چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

مدیریت نفس


مدیریت نفس

بزرگ ترین دشمن انسان, خودش است

بزرگ ترین دشمن انسان، خودش است. چنان که پیامبر(ص)، این کامل ترین انسان شناس هستی درباره نفس و روان آدمی می فرماید: اعدی عدوک نفسک التی بین جنبیک؛ بدترین دشمنان تو همان نفس اماره و احساسات سرکش تو است که از همه به تو نزدیک تر و در میان دو پهلویت قرار گرفته است. (بحارالانوار، ج۷۰، ص۶۴)

اگر کسی بخواهد در مسیر فلسفه و اهداف آفرینش گام بردارد و خودش را به هدف متعالی ربانی شدن برساند، می بایست مراقب و مواظب این نفس باشد؛ زیرا نفس با آنکه همان روح الهی دمیده در کالبد جسمانی است؛ ولی باید توجه داشت که به سبب همین نزول و قرار گرفتن در کالبد جسمانی، موقعیت دوگانه ای می یابد و دارای دو وجه الهی و وجه دنیوی می شود. هر چند که در این موقعیت، نوعی تعادل و استوا وجود دارد؛ (انفطار، آیه۷؛ شمس، آیات ۷ و ۸) ولی باید توجه داشت که حضور در موقعیت مادی دنیا، کشش نفس را به سوی مادیات و پاسخ گویی به نیازهای نفس را بیشتر می کند و الهامات تقوایی و فجوری که از سوی خدا و شیطان ارسال می شود، به سبب نقصان عقل در آغاز زندگی، یکسان از سوی نفس تلقی نمی شود؛ بنابراین، حتی نفس اجازه نمی دهد تا فطرت پاک الهی در مسیر خودش باقی بماند و آن را با خواسته ها و هواهای نفسانی اش دفن می کند. (شمس، آیات ۹ و ۱۰)

● فجور نفس

تمایلات و هواهای نفسانی که وجه زمینی و مادی نفس است، به سبب کشش دنیا و موقعیت حضور آدمی در دنیا، وضع اعتدالی تکوینی نفس را به هم می ریزد و او را به سوی مادیات می کشاند و فطرت کمالی نفس را دفن می کند. این گونه است که فراتر از خواسته های طبیعی مادی نفس مانند خورد و خوراک و شهوات طبیعی، حدود و مرزهای وجه الهی نفس یعنی فطرت را می شکافد و به فجور می پردازد. پس نفس اندک اندک در فرآیندی به جای توجه یابی به وجه الهی خود، به وجه زمینی و مادی توجه و اهتمام می کند و همه قدرت و توان خویش را مصروف مادیات و برآوردن نیازهای طبیعی به شکل افراطی می کند که از آن به فجور یعنی شکافتن مرزها و تجاوز یاد می شود.

اما اگر انسان متوجه فطرت خود باشد، همان اعتدال را حفظ می کند و اجازه نمی دهد که راه افراط و تفریط در پیش گیرد. اصولا اسلام که از آن به دین فطرت یاد می شود (روم، آیه۳۰) بر آن است که این اعتدال میان خواسته های معنوی فطرت و خواسته های طبیعی و مادی نفس در دنیا حفظ و مراعات شود و انسان بر مسیر اعتدال، نفس خویش را مدیریت کند تا این گونه با مدیریت نفس، تبدیلی در خلقت الهی نفس انجام نگیرد. (همان)

اما بسیاری از مردم به این نکته توجه نمی کنند و به دفن کردن فطرت از طریق پاسخ گویی افراطی به خواسته های مادی نفس اقدام می کنند و خلقت طبیعی نفس و اعتدال آن را تغییر و تبدیل می کنند. (همان)

انسان اگر بتواند در مسیر اعتدالی که اسلام برای انسان تعریف کرده حرکت کند، شرایط را به گونه ای مدیریت می کند که عقل از دل فطرت پاک به سلامت رشد کرده و فعال می شود در این حالت شخص در مقام اعتدال و بدون هیچ افراطی (کهف، آیه۲۸) در مسیر شدن های کمالی گام برمی دارد و رنگ خدایی گرفته (بقره، آیه ۱۳۸) و متاله و ربانی می شود و همه اسماء و صفات الهی سرشته در ذات خویش را به فعلیت می رساند. (بقره، آیه ۳۱؛ آل عمران، آیه ۷۹).

● چگونه نفس مدیریت می شود؟

برای اینکه نفس مدیریت شود، خداوند راهکارهایی را بیان کرده که در قالب اسلام، این دین فطری، تبیین و روشن شده است.

درآموزه های قرآنی به مساله تقوا به عنوان یک اصل مهم و کلیدی بسیار تاکید شده است؛ زیرا تقوا به معنای مدیریت نفس در راستای حفظ اعتدال تکوینی و فطری و جلوگیری از هرگونه افراط و فجور تعریف شده است. انسان متقی کسی است که نفس خویش را درحد اعتدال نگه دارد و اجازه تجاوز به ویژه از سوی هواها و خواسته های مادی و نفسانی را به نفس ندهد.

اگر انسان بتواند با حفظ و صیانت از اعتدال فطری و ذاتی، نقش خویش را نگه دارد، عقل در یک فرایندی به فعلیت می رسد و مدیریت کامل و اعتدالی نفس را به دست می گیرد. به این معنا که فطرت، مانند زرده و سفیده تخم مرغ عمل می کند تا جوجه در زمان بقا درپوسته، بتواند به زیست اعتدالی خویش ادامه دهد؛ پس از این که این فرآیند به درستی طی شد، جوجه به سلامت از پوسته خارج می شود و عقل، فعلیت پیدا می کند و به بلوغ می رسد. از آن زمان این عقل بالغ شده جایگزین فطرت می شود و مدیریت نفس را به دست می گیرد. البته از آن جایی که از زمان رشد آغازین عقل و فعلیت یابی آن تا مرحله دوم یعنی نوجوانی، دو هفت سال طول می کشد، لازم است در این مرحله از سوی والدین به خوبی کودک مدیریت شود. پس از این مرحله تا چهل سالگی زمانی است که شخص باید به سبب هویت استقلالی خویش، خود را صیانت نماید تا بلوغ مطلق برسد و به عنوان رشید مطرح شود. (کهف،آیه ۱۰)

تقوا کمک می کند که اعتدال فطری حفظ شود و در فرآیند دوم تا زمان رشید شدن، عقل را یاری کند تا به بلوغ مطلق رسیده و عقل فعال شود. بنابراین، لازم است که به مساله تقوا به عنوان یک مساله کلیدی توجه شود؛ زیرا این تقوا است که نفس را صیانت می کند و اعتدال را حفظ کرده و زمینه فعلیت یابی عقل را فراهم می آورد.

● خیر در صیانت نفس

خیر به معنای بهره مندی از مواهب الهی است که در درون و بیرون انسان برای او فراهم شده است. هرگاه انسان از نعمتی در همان مسیر پاسخگویی به نیازهای خدایی و ربانی شدن بهره گیرد، آن نعمت به عنوان خیر تعریف می شود. بنابراین، هر نعمتی، خیر تلقی نمی شود مگر آنکه درمسیر تعالی و اهداف آفرینش و مظهریت در الوهیت و ربوبیت به کار گرفته شود. از این رو پیامبران خواهان خیر بوده اند (قصص، آیه ۲۴) و خود را فقیر خیر می دانند نه خواهان نعمت؛ زیرا هرنعمتی نمی تواند خیر باشد و ممکن است که نقمت و بلاء و یا ابتلایی برای آدمی باشد.

خیر مطلق و تمامیت کمالی آن درمتاله شدن و ربانی شدن است. پس اگر انسان تلاش کند تا از همه ظرفیت ها و استعدادها و نعمت های الهی برای رسیدن به این هدف متعالی بهره گیرد، از کمال خیر و تمامیت آن بهره مند شده است. در این باره امام سجاد(ع) می فرماید: الخیر کله صیانه الانسان نفسه؛ همه خیر و خوبی در خویشتن داری و حفظ نفس است. (بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۷۸، ص ۱۳۶؛ تحف العقول، ص ۴۴۸)

کسی که نفس خود را با تقوا حفظ و صیانت کند، اجازه می دهد تا عقل، رشد کرده و مدیریت نفس را به دست گیرد و اعتدال تکوینی و آغازین را همچنان حفظ کند و مسیر متعالی شدن رابا فعال شدن عقل طی نماید. از این رو خداوند همواره بر صیانت نفس تاکید می کند و می فرماید: علیکم انفسکم؛ بر شما باد حفظ و صیانت نفس خودتان. (مائده، آیه ۱۰۵)

از آیات و روایات قرآنی به دست می آید که خداوند انسان را به طور تکوینی به گونه ای آفریده که اعتدال میان خواسته های مادی و طبیعی و معنوی اخروی را برقرار کند. این همان فطرت الهی است. پس از آن، فطرت الهی می بایست با ابتلاء و بلاء در شرایط اختیاری حفظ شود و عقل، جایگزین فطرت شود و انسان به جای اعتدال اجباری فطرت، با اعتدال اختیاری عقل به کمال برسد و متاله و ربانی شود.

از نظر قرآن، اسلام همان دین فطرت است؛ یعنی همان شکل اجباری که فطرت انسان را در اعتدال نگه می دارد، در شکل اختیاری، اسلام انسان را در اعتدال نگه می دارد. لذا خداوند بر این نکته تاکید می کند که اسلام همان دین فطرت است با این تفاوت که یکی اجباری و آن دیگری اختیاری است. (روم، آیه ۳۰)

اگر کسی بر اساس اسلام عمل کند، عقل اختیاری جایگزین فطرت تکوینی می شود و انسان به هدف متعالی خود می رسد. بر این اساس خیر مطلق و تمامیت کمال خوبی ها را می بایست در صیانت نفس و تقوا دانست.

به هر حال، اگر دشمن هر انسانی، هواهای نفسانی نفس است که در درون است، فطرت در آغاز و سپس عقل در درون آدمی بهترین دوست آدمی است. رسول اکرم (ص) فرمود: صدیق کل امرء عقله؛ دوست واقعی هر کس عقل او است. (بحارالانوار، ج ۱، ص ۸۷)

اگر انسان در دوره اختیاری مدیریت نفس جایی شکست می خورد زمانی است که اجازه می دهد تا شهوات افراطی نفس، عقل را در کشتی درونی به زمین بزند؛ چرا که طمع و زیاده روی نفس در جنبه توجه به مادیات او را در برابر عقل قوی کرده است. امام صادق(ع) می فرماید: اکثر مصارع العقول تحت بروق المطامع؛ بیشتر زمین خوردن های عقل آنجا است که برق طمع، جستن می کند. (نهج البلاغه، حکمت ۲۱۹)

به هر حال بهترین دوست آدمی، نفس و بدترین آن نفس است؛ زیرا نفس دو وجه الهی ومادی دارد که وجه الهی آن در شکل فطرت و عقل در دو دوره خودنمایی می کند. پس اگر در دوره اختیاری از عقل به جای هواهای نفسانی اطاعت کند به هدف می رسد و رهایی می یابد. امام صادق(ع) می فرماید: الهوی عدو العقل؛ هوا و هوس دشمن عقل است. (مصباح الشریعه ، باب ۸۳، ص ۲۲۳) بنابراین باید همواره دنبال اعتدال بود و اجازه هرگونه افراط و تفریط را به نفس نداد.

عماد عبداللهی



همچنین مشاهده کنید