یکشنبه, ۱۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 2 February, 2025
کامو عمیقاً تحت تاثیر تفکر نیچه بود
هر چند که او بیشتر به سوی فلسفه اعتدال متمایل شد تا فلسفه قدرت، اما همیشه علاقه ای نسبت به نابغه جنون زده در خود نگه داشت. نویسندههایی هستند که دوستان صمیمیمان باقی میمانند حتی وقتی که افکارشان دیگر ما را قانع نمیکند.
فکر میکنم برای کامو و برای خیلی از ما، نیچه یکی از این نویسندهها است. در سال،۱۹۳۲ کامو نوزده ساله است و در حال آماده شدن برای دانشسرای عالی الجزیره، اولین متنهایش را مینویسد. در «شهودها» پرسوناژی به زرتشت شباهت دارد و کلمه خستگی را از او وام میگیرد. همان سال، «مقاله ای درباره موسیقی» که در Sud چاپ میشود، در واقع چیزی نیست جز یک رساله فلسفی اندکی تغییر یافته که با تضاد بین جنبه آپولونی و دیونیزوسی بیشتر از «تولد تراژدی» حرف میزند. بازگو میکند که «مفهوم زیبایی برای یونانیها، از رنج حاصل شده است.» و با خاطر نشان کردن «خوش بینی سرسختانه»ی نیچه میگوید: «این نوعی مبارزه ابدی است علیه یاس و چیزی است که ما در این شخصیت بسیار عجیب، جذاب تر از هر چیز دیگر یافته ایم.» سحری که مدیترانه روی نیچه اعمال میکند نمیتوانسته به همان اندازه کامو را تحت تاثیر قرار بدهد، هر چند که او درمییابد که وقتی فیلسوف واگنر را انکار میکند و شروع میکند به ستایش کارمن، گمراه میشود.
«تولد تراژدی» بی آنکه نامی از آن برده شود، تاثیر زیادی روی اولین کتاب کامو «مرگ خوش» میگذارد، نام عجیب زاگروس، مردی با پاهای قطع شده، از رساله نیچه میآید. در بخش ده، فیلسوف دیونیزوس را به یاد میآورد، خدایی که «افسانههای شگفت انگیز حکایت میکنند که هنگام کودکی توسط تیتانها۲ از هم دریده شده است و او را همان طور معلول و تکه تکه شده تحت نام زاگروس گرامی میدارند.» زاگروس رمان، «نیمه انسان»[ی است که] وقتی پاتریس مرسو به دیدنش میآید تا او را بکشد، در حال خواندن «مرد درباری» نوشته بالتازار گرسیان۳ است، اثری که نیچه آن را در ترجمه شوپنهاور کشف کرده بود و بسیار تحسین اش میکرد. اما به خصوص، مرسو قهرمان «مرگ خوش» که فکر میکند تنها چیز با ارزش «خواست سعادت» است، یک پرسوناژ تماماً نیچه ای است تا کوچکترین جزئیاتش.
در ژن، همانند کامو در سپتامبر۱۹۳۷ به جاده ای میرود که به شهر منتهی میشود، جاده ای که نیچه دوستاش میداشت و میگذارد «تمامی دریای سرشار از عطرها و نورها در تورمی طولانی به سوی او بالا بیاید.» کامو هرگز «مرگ خوش» را منتشر نخواهد کرد. او «بیگانه» را مینویسد. مرسو جای خود را به مورسو میدهد و نیچه جای خود را به نگرش ابزورد اما «افسانه سیزیف» از نقل قولهای نیچه انباشته میشود یا به نوعی از نقل نقل قولها. در این کتاب چیزی را مییابیم که نیچه درباره کهیرکگارد و کشیش گالیانی میگوید. کامو در [فرضیه] انکار جاودانگی اش، استغاثه زرتشت را مال خود میکند: «به زمین وفادار بمانید و به کسانی ایمان نیاورید که از امیدهای فرازمینی برایتان موعظه میکنند.» در چهارمین نامه به یک دوست آلمانی دوباره مینویسد: «من عدالت را انتخاب کرده ام... برای وفادار ماندن به زمین.» موقعیت کامو در قبال نیچه باز هم تغییر میکند. در سال،۱۹۴۳ مقابل استفاده ای که نازیها از نیچه میکنند در «یادداشتها»یش مینویسد: «به نظر میرسد برای نیچه لازم است که به وسیله برهانهایی قوی به سقراط ومسیحیت حمله کند، اما به همین ترتیب، برعکس برای ما ضروری است که امروز از سقراط دفاع کنیم یا حداقل از چیزی که او عرضه میکند، زیرا در این دوره این خطر وجود دارد که ارزشهایی جایگزین آنها شوند که نافی تمامی فرهنگها هستند و به این دلیل که نیچه برای به دست آوردن پیروزی ای خطر میکند که طالبش نیست.» نباید هیچ چیز حذف شود. «و در نهایت تجربه نیچه که به تجربه ما افزوده شده، همانند تجربه پاسکال که به تجربه داروین و تجربه کالیکملس به تجربه افلاطون، تمام سبکهای بشری را بازسازی میکند و ما را به میهن مان بازمیگرداند.»
خط سیر «انسان طاغی» نمیتوانست از نیچه اجتناب کند و از طرفی قصد و آهنگ آن را نداشت. متاسفانه بخشی که به نیچه اختصاص داده شده است، تماماً خود را وقف نقدی درباره «خواست قدرت» میکند، اثری که امروزه میدانیم که هرگز وجود نداشته است و فقط مونتاژی مغرضانه است که توسط الیزابت فورستر نیچه صورت گرفته است. به رغم این موضوع، کامو به خوبی میبیند که چطور فیلسوف، پس از تصدیق مرگ خدا، از غیبت ایمانش یک متد میسازد و آزادی او چه ریاضت دردناکی است برای آزادی و او عدالت را درباره کسی اجرا میکند که نازیها بیهوده میخواستند او را به خودشان ملحق کنند:
«تا زمان نیچه و ناسیونال سوسیالیسم، هیچ نمونه ای در دست نبود که اندیشه ای تماماً روشن توسط اشرافیت و رنجهای یک روح استثنایی، به وسیله نمایشی از دروغها و توده ای ترسناک از اجساد اردوگاهها، در چشم جهانیان به تصویر کشیده شده باشد.» یافتن [رد پای] نیچه در مسیر آثار کامو، پایانی ندارد. در مارس۱۹۵۹ کامو چند ماه قبل از مرگش، در «یادداشت»هایش این جمله را از نیچه نقل میکند: «هیچ رنجی نتوانسته و نخواهد توانست وادارم کند علیه زندگی، آن طور که من میشناسمش، شهادتی نادرست بدهم.»
روژه گرونیه
ترجمه: اصغر نوری
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست