جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

پرونده هسته ای و جلب افكار عمومی


پرونده هسته ای و جلب افكار عمومی

تیم سابستیان مصاحبه گر و چهره معروف تلویزیون بین المللی بی بی سی در واكنش به ارجاع پرونده هسته ای ایران به شورای امنیت گفته بود كه رقابت میان ایران و آمریكا وارد مرحله بسیار حساس و دشواری شده

تیم سابستیان مصاحبه گر و چهره معروف تلویزیون بین المللی بی بی سی در واكنش به ارجاع پرونده هسته ای ایران به شورای امنیت گفته بود كه رقابت میان ایران و آمریكا وارد مرحله بسیار حساس و دشواری شده: نبرد بر سر تصاحب افكار عمومی در سطح جهان. به زعم او در این مرحله جدید نتیجه پیكار طولانی میان ایران و آمریكا پیش از آنكه در دست طرفین متخاصم باشد، در جهت گیری افكار عمومی در سطح جهانی قرار خواهد گرفت. آمریكا سعی خواهد كرد تا افكار عمومی بین المللی را مجاب نماید كه برنامه هسته ای ایران خطر جدی برای ثبات و امنیت جهانی به شمار می رود. مقامات آمریكایی تلاش خواهند كرد تا جهانیان را بر این باور متقاعد سازند كه هدف پنهانی و غایی ایران در پیشبرد برنامه های هسته ای اش دستیابی به تسلیحات هسته ای است. متقابلاً ایران نیز سعی خواهد كرد تا دنیا را مجاب نماید كه برنامه هسته ای اش صلح آمیز بوده و نه تهدیدی علیه ثبات و امنیت منطقه و جهانی می بایستی تلقی شود و نه ایران به هیچ روی سودای تولید سلاح هسته ای در سر دارد. آمریكا همه تلاشش را به كار خواهد گرفت تا چهره ای ترسناك، خشن و تهدید كننده از ایران و برنامه های هسته ای اش برای دنیا ترسیم كند و متقابلاً ایران نیز می بایستی تلاش نماید تا دنیا را قانع نماید كه هیچ خطر و تهدیدی از سوی این كشور و برنامه های هسته ای اش متوجه دنیا نیست.

صرف نظر از آنكه انسان چه میزان با تحلیل تیم سابستیان موافق یا مخالف باشد، واقعیت آن است كه رگه های مهمی از واقع بینی در آن نهفته است. استراتژی آمریكا ظرف دو سال گذشته پیرامون برنامه هسته ای ایران خلاصه می شود در جا انداختن این باور كه نه تنها هدف غایی ایران تولید سلاح هسته ای است، بلكه ایران آن را علیه دیگران (بالاخص اسرائیل) هم به كار خواهد گرفت و بالاخره آن را در اختیار رژیم های خطرناك و حتی گروه ها و سازمان های تروریستی هم ممكن است قرار دهد. بنابراین برای جلوگیری از تبدیل این تهدیدات بالقوه به خطرات و تهدیداتی جدی و بالفعل در آینده، دنیا می بایستی جلوی برنامه های هسته ای ایران را بگیرد. اینكه واقعیت های موجود چه هستند و صاحب نظران به علاوه گزارشات و بازرسی های رسمی سازمان بین المللی انرژی اتمی در مجموع چه تصویری از ایران ارائه می دهند، چندان برای آمریكایی ها مطرح نبوده. جان بولتون سفیر آمریكا در سازمان ملل در واكنش به گزارش البرادعی به شورای امنیت بدون تامل و درنگ اعلام كرد كه «این گزارش نشان می دهد كه ایران درصدد دستیابی به سلاح هسته ای است.» در حالی كه گزارش البرادعی به شورای امنیت هر چیز دیگری را كه نشان می داد، حداقل این را نشان نمی داد كه ایران درصدد دستیابی به تسلیحات هسته ای است. جورج بوش نیز یك بار دیگر به دنیا ضرورت كنترل و جلوگیری از برنامه های هسته ای ایران را یادآوری كرد و بالاخره «فرشته» جنگ و رادیكالیسم سیاست خارجی آمریكا نیز به نوبه خود به افكار عمومی دنیا هشدار داد كه جهان آزاد و دموكراتیك بیش از این نمی تواند در مقابل تهدید ایران هسته ای از خود صبوری و خویشتنداری نشان دهد. به سخن دیگر، هیچ یك از رهبران آمریكا به تنها موضوعی كه نپرداختند مفاد اصلی گزارش البرادعی بود: اینكه اساساً برنامه های هسته ای ایران در چه مرحله ای است و به كدام سمت و سو دارد می رود.

اگرچه رهبران آمریكا _ از جمله رئیس جمهور ـ حسب ظاهر صحبت از «مذاكره» و «یافتن راه حل» می نمایند، اما نگاه عمیق تری بر مجموعه برخورد واشینگتن به مسئله هسته ای ایران آشكارا حكایت از آن می كند كه «مذاكره» و «یافتن راه حل» یك ترجیع بند بی معنایی در گفتمان مقامات ارشد كاخ سفید بیش نیست.«مذاكره» و «یافتن راه حل» در حقیقت یك دكور و ظاهری در دیپلماسی آمریكا پیرامون مسئله هسته ای ایران است و در عمل آمریكایی ها سخت در تلاش اند تا یك اجماع جهانی را علیه ایران اتخاذ كرده و در مرحله نخست ایران را مورد تحریم قرار دهند و در مرحله بعدی به دنبال برخورد نظامی بروند. مشكل آمریكایی ها این است كه جز اسرائیل هیچ كشور دیگری تا به حال از برخورد نظامی با ایران استقبال نكرده. حتی انگلستان نزدیكترین متحد آمریكا نیز اشتهای زیادی برای برخورد نظامی با ایران از خود نشان نداده. چه رسد به دیگران از جمله روسیه و چین كه حتی با تحریم ایران نیز مخالفند، بماند برخورد نظامی. اما آمریكایی ها نشان داده اند كه به این سادگی ها دست بردار نیستند. آنان پس از یك تلاش خستگی ناپذیر دو ساله موفق شدند تا پرونده ایران را به شورای امنیت كشانده و به این آسانی حاضر نخواهند شد تا مسئله هسته ای ایران مجدداً از نیویورك و شورای امنیت به وین و شورای حكام بازگردد. واقعیت آن است كه در نبرد سرنوشت ساز برای تسخیر افكار عمومی علیه ایران، آمریكا تاكنون نتوانسته موفقیت چندانی كسب كند. اما این عدم موفقیت بیش از آنكه مرهون هنر و توانایی های ایران باشد، مدیون تراژدی آمریكا در عراق است. چرا كه ما نیز تاكنون نتوانسته ایم در جبهه پیشبرد افكار عمومی در سطح جهان پیشرفت و پیشروی چندانی داشته باشیم. كافی است انسان نگاهی بیندازد به زمان دیپلماسی كه ما در رویكردمان در قبال این مسئله به كار برده ایم. لحن و گفتمان ما بیش از آنكه افكار عمومی جهانی را هدف گرفته باشد، سعی دارد آمریكایی ها را سر جایشان بنشاند. ما پیش از آنكه ببینیم چه زبانی را به كار گیریم تا تلاش های آمریكا در جهت مشوب كردن افكار عمومی بین المللی را از برنامه های هسته ای ایران بی اثر سازیم، مترصد هستیم و بی قرار كه با نشان دادن چنگ و دندان به اصحاب كاخ سفید نشان دهیم كه كمترین ترس و نگرانی از آنها و تهدیداتشان نداریم. در یكی دو روز منتهی به ۸ اردیبهشت و پایان یافتن ضرب الاجل شورای امنیت به ایران و تسلیم گزارش البرادعی و در حالی كه همه رسانه های بین المللی متوجه واكنش و سخنان ما بودند، خبر عمده و اصلی كه به نقل از مقامات ایرانی به دنیا مخابره می شد آن بود كه ایران تره هم برای شورای امنیت و تصمیمات آن خرد نمی كند. حتی اگر به راستی هم مواضع ما چنین باشد و پشیزی برای نهادهای بین المللی قائل نباشیم (كه خود این بسی جای بحث دارد)، عقل سلیم حكم می كند كه نمی بایستی آن را به این صراحت و لحن استهزاآمیز اعلام كنیم. هیچ كس نمی گوید كه ما از خود ضعف، سستی، تعلل و ترس نشان دهیم. اما در عین حال هم نبایستی كلاممان به گونه ای باشد كه نشان دهد برای نظر دیگران و مخالفانمان پشیزی ارزش قائل نبوده و اهمیتی به آنها نمی دهیم. پدرانمان می گفتند كه «دشمن را نتوان حقیر و بیچاره شمرد». در حالی كه لحن كلام، جملات و الفاظ ما دقیقاً عكس این را انجام می دهد. در روزهای نخست فروردین ماه و در حالی كه ایرانیان سرگرم دید و بازدید و سفرهای نوروزی بودند، تیم سابستیان یك مناظره بین المللی درخصوص بحران هسته ای ایران در پایتخت كشور قطر به راه انداخت. موضوع مناظره نظری بود كه جورج بوش پس از ارسال پرونده ایران به شورای امنیت اظهار داشته بود. اینكه: «ایران جدی ترین تهدید و خطر برای ثبات و امنیت منطقه است.» مناظره به صورت زنده در حضور چندصد دانشجو، روزنامه نگار عرب، مقامات قطری و نمایندگان رسانه های بین المللی انجام می گرفت. دو نفر به عنوان موافق نظر رئیس جمهور آمریكا و دو نفر به عنوان مخالف در برابر این چند صد نفر به مناظره می نشستند و در پایان حضار می بایستی رای می دادند كه بیشتر موافق با نظر كدام گروه بوده اند. بیش از ۹۰ درصد حضار شامل اعراب می شد و یكی از موافقین نظر بوش نیز یكی از چهره های تلویزیونی عرب بود. موافق دیگر نظر بوش یك خانم روزنامه نگار ایرانی بود و هر دو تلاش می كردند تا جمع حاضر را مجاب كنند كه چرا جورج بوش درست می گوید و چرا ایران و برنامه های هسته ای اش بیشترین خطر و تهدید علیه امنیت و ثبات منطقه است. مخالفین نظر جورج بوش شامل دو استاد دانشگاه یكی انگلیسی و دیگری ایرانی می شد و آن دو متقابلاً حضار را سعی می كردند مجاب كنند كه برنامه هسته ای ایران برخلاف آنچه كه آمریكایی ها و دیگران می گویند، هیچ تهدیدی علیه ثبات و امنیت منطقه نبوده و این بیشتر آمریكا و متحدینش در منطقه هستند كه درصدد هستند تا چنین باوری را به مردم منطقه و در وهله بعدی به مردم دنیا القا كنند. نتیجه یك ساعت جدال میان دو تیم مخالف و موافق ایران به داوری تیم سابستیان برای بسیاری خلاف انتظار بود. حضار، به رغم آنكه عمدتاً اعراب حوزه خلیج فارس بودند، ۶۴ به ۳۶ درصد به نفع ایران رای دادند و در معنا با نظر جورج بوش كه ایران را بزرگترین خطر و تهدید علیه امنیت منطقه اعلام كرده بود مخالفت كردند. آن مناظره چند روز بعد از سرویس جهانی تلویزیون بی بی سی تحت عنوان «مناظره دوحه» پخش شد. برنامه ای كه به طور متوسط ۲۰۰ تا ۳۰۰ میلیون بیننده را هر ماه به پای ماهواره می كشاند. هیچ كس نه بی بی سی و نه تیم سابستیان را «فرشته» نجات و طرفدار ایران نمی داند. اما آن برنامه به عنوان نمونه و مصداق می تواند نشان دهد كه تیم سابستیان چندان هم بی راه نمی گوید. نبرد اصلی میان ایران و آمریكا در عرصه بین المللی بیش از آنچه كه به محتوای دقیق و كم وكیف برنامه های هسته ای ایران مرتبط شود به تصاحب افكار عمومی و همراه ساختن آن با مواضع هر یك از طرفین مربوط می شود.

صادق زیباكلام