دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

هدیه غیرمنتظره


هدیه غیرمنتظره

روزی به‌صورت تصادفی با خانواده فقیری آشنا شدم. این خانواده از لحاظ مالی در شرایط سختی به سر می‌بردند.
تصمیم گرفتم پس از دریافت حقوق مقداری از آن را برای این خانواده کنار بگذارم.
بعد …

روزی به‌صورت تصادفی با خانواده فقیری آشنا شدم. این خانواده از لحاظ مالی در شرایط سختی به سر می‌بردند.

تصمیم گرفتم پس از دریافت حقوق مقداری از آن را برای این خانواده کنار بگذارم.

بعد از دریافت حقوق به بازار رفتم تا برای دختر کوچک خانواده چند دست لباس گرم بخرم.

وقتی داخل مغازه رفتم از خانم فروشنده خواستم تا کاپشنی با قیمت مناسب و دخترانه بدهد.

او پرسید برای چه سنی و چه اندازه‌ای می‌خواهم. نمی‌دانستم سایز دختر کوچک چیست به همین علت ماجرا را برای فروشنده تعریف کردم.

فروشنده از کاری که انجام می‌دادم استقبال کرد و در کنار کاپشنی که خریداری کردم یک لباس صورتی زمستانی به دختر بچه هدیه کرد.

از این‌که می‌دیدم هنوز محبت و عشق به انسان‌های دیگر اینگونه مورد توجه قرار دارد، احساس سرزندگی و شادمانی کردم.

زیبا. ب ۲۶ ساله