چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

عقل و عاطفه


عقل و عاطفه

غم و شادی دو احساس متضاد و واکنش هایی هستند که به طور طبیعی بر انسان در مواجهه با آنچه می خواهد یا نمی خواهد عارض شده و به اختلاف مراتب او را تحت تاثیر قرار می دهند

غم و شادی دو احساس متضاد و واکنش‌هایی هستند که به طور طبیعی بر انسان در مواجهه با آنچه می‌خواهد یا نمی‌خواهد عارض شده و به اختلاف مراتب او را تحت‌تاثیر قرار می‌دهند.

منشاء عروض این حالات به طور اعم اغلب عاطفه و در موارد معدودی عقل و اندیشه است. با این تفاوت که عمق و پایداری در مواردی که علت غم و شادی عاطفه است با آنچه غم و شادی زیربنایی از عقل و اندیشه دارد، متفاوت است و می‌توان گفت نقطه اوج و فراگیری آن در جایی است که سبب عقل و عاطفه توامان جمع می‌شود. از معدود حوادثی که تمام ظرف وجود زمان و مکان و افکار را پر کرده و گذشت قرون و اعصار آن را کهنه نساخته حادثه جانسوز و دلخراش عاشورا در سرزمین عشق و ایثار کربلا و شهادت مظلومانه سالار شهیدان امام حسین علیه‌السلام و اصحاب و یاران باوفا و فداکارش است.

در این واقعه عظیم تمام علل و عوامل برای تشخیص عقل و تحریک عاطفه در حد اعلا وجود دارند که شرح و بیان تمام واقعیت آن نه در این مقال که در عالم امکان نمی‌گنجد، ولی حقیقتی که در آسمان‌ها و ملاء بالا و در عرش خدا یاد و ذکر آن مایه بهت و حیرت اولیا و انبیا و فرشتگان مقرب است در تجلی قابل درک آن برای خاک‌نشینان عقول قاصر را محروم نکرده و پنجره‌ای از نور معرفت را به روی مشتاقان و شیفتگان زمینی گشوده‌اند تا به قول معروف: «آب دریا را اگر نتوان کشید/ هم به قدر معرفت باید چشید»

از نظر عاطفی آنان که با حسب و نسب امام حسین(ع) آشنا هستند، آنان که دوران جاهلیت و جامعه عرب قبل از طلوع اسلام را می‌شناسند، آنان که دین حیات‌بخش اسلام و کتاب آسمانی آن را درک کرده‌اند، آنان که زحمات پیامبر اسلام و مقام و موقعیت امیرمومنان و جایگاه رفیع فاطمه زهرا سلام الله علیها را فهم و درک کرده‌اند و بالاخره وقتی دقت شود که چه کسانی و با چه سوابقی و چرا و چگونه عرصه را بر سلاله نبوت و امامت تنگ کردند که شبانه از شهر و دیار و از مدینه جدش خارج شود و هم آنان به چه شیوه‌های زشت و ناپسندی متوسل شدند که امام حسین(ع) حج خود را مبدل به عمره کرده و قبل از موسم و انجام کامل مراسم حرم امن الهی را ترک می‌کند و سر به بیابان می‌گذارد و محبوب‌ترین بندگان خدا در سخت‌ترین شرایط از نظر عِده و عُده و پشتیبانی و آذوقه و امکانات با اشقیا و دون‌صفتانی مواجه می‌شوند که تمام قدرت و توان، همه مال و منال و زر و زور و سلاح و لشگر خود را در سایه اسلام و به نام اسلام به دست آورده و اکنون آن را صرف هدم و محو قرآن و اسلام و اولیای دین می‌کنند و آنان که فاصله مدینه تا مکه و از مکه تا نینوا این قافله را با چشم و دل و عینک عقل همراهی کنند و به راز و رمز و اسرار آن بیندیشند و آنگاه که ببینیم لشگریانی جرار با ساز و برگ نظامی و جمعیت بسیار راه پیش و پس را بر مهمان غریب و تازه‌وارد که اکثر آنان زنان و کودکان هستند و در میان آنان افرادی پیر و بیمار وجود دارند بسته و حلقه محاصره هر روز و هر ساعت تنگ و تنگ‌تر می‌شود و اجازه رسیدن و استفاده از کمترین امکانات محدود پیرامون، حتی در حد برداشتن و استفاده از آب آشامیدن را هم به آنان نمی‌دهند و آنگاه که مجسم می‌کنند که لشگری به استعداد چند هزار نفر به اردویی کمتر از ۱۰۰ نفر هجوم می‌بردند. مردان‌شان را ناجوانمردانه قلع و قمع کرده و به خیام حرم‌شان که در آن زنان و کودکان ماتم‌زده غرق اندوه هستند ددمنشانه حمله می‌کنند و به دل‌خستگان هجوم می‌برند. امام‌شان همراه تمام یاران به شهادت رسیده و پیشوا و قافله‌سالار فعلی آنان در تب و تاب است و تازه این همه گوشه‌هایی از آن صحنه دلخراش است. قطعاً در مقابله با این صحنه‌های عاطفی دل می‌سوزد و اشک جاری می‌شود.

اما چه کسی باور می‌کند که این گستره عظیم و فراگیر تاریخی و جغرافیایی و اجتماعی و انسانی عاشورا و کربلا تنها مربوط به جنبه‌های عاطفی جنگی باشد که امور نظامی آن نیم‌روز یا کمتر از یک روز جریان داشته و اخبار آن در زمان وقوع به کندی، آن هم واژگونه به کوفه و شام و مدینه رسیده است و خوب می‌دانیم که واقعه کربلا از نظر نظامی نه اولین جنگ خونین و مصاف دو لشگر متخاصم بوده و نه آخرین آن و تاریخ شاهد جنگ و گریزهای بسیار سخت و خانمان‌براندازی بوده که گاهی در جریان آن اقوام و شهرهایی از صحنه تاریخ و صفحه روزگار حذف و محو شده‌اند و دامنه بعضی جنگ‌ها گاهی به گستره تمام نقاط معمور و آبادان کره خاکی بوده که جنگ‌های جهانی اول و دوم و قتل‌عام مردم بسیاری از کشورها و بمباران هیروشیما و ناکازاکی نمونه‌هایی از آن است و چه قتل و کشتارهایی که همین روزها در جای‌جای عالم توسط استکبار جهانی بر بشریت تحمیل شده که مردمان دو کشور مظلوم عراق و افغانستان امروز بدبختی و فلاکت و مرگ برایشان تبدیل به طبیعت ثانویه شد.

این درست است که هر وجدان بیداری از مظالمی که بر انسانیت مظلوم می‌رود آزرده می‌شود اما عمق و گستره و میزان تاثیر و طول مدت آن با واقعه جانسوز کربلا نه‌تنها تفاوت دارد که قابل مقایسه نیست؛ حادثه‌ای که نه فراموش می‌شود، نه کمرنگ و نه در محدوده جغرافیا و جوامع خاص محصور می‌شود. ملاحظه کنید گاندی شیعه و مسلمان نیست، اهل جزیره‌العرب یا عراق و ایران نیست ولی مبارزات آزادیبخش خود را از پس قرون و اعصار و با گذشت هزار و چندصد سال ملهم از مکتب امام حسین(ع) و عاشورا می‌داند.

بنابراین در جریان عاشورا و روابط عمیق و ناپیوستنی قلوب و دل‌ها باید علاوه بر مسائل عاطفی عاملی به مراتب نیرومندتر و تاثیرگذارتر وجود داشته باشد. خصوصاً که تحریک عواطف و امور احساسی نزد اقوام و ملل و طی قرون و اعصار و حتی نزد افرادی از یک قبیله به حدی متفاوت است که امکان فراهم کردن اجتماعی از این دست در ابراز ارادت و عشق به امام حسین(ع) و قیام خونین حضرتش در قرون متمادی و بین اقوام و ملل بلکه نزد اهل ادیان و مذاهب و فرق مختلف آن هم به میزانی در نوع خود بی‌نظیر تقریباً غیرممکن می‌نماید.

اکنون اجازه می‌خواهم در صحنه مقابله حق و باطل و در نبرد نور و ظلمت عقل را به داوری خوانده و مشعل نور عقل را هادی راهمان در همراهی قافله کربلا از مدینه تا مکه و از آنجا تا فرود آمدن در قربانگاه عشق و ایثار یعنی نینوا و در ادامه راه تا کوفه و شام، برگشت به نقطه آغاز و مدینه و تکمیل دایره عشق وصول قرار خواهیم داد. باشد که با اهداف این واقعه عظیم که اصلی‌ترین و اساسی‌ترین تفاوت‌های این ماموریت منحصر به‌فرد الهی است و همین اهداف آن را از جنگ‌ها و مبارزات و کشتن و کشته‌ شدن‌های عادی و مادی و دنیوی و غیرخدایی جدا می‌سازد دست یافته و آشنا شویم.

با انتشار خبر مرگ معاویه و صدور فرمان اقدام حکام بلاد و والیان برای گرفتن بیعت از مردم خصوصاً رجال و افراد با نام و نشان حال و هوای مدینه شهر پیغمبر و محل زندگی خانواده آن حضرت دیدنی و تبیین کنند و حاکم آن شهر ولید باید از سبط پیامبر امام حسین(ع) برای یزید بیعت بگیرد وقتی از حضرتش دعوت کرده و مساله را عنوان می‌کند و حضرت پیشنهاد تامل در موضوع را مطرح می‌کند و با اشاره مروان حکم که نباید فرصت را از دست داد و اگر در همین مجلس اول کار را تمام نکند امکان مدیریت موضوع از دست خواهد رفت حضرت برآشفته شده و منشور آغازین را چنین اعلام می‌کند: «ما اهل بیت نبوت و معدن رسالت هستیم و ملائکه در خانه ما رفت و آمد دارند و یزید فردی است فاسق و شرابخوار که خون مردم بی‌گناه را می‌ریزد و مثل منی با مثل او بیعت نمی‌کند.»

ملاحظه می‌شود که تقابل اصلی از این قرار است که امام حسین(ع) به خدا و بندگان خدا فکر می‌کند و چیزی را برای خود یا نفسانیت خود نمی‌خواهد و یزید مخالف خدا و علیه بندگان خداست و حضرت سازش و همراهی با چنین عنصری را تحمل نمی‌کند ولو به قتل و شهادت خود و اصحاب و یاران و فرزندانش تمام شود و عیالاتش را نیز به اسارت ببرند.

آن حضرت حاضر است در این راه آواره شود و شهر و دیار و همه هستی را ترک کند و اتفاقاً هنگام خروج از مدینه در حالی که اهل و عیال و فرزندان خود را آماده کوچ و مهاجرت کرده، این آیه شریفه را زمزمه می‌کند: «مخرج منها خائفاً یترقب قال رب نجنی من القوم الظالمین» سخن و منشوری که اعلامیه آغازین موسی کلیم هنگام باز کردن جبهه خداجویی و نفی و انکار فرعون در مبارزات نجات بنی‌اسرائیل بود.

و در همین شهر و همین شرایط است که در پاسخ اظهارنظر و تظاهر به خیرخواهی مروان که عرضه می‌دارد خیر شما و اسلام و مسلمین در قبول بیعت است بعد از بیان کلمه استرجاع و گفتن «اناللـه و اناالیه راجعون» می‌فرماید: «و علی‌الاسلام السلام» یعنی در این صورت باید فاتحه اسلام را خواند. توجه به این بیان روشن می‌سازد که حضرت همراهی و بیعت با یزید را مساوی با مرگ و نابودی اسلام می‌داند و امام ترجیح می‌دهد خود و همه عزیزانش بر روی ریگزارهای داغ عراق و زیر آفتاب سوزان قطعه قطعه شده و شربت شهادت بنوشند تا اسلام زنده بماند، تا مسلمانان بار دیگر در قید و بند و زندان جاهلیت مدرن گرفتار نشوند که خوش فرموده: «انی لا اری الموت الا سعاده و لاالحیوه مع الظالمین الا برما.»

ترک دیار کرده و از مدینه خارج می‌شود ولی با همه عشقی که به سرزمین وحی و حرم امن خانه خدا و زیارت و اعمال حج دارد با اعلام این منشور که: «خط الموت علی والد دم...» در جست‌وجوی صاحبخانه حج خود را به عمره تبدیل و در جهت انجام رسالت و ماموریت الهی خویش به طرف قربانگاهی که خدا برایش مقرر داشته راهی عراق و نینوا می‌شود. هم آنجا که پیامبر و علی و زهرا بارها از آن سخن گفته و در مواردی به معرفی آن پرداخته بودند و پدر بزرگوارش امیرمومنان مشتی از خاک آن را بوئیده می‌فرماید: «واها لک ایتها التربه سیحشرون منک رجالا یدخلون الجنه بغیر حساب» عجب خاک و سرزمینی اینجا، دروازه ورود بدون معطلی و بی‌چون و چرای مردانی است که روزی در اینجا محشری خواهند آفرید و امام و یارانش در حالی وارد ارض موعود می‌شوند که حر با سپاهی به استعداد هزار شمشیرزن زبده راه را بر حضرتش بسته و چه زود معلوم شد که عبیداللـه زیاد با نیرنگ و زور و تهدید و خشونت و وعده و وعید و پول و پاداش اوضاع منطقه را دگرگون کرده سران و بزرگانی که طی طومارها از امام حسین(ع) برای ارشاد مسلمین و نجات اسلام دعوت کرده‌اند تار و مار شده یا در خانه خود خزیده‌اند.

نماینده امام مسلم بن عقیل و بعضی یاران وفادارش به شهادت رسیده و برخی در زندان و تحت مراقبت هستند ولی در همین شرایط هم لحظه‌ای از رسالت الهی خود غافل نیست و از هر راه ممکن برای بیداری خفتگان و احیای مردگان قیام و اقدام می‌کنند و هنگامی که در محاصره لشگر بودند خطاب به اصحاب خود و هم به هرکس که لیاقت درک و شنیدن سخن حق را داشت بعد از حمد و ثنای الهی فرمود: «می‌بینید که دنیا از ما روی برگردانده و جرعه زندگی به آخر رسیده، مردم دست از حق برداشته و بر باطل اجتماع کرده‌اند ولی بدانید که مرگ در راه خدا، در راه شرف و آزادی و در راه مبارزه با ظلم و ستم جز سعادت نیست و ادامه حیات در سایه ظلم و ستم چیزی جز ننگ و محنت نیست.»

سیر و آهنگ این حرکت خیلی قابل توجه است و هرچه به شب و روز عاشورا نزدیک‌تر می‌شود درس و کلاس و اعلامیه و بیانیه و منشورها رنگ و جلای خدایی‌شان آنقدر تجلی و ظهور پیدا می‌کند که همه فهم می‌کردند و چه زیانکاران سیه‌روزی بودند اصحاب یزید که حتی آن جلوه و جذبه‌ها هم در آنان تاثیر نکرد و در عوض ستارگانی که در این منظومه شمسی گرد خورشید وجود نازنین حضرتش بودند در چه حال و هوایی بودند و شاید تنها غصه‌ای که داشتند این بود که چرا فقط یک جان دارند و تنها یک بار به شهادت می‌رسند. شب عاشورا چه دیدنی بود آن هنگامی که در نظاره ماه و ستارگان و در حسرت نگاه فرشتگان آسمان اصحاب خود را جمع کرده و نگین‌وار در میان ایستاده و بعد از حمد و ثنای الهی که سخن اول و آخر او و ایده لم‌یزل و لایزالش است با توضیح شرایط و اعلام رضایت از اصحاب و ستودن مراتب ایمان و وفا و پایمردی آنان صریحاً شرایط و عواقب و پایان راه و آخر کار را اعلام کرده و می‌فرماید: «بیعت را از شما برداشتم از تاریکی شب استفاده کرده و برای ادامه حیات و پرهیز از مرگ و در جست‌وجوی محلی امن مرا ترک کنید.»

ولی آنان با سرمایه ایمان و عقیده با پای دل و جان بر کف و به شوق لقا آمده‌اند. آنان کارشان به جایی رسیده که امام‌شان می‌تواند با اشاره‌ای پرده‌های مادی و حجب را برایشان کنار زده و فاصله اندک تا رفیق اعلا را برایشان مجسم سازد و ماندند، نه از سر اجبار و اضطرار بلکه با عشق و ایثار و اصرار- چنان ماندنی که «یالیتنا کنا معهم» را آرزوی دست‌نیافتنی مشتاقان عارف کرده‌اند. اما در روز واقعه- روز موعود- روز قرب لقا- روز وصل و روز عاشورا- یاللعجب اهل زمین و آسمان و تمام عقل و اندیشه از این واقعه مات و مبهوت می‌شوند.

جمعیتی که در سخت‌ترین شرایط بدون ساز و برگ جنگی و با نداشتن برج و بارو و سنگر و استحکامات در حالی که از ابتدایی‌ترین امکانات و حتی آب و آذوقه محروم هستند و به قول مرحوم محتشم «زان تشنگان هنوز به عیوق می‌رسد/ فریاد العطش ز بیابان کربلا» در برابر لشگر مزدور و خودفروخته و فریب‌خورده و تا بن دندان مسلح چنان با صبر و متانت و با رعایت تمام قواعد جنگ و به تنظیم و آرایش جنگاورانی پرداخته می‌شود که مرگ از برابرشان می‌گریزد و سخت باورکردنی است اما این حقیقت را ارباب تواریخ ثبت کرده‌اند که سلطان کم‌سپاه و یارانش در چنان آرامشی بودند که به رغم آن همه شرارت و با وجود تحمل رفتار ننگین و ضدبشری آن دیوصفتان که در جریان عاشورا و در سرزمین کربلا بزرگ‌ترین لکه ننگ را بر پیشانی تاریخ زدند آغازگر جنگ نشدند و پس از آنکه فرمان حمله و تیرباران به لشگر پرجمعیت اما بی‌وزن و اعتبار صادر شد و اشرار پست شیطان‌صفت به اردوی حق و فضیلت یورش آوردند طی فرمان کوتاهی ولی به عظمت تاریخ و تمام ارزش‌هایش و به عنوان یکی از اسناد معتبر تمجید و دفاع حضرت سبحان از خلق و تکریم انسان که فرمود: «انی اعلم مالاتعلمون» فرمان دفاع و مقاومت را به این شرح اعلام می‌کند: «قوموا الی الموت الذی لابدمنه فان هذه السهام رسل القوم الیکم»

هان در پاسخ سفیرانی از جنس تیر و پیکان و نیزه و سنان ‌به پا خیزید و در استقبال از مرگ و شهادت صفوف خود را فشرده کنید.

دکتر محمدرضا عباسی‌فرد

مشاور رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام