پنجشنبه, ۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 23 January, 2025
مجله ویستا

ریاکاری های کتاب قانون برای سیاه نمایی جامعه ایرانی


ریاکاری های کتاب قانون برای سیاه نمایی جامعه ایرانی

همین ابتدای امر بگویم که غرض از نوشتن این مطلب دفاع از ممنوعیت نمایش فیلم کتاب قانون در مدیریت قبلی ارشاد نیست, که به نظرم این فیلم حتی ارزش توقیف شدن هم نداشت و این آن چیزی است که از فیلمی مثل سنتوری متمایزش می کند

همین ابتدای امر بگویم که غرض از نوشتن این مطلب دفاع از ممنوعیت نمایش فیلم کتاب قانون در مدیریت قبلی ارشاد نیست، که به نظرم این فیلم حتی ارزش توقیف شدن هم نداشت و این آن چیزی است که از فیلمی مثل سنتوری متمایزش می کند. چیزی که انگیزه برای نوشتن این مطلب را فراهم آورد، دفاع ساده‌دلانه بعضی از دوستان و به‌ویژه آدم سختگیر و غیرلیبرالی(!) مثل آقای علی مطهری از این فیلم به‌عنوان یک فیلم دینی و قرآنی و "امر به‌معروف و نهی از منکری" است. توضیح خواهم داد که این دوستان، به زعم حقیر با معنای درونی و کلی فیلم ارتباط برقرار نکرده اند و "کتاب قانون" در کمال رندی و ریاکاری، با پوشش "چرا ما در زندگی‌مان به قرآن عمل نمی کنیم؟!" باطن سکولار و غیردینی خود را از چشم آن‌ها مخفی کرده است. البته لابد دوستان تعجب می کنند که فیلمی که علی الظاهر در نقد ریاکاری ساخته شده است، به همین صفت، متصف می شود!

واقعیت این است که من حتی بر خلاف آقای دکتر حدادعادل مسأله را در زیادی بد نشان دادن ایرانیان و عمومیت بخشی به آن نمی دانم. اتفاقاً اگر دقت کنید، فیلم از ۲ ایرانی چهره مثبتی ارائه کرده یا حداقل چهره منفی ترسیم نکرده است و به نظر من، این کلید فهم دقیق "کتاب قانون" است؛ یکی آن خانم دکتر شیک و آلامد است که خیلی دلسوزانه و طبیبانه به مسأله بیمارش رسیدگی می کند و دست کم ما در آن چند دقیقه ای که در محضر ایشان هستیم -بر خلاف بقال، قصاب، سبزی فروش و...- هیچ رذیلت و سیئه ای مشاهده نمی کنیم. و دوم، خواهر کوچک رحمان که من تا قبل از خواندن مصاحبه کارگردان فیلم با ضمیمه روزنامه اعتماد منطق خوب بودن او در میان چنین خانواده‌ی عوضی(!) ای را نفهمیده بودم: «کوکب آدم با اخلاق تری است، چون به نسل جوان تعلق دارد و "مدرن"تر است...» (نقل به مضمون) مشاهده می فرمایید که از نظر کتاب قانون، ما ایرانی خوب هم داریم! آنهایی که تر و تمیزتر و مدرن‌تر هستند! متهم "سنت" است و دین سنتی. این فیلم مشخصاً پاره‌ی مذهبی و سنتی جامعه ایران -که البته اکثریت عظیم آن را تشکیل می دهد-، هدف گرفته است.

عجله نکنید! من نگفته ام که پاره مذهبی و سنتی جامعه ما نباید نقد شود. بعضی از فیلم های مورد علاقه من مثل "لیلی با من است" و "زیر نور ماه" دقیقاً چنین مضمونی دارند. اما کتاب قانون، نسبت به مذهبی ها موضع نقادانه ندارد، موضع کینه توزانه و عقده گشایانه دارد. آدم های مذهبی و سنتی که در فیلم می بینیم، نفرت انگیزند، حتی خاکستری هم نیستند. ماجرا فراتر از بی توجهی به احکام اخلاقی قرآن و اسلام است. اعضای خانواده رحمان و همسایه ها و کسبه محل به معنای دقیق کلمه "عوضی" هستند. غفلت از برخی احکام اسلام چیزی است و لئامت و بدخواهی و بی‌رحمی چیز دیگری. هر چه که به ما (ایرانیان به‌طور عام و مذهبی‌ها به‌طور خاص) بچسبد، بعضی صفات با ده من سریش هم نمی چسبد. مردمی که به مهربانی، مهمان‌دوستی و غریب‌نوازی معروف‌اند را چه نسبتی با خانواده رحمان و بلایی که بر سر همسر او می‌آورند، هست؟! ماجرا اصلاً اقتضائات طنز و... نیست، انفجار نفرت و سیاه نمایی است. نسخه رقیق شده ای از "بدون دخترم هرگز"! یکی از چیزهایی که این نفرت پراکنی را به خوبی نشان می دهد، نوع شخصیت پردازی آن "حاج آقا"ی قشری و خشک‌مغزی است که ظاهراً در اداره رحمان مسئولیتی هم دارد. واقعاً ورود او به ماجراهای خانوادگی رحمان و همسرش و تلاش برای اختلاف افکنی و دو به هم زنی، واجد کدام توجیه داستانی و منطق دراماتیک است؟! هیچ! تنها نمایانگر کینه و نفرت عمیقی است که سازنده و احتمالاً سناریست نسبت پاره مذهبی جامعه خود و نظام دینی مورد حمایت آنان دارند.

دقیقاً به همین دلیل است که اگر حمل بر صحت -به قول دکتر حداد، نیت خوب- هم کنیم، فیلم در مقصد اصلاح و امر به معروف و متذکر ساختن مخاطب مذهبی به این که بسیاری از رفتار و سلوک او با موازین قرآن سازگار نیست، به هیچ وجه توفیق نمی یابد. اولین شرط تأثیر امر به معروف بیان ناصحانه و مشفقانه آن است و طبیعی است با نوع بازنمایی کتاب قانون، اغلب مخاطبان مذهبی فیلم بیشتر عصبانی شوند تا متذکر! نکته جالب این است که آن بخشی از دوستان متدین و مذهبی هم که از فیلم دفاع می کنند، خود را مخاطب فیلم قلمداد نکرده و حق هم دارند، چرا که تصویر ارائه شده در فیلم شبیه آن‌ها و خانواده و دوستان‌شان نیست. یکی از دوستان فیلم را نقدی خوب بر "دینداری عوامانه" توصیف می کرد و روشن است که او و هیچ کدام از ما، خود را جزو عوام نمی دانیم! معلوم نیست این کدام مخاطب است که باید با این فیلم اصلاح شود؟! شک ندارم که آقای علی مطهری هم خود را مخاطب امر به معروف کتاب قانون نیافته و مخاطب آن را همان "عوام مذهبی" جاهل و نفهمی قلمداد کرده که به زعم او در انتخابات هم به احمدی‌نژاد رأی می دهند!

اما به اعتقاد من، مقصود و پیام فیلم اساساً بیان این نکته درست که دینداری بسیاری از ما فاقد عمق و بصیرت و دور از آموزه های اصیل قرآنی است، نیست! این پوششی است که در لفاف آن یک پیام اعتقادی و یک پیام سیاسی طرح شود. پیام اعتقادی آن است که به صراحت از زبان آن راننده تاکسی فلسطینی در انتهای فیلم بیان می شود: «این مهم نیست که تو مسیحی یا یهودی یا مسلمان باشی، مهم اخلاق و رفتار توست.» به پیام قرآنی فیلم توجه کردید؟! این مطلب البته اگر به لوازم منطقی آن توجه کنیم، دلالت هایی فراتر از پلورالیسم دینی دارد و جوهره سکولار و غیردینی فیلم را عریان می سازد. با این منطق، اصلاً اصل دیندار بودن یا دیندار نبودن چه اهمیتی دارد؟! مهم اخلاق و رفتار است و این که «دلت پاک باشه!»

اما پیام سیاسی فیلم (که بیشتر هم مخاطب غیر ایرانی را مد نظر دارد) آن است که به‌طور ضمنی در شعر حافظ از زبان آمنه جاری می‌شود: «ما آزموده ایم در این شهر بخت خویش/ بیرون کشید باید از این ورطه رخت خویش» یکی از نکاتی که طی تمامی سال‌های پس از انقلاب و به‌ویژه چند سال اخیر موجب ناراحتی و عصبانیت "روشنفکران ناهمدل" شده، نگاه توأم با مباهات و محبت بخش وسیعی از مسلمانان جهان به ایران اسلامی و انقلابی بوده است.

کتاب قانون تلاش آشکاری است تا ضمن انتخاب نقطه عزیمتی چون ورود یک غیرایرانی به ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی، به مخاطب مسلمان پیام دهد که "در ایران خبری نیست" و "آزمون" حکومت دینی در این خطه، جامعه ای بی اخلاق را نتیجه داده است که باید از ورطه‌ی آن رخت خود را بیرون کشید! البته در این مورد، کتاب قانون به روشنی آدرس غلط می دهد. انقلاب اسلامی که به لطف ایستادگی و ایثارگری همین "سنتی‌ها" و "عوام دین‌دار" به ثمر رسید، با نسیم معنوی خود در دهه اول، جامعه ای را محقق ساخت که به لحاظ مؤلفه ها و ملاک های دینی و اخلاقی چون مهر، اخوت مؤمنانه، ایثار، قناعت، توکل، تعاون و... کمتر نظیری در تاریخ برای آن یافت می شود و انسان هایی را در دامان خود پرورش داد که "ره صد ساله عرفا را یک شبه پیمودند"، کمرنگ شدن این نشان‌ها و کمیاب شدن این چنین انسان‌ها مسببی جز تلاش مشترک روشنفکران و فن‌سالاران برای "مدرن سازی" ایران انقلابی و از سرگیری حرکت قطار نوسازی در مدار وابستگی و از خود بیگانگی ندارد. اگر دادگاهی برای رسیدگی به نقاط تیره و تاریک اخلاقی و فرهنگی جامعه امروز ما تشکیل شود، مدرن‌ها و مدرنیست‌ها متهم ردیف اول آن هستند.

سجاد صفارهرندی