پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

بزرگواری پسرک


بزرگواری پسرک

پسرک به بستنی فروشی معروف شهر رفت. پشت میز نشست. گارسون به سراغ او آمد و پرسید که چه نوع بستنی میل دارد.
پسرک پرسید بستنی شکلاتی چند است؟ گارسون گفت: ۸۰ سنت. پسرک پول‌های خُرد توی …

پسرک به بستنی فروشی معروف شهر رفت. پشت میز نشست. گارسون به سراغ او آمد و پرسید که چه نوع بستنی میل دارد.

پسرک پرسید بستنی شکلاتی چند است؟ گارسون گفت: ۸۰ سنت. پسرک پول‌های خُرد توی جیبش را بیرون ریخت و شمرد و سپس مجدداً پرسید که بستنی ساده چند است؟ گارسون که می‌دید چندین نفر منتظر میز خالی هستند، عصبانی شد و گفت: ۶۵ سنت.

پسرک گفت: پس لطفاً یک بستنی ساده برایم بیاورید. گارسون رفت و با یک بستنی ساده بازگشت. او از دور پسرک را زیر نظر داشت. پسرک بستنی‌اش را خورد و بلند شد و رفت.

گارسون بلافاصله به سر میز پسرک رفت و تا آنجا را تمیز و برای مشتری بعدی آماده کند. با صحنه‌ای مواجه شد که او را به گریه وا داشت. پسرک ۱۵ سنت برای گارسون انعام گذاشته بود.