لطیفه‌های رسیده در هفته سوم آبان

● فرق تفنگ و مسلسل
بچه ای از پدرس پرسید: فرق تفنگ و مسلسل چیست؟ پدرش جواب داد: پسرم وقتی من و مادرت حرف می زنیم بیا گوش کن. آن وقت می فهمی فرقش چیه!
□□□
● ماهی برای شام
یک بابایی یه ماهی …

فرق تفنگ و مسلسل

بچه ای از پدرس پرسید: فرق تفنگ و مسلسل چیست؟ پدرش جواب داد: پسرم وقتی من و مادرت حرف می زنیم بیا گوش کن. آن وقت می فهمی فرقش چیه!

□□□

ماهی برای شام

یک بابایی یه ماهی تو پاکت دستش بوده، رفیقش می بیندش، ازش می پرسه: جریان این ماهیه چیه؟ میگه: دارم برای شام می برمش خونه. ماهیه میگه: مرسی من شام خوردم، منو ببر سینما!

□□□

دو دروغگو

دروغگوی اول: دیروز یک سنگ پرتاب کردم، تا کره ماه رفت. دروغگوی دوم: عجب! پس آن سنگی را که توی ماه خورد به سرم، تو انداخته بودی؟!

□□□

جمع دو و دو

معلم: سعید! می دانی جمع دو و دو چی می شود؟ سعید: بله آقا! می شود بدوبدو.

□□□

برق سه فاز

یک نفر را برق سه فاز می گیرد و نقش زمین می شود. بعد از مدتی از جایش بلند می شود و می گوید: اگر راست می گوید، فاز به فاز بیاید جلو!

□□□

صدای خوب

اولی: به نظر تو، صدای من خوب است؟ دومی: آره، می توانی ازش استفاده کنی. اولی: چطور؟ دومی: هیچی، می توانی از هر نفر ۵۰تومان بگیری و نخوانی.

□□□

فضولی

به یه فوضوله میگن: اگه فوضولی نکنی نصف دنیارو میدیم بهت. میگه: نصف دیگشو به کی میدین؟