پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا

بورس مهجور


بورس مهجور

نگاه آقای غلامحسین دوانی, خبره بازار سرمایه ایران و عضو جامعه حسابداران رسمی ایران, به جایگاه بورس در تأمین مالی شرکت ها و جذب سرمایه های جامعه

همواره نزد آگاهان اقتصادی چنین سؤالاتی مطرح بوده که چرا بورس در کشور ما، علیرغم سابقه ۴۰ ساله اش هنوز جای خود را میان سرمایه گذاران باز نکرده است؟

چرا هنوز جذب سرمایه های خرد مردمی و تجهیز آنها به سمت تولید که وظیفه اصلی بورس در هر کشوری است، در کارکردهای بورس ما مغفول مانده است؟ چرا هنوز عمده تأمین مالی شرکت های ما متکی به منابع بانکی است؟

برای پاسخ به این سؤالات، پیش از هر چیز لازم است نگاهی اجمالی به مؤلفه های اصلی بازار سرمایه در کشور بی اندازیم. ارزش کل بورس کشور ما رقمی در حدود ۱۱۵ میلیارد دلار بوده که ۲۰ میلیارد دلار آن متعلق به فرابورس است. حدود ۲۰ درصد از ارزش این سهام متعلق به مردم بوده و مابقی به شرکت های دولتی و شبه دولتی تعلق دارد. سهام حدود یکصد شرکت بورسی فاقد هر گونه تحرک و فعالیت است و چند سهم خاص مانند مخابرات، غدیر و سهم هایی از این دست، تکلیف بازار کشور را تعیین می کنند.

با توجه به مؤلفه فوق و رشد شاخص تولید کارگاه های بزرگ صنعتی در سال ۹۰ که بسیار کند و ناچیز و حدود ۱/۱ درصد بوده (در سال ۸۶ این شاخص ۶/۱۰ درصد بوده است) و همچنین وزن ناچیز بورس در اقتصاد کشور که حداکثر رقمی حدود ۲۵ درصد محصول ناخالص داخلی است، موقعیت واقعی بورس چندان مناسب نیست، زیرا با یک بازی از سوی دولتی ها و شبه دولتی ها، شاخص بورس می تواند فراز و فرودهای معنی داری را به وجود آورد.

● شاخص های فریبنده

از منظر شاخص ها متأسفانه سیاست متولیان بورس اساساً در دو دهه اخیر بالا نگهداشتن شاخص به هر قیمت بوده، در حالی که همیشه دو یا چند شرکت اصلی که موج دار بورس بوده اند، این شاخص را بالا و پایین می برند. به عنوان مثال، در حالی که وزن برخی شرکت ها، به تنهایی حدود ۸ تا ۱۰ درصد از کل بورس را تشکیل می دهد، تکیه بر شاخص کل قیمت با در نظر داشتن بازده نقدی و همچنین عدم رعایت سهام شناور آزاد و نقش شرکت های با مالکیت مضاعف و موازی، منطقی نبوده و نوعی فریبندگی ساختگی است.

از سوی دیگر، اثرگذاری شرکت ها بر شاخص کل جایگاه خاصی دارد و هر یک از شرکت ها، بسته به نوع، وزن و اندازه خود بر این شاخص تأثیر گذارند. به عنوان مثال، وقتی شرکتی بیش از ۱۰ درصد ارزش بورس را به خود تخصیص داده، عملاً حجم مبنای این شرکت عدد بسیار معنی دار و بزرگی است که سقوط سهام را حتی در صورت واقعی پنهان می دارد.

در واقع مسؤولان بازار به جای آن که به عمق بورس بی اندیشند به عرض بورس که با شاخص تعریف می شود، توجه کرده اند. به طور مثال، میانگین سالانه نقد شوندگی که از مؤلفه های عمق بورس است، حداکثر بالغ بر ۲۰ درصد می شود؛ یعنی سرمایه موجود در بورس، هر پنج سال یک بار به طور کامل به گردش درمی آید، در حالی که این نسبت بعضاً در بورس های پیشرفته بین ۸۰ تا ۱۰۰ درصد بیشتر است.

● ضریب مشارکت

با توجه به آن که گفته می شود بالغ بر ۸۰ درصد واگذاری های دولتی از طریق بورس بوده، لذا طبیعی است که شرکت های جدید رونق بخش این بازار باشند. اما از سوی دیگر بورس ایران از سال ۴۷ تاکنون توانسته حداکثر ۳/۳ میلیون نفر را جذب نماید که عمده این جذب طی سال های ۸۰ به بعد صورت گرفته است. درصد این رقم به جمعیت کشور ۴ درصد و به کل خانوارهای ایرانی ۶/۱۷ درصد است که به رغم افزایش این سهم در سال های اخیر، نشان از مشارکت ناچیز مردم در بورس دارد. افزایش این مشارکت نیازمند اطمینان بخشی و اعتماد مردم به بازار بوده که این امر، مستلزم اعتمادسازی در شاخص های بورس و جلوگیری از ترفند سهم بازی در این بازار است، مضاف بر آن که برخی شرکت های جدید واگذار شده، تصویر روشن مالی ندارند که مردم به سوی سهام آنها تمایل داشته باشند.

در همین راستا ضعف کیفی و کمی بانک های سرمایه گذاری و برتری بازار ثانویه باعث شده تا سهام شرکت ها با قیمت های تعاونی فاصله گیرند که این موضوع خود را در شاخص P/E (قیمت به سود) نشان داده است. البته باید گفت P/E بسیاری از شرکت ها غیرواقعی شده اند. نکته حایز اهمیت دیگری که نباید فراموش کرد، آن است که در ایران بازار سرمایه تحت الشعاع و تحت کنترل بازار پول و شبکه بانکی قرار گرفته که این موضوع ناشی از اقتصاد بانک محور کشور است. به طور مثال، ماهیت خصوصی سازی فعلی، "تولید شبه دولتی ها" به جای خصوصی سازی است که اساساً این فرآیند مخل بازار سرمایه و مانع رشد بورس به معنای واقعی خواهد بود. این روند ضریب مشارکت مردم در سرمایه گذاری ها را کاهش داده و منابع مردم، دیگر به سمت و سوی بورس هدایت نخواهد شد.

در حال حاضر، بازارهای جانشین بازدهی بالایی دارند و این مسأله در کنار اطلاعاتی که به راحتی در این بازارها در اختیار مردم قرار می گیرند، بازارهای جانشین ارز، طلا و مسکن را برای مردم بسیار جذاب تر کرده است. یکی دیگر از مشکلاتی که بورس ما دارد این است که اطلاعات آن شفاف نیست و به راحتی در اختیار عموم قرار نمی گیرد. در برخی موارد حتی مشاهده می شود که عده خاصی از رانت اطلاعاتی بهره می برند. تا وقتی این وضعیت برقرار باشد، نمی توان انتظار سرمایه گذاری مردمی روی بورس را داشت.

بازار سرمایه متشکل از بازارهای اولیه و ثانویه است و هر یک از این بازارها جایگاه خاصی را دارند که کم توجهی به هر یک، بازار دیگر را تحت الشعاع قرار خواهد داد. بازار ثانویه به رغم اهمیتش، نمی تواند مشابه بازار اولیه بر اقتصاد کشور اثر گذار باشد، زیرا بازار اولیه، معبر ورود شرکت های جدید است. لذا توجه به بازار اولیه و مرتفع نمودن معضلات فعلی آن، بیشتر می تواند باعث رونق بورس شود تا ایجاد کانال های موازی که بعضاً مشکل زا بوده اند.