سه شنبه, ۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 21 January, 2025
ضرورت تصحیح انتقادی
کلمات در زبان سعدی یا براساس آنچه که سنّت شعر فارسی است، قابلیت توصیفی پیدا میکنند و یا براساس عواطف و احساسات انسانی و نقش و رابطهای که با انسان پیدا میکنند، تشخص مییابند. این واژهها، ابزار لغوی شاعر برای بیان افکار میشوند و در واقع مرکز و هستۀ بیانی برای انتقال پیام شعری میگردند و با توجه به محیطی که در آن قرار میگیرند، گسترۀ چند منظورۀ معنایی مییابند. بنابراین ضبط دقیق از این کلمات ما را به درک بهتر از پیام و کلام سعدی خواهد رساند. برای دستیابی بدین هدف؛ در این مقاله کوشیده شده تا با بررسی سه نسخه محمد علی فروغی، حبیب یغمایی و غلامحسین یوسفی از ضبط غزلیات سعدی، به کنکاشی پیرامون بهترین و دقیقترین ضبط از برخی ابیات بپردازیم.
● درآمد:
سخن بیرون مگوی از عشق سعدی
سخن عشق است و دیگر قال و قیل است
سعدی، خداوندگار غزل فارسی است و خاستگاه غزلش، عشق است.
در غزلیات او عشق، نقطه مرکزیست و دو زیر مجموعۀ اصلی آن ؛ عاشق و معشوق با رویکردها ، ویژگیها و تجلیهای خاص خود در این غزلها نمود مییابند. او از جملۀ هنرمندانی است که با رویکرد ویژه به مقولۀ زبان و پیوند آن با ظرافتهای اندیشگی خویش به نبوغی شاعرانه دست یافته و حاصلش خلق آثاریست منحصر به فرد، زیبا ، هوشمندانه و ماندگار. آثاری که ریشه در نبوغ زبانی، هنری و فکری وی دارد و البته هر یک از این موارد خود به زیرساختهایی متصل است که به گونهای مبسوط قابل بررسی است.
سعدی با بهرهجویی از همین مقولات، امکانات زبان شعری را به خدمت گسترۀ ویژۀ کلامی و معانی خویش درمیآورد و بدین ترتیب، زبان وی تداعیهای اندیشگی وی را آشکار میکند. مهارت در پرورش الفاظ، پویایی و تحرک کلمات و ذوق سلیم آمیخته با اندیشهای فراخ و چند لایهای، از ویژگیهای کلام اوست.
قریحۀ توانمند شاعری او به اندیشههای مجرد، تشخّص هنری بخشیده و در قالب زبان فاخر ادبی به جلوه درآمده است. شناخت توانمندیهای زبان و تبدیل آن از قوه به فعل، همراه با بهره جستن از ظرافت اندیشگی در غزل سعدی، اندیشه و بیان وی را به وحدت منحصر به فرد هنری تبدیل ساخته است. تأثیر این هنر را میتوان در بسیاری از غزلهای وی به فراست بازیافت.
اگرچه آثار سعدی شیرازی اوج ادبیات فارسی و مکتب ادبی شیراز است، اما بیتردید بدانگونه که باید تاکنون به سعدی و آثار ارجمند وی پرداخته نشده است. نگاهی به پژوهشهایی که تا کنون درباره سعدی انجام پذیرفته و مقایسه میزان این پژوهشها با جایگاه سعدی در زبان و ادبیات فارسی و نیز تاثیرگذاری آثار وی بر ادبیات دیگر سرزمینها، ما را به ضرورت پرداختن به سعدی و آثارش به گونههای مختلف فرامتنی و درون متنی بیش از پیش ره مینماید.
این ضرورت ما را به سویهای فراخواند تا به منظور دستیابی به معنای دقیق و سعدیانه از برخی ابیات غزلیات سعدی، نسخه تصحیح شده محمدعلی فروغی از غزلیات را با دو تصحیح دیگر از حبیب یغمایی و دکتر غلامحسین یوسفی مقابله نموده، تفاوتها و شباهتهای موجود میان این سه نسخه را در حل دشواریهای ابیات به کار جوییم.
نکته قابل توجه در مقابله این سه نسخه تصحیح شده (چنانکه در شاهد مثالها مشاهده خواهد شد) آن است که گزینش و ضبط ابیات، عبارات و یا کلمات در نسخه حبیب یغمایی و غلامحسین یوسفی در مقایسه با نسخه تصحیح شده محمدعلی فروغی، بسیار به یگدیگر نزدیک و همانند است.
گاهی نیز هر سه نسخه مورد نظر ضبط یکسانی از بیت، عبارت و یا کلمهای کردهاند و تنها در پانوشت کتاب از تفاوت نسخه بدلها یاد کردهاند، اما ساختار معنایی بیت همچنان با دشواری روبهروست که این نکته ضرورت تصحیح نسخهای دقیق از غزلیات سعدی را یادآور میشود.
ابیات زیر از این نوعند:
۱)
گر من ز محبتت بمیرم
دامن به قیامتت بگیرم
اگر چه ضبط بیت در هر سه نسخه مورد نظر ما همین گونه است و تنها در پانوشت نسخه فروغی آمده: « به اتفاق نسخ قدیم و در نسخ چاپی « نگیرم» و ظاهرا صحیح تر است»، شاید اگر به جای واژه «بگیرم» واژه «نگیرم» میآمد، در این صورت بیت از نظر معنایی، کمال عشق عاشق را به تصویر میکشید؛ چراکه در مکتب سعدی، عاشق به دادخواهی برنمیخیزد و کمال وجودیاش در برابر معشوق و هر آنچه که با او میکند، رضایت و تسلیم است. چنانکه در دیگر ابیات خویش بدان پرداخته:
اگرم تو خون بریزی، به قیامتت نگیرم
که میان دوستان این همه ماجرا نباشد
۲)
به تو حاصلی ندارد، غم روزگار گفتن
که شبی نخفته باشی، به درازنای سالی
معنی بیت با پذیرفتن عبارت: «نخفته باشی» در برخورد نخست چنین میشود:
«از غم روزگار با تو سخن گفتن بیهوده است چرا که تو شبی نخوابیدهای که طول مدت آن شب برابر با طول یکسال باشد»!!!! یعنی اگر تو شبی را به بلندای سالی خوابیده باشی، در این صورت میتوان از غم روزگار با تو سخن گفت!!!!!!!
البته اگر نخفته باشی را با تعبیری دیگر بپذیریم؛ یعنی:
«تو خواسته باشی که بخوابی، اما نتوانسته باشی» در این صورت معنای سعدیانه بیت نیز حفظ خواهد شد ؛ اما اگر به جای عبارت «نخفته باشی» از عبارت«ندیده باشی» استفاده کنیم، چنانکه در پانوشت نسخه فروغی و نسخههای«پ، م، د، پر» یوسفی آمده، به نظر میرسد که با مفهوم شاعرانه و معقولتری روبه رو گردیم: «از غم
روزگار (اندوه عشق) با تو سخن گفتن بیهوده است؛ چرا که تو شبی را تا صبح بیدار نبودهای که طول مدت آن شب برابر با طول یکسال باشد».
سخن از شبزندهداری عاشق از شدت اندوه و بیتابی، سخنی است که در غزلیات سعدی بسیار یافت میشود:
مؤذّن بانگ بیهنگام برداشت
نمیداند که چند از شب گذشته است
درازی شب از مژگان من پرس
که یک دم خواب در چشمم نگشته است
(سعدی، ۱۳۷۶: ۸۱)
درازنای شب از چشم دردمندان پرس
عزیز من که شبی یا هزار سال است این
(سعدی، ۱۳۷۶: ۵۸۸)
درازنای شب از چشم دردمندان پرس
تو قدر آب چه دانی که بر لب جویی؟
(سعدی، ۱۳۷۶: ۶۰۳)
به تو حاصلی ندارد، غم روزگار گفتن
که شبی نخفته باشی، به درازنای سالی
(سعدی، ۱۳۷۶: ۶۳۲)
از تو نپرسند درازای شب
آن کس داند که نخفته است دوش
(سعدی، ۱۳۷۶: ۵۳۵)
در یک تقسیمبندی کلی میتوان برخی از این تفاوت ضبطها و نیز استخراج معانی را در سه نسخه مورد نظر در ۶ گروه زیر مورد بررسی قرار داد:
۱) ضبط دقیقتر در نسخه فروغی
۳)
من از تو پیشِ که نالم که در شریعت عشق
معاف دوست بدارند قتل عمدا را
در نسخه یغمایی به جای واژه «بدارند» از واژه «ندارند» استفاده شده. در مذهب عشق قتل عمد عاشق را بر معشوق نمیگیرند چنان که سعدی در غزل ۲۷۹ بیت ۹ بر این نکته تاکید کرده است:
به خون سعدی اگر تشنهای حلالت باد
که در شریعت ما حکم نیست بر قاتل
بنابراین ضبط یغمایی با واژه «ندارند» به باور سعدی نزدیک نیست. ابیاتی با این مضمون را میتوان در دیگر غزلهای سعدی بازیافت:
به خون بهای مَنَت کس مطالبت نکند
حلال باشد خونی که دوستان ریزند
۴)
سرو بگذار که قدی و قیامی دارد
گو ببین آمدن و رفتن رعنایی را
در ضبط یغمایی و یوسفی «قیامی» به گونه «قوامی» ضبط شده که از نظر معنایی راستی و اعتدال را میرساند، اما در کل غزلیات سعدی ضبط فروغی حتی یکبار این واژه مورد استفاده قرار نگرفته است در حالی که بسامد به کار بردن واژه قیام در توصیف سروِ قد بسیار است.چنان که در ابیاتی از این دست میبینیم:
این که تو داری قیامت است نه قامت
وین نه تبسم که معجز است و کرامت
۵)
اگرم تو خصم باشی، نروم ز پیش تیرت
وگرم تو سیل باشی، نگریزم از نشیبت
در نسخههای یغمایی و یوسفی به جای «سیل» و «نشیب» واژگان «صید» و «نهیب» ضبط شده که از نظر معنایی دقیق به نظر نمیرسد؛ چراکه در این صورت معنای بیت چنین خواهد شد: «اگر تو (معشوق من) صید و شکار من باشی من از ترس تو فرار نخواهم کرد»!!! که البته شکار شدن ترس و فرار دارد نه شکار کردن آن هم شکاری از نوع محبوب زیباروی که عاشق آرزوی او را دارد!
۶)
آنچنانش به ذکر مشغولم
که ندانم به خویشتن پرداخت
«ندانم» به معنای نشناسم و نتوانم در ضبط فروغی معنای دقیقی ارائه میکند، برخلاف «ندارم» به معنای نداشتن که در ضبط یغمایی و یوسفی آمده است.
۷)
چه دلها بردی ای ساقی به ساق فتنهانگیزت
دریغا بوسه چندی بر زنخدان دلاویزت
در ضبط یغمایی و یوسفی به جای «فتنهانگیزت» واژه «شهوتانگیزت» به کار رفته. این واژه در کل غزلیات سعدی به ضبط فروغی تنها ۱۰ بار به کار رفته و همگی نیز دارای مفهومی سخیف و فرومایه است. از سوی دیگر ساقی در غزلیات سعدی معمولا در سه معنای؛میگسار، محبوب و معشوق ازلی به کار رفته است و برای سعدی ساقی و شخصیتش اگر مقدس نباشد، لااقل از احترام بسیار برخوردار است، چنان که او را با صفت ساقی سیمتن، ساقی مهوش، ساقی شاهدروی، ساقی رضوان و ... غیره میخواند و بیش از باده و مل، از نظر بر ساقی به حیرت و مستی حاصل از تامل دچار میشود. بنابراین بعید به نظر میرسد که سعدی در توصیف ساقی از این واژه بهره جوید.
۸)
سلسلۀ موی دوست، حلقه دام بلاست
هرکهدر این حلقه نیست،فارغ ازاین ماجراست
در ضبط یغمایی و یوسفی به جای «فارغ» واژه «غافل» به کار رفته. بیرون از حلقه بودن، غفلت نمیآورد، (چنانکه در ضبط یغمایی و یوسفی آمده) رهایی میآورد، (چنانکه در ضبط فروغی آمده). سعدی نیز این حلقه را دام بلا دانسته که دوری از آن آسایش خاطر میآورد.
۹)
دعوی عشاق را، شرع نخواهد بیان
گونۀ زردش دلیل، نالۀ زارش گواست
در ضبط یغمایی و یوسفی به جای «عشاق» واژه «مشتاق» به کار رفته. در مصرع دوم سعدی گونه زرد را دلیل نالهزار دانسته و گونه زرد بر اساس آنچه که در فرهنگ ما متداول است، حاصل اشتیاق نیست (چنانکه در ضبط یغمایی و یوسفی آمده) بلکه حاصل عشق است (چنانکه در ضبط فروغی آمده).
۱۰)
یار زیبا گر هزارت وحشت از وی در دل است
بامدادان روی او دیدن صباح مقبل است
در ضبط یغمایی و یوسفی به جای واژگان «هزارت، وی در» کلمات «هزارش، ما بر» به کار رفته است. بر اساس ضبط یغمایی و یوسفی معنای بیت چنین خواهد بود که: اگر محبوب زیباروی از ما در ترس و وحشت باشد، اما دیدار او در بامدادان موجب اقبال و خوشبختی است.
در این حالت، در بیت هیچ نکته بدیعی وجود ندارد و بدیهی است که دیدار معشوق برای عاشق خرسند کننده است، اما بر اساس آنچه که در ضبط فروغی آمده، معنای زیباتری به خواننده منتقل میگردد؛ چرا که باز هم بیانگر شدت عشق عاشق و تحمل وی است؛ یعنی: اگرچه هزار وحشت از محبوب زیبارویت در دل داری (به دلیل تندخویی و یا...)، با این همه دیدار او و روی زیبایش در بامدادان موجب اقبال و خوشبختی است.
۱۱)
آن که میگوید نظر در صورت خوبان خطاست
او همین صورت همی بیند ز معنی غافل است
در ضبط یغمایی و یوسفی در مصرع دوم آمده است: «او همین معنی همی بیند ز صورت غافل است». تمام گلایههایی که در امر نظربازی سعدی آغاز میشود و سعدی سعی بر توضیح و تبیین ظاهربینان و سطحی اندیشان دارد، بر سر همین امر است که آنان تنها ظاهر ماجرا را میبینند و از معنای حقیقی غافلند و سعدی به گفته خود اثر صنع خداوندی را در این صورت زیبا میبیند و مقصودش معناست و توجه بدان و نه صورت ظاهری ؛ چنانکه:
شاهد ما را نه هر چشمی چنان بیند که هست
صنع را آیینهای باید که بر وی زنگ نیست
و یا:
تو به سیمای شخص مینگری
ما در آثار صنع حیرانیم
و:
خودپرستان نظر به شخص کنند
پاک بینان به صنع ربّانی
نیز:
چشم کوتهنظران بر ورق صورت خوبان
خط همی بیند و عارف قلم صنع خدا را
با این اوصاف چگونه میتوان ضبط یغمایی و یوسفی را از این مصرع پذیرفت؟!
۱۲)
آن است آدمی که در او حسن سیرتی
یا لطف صورتی است دگر حشو عالم است
با به کار رفتن کلمه «حشو» در ضبط فروغی معنای بیت چنین خواهد بود: انسان کسی است که دارای زیبایی باطن و یا ظاهر باشد و در غیر این صورت پدیدهای زائد و بیمصرف در این عالم است، اما در ضبط یغمایی و یوسفی به جای این واژه از کلمه «نقش» استفاده شده که دارای معنی دقیقی در بیت نیست.
۱۳)
قادری بر هر چه میخواهی مگر آزار من
ز آن که گر شمشیر بر فرقم نهی آزار نیست
در ضبط یغمایی و یوسفی به جای کلمه «مگر» از واژه «مکن» استفاده شده است، اما بر اساس ضبط فروغی، بار دیگر میزان صلابت و شدت عشق عاشق و جانسپاریاش به تصویر کشیده میشود که با به کار بردن واژه امری «مکن» این تصویر شاعرانه به عبارتی «آمرانه» تبدیل میشود. یعنی حتی با شمشیر بر فرق عاشق نهادن از سوی معشوق، او نمیرمد و آزرده خاطر نمیشود.
۱۴)
نه خود اندر زمین نظیر تو نیست
که قمر چون رخ منیر تو نیست
در ضبط یغمایی و یوسفی به جای «زمین» از واژه «جهان» استفاده شده است. تقابل «زمین» در ضبط فروغی با قمر یا ماه منطقیتر از تقابل «جهان» در ضبط یغمایی و یوسفی با قمر یا ماه به نظر میرسد. به علاوه «جهان»، «قمر» را هم پوشش میدهد و اگر « در جهان» نباشد، بدیهیست که قمر را هم شامل میشود و دیگر گفتنی نیست.
۱۵)
هر که تماشای روی چون قمرت کرد
سینه سپر کرد پیش تیر ملامت
در ضبط یغمایی و یوسفی به جای «قمرت، سینه» از «سپرت، روی» استفاده شده است. زیبایی روی به ماه تشبیه میشود (چنانکه در نسخه فروغی آمده) نه سپر (چنانکه در نسخه یغمایی و یوسفی آمده)! روی چون سپر از نظر معناشناختی و زیباشناختی به دشواری در ادبیات سعدی میگنجد!
۱۶)
جنایتی که بکردم اگر درست بباشد
فراق روی تو چندین بس است حدّ جنایت
در ضبط یغمایی و یوسفی به جای واژه «بکردم» واژه «نکردم» به کار رفته است، در این صورت اگر عاشق جنایتی نکرده و صحت آن اثبات شده باشد، پس حدّ و مجازاتی لازم نخواهد بود. بنابراین مصرع دوم نیز از نظر معنایی دچار خلل میگردد ، اما اگر جنایتی بکرده و صحت آن اثبات شده باشد، در این صورت حدّ و مجازات شامل حال وی خواهد شد، چنانکه در مصرع دوم بیت و نیز ضبط فروغی آمده است.
۱۷)
دل آینۀ صورت غیب است ولیکن
شرط است که برآینه زنگار نباشد
در نسخۀ یوسفی و یغمایی به جای «دل آینۀ صورت غیب است» عبارت «در صورت زیبا چه توان گفت» به کار رفته است . در ارتباط عرضی مصرعها، با عبارت: «در صورت زیبا چه توان گفت ولیکن» (ضبط یغمایی و یوسفی) ارتباط معنایی دو مصرع از بین میرود چرا که هر مصرع علیرغم اتصال و مشروط شدن آنها به یکدیگر با واژه «ولیکن»، خود به تنهایی معنای مستقلی را اراده نموده است!
۱۸)
در به روی دوست بستن شرط نیست
ور ببندی سر به در بر میزند
در نسخۀ یوسفی و یغمایی به جای« در» کلمة «دل» به کار رفته است . با توجه به ضبط فروغی معنای بیت چنین خواهد بود که: بستنِ درِ خانه به روی یار، سزاوار نیست، اما اگر تو (معشوق) این کار را انجام دهی، عاشق با سر بر در میزند (کنایه از عجز و لابه) تا تو در بر او بگشایی.
اما با توجه به معنای مصرع نخست، سر بر دل زدن از معنای متناسبی برخوردار نیست.
۱۹)
عاشق بگشتم ارچه، دانسته بودم اول
کز تخم عشقبازی، شاخ ندم برآید
در نسخۀ یوسفی و یغمایی به جای «بگشتم» واژه «نگشته» آمده است که با به کار بردن نگشته در مصراع اول، واژه «ار چه» بیمعنا خواهد بود؛ چرا که سعدی بر اساس نسخۀ فروغی اظهار میدارد که: عاشق شدم اگر چه از همان ابتدا میدانستم که از بذر عاشقی، تنها میوه پشیمانی میروید.
۲۰)
درد نهانی دل تنگم بسوخت
لاجرمم عشق ببود آشکار
در نسخۀ یوسفی و یغمایی به جای واژه «ببود» واژه «نبود» آمده است. با توجه به اینکه درد نهانی عاشق، همان عشق است ودل او کوچک و تنگ است و تاب اندوه این عشق را نمیآورد و دلش میسوزد، به ناگزیر این دل تنگ سّرش را فاش میکند و عاشقی او آشکار میگردد. بنابراین به کار بردن «ببود» تناسب معنایی بیشتری را به بیت میدهد.
۲۱)
آهِ دریغ و آب چشم، ار چه موافق منند
آتش عشق آن چنان، نیست که وانشانمش
در تناسب با آب چشم معشوق، آه دریغ (ضبط فروغی) از عبارات متداول در زبان و ادب فارسی است. از سوی دیگر آه است که از نهاد معشوق از سر حسرت و اندوه برمیآید نه باد (ضبط یغمایی و یوسفی)!
۲۲)
سهل باشد صعوبت ظلمات
گر به دست آید آب حیوانم
در نسخۀ یغمایی به جای «صعوبت» واژه «حکایت» و در نسخۀ یوسفی «شکایت» به کار رفته است. با توجه به ضبط فروغی معنای بیت چنین خواهد بود: تحمل دشواری ظلمات، برای رسیدن به چشمة آب حیات آسان است.
اما با به کار بردن واژه «حکایت» و به ویژه «شکایت»، بیت از معنای استواری برخوردار نخواهد بود.
۲۳)
بگذاشتند ما را، در دیده آب حسرت
گریان چو در قیامت، چشم گناهکاران
در نسخۀ یوسفی و یغمایی به جای «گریان» کلمه «گردان» به کار رفته است. به جز از این که تناسبی میان کلمات دیده، آب حسرت، گریان و چشم گناهکار، میتوان بازیافت، از نظر معنایی نیز، چشم گناهکار به جهت حسرتی که از عملکرد خویش دارد، گریان است (ضبط فروغی) نه گردان (ضبط یغمایی و یوسفی)!
۲۴)
عجبت نیاید از من سخنان سوزناکم
عجب است اگر بسوزم چو بر آتشم نشانی؟
در نسخۀ یوسفی و یغمایی به جای «بسوزم» واژه «نسوزم» به کار رفته است. با توجه به اینکه در مصرع نخست شاعر عاشق از سخنان سوزناک خود سخن به میان میآورد، بنابراین او از درد عشق سوخته است و حال از معشوق خویش میپرسد که: تو از سخنان سوزناک من تعجب نمیکنی، اما اگر مرا پریشان خاطر کنی و من از آتش جدایی بسوزم، به شگفت میآیی؟
حال با توجه به ضبط یوسفی و یغمایی؛ یعنی «نسوزم» معنای بیت چنین خواهد بود که: اگر مرا پریشان خاطر کنی و من از آتش جدایی نسوزم، به شگفت میآیی؟
در حالی که سوختن عاشق در بیت نخست آشکار است، و «نسوزم» تضاد معنایی ایجاد میکند، بنابراین این ضبط درست به نظر نمیآید.
۲۵)
برخیز تا طریق تکلف رها کنیم
دکان معرفت به دو جو بر بها کنیم
در نسخۀ یوسفی و یغمایی به جای «بر بها» عبارت «پر بها» به کار رفته است. بر بها کردن به معنای فروختن است و مقصود شاعر آن است که برخیز و معرفت (ظاهری) را که از آن برای خود دکان درست کردهایم، به دو جو (مقدار ناچیز و بیارزش) بفروشیم، اما با به کار بردن «پر بها» بیت از ساختار معنایی درستی برخوردار نمیگردد.
اگر چه باید به این نکته نیز اشاره کرد که کاتبان در ضبط نسخه معمولاً حروف «ب» و «پ» را بر اساس نوع نگارش و خط خویش به جای یکدیگر به کار میبردند. از این رو در حقیقت این واژه همان «بر بها» بوده است.
۲) ضبط دقیقتر در نسخه یغمایی
۲۶)
فضل است اگرَم خوانی، عدل است اگرَم رانی
قدر تو نداند آن، کز زجر تو بگریزد
در نسخۀ یغمایی به جای «قدر» واژه «وصل» به کار رفته است، کسی که زجر تحمل میکند، به نتیجه عمل و پاداشی دست مییابد که همان وصل معشوق است. بنابراین قدردانی معشوق در برابر تحمل زجر عاشق، معنای زیبایی را ارئه نمیکند.
۲۷)
کمند عشق نه بس بود زلف مفتولت
که روی نیز بکردی ز دوستان۵۹۴۲۶; مفتول؟
در نسخۀ یغمایی به جای «عشق» واژه «عقل» به کار رفته که معنای دقیقتری را تداعی میکند چرا که این عقل است که به دام عشق میافتد و اسیر میشود نه عشق! یعنی آیا برای صید و به دام انداختن عقل ما (و عاشق ساختن ما) گیسوی تابدارت کافی نبود که...
۳) ضبط دقیقتر در نسخه یوسفی
۲۸)
ملامتگوی عاشق را چه گوید مردم دانا؟
که حال غرقه در دریا نداند خفته بر ساحل
در نسخۀ یوسفی به جای «عاشق» کلمة «غافل» به کار رفته است. با توجه به معنای عرضی مصرعها، به کار جستن واژه غافل در ضبط یوسفی که مبنی بر غفلت شخص ملامتگوی است و هم غفلتش همچون شخصی است که بر کنار ساحل خفته است، صحیحتر است از ملامت گوی عاشق در ضبط فروغی و یغمایی؛ چرا که شخص ملامت کننده به جهت بیخبری و غفلتش، افعال و کردار عاشق را وقعی نمینهد، پس او را به ملامت میخواند، نه شخص عاشق که خود درد آشناست.
۲۹)
هرگزش باد صبا برگ پریشان نکند
بوستانی که چو تو سرو روانش باشی
در نسخۀ یوسفی به جای «صبا» واژه «خزان» به کار رفته است که با توجه به تعریفی که از باد صبا میشود، یعنی: «بادی که از طرف مشرق آید در فصل بهار... به وقت صبح میوزد. بادی لطیف و خنک است، نسیمی خوش دارد و از او گلها بشکفد...» (کشاف اصطلاحات الفنون، ج۲، ص ۱۰۵۶)، ضبط یوسفی، در راستای معنای طولی بیت درستتر به نظر میرسد.
۴) ضبط دقیقتر در نسخة فروغی و یغمایی
۳۰)
هرکهرا وقتیدمی بودهست و دردی سوخته است
دوست دارد نالۀ مستان و هایاهوی را
در نسخه یوسفی به جای «دردی سوخته است» عبارت «روزی سوخته است» و یا «یک روز سوخته است» به کار رفته. «روزی سوخته است» و یا «یک روز سوخته است» که در نسخه یوسفی آمده، به این معناست که مثلاً شخصی روزی بر اثر حادثهای سوخته است، اما دردی سوخته است که در نسخه فروغی و یغمایی آمده، بیانگر آن است که شخص عاشق بر اثر درد عشق خود سوخته است. چنان که پیداست به کار جستن دردی سوخته است دارای بار معنایی و شاعرانه بیشتری است نسبت به روزی سوخته است.
۳۱)
گویند مگو سعدی چندین سخن از عشقش
میگویم و بعد از من گویند به دورانها
در ضبط فروغی و یغمایی «دورانها» آمده و در ضبط یوسفی «بستانها». پس از سعدی حکایت عشق او را باید در دورانها نقل قول نمود، چنان که در جایی خود میگوید:
ز خاک سعدی شیراز بوی عشق آید
هزار سال پس از مرگ او گرش بویی
و این امر ما را به بقای عشق سعدی در دوران و روزگاران بعد هدایت میکند نه به بستانها و یا مکانهایی دیگر!
۳۲)
صبر قفا خورد و به راهی گریخت
عقل بلا دید و به کنجی نشست
در نسخة یوسفی به جای عبارت «عقل بلا دید و» عبارت «در این روز» ضبط شده که معلوم نیست منظور کدام روز است و البته در پیوند با کل بیت و نیز بیت پیشین و پسین نیز از معنای دقیقی برخوردار نیست. در حالی که همانند قفا خوردن صبر، بلا دیدن عقل نیز توصیف حالی کلی و عمومی از احوال ناخوشایند عاشق است. به علاوه با ضبط «در این روز» لطف تناظر در دو مصرع از بین میرود: صبر، عقل/ فنا،بلا/ خورد، دید.
۳۳)
بار مذلّت بتوانم کشید
عهد محبت نتوانم شکست در ضبط یوسفی به جای «بتوانم» واژه «نتوانم» به کار رفته که البته در این حالت عاشق هنر خاصی را مرتکب نمیشود و مانند تمام افراد معمولی قادر به تحمل بار خواری و مذلت بیمهری معشوق نیست، البته او همچنین نمیتواند عهد محبت را بشکند!!! در حالی که معنای دقیق و دلنشین این بیت زمانی پدیدار خواهد شد که عاشق به خاطر نشکستن عهد محبت بتواند بار مذلت را بکشد. به علاوه طباق «بتوانم» ، «نتوانم» خود بر زیبایی بیت میافزاید.
۳۴)
نخست خونم اگر میروی به قتل بریز
که گر نریزی از دیدهام بپالاید
در نسخۀ یوسفی به جای واژه «میروی» از واژه «میرود» استفاده شده که معنای دقیقی را به ذهن متبادر نمیکند. بر اساس نسخۀ فروغی و یغمایی معنای بیت چنین خواهد بود: اگر میخواهی بروی و مرا ترک کنی، اول خونم را بریز و مرا بکش (مرا راحت کن)، چراکه اگر چنین نکنی، خونم قطره قطره از دیدگانم فرو خواهد ریخت (و به سختی خواهم مرد).
۳۵)
من آنم ار تو نه آنی که بودی اندر عهد
به دوستی که نکردم ز دوستیت عدول
در ضبط یوسفی به جای «عدول» از واژه «نزول» استفاده شده که با توجه به معنای لغوی این کلمه: فرود آمدن، پایین آمدن، معنای دقیقی از بیت به دست نمیدهد. همچنین بسامد حرف «د» در شعر قابل توجه است که با «عدول» متناسب است نه «نزول».
۳۶)
نقد هر عقل که در کیسۀ پندارم بود
کمتر از هیچ برآمد به ترازوی توام
در ضبط یوسفی به جای «عقل» از واژه «عمر» استفاده شده است. با توجه به ضبط فروغی و یغمایی معنای بیت چنین خواهد بود: تمام سرمایه عقلی که داشتم (در اندیشه و گمان خود داشتم) در ترازوی عشق تو هیچ و وزن و اعتباری نداشت. یعنی عشق تو بر عقل من غلبه یافت.
در این صورت به کار بردن «عمر» نمیتواند معنای مورد نظر شاعر را که همان برتری عقل بر عشق است و در جای جای غزلیاتش از آن یاد میکند، بیان کند.
۳۷)
زین سبب خلق جهانند مرید سخنم
که ریاضتکش محراب دو ابروی توام
در نسخۀ یوسفی به جای «زین سبب» واژه «لاجرم» به کار رفته است. در مصرع دوم حرف ربط «که» از نوع تعلیلی است و علت امری را بیان مینماید که در مصرع قبل بدان اشاره شده است، در این حالت نمیتوان از واژه «لاجرم» (ضبط یوسفی) به معنای ناگزیر بهره جست. با وجود این «که» تعلیلی و برای به دست آوردن مفهومی درست، تنها باید بدان ضبطی اکتفا نمود که فروغی و یوسفی بدان اشاره مینمایند؛ چرا که در مصرع نخست علت روی دادن امر در مصرع دوم توضیح داده شده است.
۳۸)
نغنویدم ز آن خیالش را نمیبینم به خواب
دیدۀ گریان من یک شب غنودی کاشکی
در نسخۀ یوسفی به جای «نغنویدم» و «نمیبینم» کلمات «بغنوم» و «همی بینم» به کار رفته است (بغنوم از آن رو خیالش را همی بینم به خواب) اما با توجه به آنکه شاعر در مصرع دوم آرزوی غنودن و خوابیدن میکند (یعنی امری که روی نمیدهد) پس چگونه در مصرع نخست از غنودن سخن میگوید؟
۵) ضبط دقیقتر در نسخة فروغی و یوسفی
۳۹)
چون تشنه جان سپردم، آن گه چه سود دارد
آب از دو چشم دادن، بر خاک من گیا را؟
به کاربردن واژه «داری» در ضبط یغمایی به جای «دارد» که در ضبط فروغی و یوسفی آمده است، از نظر معنایی و دستوری صحیح نیست.
۴۰)
عاشق صادق به زخم دوست نمیرد
زهر مذابم بده که ماء مَعین است
در ضبط یغمایی به جای کلمه «بده» از واژه «نده» استفاده شده است. با توجه به ضبط فروغی و یوسفی ، زهر مذاب برای عاشق صادق چون آب گواراست که آن را از معشوق خویش طلب میکند، اما در ضبط یغمایی او از معشوق میخواهد که زهر مذاب را که چون آب گواراست به او ندهد!!! در حالی که در مصرع نخست تصویر عاشق صادق گونهای دیگر است. بنابراین ضبط یغمایی از معنای دقیق و شاعرانه برخوردار نیست؛ چرا که مصرع دوم ادعای مصرع نخست را نقض میکند.
۴۱)
سعدی چو دوست داری، آزاد باش و ایمن
ور دشمنی بباشد، با هر که در جهانت
در ضبط یغمایی به جای واژه «بباشد» از واژه «نباشد» استفاده شده است. بر اساس ضبط فروغی و یوسفی با واژه « بباشد» معنای بیت چنین خواهد بود: سعدی هنگامی که معشوق با توست، حتی اگر همه جهان با تو دشمن باشند، آزاد و آسوده باش. که معنای کامل و دقیقی است، اما بر اساس ضبط یغمایی با واژه «نباشد»، معنای بیت چنین خواهد بود: سعدی هنگامی که معشوق با توست، حتی اگر هیچ دشمنی در جهان نداشته باشی، آزاد و آسوده باش. که ناگفته پیداست بیت از معنای استواری برخوردار نیست.
۴۲)
حقا که مرا دنیا، بیدوست نمیباید
با تفرقۀ خاطر، دنیا به چه کار آید؟
در نسخۀ یغمایی به جای «دنیا» و «دوست» کلمات «بیاو دینار» به کار رفته است. بر اساس ضبط فروغی و یوسفی ، سعدی معتقد است که به راستی دنیایی که در آن محبوبم حضور نداشته باشد، شایسته من نیست، برای عاشق پریشان خاطر دنیا چه ارزشی دارد؟
یعنی با به کار بردن واژه دنیا، تمامی زیباییها، نعمتها و لذتها را مورد نظر داشته و همگی را به یکباره رها میکند که البته دینار و ثروت تنها بخشی از آن است. بنابراین با شناختی که از همّت عاشق وشدت عشق او در غزل سعدی داریم، ضبط فروغی و یوسفی دلنوازتر مینماید.
۴۳)
دیگری گر همه احسان کند، از من بخل است
وز تو مطبوع بود گر همه احراق آید
در نسخۀ یغمایی به جای «بُخل» واژه «بِحِل» به کار رفته است. بر اساس ضبط فروغی و یوسفی، سعدی معتقد است که : اگر فرد دیگری به من نیکی کند، من از او نیکی خود را دریغ میدارم (نسبت به او و خوبیهایش بیتوجهم) اما اگر تو همواره مرا بسوزانی (آزار و اذیت کنی) باز هم برایم شیرین و خواستی است. (هر چه دوست کند، نیکوست).
اما واژه بِحل به معنای حلال کردن است که در تناسب معنایی با مصرع نیست، اگر چه برخی معتقدند که « از من بحل است» میتواند به معنای« عطایش را به لقایش بخشیدم، به او نیازی ندارم و...» به کار رفته باشد ، اما چنین معنایی در فرهنگها ضبط نشده است.
۴۴)
من مفلسم در کاروان گو هر که خواهی قصد کن
نگذاشت مطرب دربرمچندانکه بستاند عسس
بر اساس نسخۀ فروغی و یوسفی با به کار بردن واژگان «نگذاشت» و «بستاند» معنای بیت چنین خواهد بود: من در این کاروان هیچ مال و مکنتی ندارم چراکه مطرب همه مالم را گرفت و چیزی برایم باقی نگذاشت تا آن را پاسبان بستاند، بنابراین هر که قصد مال من کند، باکی نیست.
اما در نسخه یغمایی به جای این واژگان از کلمات «نگذشت» و «بنشاند» استفاده شده که معنای درستی از بیت ندارد. اگر منظور عبور نکردن مطرب از نزد شاعر باشد که باید به جای عبارت «در برم» عبارت «از برم» به کار میرفت و البته نشاندن عسس نیز مفید معنای مطلوبی در بیت نیست.
۴۵)
گرفتار کمند ماهرویان
نه از مدحش خبر باشد نه از ذم
در نسخۀ یغمایی به جای «ذم» کلمه «دم» به کار رفته است، اما با توجه به تناسب مدح و ذم از یکسو و معنای طولی بیت، یعنی؛ بیخبری عاشق از ستایش و سرزنش، به کار بردن « دم» مفهوم شاعرانهای را دربرندارد.
۴۶)
گرفتم سرو آزادی نه از ماء مَهین زادی؟
مکن بیگانگی با ما چو دانستی که از مایی
در نسخۀ یغمایی به جای «مَهین» واژه «مَعین» به کار رفته. ماءِ مهین به معنای آب بیارزش است که همان نطفه است؛« اَلَم نَخلُقُکُم مِن ماءٍ مَهِینٍ»، مگر شما را از آبی بیمقدار نیافریدیم؟ (مرسلات/ ۲۰) و نیز؛ « ثُمَّ جَعَلَ نَسلَهُ مِن سُلالَهٍ من ماءٍ مَهینٍ». سپس نسل او (انسان) را از چکیدۀ آبی پست مقرّر فرمود. (سجده/ ۷). و ماء معین به معنای آب گواراست، این عبارت از قرآن سرچشمه گرفته: «قُل أَرَءَیتُم إِن أَصبَحَ مآؤُکُم غَوراً فَمَن یَأتِیکُم بِماءٍ مَعِینٍ»، بگو به من خبر دهید، اگر آب [آشامیدنی] شما [به زمین] فرو رود، چه کسی آب روان برایتان خواهد آورد؟ (مُلک/ ۳۰).
با توجه به ضبط فروغی و یوسفی معنای بیت چنین خواهد بود: گیرم که تو سرو آزادی، اما مگر از نطفه آدمی (آبی بیارزش) زاده نشدی؟؛ پس حال که دانستی تو نیز از مایی (چون ما آدمیان از نطفه زاده شدی) با من چون بیگانگان رفتار نکن.
اما با به کار بردن «مَعین» معناچنین خواهد بود: گیرم که تو سرو آزادی، اما مگر از آب گوارا زاده نشدی؟... که در این حالت معنای دقیقی را انتقال نخواهد داد.
۶) ضبط دقیقتر در نسخة یغمایی و یوسفی
۴۷)
هر پارسا را کان صنم در پیش مسجد بگذرد
چشمش بر ابرو افکند، باطل کند محراب را
در نسخه یغمایی و یوسفی به جای واژه «مسجد» واژه «خاطر» ضبط شده است. اگر چه مراعاتالنظیر میان کلمات محراب، پارسا و مسجد در نسخه فروغی نوعی تناسب زیبا را در کل بیت ایجاد مینماید، اما در پیش «خاطر»؛ یعنی واژة ضبط شده در نسخه یغمایی و یوسفی زیبایی معناشناختی و عدم تعلق به نقطهای، جایی و مکانی معلوم چون مسجد و کلیت بخشیدن به موضوع را دربردارد. چنان که این امر موجب میشود که یاد محبوب پیوسته و در همه جا، موجب غفلت پارسا شود.
۴۸)
تو خود ای شب جدایی چه شبی بدین درازی؟
بگذر که جان سعدی بگداخت از نهیبت
در نسخههای یغمایی و یوسفی به جای «بگداخت، نهیبت» واژگان «بگدازی، لهیبت» آمده. اگر چه از ترس شب جدایی هم جان میتواند گداخته شود؛ چنان که در ضبط فروغی آمده، اما از آتش و لهیب و حرارت شب جدایی گداختن و سوختن، دقیقتر و شاعرانهتر به نظر میرسد؛ چنانکه در ضبط یغمایی و یوسفی آمده است.
۴۹)
بند بر پای تحمل چه کند گر نکند؟
انگبین است که در وی مگسی افتادهست
در ضبط یغمایی و یوسفی به جای مصرع نخست مصرع «لب شیرین چه توان گفت و بر او خال سیاه» آمده که در ارتباط معنایی عرضی دو مصرع مناسبتر به نظر میرسد. البته در نسخه یوسفی به جای «لب شیرین» عبارت «روی شیرین» به کار رفته که هنوز زیباتر و دقیقتر است.
۵۰)
هیچکس عیب هوس باختن ما نکند
مگر آن کس که به دام هوسی افتادهست
در ضبط یغمایی و یوسفی به جای «هیچکس، نکند» واژگان «همه کس، بکنند» به کار رفته. کسی که خود به دام هوسی افتاده طبیعتا عیب و منع به دام افتاده نمیکند؛ چنانکه در فرهنگ ما متداول است: رطب خورده منع رطب چون کند؟ بنابراین ضبط یغمایی و یوسفی از معنای دقیقتری به نسبت ضبط فروغی برخوردار است.
۵۱)
دل رفت و دیده خون شد و جانِ ضعیف ماند
وآن هم برای آن که کنم جان فدای دوست
ضبط «فدای» از نظر قافیه نادرست است. ضبط یوسفی و یغمایی «فشان» است که با قافیه ابیات دیگر سازگار است.
۵۲)
باد خاکی ز مُقام تو بیاورد و ببرد
آب هر طیب که در کلبۀ عطاری هست
در ضبط یغمایی و یوسفی به جای کلمه «کلبه» از واژه «طبله» استفاده شده است. طبله را صندوقچه کوچک، سلة عطار، بویدان و طبل عطار میدانند که در آن بوی خوش نهند. از این روی، طبله عطار که در نسخه یغمایی و یوسفی ضبط شده، دارای معنی مطلوبتری به نسبت کلبه عطار است که در نسخه فروغی آمده.
۵۳)
هر که ماه ختن و سرو روانت گوید
او هنوز از قد و بالای تو صورت بینیست
در ضبط یغمایی و یوسفی به جای کلمه «قد» واژه «رخ» آمده است. ماه ختن را باید به رخ (و نه قد) و سرو را به بالا نسبت داد ، چنانکه در ضبط یغمایی و یوسفی آمده است و نه آنکه ماه ختن را به قد نسبت داد، چنانکه در ضبط فروغی آمده است.
۵۴)
روی گفتم که در جهان بنهم
گردم از قید بندگی آزاد
که نه بیرون پارس منزل هست
شام و روم است و بصره و بغداد
دست از دامنم نمیدارد
خاک شیراز و آب رکناباد
در ضبط یغمایی و یوسفی به جای واژه «هست» واژه «نیست» به کار رفته است، در این صورت با توجه به بیت پیشین و پسین آن معنای زیباتری را ارائه میکند که معشوق از سر گلایه میگوید: برای دستیابی به آزادگی، گفتم که در جهان به سفر بپردازم، اینگونه نیست که در خارج از سرزمین پارس برای من جای اقامتی نباشد، بلکه سرزمینهای شام و روم و بصره و بغداد (برای اقامت من و البته آزاد زیستی من) وجود دارد ، اما خاک دامنگیر شیراز و آب رکناباد آن مرا رها نمیکند.
اما عبارت «که نه بیرون پارس منزل هست» فروغی به معنای آن است که در بیرون از سرزمین پارس جایی برای زیستن و اقامت من وجود ندارد ؛ که در این صورت مغایر با معنای مصرع دوم خواهد بود که سرزمینهای شام و روم و بصره و بغداد را معرفی میکند. اما اگر «که نه» در این مصرع را «مگر این گونه نیست که» معنی کنیم، آنگاه بیت از انسجام معنایی برخوردار خواهد شد.
۵۵)
که گفت: هر چه ببینی ز خاطرت برود؟
مرا تمام یقین شد که سهو پندارد
در نسخۀ یوسفی و یغمایی به جای «ببینی» واژه «نبینی» آمده است که بر اساس مثل سایر: «از دل برود هر آنکه از دیده برفت» از معنای دقیقتر و عملیتری برخوردار است.
۵۶)
چشم عاشق نتوان دوخت که معشوق نبیند
پای بلبل نتوان بست که بر گل نسراید
نای بستن در ضبط یغمایی و یوسفی به منظور بستن راه صوت و آواز با مفهوم کلی بیت مبنی بر ایجاد مانع برای حذر از عشق، بیشتر از پای بستن در ضبط فروغی در تناسب است. ضمن آن که پای بستن مانع سرودن نیست!
۵۷)
ور دوست دست میدهدت هیچ گو مباش
خوشتر بود عروس نکوروی بیجهاز
گر تیغ میزنی سپر اینک وجود من
عیار مدعی کند از دشمن احتراز
تا خود کجا رسد به قیامت نماز من؟
من روی در تو و همه کس روی در حِجاز
حروف قافیه این غزل «یز» میباشد؛ یعنی : خیز، بریز، بخیز و .... اما در نسخۀ فروغی در سه بیت ۳ و ۶ و ۸ به جای واژگان «جهیز، احتریز، حجیز» کلمات «جهاز، احتراز، حجاز» به کار رفته که با توجه به حروف قافیه، ضبط یوسفی و یغمایی دقیقتر به نظر میرسد.
۵۸)
تو را در بوستان باید که پیش سرو بنشینی
وگر نه باغبان گوید که دیگر سرو ننشانم
در نسخۀ یوسفی و یغمایی به جای «بنشینی» کلمه «ننشینی» به کار رفته است. با وجود عبارت «وگرنه»، عاشق، محبوب خود را از امری بر حذر میدارد که در خلاف آن صورت، اتفاقی میافتد که خوشآیند نیست. اگر محبوب سروقد و رعنای سعدی در بوستان در کنار درختان سرو بنشیند (ضبط فروغی)، زیبایی سروِ قدش، باغبان را از کاشتن سروهای دیگر ناامید میسازد. پس محبوب سرو قد سعدی نباید قدر دیگر سروها را با زیبایی خویش در نظر باغبان بکاهد. (ضبط یغمایی و یوسفی). بنابراین ضبط یوسفی و یغمایی از معنای دقیقتری برخوردار است.
۵۹)
بستهام از جهانیان بر دل تنگ من دری
تا نکنم به هیچ کس، گوشۀ چشم خاطری
در نسخۀ یوسفی و یغمایی به جای «بستهام» کلمة «بستهای» به کار رفته است. از فصاحت کلام سعدی به دور است که «ام» را در واژه «بستهام» (ضبط فروغی) با توجه به واژة من در همان مصرع به تکرار به کار جوید. شاید اگر واژه «من» به «خود» تغییر مییافت، به کار رفتن «ام» صحیح به نظر میرسید، اما «بستهای» در ضبط یغمایی و یوسفی میتواند بیانگر فصاحت کلام سعدی باشد. ضمن آنکه غیرت معشوق اجازه نمیدهد که عاشق جز از او به دیگری بنگرد.
۶۰)
فرّخ صباح آن که تو بر وی نظر کنی
فیروز روز آن که تو بر وی گذر کنی
گفتی که دیر و زود به حالت نظر کنم
آری کنی چو بر سر خاکم گذر کنی
در نسخۀ یوسفی و یغمایی به جای کلمات «نظر، گذر» واژگان «گذر، نظر» به کار رفته است که با توجه به تکرار همین قافیه در بیت ۹ غزل، ضبط یوسفی و یغمایی دقیقتر به نظر میرسد.
۶۱)
ای که خواب آلوده واپس ماندهای از کاروان
جهد کن تا بازیابی همرهان خویش را
راستی کردند و فرمودند مردان خدای
ای فقیه! اول نصیحت گوی نفس خویش را
در نسخۀ یوسفی و یغمایی به جای کلمه «خویش» واژه «پیش» به کار رفته است که با توجه به تکرار همین قافیه در بیت ۹ غزل، ضبط یوسفی و یغمایی دقیقتر به نظر میرسد.
۶۲)
هرکه دایم حلقه بر سندان زند
ناگهش روزی بپاشد فتح باب
در نسخۀ یوسفی و یغمایی به جای «بپاشد» واژه «بباشد» به کار رفته است که با توجه به معنای بیت : هر که پیوسته درِ خانهای را بزند، روزی درِ خانه به رویش گشاده میشود، « مَن قَرَعَ بابأ وَلَجَّ وَلَجَ»، ضبط یوسفی و یغمایی درستتر به نظر میرسد اگر چه باید به این نکته نیز اشاره کرد که کاتبان در ضبط نسخه معمولا حروف «ب» و «پ» و نیز «ک» و «گ» را بر اساس نوع نگارش و خط خویش به جای یکدیگر به کار میجستهاند. از این رو در حقیقت این واژه همان « بباشد» بوده است.
۶۳)
نه صورتیست مزخرف عبادت سعدی
چنانکه بر در گرمابه میکند نقاش
در نسخۀ یوسفی و یغمایی به جای «عبادت» کلمه «عبارت» به کار رفته است که البته ضبط درست و دقیق همان نسخۀ یوسفی و یغمایی است. البته گفتنی است که در پاورقی ضبط فروغی نیز آمده است که: عبارت درست است.
۶۴)
میزنم لاف از رجولیت ز بیشرمی ولیک
نفس خود را کرده فاجر چون زن چنگی منم
در نسخۀ یوسفی و یغمایی به جای کلمات «فاجر، چنگی» واژگان «حاجز، حُبلی» به کار رفته است و بر این اساس معنای بیت چنین خواهد شد: من از روی بیشرمی ادعای مردانیت میکنم، اما پشت سر نفس خود که چون زنی آبستن است (و هر لحظه چیزی را میطلبد) پنهان میشوم.
بنابراین با ضبط «حاجز، حُبلی» در نسخۀ یوسفی و یغمایی، بیت از معنای زیباتری برخوردار میگردد. از سوی دیگر قافیه دیگر ابیات به مصوت بلند «آ» ختم میشود که در صورت استفاده از قافیه «چنگی» (ختم به مصوت بلند ای) این نظم نیز از بین میرود.
۶۵)
یک قدم بر خلاف نفس بنه
در خیال خدای ننهاده
در نسخۀ یوسفی و یغمایی به جای کلمات «بنه، خیال» کلمات «پلید، رضای» به کار رفته است. اگر ضبط فروغی را بپذیرم، آنگاه در مصرع نخست، معنای جمله کامل میشود و مصرع دوم کاملا فاقد معنا خواهد بود. اما با پذیرش ضبط یوسفی و یغمایی، هر دو مصرع در امتداد یگدیگر معنای کاملی را ارایه خواهند نمود.
فرح نیازکار
منابع:
۱. سعدی، مصلح بن عبدالله (۱۳۶۱). غزلیات سعدی، به تصحیح حبیب یغمایی، تهران: مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی.
۲. سعدی، مصلح بن عبدالله (۱۳۷۶) کلیات سعدی، به اهتمام محمدعلی فروغی، تهران: امیرکبیر.
۳. سعدی، مصلح بن عبدالله (۱۳۸۵). غزلهای سعدی، به تصحیح و توضیح: غلامحسین یوسفی، تهران: سخن.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست