پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

دو کله پوک در مسیر سن پطرز بورگ


دو کله پوک در مسیر سن پطرز بورگ

نگاهی به فیلم سن پطرز بورگ

اگرچه سن‌پطرز بورگ نسبت به فیلم‌های کمدی رایج در سینمای ایران هم از حیث مضمون و نوع قصه گویی و هم از لحاظ فرم و ساختار روایی یک سرو گردن بالاتر است اما فیلم متوسطی است که درعین ایجاد موقعیت‌های مفرح و سرگرم کننده برای مخاطب از انسجام و یکدستی لازم برخوردار نیست و فراز و نشیب زیادی را در طول داستان و حتی شخصیت‌های قصه، تجربه می‌کند.

الصاق بخش‌‌های مستندگونه فیلم درباره تزار روس و مسئله مجسمه عقاب‌های دوسر وتاریخ روسیه و کمونیست شاید به گره گشایی از داستان و تببین موضوع کمک کند ولی حس دراماتیکی قصه را کاهش داده و به نوعی دوپاره گی در روایت دامن می‌زند. واقعیت این است که اساسا ارائه اطلاعاتی به این شیوه هم برای مخاطب جذاب نیست و هم موجب پیچیدگی موقعیت داستانی آن شده است. اصلا تماشاگر به واسطه طنازی‌های کلامی و رفتاری تنابنده و قاسم خانی می‌خندد و به جای اینکه منتظر اطلاعات تازه‌ای درباره تاریخ روسیه و حزب کمونیست باشد مدام در انتظار شیرین کاری‌های فرشاد و کریم است. به همین دلیل باید نقطه قوت سن پطرز‌بورگ را بیشتر در نوع بازی‌ها و موقعیت‌های کمیکی بدانیم که فرشاد و کریم ایجاد می‌کنند.

سن پطرز‌بورگ هم مثل بسیاری از فیلم‌های کمدی از بلاتکلیفی و دوگانگی در ترسیم موقعیت کمدی و جدی به سر می‌برد. بدین معنی که به ظاهر قرار است با یک کمدی موقعیت مواجه باشیم که از همزیستی اجباری دو شخصیت متضاد خلق شده است اما روایت این وضعیت در مرز بین فانتزی و شوخی‌های کلامی و کمدی داستانی و موقعیت در نوسان بوده و یکدست نیست. به‌ویژه در پایان‌بندی کار و نحوه وارد شدن کریم و به‌ویژه فرشاد و خواهر کریم به آن کلیسا. در حالی که قصه در میانه‌های کار تعلیق لازم را برای جذابیت داستان به وجود می‌آورد و مخاطب گرم تعقیب ماجراهای این دونفر است خط اصلی قصه تغییر کرده و سر از ماجرایی مبهم و خیالی در می‌آورد که اگرچه قصد داشته تا تماشاگر را با یک نوع غافلگیری دراماتیک مواجه کند اما به‌دلیل بی‌منطقی در روایت و بی‌تناسبی با مضمون اثر توی ذوق مخاطب زده و حالش را می‌گیرد.

نکته جالب اینکه چطور امین حیایی که در صحنه درگیری کلیسا کشته می‌شود در پایان فیلم در هواپیمای قرار دارد که به مقصد سن پطرزبورگ می‌رود؟ همین دوگانگی و تعارض‌هاست که رنج‌آور است وگرنه سن پطرز‌بورگ فیلم خوش ساختی است که به بازی‌های گرم و صمیمی بازیگرانش لحضات مفرحی را برای مخاطبانش ایجاد می‌کند. کنتراست چهره جدی طنابنده و شخصیت با نمک کریم در کنار شخصیت خونسرد اما شیاد فرشاد فیلم را نجات می‌دهد. پیمان قاسم‌خانی که سال‌های دورتر در عاشقانه در نقش جوانی عاشق‌پیشه بازی کرده بود در اینجا شخصیت شیرین و شوخ و شنگ فرشاد را خوب بازی کرده که البته بیشتر به بازنمایی خود نزدیک تر است تا نقش‌آفرینی حرفه ای.

مبنای اصلی کمیک قصه نیز تضادهای رفتاری – کلامی بین فرشاد و کریم است که این تعارض را حتی در اسامی این دو نیز می‌توان بازشناخت. آنها دو پرسوناژ کاملا متفاوتی از هم هستند که به دلیل یک هدف مشترک در کنار هم قرار گرفته اند. بار اصلی کمدی قصه نیز درتضادهای رفتاری این دو نفر شکل می‌گیرد از تفاوت‌های اخلاقی و رفتار اجتماعی گرفته تا تفاوت‌های کلامی و ادبیات گفتاری که البته بیشتر به شکل‌گیری یک شوخی کلامی دامن می‌زند نه طنز برآمده از موقعیت پارادوکسیکال.

سن پطرزبورگ فیلم گرمی است و ساختار روایی شناوری دارد. شاید شاهد فراز و نشیب‌های در تعلیق آفرینی و قصه گویی آن باشیم ولی فیلم از ریتم و ضرب آهنگ خوبی برخوردار است و بهره گیری از رنگ و فضاهای شاد نیز به آن کمک کرده تا سویه کمیک آن بیشتر تعمیق شود. استفاده از فلاش بک‌هایی که به زندان مربوط شده و بخشی از خاطرات فرشاد را نشان می‌دهد نیز بر نمک ماجرا افزوده و البته تصویر برداری سیاه و سفید آن هم به بازنمایی این تضاد و دوگانگی کمک کرده است. این جذابیت‌های بصری را در همان ابتدای فیلم و در بخش تیتراژ شاهد بودیم که با استفاده از تکنیک‌های گرافیکی و بهره مندی از نشانه‌های معماری روسی توانسته تا حد زیادی فضای کلی کار را ترسیم کند. ضمن اینکه جنس موسیقی کارن همایون فر را نیز نباید در خلق این موقعیت و فضای شاد فراموش کرد.

واقعیت این است که نگارنده هنوز روز فرشته افخمی را بیش از این فیلم دوست دارد اما در میان این همه کمدی سخیف و مبتذل کنونی، سن پیترزبورگ غنیمتی است که باید قدر آن را دانست.