دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

صف بندی قدرت ها در آینده آرامش یا مناقشه


صف بندی قدرت ها در آینده آرامش یا مناقشه

از زمانی كه مداخله آمریكا در عراق محدودیت توانایی واشنگتن را برای اجرای راهبرد امنیتی خود دایر بر تبدیل شدن به حاكم سیاسی و نظامی بی چون و چرای اقتصاد جهانی شده دنیا نشان داد, گرایش های زیربنایی به سمت شكل گیری چند قطبی سیاست جهانی به صورت واقعیتی سخت و آشكار تحقق یافته است

سناریوی سیطره قدرت آمریكا در هر منطقه از جهان، همواره مفهومی ایدئولوژیك بود كه معلوم بود خیزش كانون های منطقه ای قدرت كه منافع متفاوتی نسبت به اهداف واشنگتن دارند، با آن تعارض پیدا می كند. دشواری های پدید آمده در اشغال عراق، آگاهی كانون های قدرت در این باره را كه می توان بدون عواقب غیرقابل پذیرش با واشنگتن مخالفت كرد، تسریع كرد.در تابستان سال ،۲۰۰۴ گرایش به سمت چند قطبی آشكار بود اما توازن قدرتی كه این پدیده در آن به بار می نشست، هنوز نامعلوم بود. یك سال بعد صف بندی قدرت جهان چند قطبی مورد توجه قرار گرفته و به نظر می رسد در كوتاه مدت به صف بندی با ثباتی انجامیده است كه در آن هیچ كدام از قدرت های بزرگ منفعتی در آغاز ابتكارهای نظامی عمده ندارد، یعنی دوره آرامش نسبی كه در آن برخی قدرت ها می كوشند تجدید قوا كنند تا شتاب از دست رفته را كسب كنند و سایرین می كوشند با تداوم رشد اقتصادی و تقویت توانایی های نظامی، رشد خود را تقویت كنند.احتمال ایجاد ثبات در جهان در كوتاه مدت متضمن نتیجه ای مشابه در میان و بلندمدت نیست. این امر پیامد شرایط خاصی است كه در آن تمام قدرت های عمده منطقه ای به امور داخلی خود پرداخته اند تا فشارهای سیاسی داخلی را مهار و خود را آماده تحقق اهداف بلند پروازانه تر راهبردی در آینده كنند. ثبات جاری به همان اندازه می تواند مقدمه دوره ای از مناقشه فشرده باشد كه می تواند سرآغاز آرامش بلندمدت باشد.ارزیابی از ژئوپلیتیك آینده به كوتاه (تا ۵ سال)، میان (۵ تا ۱۰ سال) و بلند مدت (۲۰-۱۰ سال) تقسیم می شود و هرگونه پیش بینی بیش از ۲۰ سال گمانه زنی است. روشن است كه اعتماد به پیش بینی ها وقتی از كوتاه مدت فراتر می رود، به سرعت كاهش می یابد چون احتمالات ممكن با سیر هندسی چند برابر شود. حتی پیش بینی ثبات نسبی در كوتاه مدت نیز ممكن است توسط تحولات جاری و احتمالی مختل شود، از جمله تكثیر و ارعاب هسته ای، اقدامات انقلابیون اسلامی، جنگ های محلی در آفریقا و شاید خاورمیانه، چرخشی شدیدتر به سمت چپ گرایی در آمریكای جنوبی، افزایش تنش بین هند و پاكستان یا چین و تایوان و سیاست نظامی گرایانه تر در روسیه.

كانون های جاری قدرت

منفعت كوتاه مدت در ثبات كه ظاهراً تمام كانون های عمده قدرت در آن شریك هستند، بر مبنای شرایط خاص هر مورد قرار دارد و نیاز به تجدید سازمان یا هدف حمایت از فرایندهای توسعه اقتصادی و نظامی عامل آن است. كانون های اعاده گرای قدرت شامل آمریكا، اتحادیه اروپا و روسیه و كانون های در حال خیزش قدرت چین، هند و برزیل هستند.

حالا كه محدوده ژئواستراتژی نظامی مدار سابق آمریكا معلوم شده است، واشنگتن از خلأ سیاست گذاری بیرون آمده و با راهبری كاندولیزا رایس وزیر خارجه تدوین راهبرد موازنه كننده كلاسیك را آغاز كرده است كه مبتنی بر مشاركت با هم پیمانان منطقه ای علیه دشمنان بالقوه یا محسوس است. آمریكا همچنان یك قدرت ناب جهانی است كه حوزه قدرت آن تمام جهان را در بر می گیرد اما واشنگتن دچار این توهم نیست كه می تواند به تنهایی عمل كند. به همین علت است كه در مواجهه با تكثیر هسته ای در كره شمالی و ژاپن به دیپلماسی چند جانبه روی آورده و از اعمال فشار قاطع بر هوگو چاوز رئیس جمهوری ونزوئلا ابا دارد.اهداف اصلی سیاست جاری واشنگتن شامل مشاركت با توكیو برای مهار پكن، بازیابی نفوذ آن در آمریكای جنوبی به رغم مقاومت برازیلیا، ایجاد ثبات در عراق و افغانستان، تشویق دیگر جنبش های طرفدار غرب در خارج نزدیك روسیه و هم پیمانی با كشورهای حاشیه اتحادیه اروپا برای ایجاد موازنه مجموعه آلمان و فرانسه است. تحقق هیچكدام از این اهداف به دخالت های نظامی دیگر نیاز ندارد.

اتحادیه اروپا كه ژئواستراتژی خود را بر پایه قدرت اقتصادی و فرهنگی بنا نهاده است، دست كم به طور موقت به محدودیت یكپارچگی و شاید گسترش به شرق رسیده است چون همه پرسی قانون اساسی اروپا در فرانسه و هلند با رای منفی همراه بوده و در انگلیس لغو شده است. مسائل پیچیده عامل رد قانون اساسی كه در وهله اول به آینده دولت رفاه اروپای غربی مربوط می شود، مستلزم آن است كه طبقه سیاسی اروپا در ژئواستراتژی خود در مورد تبدیل اتحادیه اروپا به قطب قدرت موازنه كننده آمریكا و كسب قدرت بیشتر در مذاكره با چین بازنگری كند. تطبیق با از دست رفتن شتاب حركت اروپا به سوی تمركز و گسترش، به معنای افول آن در مقام كانون قدرت نیست، اما اتخاذ هرگونه ابتكار جسورانه و بالقوه بی ثبات كننده را ناممكن می كند. به این ترتیب امتیازی به واشنگتن داده می شود و قدری فشار روی مسكو كاهش می یابد.مسكو كه با جنبش های اصلاح طلبانه موفقیت آمیز طرفدار غرب در نزدیك خود یعنی در گرجستان، اوكراین و قرقیزستان روبه رو بوده است، توجه خود را صرف كاهش لطمات، رشد اقتصاد و بازسازی ارتش خود كرده است. مسكو فاقد امكانات سیاست خارجی فعال است و بیش از سایر كانون های قدرت منطقه ای در معرض خطر قرار دارد و از این رو در كوتاه مدت، اگر خسارات ژئوپلتیك آن افزایش یابد و طبقه سیاسی آن حالت جسورانه تری به خود بگیرد، بیشترین تهدید را نسبت به ثبات جهانی خواهد داشت.پس از ۲۰ سال طرح ژئواستراتژیك توسعه اقتصادی بر مبنای صادرات و بازسازی نظامی، پكن اكنون خود را در مقام قدرتی در حال ظهور می بیند كه برای تحقق توان بالقوه اش برای تبدیل شدن به عامل سیطره در شرق آسیا به زمان نیاز دارد. بعید است چین دست به اقدام نظامی ای بزند كه بازارهای صادراتی آن را تهدید كند یا باعث مداخله آمریكا شود چون هنوز آماده مواجهه با آن نیست، به خصوص در مورد انضمام تایوان. واشنگتن و پكن هر دو می دانند در بلند مدت در مسیر برخورد هستند، اما فعلا رویارویی به صلاح پكن نیست.دهلی نو نیز مانند پكن سیاست توسعه اقتصادی و نظامی را دنبال می كند كه هنوز كامل نیست. هند هنوز آماده نیست موضوع كشمیر را با پاكستان هسته ای حل و فصل كند كه از واشنگتن كمك نظامی دریافت می كند و راهبردی دوگانه در پیش گرفته است كه عناصر تنش زدایی و امتیاز نظامی را بر دارد. دهلی نو (مانند پكن) معتقد است زمان به نفع آن است و احتمالاً صبوری و خویشتنداری پیشه خواهد كرد.پویاترین كانون قدرت منطقه ای برازیلیاست كه خیزش دولت های چپ گرایی متمایل به میانه در آمریكای جنوبی به آن جسارت بخشیده است. این دولت ها به الگوی اقتصادی نولیبرال واشنگتن رضایت نمی دهند. دولت چاوز در كاراكاس رویكرد سوسیالیست تری را در قبال جهانی شدن در پیش گرفته است، اما برزیل می كوشد با استفاده از این دو عامل نفوذ مسلط را در منطقه علیه واشنگتن كسب كند. برازیلیا كه رهبری جنبش جنوب- جنوب را برعهده دارد، یك دستور كار تجاری را پیش می برد كه خلاف واشنگتن است و مركوسور را جایگزین منطقه تجارت آزاد آمریكا می داند. به علاوه برزیل سیاست های صنعتی اتخاذ كرده است كه شركت های چند ملیتی غربی فعال در عرصه داروسازی و نرم افزار را تضعیف می كند. تمام اینها مسیری است كه برزیل برای تحقق اهداف ژئواستراتژی خود دنبال می كند.براساس این كه هر كدام از قدرت های بزرگ منطقه ای چگونه منافع خود را تشخیص می دهد، قدرت نسبی خود را می سنجد و قدرت خود را در آینده محاسبه می كند، امكان وقوع دوره كوتاهی از ثبات در سیاست جهان وجود دارد. پس از این مدت، احتمال تضاد اهداف استراتژیك بازیگران در درازمدت بیشتر است.

موج دوم

این مناقشه را بی تردید بازیگرانی برخواهند انگیخت كه بیرون از تفكر غالب ژئوپلتیك قرار دارند. مطالعات اطلاعاتی و جامعه شناختی رشد شدید جمعیت چندین كشور را پیش بینی می كند كه در حال حاضر یا قدرت منطقه ای هستند یا تحت نفوذ یا سیطره قوی كشورهای قدرتمند جهان هستند. این بازیگران ژئوپلتیك جدید به همان اندازه تحت تأثیر شرایطی خواهند بود كه احتمالا رشد و توسعه بازیگران اصلی را محدود می كند، كه تحت تأثیر آمیزه منحصر به فرد شرایط معین منطقه ای خاص هستند.فرمولی كه برجستگی ژئوپلتیك نوظهور چندین كشور را در دهه های آینده شكل می دهد، دربرگیرنده حاكمیت استوار، نهادهای قدرتمند حكومتی (كه ضرورتا مطابق اصول دموكراتیك سرمایه داری نیستند)، تسلط دولت بر امور نظامی و داخلی و نیز اقتصاد نیرومندی است كه قابلیت رقابت در جهان داشته باشد.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.