شنبه, ۲۰ بهمن, ۱۴۰۳ / 8 February, 2025
مجله ویستا

پیامبر ص برای مقام وحی انتخاب شدند


پیامبر ص برای مقام وحی انتخاب شدند

جواب به چند سوال اساسی درباره پیامبر ص در گفت وگو با «ابوالفضل بهرام پور»

اشکال وقتی وارد است که بگوییم پیغمبر از همان ابتدا پیغمبر خلق شده و تمام عبادت‌هایش غیرعادی بوده. اصلا اینطور نیست. پیغمبر با عملکرد خودش به قرب خداوند رسیده.تا آن زمانی که به او وحی و به عنوان پیامبر انتخاب شد، حتی یک مکروه هم انجام نداده بود. حالا هم که پیامبر شده خداوند از همه طرف او را از ناپاکی حفظ می‌کند «ابوالفضل بهرام‌پور» چهره آشنایی در میان مردم دارد. او متولد ۱۳۲۰ خورشیدی در زنجان و مفسر و مترجم ایرانی قرآن‌کریم است. ترجمه او از قرآن توسط ناشران مختلفی در داخل ایران به چاپ رسیده. بهرام‌پور تحصیلکرده رشته ادبیات و علوم قرآنی در دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران است. محمداسماعیل صائنی زنجانی و عزالدین حسینی‌زنجانی از اساتید برجسته او بوده‌اند. او از سال‌های پیش از انقلاب در تالیف کتب درسی با «سیدمحمد بهشتی» و شهید«محمدجواد باهنر» در زمینه مسائل قرآنی همکاری داشته. بهرام‌پور موسس دفتر ترجمه و تفسیر، دارالقرآن و سازمان تبلیغات اسلامی تهران است. او به‌دنبال آسان‌سازی فهم قرآن برای عامه مردم است و به این منظور سلسله‌ای از تفسیرهای تک سوره‌ای کم حجم نوشته. او در برنامه‌های تلویزیونی به عنوان مفسر قرآن حضور داشت و برای همین بسیاری از مردم او را به خوبی می‌شناسند. وفات پیامبر(ص) نزدیک است. برای همین به نظر می‌رسید بهترین کاری که برای پیامبر عظیم‌الشان اسلام می‌توان انجام داد، گفت‌وگو با مفسر قرآن است تا شباهت صحبت‌های پیامبر با قرآن را بیشتر متوجه شویم. با بهرام‌پور درباره همه جوانب زندگی حضرت محمد (ص) گفت‌وگو کردیم.

معروف است که پیامبر توسط زنی یهودی مسموم شدند و در نهایت از دنیا رفتند. طبق مستندات دینی ما، چنین چیزی که صحت ندارد؟

نه اصلا چنین چیزی نیست.

ظاهرا برخی همه‌جا مطرح شده؟

این به‌خاطر یهودیان است که می‌خواستند قدرتشان را نشان دهند وگرنه عنوان شهادت برای پیامبر نیست. پیامبر هم کسالتی پیدا کرد و سپس از دنیا رفت. می‌گویند هر قوی اول ضعیف گشت و سپس مرد. پیغمبر وضعیتی دارد که نسبت به امامان متفاوت است. همه امامان به شهادت رسیدند اما وفات پیامبر باید فرای شهادت آنها باشد برای همین ایشان رحلت کردند و رحلت‌شان بر اثر بیماری بود.

علامه مجلسی که بحار‌الانوار را جمع‌آوری کرده خودش گفته باید درباره صحت و سقم بعضی احادیث آن تحقیق شود. زمان پیامبر هم کسانی بودند که جعل حدیث می‌کردند و از زبان پیامبر حرف‌هایی منتشر می‌کردند. بعضی از این احادیث با عقل سلیم جور در نمی‌آیند. در این میان ما چطور باید بفهمیم کدام احادیث از پیامبر است و کدام جعلی و ساخته اطرافیان معاویه و امثالهم؟

در شیعه کتاب بحارالانوار، اصول کافی و از این دست کتاب‌ها هستند که احادیث در آنها جمع شده‌اند. در اهل سنت نیز صحاح سته یعنی شش کتاب معتبر صحیح وجود دارد که می‌گویند هر روایتی که در آنها ذکر شده است معتبر هستند. از میان آنها صحیح بخاری و صحیح مسلم برایشان اعتبار بیشتری دارند. من در کتابم با عنوان وهابیت، همه اینها را با دلایل ذکر کرده‌ام که بسیاری از این کتاب‌ها جعلیات و اسرائیلیات را ذکر کرده‌اند. بعضی از کسانی که از یهودیت به اسلام آمده‌اند بعضی از احادیث‌شان را به نام پیامبر به ما عرضه کرده‌اند. اینکه از کجا بفهمیم کدام صحیح است هم جواب دارد؛ مثلا در صحیح بخاری و صحیح مسلم در باب فضائل موسی(ع) نوشته که عزرائیل پیش حضرت موسی آمد، موسی از او پرسید برای چه آمده‌ای؟ عزرائیل گفت برای قبض روح آمدم. موسی چنان سیلی‌ای به عزرائیل زد که چشمانش فرو ریخت و او با خوناب روان از چشم پیش خدا آمد و گفت این چه شخصیتی است که من را سراغ او فرستاده‌ای؟ من دیگر سراغ او نمی‌روم. حتی کسی که عقل درستی ندارد وقتی این عبارت را می‌شنود می‌فهمد که ساختگی و جعلی است. این روایت؛ هم به پیغمبر گناه کبیره نسبت داده که اینطور رفتار می‌کند و هم فرشته خدا، عزرائیل را موجودی جسمانی فرض کرده که چشم دارد و خون از چشمانش می‌آید! از این روایات غلط وجعلی در این صحیح‌ها پر است. مجلسی هم وقتی روایات را جمع کرده خودش گفته «تصور نکنید همه روایاتی که جمع کرده‌ام عین قرآن صحیح هستند. چون دیدم دارند همه روایات را از بین می‌برند من هم همه آنچه را به نام شیعه بود جمع کردم.» اما در این میان علما هستند که باید تحقیق کنند کدام احادیث مطابق قرآن است و کدام مطابق نیست، کدام ضعیف است و کدام نزدیک. تکلیفی بر عهده مردم عادی نیست که بروند و صحت و سقم احادث را در بیاورند. علمایی که با قرآن و قواعد حدیث شناسی آشنایی دارند باید سراغ این کار بروند. وظیفه حوزه علمیه است که از بحارالانوار و اصول کافی خلاصه‌ای را منتشر کنند که مردم بدانند کدام احادیث درست است و کدام‌ها غلط. نباید آنهایی که هنوز بحث و بررسی نشده‌اند در اختیار مردم عادی قرار گیرند. با یکی از برادران اهل تسنن بحث می‌کردم؛ به او گفتم چرا روایتی خرافی درباره موسی در کتاب صحیح شما وجود دارد؟ گفت در اصول کافی شما هم خرافات و جعلیات وجود دارد. به او گفتم وقتی شما می‌گویید صحیح بخاری یا صحیح مسلم یعنی هیچ خرافه‌ای در آنها نیست ولی ما نگفته‌ایم صحیح کافی یا صحیح بحارالانوار. وقتی می‌گوییم صحیح یعنی باید احادیث معتبر را در آنها بنویسیم. از همه اینها که بگذریم، من محدث نیستم، مفسر قرآنم و با قرآن سر و کار دارم. من چون قرآن را می‌شناسم می‌توانم با آیه‌های قرآن بدانم چه حدیثی درست است و چه حدیثی غلط.

پس در واقع متر و معیار شما برای درستی حدیث، مطابقتش با قرآن است؟

بله. امام صادق(ع) فرمودند ما هیچ‌گاه خلاف قرآن و عقل حرف نزده‌ایم. حضرت فرموده‌اند: «ما در وضعیتی قرار گرفته‌ایم که دشمنان به ما نسبت‌های ناروا می‌زنند و روایاتی به نام ما منتشر می‌کنند. شما آنها را به قرآن عرضه کنید اگر موافق قرآن نبود، ما آن حدیث را نگفته‌ایم. ما فقط مفسر قرآن هستیم.» پس سند اول و آخر ما قرآن است.

کتابی به نام «عایشه بعد از پیامبر» است به نویسندگی کورت فیشلر. در این کتاب روایاتی جعلی نقل شده که منافی شخصیت حضرت رسول است.

ما نمی‌توانیم این کتاب‌ها را بپذیریم الا کتاب‌هایی که علامه عسگری نوشته. علامه عسگری کتابی دارد درباره عایشه بعد از پیغمبر که برای ما قابل اعتماد است. امثال این علما کسانی هستند که به حدیث وارد هستند و می‌دانند کدام صحیح است و کدام غلط. قرآن سند اول ماست. همه فرقه‌هایی هم که در اسلام وارد شدند، هرچه می‌خواهند بگویند سندش را قرآن اعلام می‌کنند. اما ما نمی‌توانیم روایات ناشناخته را به عنوان تفسیر قرآن بپذیریم.

گفته می‌شود در زمانی که پیامبر در بستر بیماری بودند و خیلی حالشان بد بوده، از اطرافیان تقاضای قلم و کاغذ کرده‌اند تا چیزی بنویسند اما یکی از اطرافیان گفته (خلیفه اول)(نستیجیروبالله) به حرف‌شان اعتباری نیست و پیامبر خیلی ناراحت می‌شوند. این نقل چقدر معتبر است؟

کاملا معتبر است. اسم این روایت، روایت قلم دوات است. در اینجا بود که پیامبر خیلی ناراحت شدند و از اطرافیان خواستند که از دورش بروند. عمر در اینجا بی‌احترامی‌کرده بود و یک سری از اهل سنت عاقل فهمیدند که این کار عمر واقعا توهین به پیامبر است برای همین گفتند این نقل را نمی‌پذیرند اما در ماخذ خودشان هم این روایت نقل شده است و درست است. اگر قرار باشد پیامبر اهل هذیان باشد، پس ما هرجای قرآن را که نمی‌پسندیم می‌توانیم بگوییم اینجا را پیامبر نعوظ‌باالله هذیان گفته! که در این صورت اعتبار قرآن از بین می‌رود. خداوند در قرآن می‌فرماید به مردم بگو من هم مثل شما بشر هستم و تنها تفاوتم با شما این است که به من وحی می‌شود. همین یک تفاوت، تفاوت کمی نیست! به تمام وحی‌هایی که به پیامبر می‌شده خدشه‌ای وارد نیست. از اولین روزی که وحی به پیامبر نازل شده تا زمانی که از دنیا رفتند هیچ اشتباهی نکرده. خداوند حتی به جبر هم شده، خطا را از پیامبر برداشته چون خواسته قرآن حجت باقی بماند. در واقع پیامبر، انسان آنچنان عادی‌ای نبوده!

پس اینکه پیامبر در کودکی بسیار پاک و معصوم بوده به خاطر نظر ویژه‌ای بوده که خداوند به او داشته؟

نه. همین الان هم کودکانی هستند که بسیار پاکند. پیامبر اسلام از زمان کودکی بسیار پاک بوده و به صورت فطری اینچنین رفتار می‌کرده.

تصور می‌شد که اینها را خداوند در کودکی به ایشان عنایت کرده است!

اگر هم اینطور باشد که اشکالی ندارد!

مگر افتخار ما این نیست که پیامبر یک انسان عادی است و به سبب معصوم بودنش به قرب خداوند رسیده است؟

بله، چه اشکالی دارد که خداوند به بعضی انسان‌ها عنایت داشته باشد؟ شما هم اگر می‌خواهید فرزندانتان پاک بزرگ شوند و لایق عنایت خداوند سعی کنید نیکی کردن و انجام حسنات را به آنها آموزش دهید. مثلا اگر می‌خواهید صداقه‌ای بیندازید، این صدقه را بدهید به فرزندتان تا بیندازد تا حس چنین کارهایی درون او شکل بگیرد. وقتی چنین اتفاقی رخ دهد، قطعا سرنوشت فرزندتان عوض خواهد شد. اشکال وقتی وارد است که بگوییم پیغمبر از همان ابتدا پیغمبر خلق شده و تمام عبادت‌هایش غیرعادی بوده. اصلا اینطور نیست. پیغمبر با عملکرد خودش به قرب خداوند رسیده. تا آن زمانی که به او وحی و به عنوان پیامبر انتخاب شد، حتی یک مکروه هم انجام نداده بود. حالا هم که پیامبر شده خداوند از همه طرف او را از ناپاکی حفظ می‌کند.

آیا پیامبر از کودکی می‌دانسته که پیامبر می‌شود؟

بعضی‌ها هم‌چنین سوالی را مطرح می‌کنند ولی نه از کجا باید می‌دانسته.او فقط در کودکی بسیار پاک بوده و طبق آئین ابراهیمی عمل می‌کرده.

پس پیامبر هم در خانواده پاک سرشتی پرورش پیدا کرده بودند. یعنی تمام خوبی‌ها را مادرشان آمنه(س) به او آموزش داده است؟

خانواده پیامبر، خانواده شریفی بودند. عبدالمطلب خیلی اهل سخاوت بوده، گاهی وقت‌ها قطعات گوشت را در اطراف کوه‌ها می‌گذاشته تا عقاب‌ها و بعضی پرندگان که غذا گیرشان نمی‌آمده بتوانند تغذیه کنند. چون در آنجا برای پرندگان شکاری، شکاری وجود نداشته. همیشه به مردم کمک می‌کرد. همه این کارها را او زمانی انجام می‌داد که نه پیغمبری بود و نه اسلامی. وقتی ابرهه به کعبه حمله کرد تا آنجا را خراب کند شترهای عبدالمطلب هم دست او بودند. او رفت تا شترهایش را بگیرد، ابرهه گفت فکر می‌کردم تو آمده‌ای بگویی مزاحم کعبه نشوم. اما عبدالمطلب گفت من صاحب شترانم هستم، صاحب‌خانه می‌داند چطور آن را حفظ کند.

زمانی که پیامبر از دنیا رفتند، به جایگاه ویژه‌ای در سراسر جزیر العرب و حتی خارج از آن دست یافته بودند. چرا وقتی علی(ع) را به عنوان ولی بعد از خودش معرفی فرمودند برخی خلاف دستور پیامبر(ص) عمل کردند؟

از آن زمان تا الان صنعت‌های مختلفی آمده و بشر پیشرفت‌های زیادی کرده. اما رفتار بشر امروز با بشر آن دوره تفاوتی ندارد! انسان هم دارای هوای نفس معاویه‌ای است و هم دارای حالت علوی است. در درون همه ما هم فرعون است و هم موسی. همانطور که امروز دچار هوای نفس می‌شویم آن زمان هم بوده. آنها بعد از پیامبر حرفش را زمین گذاشتند و ۴ ماه بعد، دور هم جمع شدند و گفتند باید از میان خودمان کسی را برای خلافت انتخاب کنیم. مگر کوفیان نمی‌دانستند که حسین(ع) فرزند پیامبر است؟ مگر نمی‌دانستند حسن(ع) فرزند پیامبر است؟ پس چرا علیه‌شان قیام کردند؟ امام حسین(ع) در صحرای کربلا یک بار شمر را دعوت کرد و درباره خودش گفت و نسبتش با پیامبر را گفت ولی آنها گوششان بدهکار نبود. جریان غدیر خم هم همینطور است.

علم غیب پیامبر در چه حدی بود؟ یعنی از تمام چیزهای کوچک اطرافش هم خبر داشت؟

غیب‌دانی پیامبر به دستور خداوند بود. در قرآن نیز گفته است خداوند غیبش را بر هیچکس آشکار نمی‌کند مگر اینکه راضی شود به رسولش آشکار کند. بنابراین حضرت به تعلیم خداوند از غیب خبر داشت. اما اینکه در جزئیات زندگی نیز این غیب را داشت، میان اسلام شناسان اختلاف است. یک عده می‌گویند غیب در زندگی‌اش نیز حضور داشته اما بعضی می‌گویند نه اینطور نبوده و فقط اسرار خداوندی را می‌دانسته.

ما کدام را باید بپذیریم؟

در قرآن آمده است که پیامبر بر اساس هوا و هوس حرف نمی‌زد. هر کاری کرد و هر حرفی زد و هر راهی رفت، همه‌اش بر اساس قرآن بود. هیچ حرفی را بر میل شخصی خود نزده و همه‌اش قرآنی بوده است.

محبوبه شعاعی