جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

تدبیر و امیداز منظر جامعه شناسی سیاسی


تدبیر و امیداز منظر جامعه شناسی سیاسی

قرائن و شواهد ظاهری از افزایش امید و نشاط اجتماعی در ایران طی دو هفته اخیر حکایت دارد تصدیق قطعیِ این گزاره به پژوهش های میدانی و محققانه نیاز دارد اما تا آن زمان هم می توان با رجوع به خود و اطرافیان, عجالتا به دیده تایید در آن نگریست

آفتاب: قرائن و شواهد ظاهری از افزایش امید و نشاط اجتماعی در ایران طی دو هفته اخیر حکایت دارد. تصدیق قطعیِ این گزاره به پژوهش های میدانی و محققانه نیاز دارد؛ اما تا آن زمان هم می توان با رجوع به خود و اطرافیان، عجالتا به دیده تایید در آن نگریست.

این پدیده، ماهیتا امر تازه‌ای نیست و پیش‌تر نیز در ایران رخ داده است، اما نمونه‌های قبلی و نمونه اخیر از جهاتی تفاوت دارند.

پدیده امید را از منظرهای روان شناختی و جامعه شناختی و البته سیاسی و اقتصادی می‌توان واکاوی کرد. از جنبه روان شناختی، آنگاه که «فرد» بین خودِ واقعی و خودِ آرمانی شکاف احساس نکند در حالت شادکامی قرار

می‌گیرد و هر چه فاصله واقعیت و آرمان بیش تر شود، فرد به سوی دلتنگی و دلهره و در شکل حاد به روان پریشی می‌رود. جنبه اجتماعیِ امید و نومیدی، ترجمان عمومی همان امید و نومیدی فردی است بعلاوه این که عناصر فزاینده جمعی نیزکه قدرت بازتولید دارند، وارد عرصه می‌شوند. امید و نومیدی اقتصادی به اقتضای خود اقتصاد قابل فهم تر هستند. مردمانِ برخوردار معمولا- و البته نه لزوما- احساس خوشی و امید بیشتری دارند و مردمان تهیدست- به شرط آگاهی از وضع خود- غالبا با احساس نومیدی زندگی می‌کنند. همانگونه که امید و نومیدی اقتصادی به میزان دسترسی به منابع اقتصادی بستگی دارد، امید و نومیدی سیاسی هم در پرتو میزان دسترسی افراد به قدرت سیاسی، شکل می‌گیرد. نقطه تلاقی انواع امیدها و نومیدی‌هایی که به آنها اشاره شد، جایی است که این عناصر، قهرا ملاقات می‌کنند: این نقطه، کنش سیاسی آحاد و گروههای اجتماعی است و دانشی که این نقطه تلاقی را مطالعه می‌کند جامعه شناسی سیاسی است. نظریه غالب در جامعه شناسی سیاسی این است که نسبت قدرت سیاسی با جامعه نسبتی سه وجهی است. بیش تر افراد جامعه از آن جهت دلبسته نظام سیاسی می‌شوند و تن به اطاعت داوطلبانه از آن می‌دهند که گمان می‌کنند این نظام، اولیات زندگی ایشان یعنی امنیت و کالاهای عمومی و در راس آنها نظم اجتماعی، زیرساخت‌های اقتصادی، و حمایت سیاسی را به آنها ارزانی می‌دارد.

این گروه از منظر تامین منافع به نظام سیاسی می‌نگرند. گروه دوم کسانی اند که به آراء و آئین‌ها و اعتقادات حاکمان باور دارند و پشتیبانان ایدئولوژیک آن هستند. این گروه، سیاست را از منظر تشفی خاطر و ادای تکلیف می‌شناسند و از همین منظر به آن می‌نگرند. در همه جوامع گروه سومی هم هستند که داوطلبانه اطاعت نمی‌کنند و لاجرم با قوه قهریه وادار به تمکین می‌شوند. در هر جامعه ای که شمار اعضای گروه‌های اول و دوم بیشتر باشند مشروعیت حکومت بیش تر است و به تبع آن حکومت کردن آسان تر می‌شود. جمهوری اسلامی ایران در سه دهه گذشته مانند همه نظام‌های سیاسی جهان با تلفیق همین سه وجه سیاست و قدرت اداره شده است.

گروه پرشماری از مردم به آن نگاه اعتقادی دارند،گروهی دیگر نسبت خود را با آن از طریق تلقی اشان از کارآمدی نظام تعریف کرده‌اند و گروه سوم کسانی‌اند که یا از اول پذیرای جمهوری اسلامی نبوده‌اند و یا اینکه در گذر زمان مخالف آن شده اند. اما مناسبات قدرت و سیاست را تاکنون دو گروه اول رقم زده اند که پذیرای کل نظام سیاسی شده اند و در مقاطع مختلف در سیمای موافق و مخالفِ دولت(به معنای قوه مجریه و در مواقع استثنایی دو قوه دیگر) ظاهر شده‌اند. از آن جا که ذات سیاسیِ این دو گروه، معطوف به حفظ نظام سیاسی و برخوردار شدن از مواهب آن بوده و هست، برای داوری درباب دولت، عمدتا به معیارِ کارآمدی رجوع می‌کنند. در دهه ۱۳۶۰ که یکپارچگی سیاسی در ایران بیش تر از ادوار بعدی بود، کارآمدی دولت چندان محل مناقشه نبود. همه قوای کشور در خدمت دفاع مقدس بود و توافقی همگانی شکل گرفته بود که جبهه محل تجلی کارآمدی است.

پس از جنگ، تلقی دیگری ظهور کرد که کارآمدی را در بازسازی ویرانه‌های جنگ و جبران عقب ماندگی‌های توسعه‌ای می‌دانست. به همین علت سال ۱۳۶۸ نخستین مقطعی بود که بحث امید و نومیدی سیاسی در ایران موضوعیت یافت و در انتخابات ریاست جمهوری آن سال نمود یافت. این امید دست کم شش سال پایید و در پی مشکلاتِ بر آمده از پاره ای کاستی‌های اقتصادی و فشار بین المللی، اندک اندک به نومیدی گرایید. انتخابات سال ۱۳۷۶ موسم بازسازی این وضع و زایش امید تازه بود. اما دوران جدید امید هم در اواخر کار دولت و این بار بیش تر در قالبی سیاسی، دوباره رنگ باخت. سال ۱۳۸۴ سال پر ابهام سیاست در ایران بود.

انتخابات آن سال برای کسانی بشارت امید داد و برای کسانی دیگر صلای نومیدی بود. در دوران هشت ساله اخیر، شکاف‌های سیاسی و اجتماعی و اقتصادی عمیق تر شد و نومیدان افزایش یافتند. این نومیدی که برآمده از ناکارآمدی بود، گروههای دو گانه همراه نظام سیاسی را که در سطور بالا مطرح شدند( گروههای ایدئولوژیک و قائل به فضیلت کارآمدی) به هم نزدیک تر کرد. در واقع نقطه فصل امید ۹۲ با امیدهای ۶۸ و ۷۶ و ۸۴ همین است که دو ساحت نظام سیاسی یعنی ساحت ایدئولوژیک و ساحت تامین منافع عمومی بیش از گذشته بر هم منطبق شدند و شکاف سیاسی به طرز چشمگیری کوچک تر شد. اینکه این روزها، رقیبان انتخاباتی از رادیکال‌ترین تا محافظه کارترینِ آنها درباب فضیلت اعتدال سخن می‌گویند نشان

می دهد که اندیشه کارآمدی یا همان چیزی که رئیس جمهور منتخب آن را تدبیر می‌نامد، بر دیگر علایق اجتماعی غلبه کرده است. امید‌هایی که اخیرا از آن سخن گفته می‌شود ناظر بر همین توافق گسترده در باب ضرورت افزایش کارآمدی است که منافع دو گروه همساز با نظام سیاسی را تامین خواهد کرد؛ یعنی هم خواهندگان کالاهای عمومی دولت( امنیت و نظم و زیرساخت ها) خود را به منافع مورد نظر نزدیک تر احساس می‌کنند و هم اینکه حامیان عقیدتی نظام، امیدوارند با احیا و افزایش کارآمدی، نظام مطلوبشان کامیاب تر شود. تلفیق این خواسته‌ها و چشم انداز روشن نسبت به تحقق آنها ترجمان عملیِ شعار تدبیر و امید است. جامعه بنا به سرشت خودانگیخته اش این موضوع را قبل از انتخابات ۲۴ خرداد دریافت و نخبگان بنا به کیاست که لازمه کارشان است پس از انتخابات، معترفش شدند.

محمود صدری