جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

نشدی در مقام محو مقیم


نشدی در مقام محو مقیم

گفت و گو با دکتر یحیی یثربی

عادت در انجام اعمال دینی و دور شدن از معناگرایی موجب می‌شود مراسم عبادی بدون عقلانیت به صورت آیینی اجرا شود. آیینی نشدن مراسم حج، یکی از دغدغه‌های دکتر یحیی یثربی، استاد فلسفه اسلامی است.

دکتر یثربی که در دانشگاه علامه طباطبایی تدریس می کند، نگران مسلمانانی است که به حج می روند ولی در زندگی شان اتفاقی رخ نمی دهد. از نگاه وی، بسیاری از مسلمین به معنای اعمال عبادی ای که انجام می دهند، توجه ندارند. در حالی که روی آوردن به حق، از اهداف اصلی وجوب اعمال عبادی است.

به نظر شما ، مسلمانان جهان امروز به کدام نگاه و بینش مغفول مانده در باب حج نیاز دارند؟

حج یک عمل پیچیده است. به عبارت دیگر تکلیف پیچیده ای است که جنبه های مختلفی دارد. عرفا نگاه عرفانی مخصوص به خود را به حج دارند و سیاستمداران نگاهی دیگر. جامعه شناسی نیز نگاه خاص خودش را دارد. در نگاه جامعه شناسی و تا حدی سیاسی می توان به اندیشه های دکتر شریعتی اشاره کرد و در نگاه عرفانی به ناصرخسرو و باطنیان. امروزه خیلی روشن است که باید نگاه سیاسی و اجتماعی به حج داشته باشیم و حج بخوبی این امکان را در اختیار ما قرار داده است. همه ما می دانیم کشورهای پیشرفته، اتحادیه هایی را مانند اتحادیه اروپا تشکیل داده اند که از این طریق منافعشان را به هم گره زده اند. حج می تواند به منزله کنفرانس اتحادیه های اسلامی باشد؛ آن هم کنفرانسی که مسلمان ها به شکل منظم سالی یک بار در آن حضور می یابند.

به نظر شما نتیجه این کنفرانس هر ساله تاکنون چه بوده است؟

هزار افسوس که مسلمانان از هر کشوری که خود را به مکه می رسانند، باهم ارتباط زیادی ندارند و ارتباطاتشان مانند ارتباطات امروزی کشورهای عربی با یکدیگر است یا حتی بدتر، مانند اتفاقاتی است که در هر یک از این کشورها رخ می دهد. ما شاهد این همه انفجار در عراق هستیم و این همه سختی در سومالی ، میانمار و... در حالی که در کنار آن شاهد برگزاری چنین مراسم عظیمی هستیم. امکانات زیادی که ما مسلمانان در اختیار داریم، به منزله ثروتی است که می توانیم از آن بخوبی استفاده کنیم. با وجود این همه امکانات، ما یک چیز نداریم و آن فکر و فرهنگ لایق اسلام است. هر اندیشمند مسلمان، نیازمند بیداری ، آگاهی ، فکر و فرهنگ است و این مهم ترین کاستی ماست، وگرنه خدا همه چیز به ما داده است. فقط مدیریت و تفکر پیشرفته نداده است. علاوه بر این، می خواهم عرض کنم که تمام کارها و تکلیف های اسلامی به دو صورت می تواند اجرا شود: به صورت آیینی یا به صورت عقلی.

کار آیینی به چه معناست و تفاوت آن با کار عقلی در چیست؟

کار آیینی بدون معناست. مثلا کسی طبق عادت یادگرفته پنج بار مشتش را باز کند و ببندد و چرایی در این کار ندارد. ما در زندگی کارهای زیادی به عنوان آیین انجام می دهیم. اگر عبادات مسیحی و یهودی آیینی است و چرایی و فکری در پشت آن نیست، ولی در اسلام همه چیز عقلانی است. پاداش اعمال مسلمانان به عقلانیتی است که در عمل اسلامی به کار می برند. ولی آیین ها می گویند اجرا کن و بعد رها کن و چیزی هم نپرس.

تفاوت مراسم عقلی و آیینی حج را چگونه می توان تشخیص داد؟

همه مسلمانان حج را به صورت آیین می دانند و می توانند اجرا کنند. اگر هم کسی بلد نباشد، یاد می گیرد؛ ولی اگر به حج آیینی نگاه نکنیم، باید حواسمان باشد که به کجا می رویم. اجرای مراسم عقلی حج از همان زمان احرام آغاز می شود.

احرام آیینی آن است که آقایان دو تکه لباس مخصوص خود را بپوشند و خانم ها نیز لباس مخصوص خود را. ولی اگر فردی به دنبال چرایی اعمالش باشد، از همان مقدمات احرام آموزش می بیند که مقصود، پاک شدن است؛ پاک شدن های درونی و رها کردن زندگی عادی. نپوشاندن سر، عطر نزدن، نگاه نکردن به آینه، دشنام و دروغ به زبان نیاوردن و... همه و همه تمرینی است که آموزش می دهد چطور کسی می تواند بنده وار زندگی کند. ولی ما این درس ها را از حج نمی گیریم. در مراسم آیینی، انگار به ما می گویند: جامه را عوض کنید و بعد دوباره همانی بشوید که بودید. در حالی که ما باید تمرین کنیم تا عبد خالص شویم. باید از زندگی عادی دست برداریم و به حق روآوریم. این اتفاق در دیگر اعمال عبادی ما نیز باید رخ می دهد. روزه و نماز ما نیز بومی و محلی است.

کسی که می خواهد به حج برود، چه نگاهی را لازم است در خودش تقویت کند تا بتواند یک مرحله به معنای اعمالی که انجام می دهد، نزدیک تر شود؟

باید دقت کنیم به دو خطا گرفتار نشویم؛ نخست آن که حج را آیینی انجام ندهیم؛ یعنی بدانیم چرا هر کار خاصی را انجام می دهیم. به برادری و برابری مسلمانان فکر کنیم. در حالی که ما امروز در جهان شاهد مسلمانانی هستیم که از گرسنگی می میرند و حج ما موجب نمی شود به فریادشان برسیم. اما مثلا اگر یک یهودی از گرسنگی بمیرد، دیگر یهودی ها به سراغش می روند. در مثال ساده تر و دم دستی تر باید بگویم: بچه های یکی از خواهران شما ممکن است بیکار باشد، ولی بچه یکی از برادرانتان ممکن است پنج شغل همزمان داشته باشد. یکی از راه های حل چنین مسائلی ترک عبادت آیینی است. از افتخارات اسلام این است که هیچ عبادتش آیینی نیست.

خطای دوم ما این است که خیال می کنیم در عباداتمان باید کسری و نیاز خدا را جبران کنیم؛ در حالی که هدف از تمام برنامه ها، این است که ما به جایی برسیم. خدا به چیزی نیاز ندارد. خدا به وسیله دین یک سری برنامه ریزی های مشخصی ارائه کرده تا ما صاحب زندگی خوب شویم. یکی از اشکالاتی که امروز می شود به مسئولان و صاحب منصبان گرفت این است که اینان باید بدقت به فکر مردم باشند تا حقی از آنها ضایع نشود. امام علی(ع) وقتی به خلافت رسید به فکر تصحیح حمد و سوره مردم نبود. به فکر این بود چه کسی بیشتر خورده و چه کسی نخورده است. بنابراین دو نکته را باید همواره به یاد داشته باشیم؛ نخست آن که آیینی بودن، دین را پوچ می کند و دیگر آن که در تمام رفتارها حتی هنگام شلاق زدن، حساب نیاز خدا نیست. حساب این است که جامعه به چه چیزی نیاز دارد. در مراسم حج باید به فکر این باشیم که چه چیزی را می خواهیم به انسان برسانیم. امروز جهان اسلام به چه چیزی نیاز دارد و ما تا چه حد به رشدها و بهره مندی های اقتصادی رسیده ایم.

اصلاح اندیشه نیاز خدا به من، چگونه صورت می گیرد؟

دین باطل به درد نمی خورد. دین درست مثل آب و خاک است. مثلا شاه عباس تلفن نداشت. زیرا شعور بشر آن روز نمی توانست از همین آب و خاک، تلفن بگیرد. امروز ما شاهد مملکت هایی هستیم که هیچ چیزی ندارند ولی در سایه رشد فکری، پیشرفته می شوند. ما نیز همان طور که از طبیعت برای رشدمان استفاده می کنیم می توانیم از دین برای رشد فکری مان بهره ببریم. ما می توانیم با هر حجی نظر دنیا را نسبت به مسلمانان تغییر دهیم و از طرف دیگر دنیای خودمان را نیز تامین کنیم. ولی به جای چنین بهره هایی، ما می بینیم که در تمام دنیا تنها مردم کشورهای اسلامی هستند که به جان هم افتاده اند.

عده ای در جریان مسائل حجشان بعضی از امور را به شکلی متفاوت به خدا و خواست او نسبت می دهند. این نگاه تا چه اندازه صحیح است؟

یکی از مسائلی که لازم می بینم در اینجا مطرح کنم آن است که رفتن به مکه آن هم با پول بیت المال بسیار سخت است. کسانی که در چنین موقعیتی قرار می گیرند، نباید بگویند خدا خواسته است. در حالی که خدا تکلیف را تعیین کرده است. خدا بهره گیری از بیت المال را قدغن کرده حتی برای دختر علی بن ابی طالب. آنان که در چنین موقعیتی قرار می گیرند باید خودشان سعی کنند کمترین هزینه از بیت المال صرف سفر حج شود. عده ای عادت کرده اند که با این پول به حج بروند و تمام هزینه هایش را نیز بگیرند. باید از اینان پرسید: شما چه فرقی با آن روستایی داری که ده سال است آرزوی حج بر دلش مانده است؟ ما باید در خلوت خودمان، به این مساله فکر کنیم که کجای کاریم؟

اگر بخواهیم رفتار آیینی مان را تغییر دهیم، این جنبه های فراموش شده تشیع کدامند؟

ما باید به امامت، عدالت، برادری انسان ها، مبارزه با ظلم و شرک و... تاکید کنیم. نه این که تمام انرژی مان را صرف پنهان کردن مهر در دستمان بکنیم. باید یاد بگیریم از مقابل صف نمازگزاران رد نشویم. قرآن بخوانیم. قرآن را با احترام برداریم. ما در حج به یک کنگره جهانی می رویم و طرز فکر یک جامعه را با مذهبشان به مردم دیگر کشورها معرفی می کنیم. تمام اعمال و کارهای دین به این بر می گردد که ما تا چه حد از شعور برخورداریم. ما باید آگاهی و معرفتمان را بیشتر کنیم. هدف دین، درست شدن کار انسان هاست. ما دائم فکر می کنیم باید یک چیزی از خدا بگیریم. گویی آنجا هر کس به این فکر است که چه چیزی به دست بیاورم، در حالی که ما باید کارهایمان و اعمالمان را به جا آوریم.

آیا به نظر شما سبک فکری خاصی در زندگی ما رواج پیدا کرده که به این باورها منجر شده است؟

این سبک عوامانه ای است که دیگر امروز اشباع شده است. سبک عوامانه از قدیم در مردم بود، ولی عمومی نبود. یک زمان در ایران یک عده نام فوتبال را نشنیده بودند. ولی امروز بچه های روستاهای دورافتاده هم همه به سراغ فوتبال می روند. فرهنگ عوامانه وقتی رواج پیدا می کند، بر طرفدارانش تاثیر می گذارد و به افزایش تعداد آنها نیز کمک می کند. وقتی ما طرفدار چیزهای خرافی هستیم و اتفاقا یک عده هم به ما احترام می گذارند، کم کم نفر دوم و سوم و بیش از آن هم پیدا می شوند که از باورهای خرافی ما طرفداری و پیروی کنند. سخنگوی مکتب تشیع باید عقلا و دانشمندان باشند نه طبقاتی که در حد عوام ۲۰۰ سال پیش زندگی شان را به سر می برند. زمانی هیات ها یک داستان را سال ها تکرار می کردند و مردم بی سواد هم آن را بدون شکایت گوش می کردند و می پذیرفتند، ولی آن زمان، گذشته است. الان حرف هایی که در هیات ها گفته می شود، روی آنتن می رود و افراد بی سواد و باسواد، با فهم های مختلف شنونده آن می شوند.

شما چند بار به مکه رفته اید؟ حسرت کدام کار انجام نداده تان در سفر اول، هنوز هم در خاطرتان باقی مانده است؟

من فقط یک بار به مکه رفتم یعنی یک بار عمره رفتم و تاکنون تمتع نرفته ام. چندبار دیگر برایم فراهم شد که حج بروم ولی نرفتم. مکه را نباید امتیازی کرد. وقتی من از حج برگشتم، متوجه شدم از آن کاری که مسلمان باید در این سفر انجام بدهد، غافل بودم و من نیز فقط یک مراسم آیینی را انجام دادم. سفرنامه ای هم از آن سفرم با نام «از این خانه به آن خانه» دارم. در آنجا نیز این شعر را نوشته ام که: گفتم ای دوست پس نکردی حج / نشدی در مقام محو مقیم / رفته ای مکه دیده، آمده باز / محنت بادیه خریده به سیم

حورا نژاد صداقت