته، نهفته است.

نقش واژه تحمیلی توسعه از جانب كشورهای به اصطلاح توسعه‏یافته غربی مانند آمریكا همواره فریب‏كارانه بوده و از همان آغاز، هدف پنهان توسعه، چیزی جز غربی‏كردن جهان نبود. از این جهت، كاركردی استعماری در جهت تحقیر جهان سوم و ایجاد زمینه ذهنی ـ روحی لازم برای مداخله و سلطه هر چه بیشتر و به ظاهر خیرخواهانه استعمارگران جدید غربی داشته است. آنان هر مداخله‏ای را با پوشش توسعه و به بهانه توسعه دادن در كشورهای توسعه نیافته را موجه؛ بلكه مقدس و انسانی وانمود می‏كردند.

برای درك نقش فریب‏كارانه و كاركرد استعماری واژه توسعه كافی است توجه كنیم كه در دهه‏ای كه ترومن عصر توسعه را اعلام كرد و گفت:

«ما باید برنامه جسورانه‏ای را در پیش بگیریم تا مزایای پیشرفتهای علمی و صنعتی خود را در جهت بهبود و رشد مناطق كم‏توسعه قرار دهیم. امپریالیسم كهن كه بر اساس استثمار خارجی مبتنی بود در طرحهای ما جایی ندارد. ما برنامه‏ای را برای توسعه [كشورهای توسعه‏نیافته] در ذهن داریم...»(۱۱)

«یعنی در سال ۱۹۶۰ ثروت كشورهای شمال بیست برابر؛ ولی در سال ۱۹۸۰، ۴۶ برابر كشورهای جنوب [كم توسعه‏یافته [شد.»(۱۲)

و این حاصل دو دهه برنامه توسعه‏ای بود كه ترومن در ذهن داشت و اعلام نمود.

به خاطر همین نقش فریب‏كارانه و كاركرد توسعه بود كه غربیها بویژه آمریكاییها، همواره خود را توسعه یافته و آغازگر توسعه و متولی آن معرفی كردند و اصرار داشتند كه منشأ توسعه و توسعه‏یافتگی، آنان بوده‏اند. چنان كه امروزه درباره دموكراسی نیز چنین ادعا و اصراری دارند.

اما چنان كه خواهد آمد واقعیت چیزی غیر از این ادعا و اصرار است و توسعه به معنی حقیقی و اصیل آن ریشه در تعالیم آسمانی و ادیان الهی دارد. توسعه‏ای كه هرگز نقش فریب‏كارانه در تاریخ تمدنها نداشته است.

۳ـ دین و توسعه

در آیات قرآن و احادیث و آموزه‏های دینی، واژه توسعه نیامده است؛ اما آموزه‏های متعالی و مفاهیمی غنی در آنها وجود دارد كه تا حدی مفهوم توسعه به معنی امروزی را در اختیارمان قرار می‏دهند و یا عوامل لازم آن را معرفی می‏كنند.

مجموعه مفاهیم و آموزه‏های متعالی مزبور در بعد اقتصادی می‏تواند مفهوم بسیط و پایه‏ای از توسعه را در اختیارمان قرار دهد كه به دور از نقش فریب‏كارانه و كاركرد استعماری واژه توسعه غربی است. مفهومی كه در خود رونق اقتصادی، شكوفایی اقتصادی، خود اتكایی اقتصادی، عدالت اقتصادی و معنویت اقتصادی را نهفته دارد.

آنچه در این مقاله در صدد اثبات آن هستیم مبتنی بر این معنی و رویكرد واژه توسعه است و نه توسعه به معنی وارداتی آن.

۱ـ۳ـ ادیان الهی سرچشمه توسعه

ادیان الهی به خصوص اسلام، نه تنها بر توسعه از جمله توسعه اقتصادی تأكید كرده‏اند؛ بلكه با تأملی در تاریخ و تعالیم انبیا در می‏یابیم كه منشأ پیدایش بحث نظری توسعه در علوم انسانی و حكمت عملی و علم اداره حكومت، پیامبران به خصوص رسول اكرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و معصومین علیهم‏السلام بوده‏اند. در عمل نیز توسعه در تمام ابعاد مانند فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی و... ناشی از تلاش و كوشش یا توصیه سفارش آن رسولان الهی و اصحاب صادق آنان بوده است.

۲ـ۳ـ مفقود شدن حلقه واسطه بین سرچشمه توسعه و مباحث توسعه امروزی

آنچه باعث تأسف است، مفقود شدن حلقه‏های واسطه بین سرچشمه توسعه در تعالیم و عمل‏كرد پیامبران و مباحث نظری توسعه درعصر حاضر و توسعه‏یافتگی برخی از جوامع امروزی در سلسله زنجیری تاریخی توسعه است.

مفقود شدن و ندیدن آن حلقه‏های واسطه‏ای، ناشی از ضربه زدن دشمنان به پیامبران و ادیان الهی، به خصوص دین اسلام، بوده است و هنوز هم به شیوه جدید ادامه دارد. از باب نمونه، آنها در نوشته‏های خود برای محافل علمی، سیاسی، دانشگاهی و حتی نظامی به پنهان كردن آن ارتباط مشغول هستند. دلیل دیگر این كه، بر اثر عدم آشنائی با تعالیم اصیل ادیان الهی بویژه آموزه‏های ناب اسلامی، قادر به یافتن حلقه‏های واسطه توسعه امروزی با سرچشمه توسعه در تعالیم و عمل‏كرد انبیا نیستند.

علاوه بر آن، اولاً عقب‏ماندگی جوامع اسلامی از تعالیم وحیانی و ثانیا عمل‏كرد غیر اسلامی حكومتهای ملل اسلامی، این پندار را به وجود آورده كه توسعه یك امر عقلانی صرف است. از همین رو، عده‏ای توسعه را امری جدای از دین تلقی كرده‏اند؛ حتی بلكه برخی دین را ضد آن قلمداد نموده‏اند.

۱ـ استادیار دانشگاه شیراز، محقق و نویسنده.

۲ـ وافگانگ زاكس، نگاهی نو به مفاهیم توسعه، ترجمه دكتر فریده فرهی، نشر مركز، تهران، ۱۳۷۷، ص ۲۳.

۳ـ همان، ص ۲۴.

۴ـ همان، ص ۲۷.

۵ـ همان، ص ۳۰.

۶ـ علی‏رضا شایان‏مهر، تطبیقی علوم اجتماعی، تهران، ۱۳۷۷، ص ۲۰۴

۷ـ همان.

۸ـ همان، ص ۱۸۲.

۹ـ مایكل تودارو، توسعه اقتصادی در جهان سوم، ترجمه غلامعلی فرجادی، سازمان برنامه و بودجه، تهران، ۱۳۷۰، ص۱۳۴.

۱۰ـ وافگانگ زاكس، پیشین، ص ۱۴.

۱۱ـ همان.

۱۲ـ همان، ص ۸.

۱۳ـ احمد ابی یعقوب (ابن واضح یعقوبی)، تاریخ یعقوبی، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، ۱۳۷۱، ج ۱، ص ۴.

۱۴ـ همان، ص ۱۸.

۱۵ـ كلینی، الكافی، دار الكتب الاسلامیه، تهران، ۱۳۶۳، ج ۵، ص ۷۴.

۱۶ـ احمد ابی یعقوب (ابن واضح یعقوبی)، پیشین، ص ۱۸.

۱۷ـ مرتضی مطهری، امدادهای غیبی در زندگی بشر، صدرا، تهران، ص ۱۲۷.

۱۸ـ سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، دار الكتب الاسلامیه، تهران، ۱۳۹۷ ق.، ج ۱۳، ص ۲۶۴ و ج ۲، ص۲۶۰.

۱۹ـ اعراف / ۱۴۶؛ جن / ۲.

۲۰ـ اعراف / ۱۴۷.

۲۱ـ نهج‏البلاغه، خطبه ۹۴. «و سنّته الرشد: و روش و زندگی او صحیح و پایدار»

۲۲ـ نهج‏البلاغه، خطبه ۱۹۵. و هدی الی الرشد: همه را به رستگاری هدایت كرد.

۲۳ـ شهید ثانی، شرح لمعه، دار العلم الاسلامی، بیروت، ج ۴ و۳.

۲۴ـ حسن بن یوسف حلی (علامه حلی)، قواعد الاحكام، كتاب حجر، قم، ۱۳۸۹ ق.

۲۵ـ جعفر بن حسن حلی (محقق حلی)، شرایع الاسلام، كتاب حجر، مطبعهٔ الآداب، نجف، ۱۹۶۱ م.

۲۶ـ صاحب جواهر، جواهر الكلام، دار المكتب الاسلامیه، تهران، ۱۳۶۵، ج ۲۶، ص ۴۸.

۲۷ـ شهید ثانی، پیشین، ج ۵، ص ۱۱۶.

۲۸ـ الناس مسلطون علی اموالهم، سید حسن بجنوردی (ترجمه ناصر مكارم شیرازی)، القواعد الفقهیه، مدرسه الامام امیرالمؤمنین علیه‏السلام ، قم، ۱۴۱۱ ق.، ج۲، ص۱۹.

۲۹ـ نساء / ۶۵.

۳۰ـ نساء / ۵.

۳۱ـ شهید ثانی، پیشین، ج ۴، ص ۱۰۴.

۳۲ـ همان، ص ۱۰۷.

۳۳ـ مرتضی مطهری، پیشین، ص ۱۳۰.

۳۴ـ همان.

۳۵ـ لقمان / ۲۰؛ حج / ۶۵؛ جاثیه / ۱۳؛ ابراهیم / ۳۲ و ۳۳.

۳۶ـ آخوند خراسانی، كفایهٔ الاصول، مؤسسه نشر اسلامی، قم، ۱۴۱۲ ق.، ص ۹۲.

۳۷ـ رحمان / ۳۳.

۳۸ـ هود / ۶۱.

۳۹ـ اعراف / ۱۰.

۴۰ـ محمدی ری‏شهری، میزان الحكمه، مكتبهٔ الاعلام الاسلامی، تهران، ۱۳۶۲، ج ۹، ص ۱۱۶.

۴۱ـ شهید ثانی، پیشین، ج ۷، ص ۱۳۲ به بعد.

۴۲ـ بقره / ۱۶۸.

۴۳ـ طه / ۸۱.

۴۴ـ ملك / ۱۵.

۴۵ـ ق / ۱۱.

۴۶ـ جمال الدین فاضل مقداد، كنز العرفان، انتشارات مرتضوی، تهران، ۱۳۷۳، ج ۲، ص ۸.

۴۷ـ سید حسن بجنوردی (ترجمه ناصر مكارم شیرازی)، پیشین.

۴۸ـ به عنوان مثال حكومت قاعده لا ضرر بر قاعده تسلیط. شیخ محمدتقی الفقیه، قواعد الفقیه، دارالاضواء، بیروت، ۱۴۰۷ق.، ص ۲۲۶.

۴۹ـ نساء / ۵.

۵۰ـ به عنوان مثال صغار و سفها. شهید ثانی، پیشین، ج ۴، ص ۱۰۵ و ملا احمد نراقی، عوائد الایام، مكتبه بصیرتی، قم، ۱۴۰۸ ق.، ص ۲۵۳.

۵۱ـ همان.

۵۲ـ نساء / ۱۴۰.

۵۳ـ آخوند خراسانی، پیشین.

۵۴ـ سید حسن بجنوردی، القواعد الفقهیه، مكتبه بصیرتی، قم، ج ۱، ص ۱۵۷.

۵۵ـ احزاب / ۷۲.

۵۶ـ عصر / ۱.

۵۷ـ محمدی ری‏شهری، پیشین، ص ۴۹۸.

۵۸ـ احزاب / ۷۲.

منبع:ماهنامه رواق اندیشه، شماره ۴۵

نویسنده:محمدجواد سلمان‏پور


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 4 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.