چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
تصویر زندگی کودک در قاب نقاشی
نقاشی در تشکیل شخصیت و روان کودک اهمیت بسزایی دارد. نقاشی به کودک امکان میدهد تا اطلاعات و اعمالی را که از تنظیم دنیای بیرون کسب میکند از هم جدا سازد و سپس آنها را دوباره تنظیم کند.
نقاشی فقط یک وسیله برای پرورش خلاقیت و پختگی کودک و یا شاخص تکامل او نیست.
کودک خیلی زود متوجه میشود که رسم و نقاشی وسیله بیانی است که با افکار او مطابقت میکند و او را در تخیلاتش آزاد میگذارد و در عین حال لذت سرشاری برای او فراهم میآورد.
علاوه بر آن، نقاشی کردن به او امکان میدهد که افکار درونش را و یا به عبارت دیگر خویشتن خودش یعنی تأثرات خاطر و فرهنگ و محیطش را نشان دهد. کودک به کمک نقاشی، کشمکشها و دلهرههای درونیاش را آشکار میکند و بدین ترتیب اثر آنها را کاهش میدهد. در حقیقت وقتی مشکلات عاطفی بر روی کاغذ منتقل میشوند، به صورت تازه و جداگانهای که کمتر سنگین و دلهرهآور است درمیآیند. هنگامی که کودک به وسیله تصویر اظهارنظر میکند آثار بسیاری از شخصیت خود را آشکار میسازد.
با توجه به تحقیقات انجام شده در زمینه نقاشی کودکان ،دیگر امروز نقاشی کودک تنها یک سرگرمی نیست و باید نظری بیش از یک تفریح به آن معطوف داشت.
اندیشه روانکاوی مبنی بر آن که نقاشی میتواند امکان پالایش عواطف سرکوبشده را فراهم سازد به نظریهٔ بازبینایی شباهت دارد که بازی را فراهمآورنده فرصتی برای بیان بیزیان تکانههای غریزی میداند. این اندیشه، بخشی از مبنای منطقی هنردرمانی را تشکیل میدهد. دو عامل دیگر دلایل نقاشی کردن نیاز به رشد کردن و نیاز به پذیرفتن نقشی فعال است.
از این روست که به عنوان مثال اریکسون بازی را شیوه تفکر کودکان درباره تجارب دشوار و تقویت نوعی حس تسلط میداند. به کارگیری این استدلال در عرصه هنر کودکان به معنای آن است که کودکان میتوانند از نقاشی رضایت خاطر به دست آورند، مشروط به آن که در آنها حسی از تسلط بر محیط و نیز موضوعات و حالات تصویر شده ایجاد کند.
گلوک عقیده دارد ارتباطگیری با دیگران نیز گاهی اوقات بخشی از انگیزهٔ کودکان برای نقاشی کشیدن را تشکیل میدهد. کودکانی که از نظر عاطفی لطمه دیدهاند یا کودکانی که شرایط سختی را میگذرانند، میتوانند با استفاده از هنر به خود کمک کنند تا با مشکلات کنار آیند و احساسات خود را بیان کنند.
با مجبور کردن کودک به کپی و تقلید، امکان برقراری هر نوع گفتوگو با او را از بین میبریم ، در حالی که اگر به کودک آزادی عمل بدهیم و قوه ابتکار او را با مشارکت ، بیان موضوعات عمومی و در اختیار قرار دادن وسایل و لوازم کار کامل ـ جهت مطلبی که او میخواهد عرضه کند ـ تقویت کنیم، شخصیت کودک ساخته میشود و او به پختگی فکری میرسد.
زیاد نقاشی کردن به کودک امکان میدهد که قدرت و قابلیت خلاقیت خود را بشناسد و در نتیجه حل مشکلات آموزش برایش سهلتر جلوه کند.
با دقت در نقاشی کودکان به معانی روشنی دست مییابیم که حکایت از نشانهها و علایم خاصی دارند.
نقاشیهای کودکان نوعی گیرایی آنی دارند، آنها ساده،جذاب و سرشار از زندگیاند.هنگامی که کودک به وسیله تصویر اظهارنظر میکند، بسیاری از جوانب شخصیت خویش را آشکار میسازد،ولی او این کار را برای دلخوشی ما و یا فراهم کردن امکان شناخت و بررسی روانشناسی نمیکند، بلکه آنچه برای او مهم است بیرون ریختن تجربههای اندوخته شدهای است که نمایانگر وجود اوست.
اگر کودک، آدمکی کشیده که در مجموع هماهنگ است، احتمال بسیاری وجود دارد که کودک کاملاً سازگار باشد، اما هنگامی که آدمک در اندازههای خیلی کوچک یا گوشه رسم میشود، نشانگر این است که کودک خود را کمارزش میپندارد و قادر به برقراری ارتباط نیست. آدمک اگر بزرگ رسم شود، میتوانیم حدس بزنیم که با کودک زودرنج و حساس رو به رو هستیم که همیشه فکر میکند به او ظلم شده است. کودکان ضعیف و درونگرا اغلب برای آدمک پا نمیگذارند یا او را به حالت نشسته نقاشی میکنند و کودکان پرخاشگر، آدمک خود را با خطوط خشک و زاویهدار نشان میدهند. اعضای یک خانواده هماهنگ در نقاشیهای کودکان همیشه با هم و دست در دست هم نشان داده میشوند. اگر این اشخاص دست یکدیگر را بگیرند همدیگر را ببوسند و یا با هم بازی کنند، درجه صمیمیت آنها بیشتر است. کودک در نقاشی خانواده، تصویر خود را نزدیک شخصی میکشد که حس میکند در کنارش راحتتر است و یا او را بیشتر از همه دوست دارد، ولی اگر کودکی فکر کند که مثلاً خواهرش بیش از او مورد توجه پدر و مادر است در نقاشی خود، خواهرش را بین پدر و مادر خود و خود را دورتر از آنها در حاشیه کاغذ میکشد.
در بیشتر نقاشیهایی که کودکان رسم میکنند، همیشه یک شخصیت اصلی وجود دارد که کودک بیشترین بار احساس خود را چه به صورت عشق و ستایش و چه به صورت ترس و دلهره بر روی او مستقر میکند، این شخصیت اصلی غالباً قبل از دیگران ترسیم میشود، زیرا او اولین شخصی است که کودک به وی فکر میکند.
این شخصیت اصلی همیشه در اندازهای بزرگتر از دیگر اشخاص و با جزئیاتی بیشتر و کاملتر ترسیم میشود.
هنگامی که در نقاشی خانواده، یکی از اعضای خانواده وجود ندارد، میتوان نتیجه گرفت که کودک آگاهانه یا ناخودآگاه آرزوی نبودن آن شخص را دارد.
این پدیده بیشتر در کودکانی دیده میشود که تولد خواهر و برادر خود را نپذیرفتهاند و نقاشی خود را در دوران طلایی که قبل از تولد نوزاد بوده است، به تصویر میکشند.
ناهید محمدی آچاچلویی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست