چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا

بخش هایی از کائنات بزرگ


بخش هایی از کائنات بزرگ

«انتقامجویان» از زبان بازیگران, تهیه کننده و کارگردان

▪ رابرت داونی جونیور (بازیگر نقش مرد آهنی): سال ۲۰۰۷ که برای بازی در فیلم «مرد آهنی» انتخاب شدم، کوین فیج (تهیه‌کننده «مرد آهنی»، «ثور»، «هالک»، «مرد عنکبوتی»، «انتقامجویان» و آثار کامیک بوکی دیگر برگرفته از شخصیت‌های انتشارات مارول) گفت: «می‌دانی، در نهایت همه این کارها، ما باید کل این مجموعه‌ها را یک‌کاسه کنیم و کاری کنیم که در تاریخ سرگرمی بی‌سابقه است و فیلم «انتقامجویان» را بسازیم.» یادم می‌آید که با این حرفش نگران و عصبی و هیجان‌زده و مشکوک شدم. تا آن موقع مدت‌ها بود که با سم (ساموئل ال. جکسن) در ارتباط بودم و بعد، وقتی کریس (همزوورث) و کریس (اوانز) با موفقیت و کاریزما مجموعه فیلم‌های خودشان را به راه انداختند و مارک (رافالو) هم به ما پیوست، به خودم گفتم: «عجب! این واقعا اتفاق دارد می‌افتد.» از اینجا شروع کردم که یک کارگر باشم در میان کارگرهای دیگر و این واقعا خوب است که آدم مجبور نباشد بار فیلم را بر دوش بگیرد. فکر می‌کنم در این فیلم و در این کار همه واقعا، واقعا، واقعا، واقعا برابر هستند. این خیلی خوب است.

▪ کوین فیج (تهیه‌کننده): تولید فیلم «مرد آهنی ۱» داشت به آخر می‌رسید و سم (جکسن) آنقدر مهربان بود که حاضر شود سه ساعت از وقتش را در یک روز شنبه صرف آن کند که آن چشم‌بند را به چشمش ببندد و وارد خانه تونی استارک (شخصیت مرد آهنی) بشود و به او و همه دنیا بگوید که «تو بخشی از یک کائنات بزرگی ولی هنوز این را نمی‌دانی.» وقتی آن فیلم با موفقیت روبه‌رو شد، متوجه شدیم که حالا دیگر فرصت این کار را داریم. تنها مشکلی که داشتیم این بود که سعی کنیم همه فیلم‌ها سیر خودشان را طی بکنند، حتی اگر ما به سمت ساختن «انتقامجویان» نرویم. اگر قرار بود همه این فیلم‌ها مثل قطعات یک پازل به هم مرتبط باشند، اینقدر جالب نمی‌شد. لازم بود که همه فیلم‌ها از اول تا به آخر از بقیه مستقل باشند. بزرگ‌ترین چالش ما همین بود.

▪ مارک رافالو (بازیگر نقش هالک): وقتی با جاس ویدون (کارگردان) ملاقات کردم، گفت که واقعا از برنامه تلویزیونی «هالک شگفت‌انگیز» خوشش می‌آمد و از کاری که بیل بیکزبی در آن نقش انجام می‌داد. بنابراین رفتم و با پسر ۱۰ساله‌ام نوارهای آن را کرایه کردم. بعد از دیدن اپیزود سوم، پسرم رو به من کرد و گفت: «بابا، اصلا او را درست درک نکرده‌اند!» من در اصل شخصیتم را به کلی بر اساس پسر ۱۰ساله‌ام ساختم که همه نیروهای طبیعت از بدنش فوران می‌کند و در همان حال همه دور و بری‌هایش به او می‌گویند که باید خودش را کنترل کند.

▪ کریس همزوورث (بازیگر نقش ثور): من عاشق دل و‌جرات شخصیت ثور هستم. او خصوصیاتی مشابه کودکان دارد، از این لحاظ که اگر به چیزی باور داشته باشد و کاری را بخواهد انجام بدهد، آن کار را می‌کند و همان را می‌گوید. بچه‌ها محیط خودشان را دارند. آنها واقعا به هیچ نظر و دیدگاهی اهمیت نمی‌دهند. ثور نیز همین‌طور است. خیلی غرق در لاف زدن دلاوری و قدرت و از این قبیل چیزهاست اما در نهایت، کاملا می‌داند که کیست و چه‌کار می‌خواهد انجام بدهد. بازی کردن با این مسایل واقعا لذت‌بخش بود.

▪ ساموئل ال.جکسن (بازیگر نقش نیک فیوری): من از این مساله خوشم می‌آمد که نیک فوری باور دارد این افراد منحصر به فرد لیاقت آن را دارند که از طرف همه دنیا مورد عشق و تحسین قرار بگیرند؛ دنیایی که خیلی چیزها را به آنها مدیون است چون در آنجا چیزهایی اتفاق می‌افتد که بسیار عظیم‌تر از حد ما انسان‌هاست.

▪ جاس ویدون (کارگردان): فرق یک اقتباس خوب از کتاب مصور با یک اقتباس بد، از نظر من در این مساله نهفته است که باید جوهره کتاب را گرفت و به جنبه شگفت‌انگیزش وفادار ماند و در عین حال به یاد داشت که این یک فیلم است نه کتاب مصور. فکر می‌کنم «مرد‌عنکبوتی»، مخصوصا اولین فیلم آن واقعا نشان‌دهنده این فرمول بود که «داستانی را که در کتاب مصور آمده است، بگو. همان تماشاگر را متقاعد می‌کند. چون برای آن است که شاخص شده است.» اما سازندگان آن فیلم در عین دنبال کردن خط سیر کتاب، سراغ چیزهای خاصی رفتند که فقط یک فیلم از عهده‌اش برمی‌آمد. حالا به فیلم‌هایی مثل «انجمن آقایان خارق‌العاده» نگاه کنید که از کتاب مصور نعل به نعل تقلید کرده بود یا «نگهبانان» که فریم به فریم کتاب را گرفته بود؛ هیچ‌کدام موفقیتی به همراه نداشتند. باید روح کتاب را گرفت و بعد، از آن فاصله گرفت و چیزی سینمایی و تازه خلق کرد.

▪ اسکارلت جوهانسن (بازیگر نقش بیوه سیاه): فکر می‌کنم بیشتر وقت من و جرمی رنر و تام هیدلستن صرف تمرین در سالن بدنسازی بدل‌کارها شد چون سکانس‌های مبارزه کوریوگرافی‌شده‌ای داشتیم که خیلی پرجنب‌و‌جوش بودند. البته ما یک گروه بدل‌کاری معرکه هم داشتیم که بیشترشان از فیلم «مرد آهنی ۲» آمده بودند و ما با آن بدل‌کارها مثل یک خانواده شده بودیم.

▪ تام هیدلستن (بازیگر نقش لوکی): گاهی اوقات دو ساعت طول می‌کشید تا من بتوانم لباس لوکی را تنم کنم. وقتی می‌خواستم با آن لباس بجنگم، خیلی بامزه بود. کت آن به سینه‌ام فشار می‌آورد و واقعا می‌شد آن همه زرق‌و برق و تجملش را تجربه کرد. دلم می‌خواهد از طریق رسانه‌ها مراتب ارادت خودم را به آلکساندرا بیرن (طراح لباس) ابلاغ کنم. وقتی شما مجبورید این حجم از لباس را بپوشید، این خطر وجود دارد که مضحک به نظر برسید. با این لباس‌های هیولاگونه فقط آرزو می‌کنید مثل احمق‌ها یا ادا اطواری‌ها به نظر نرسید، اینکه عظیم و قهرمان جلوه کنید، پیشکش. خانم بیرن کار شگفت‌انگیزی انجام داد و باعث شد این لباس‌ها کاربردی باشند. می‌شد داخل آنها جنگید و پرید و چرخید. مخصوصا لباس من که از چرم و فلز و طلا ساخته شده بود. اما گاهی اوقات آرزو می‌کردم که می‌توانستم یک دست کت و شلوار دلچه و گابانا بپوشم.

منبع: collider.com

ترجمه: پریا لطیفی‌خواه