پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

خروج از عراق باید از ایران عبور کند


خروج از عراق باید از ایران عبور کند

روابط ایران با روسیه فاقد سابقه تاریخی و تصنعی است آمریکا می تواند پیشنهاد تکنولوژیهای بهتر و بیشتری از روسیه به ایران ارائه دهد سابقه ایران برای گسترش جنبشهای سیاسی رادیکال اسلامی بسیار کمتر و محدودتر از آن چیزی است که تاکنون ادعا شده است

ویلیام ای اودوم افسر بازنشسته ارتش آمریکا و عضو ارشد موسسه هادسن و استاد دانشگاه یال می باشد. وی طی سالهای ۱۹۸۵تا ۱۹۸۸ مدیر آژانس امنیت ملی آمریکا بود. اودوم در این مقاله ضمن پیشنهاد پذیرش وضعیت اتمی ایران به آمریکا به دولتمردان آمریکا گوشزد می کند که سیاست همکاری با ایران می تواند به برون رفت آمریکا از چالش هایی که در خاورمیانه با آنها درگیر شده است کمک نماید.

▪ جهت گیری غلط:

یک ناو تیپ جنگی آمریکا برای فشار به ایران وارد خلیج فارس شد در حالی که دیپلماسی ممکن است اثر بیشتری برای ایجاد تعادل در خاورمیانه داشته باشد.

با توجه به گرفتاری فزاینده آمریکا در عراق، آمریکا به دنبال یک خروج آبرومندانه است. برقراری مجدد همکاری میان واشنگتن و تهران مهمترین گام است که می تواند آمریکا را از مخمصه عراق برهاند. درک این موضوع نیازمند برخی اندیشه های تاریخی است. از اواسط دهه ۱۹۵۰، سیاست آمریکا در خاورمیانه و منطقه خلیج فارس مبتنی بر سه رکن و ستون یعنی اسرائیل، ایران و عربستان بود.

بعد از عقب نشینی انگلیس، واشنگتن روابط پایدار و دائمی را با عربستان سعودی برقرا کرد. در همان زمان، آمریکا روابط محکمی را با شاه ایران ایجاد کرد. بعد از سال ۱۹۴۸، هنگامی که آمریکا رژیم جدید اسرائیل را به رسمیت شناخت، واشنگتن به طور آهسته و تدریجی ضامن بقای دولت جدید شد.

نقش لندن در سراسر منطقه ضعیف و کم رنگ شد؛ بویژه بعد از بحران ۱۹۵۶ سوئز وقتی که دولت آیزنهاور ناگهان عملیات مشترک اسرائیل- انگلیس برای مسدود کردن کانال سوئز را متوقف ساخت.

از اینرو با جلوگیری از تفوق هر یک از سه اردوگاه نسبت به دیگری، آمریکا امنیت منطقه را تامین کرد. این که آیا رهبران آمریکا این استراتژی و راهبرد را با نقشه یا آزمایش و خطا طرح ریزی کرده اند یا خیر، قابل ملاحظه و استدلال است.

در همان زمان، آنها بسیار نگران چالش شوروی بودند و تلاش زیادی کردند تا آنچه که «کمربند شمالی» نامیده می شود را با کشورهای ترکیه، ایران و پاکستان به عنوان یک سد در برابر نفوذ شوروی ایجاد کنند.

گرچه کشمکش اعراب – اسرائیل شناخته شده و معروف می باشد اما کشمکش خلیج فارس بسیار کمتر درک شده است. ایران ادعای طولانی مدت در خصوص سرزمینهای قسمت عربی خلیج فارس بویژه باعراق بر سر شط العرب دارد. شکاف مذهبی میان شیعه – سنی سبب تقویت خصومت های فارس – عرب شده است اما این مسائل مهمتر از احساس دیرین تفوق فرهنگی ایرانیان نسبت اعراب نیست.

متاسفانه این استراتژی با سقوط شاه ایران در سال ۱۹۷۹ از بین رفت. جیمی کارتر رییس جمهور وقت آمریکا با یک مشکل مواجه بود: یا باید خلیج فارس را که شوروی در تلاش برای نفوذ در آن بود، حفظ می کرد یا به ایجاد تعادل قدیمی از طریق قدرت نظامی قابل ملاحظه خود در منطقه متوسل می شد. او مورد اخیر را انتخاب کرد که تحت عنوان دکترین کارتر بعد از مداخله نظامی شوروی در افغانستان نامیده می شود. مرکز فرماندهی آمریکا، گرچه تنها یک جنبه از «چارچوب امنیتی خلیج فارس کارتر» بود به بخش عینی و ملموس این جریان تبدیل شد. این موضوع از بهار ۱۹۷۹ آغاز شد ولی در اوایل سال ۱۹۸۱ عملیاتی گردید. من به عنوان یکی از کارکنان و طراحان شورای امنیت ملی آمریکا در آن زمان، به زودی دریافتم که حفظ روابط با ایران برای یک یا دو سال یا یک دهه بیشتر، هدف آمریکا است. تنها از این طریق بود که آمریکا می توانست هزینه نظامی خود را کاهش دهد. افزون بر این ، ایران در منافع عظیم با آمریکا سهیم است. کارتر این موضوع را دریافته بود. اما ریگان این کار را انجام داد. این درحالی بود که تلاش اعضای شورای امنیت ملی آمریکا برای استقرار مجدد روابط غیررسمی به نحو بدی طراحی شد و به نحو زشتی به اجرا در آمد.

همه روسای جمهور بعدی این مسئله را درک کردند جز جرج دابلیو بوش. وی با قراردادن ایران در محور شرارت، تهدید به تغییر رژیم ایران، این استراتژی را کاملا متوقف ساخت. اگر وی این کارها را انجام نمی داد، با توجه به تمایل تهران برای انتقام از صدام حسین با خاطر حمله به ایران در سال ۱۹۸۰، می توانست به طور تلویحی حمایت ایران را برای تهاجم به عراق داشته باشد.

دیدار فرستادگان ایران و آمریکا می توانست پایه و شالوده ای برای استقرار مجدد ثبات منطقه ای باشد که تا سال ۱۹۷۹ وجود داشت و ممکن بود بهترین فرصت برای جلوگیری از ناآرامی هایی باشد که حمله آمریکا به عراق موجب آن شده است. اگر آمریکا، ایران را به ایفای یک نقش سازنده متقاعده نسازد این درگیریها گسترش خواهد یافت. افزون بر این، نگرانی دیگر از بابت گسترش خشونتهای فرقه گرایی است؛ به طوری که رهبر عربستان سعودی که معمولا حامی واشنگتن بوده است اخیرا اعلام کرده که اشغال عراق توسط آمریکا غیر قانونی است.

از اینرو جایگاه و پایگاه آمریکا در اردوگاه اعراب تضعیف شده است. اگر این روند ادامه یابد، هزینه های افزایش یافته قدرت نظامی آمریکا برای حفظ امنیت اسرائیل فراتر از توانایی و استطاعت آن خواهد بود . بنابراین، یک آشتی مجدد با ایران، کلید حفظ ثبات منطقه ای بعد از خروج آمریکا از عراق خواهد بود.

آیا می توان به این هدف دست یافت؟ بله. به شرط آن که آمریکا مایل به پرداخت هزینه کنار گذاشتن سیاست چماق های خود به منظور متوقف ساختن برنامه هسته ای ایران باشد. واضح است که آمریکا دو انتخاب پیش رو دارد:

۱) آمریکا می تواند یک ایران با توانایی هسته ای را داشته باشد که از همکاری در خصوص برخی منافع مشترک میان دو کشور امتناع می ورزد.

۲) یا می تواند ایرانی با توانایی هسته ای داشته باشد که مایل به همکاری است.

تهران مانند واشنگتن منافع بسیاری زیادی از ثبات در عراق و افغانستان دارد. هر دو کشور مخالف القاعده هستند. ایران به تکنولوژی تولید نفت آمریکا نیازمند است. محصولات عظیم نفت و گاز ایران نیز به سود آمریکاست. روابط ایران با روسیه فاقد سابقه تاریخی و تصنعی است. آمریکا می تواند پیشنهاد تکنولوژیهای بهتر و بیشتری از روسیه به ایران ارائه دهد. سابقه ایران برای گسترش جنبشهای سیاسی رادیکال اسلامی بسیار کمتر و محدودتر از آن چیزی است که تاکنون ادعا شده است. در حقیقت، در همه موارد به جز حزب الله لبنان، رفتار ایران محافظه کارانه است بویژه در آسیای مرکزی و بخشهای مسلمان نشین قفقاز. ایران دشمن طالبان در افغانستان بوده است و هرگز مانند سایر گروه های اسلامی تندرو که با پول عربستان سعودی و حمایت پاکستان در افغانستان و آسیای مرکزی عمل می کنند، نیست.

ایران دریافته است که گرچه نفوذ آن در عراق بسیار زیاد گسترش یافته اما با محدودیتهایی نیز مواجه است. افزون بر این، ایران مانند ترکیه و عراق خواستار یک دولت مستقل کرد نیست. همکاری آمریکا برای جلوگیری از تحقق این موضوع ضروری است. تنها توانایی هسته ای و حزب الله موانعی برای همکاری تلویحی ایران- آمریکا باقی خواهد ماند.

ایران در نهایت توان هسته ای را بدست خواهد آورد، اگر مصمم به انجام آن باشد. گرچه این کار کمتر از یک دهه به طول نخواهد کشید. اگر تهران به جای عدم روابط با واشنگتن روابط خوبی با آن داشته باشد بعید است که همه راهها را برای آزمایش هسته ای بپیماید. بهبود روابط با واشنگتن به طور اجتناب ناپذیری سیاست های خصمانه ایران در قبال اسرائیل را کاهش می دهد.

ایران نمی تواند چاره باشد اما مشاهده و درک نمونه هایی - مثل كنار آمدن آمریکا با برنامه های سلاحهای هسته ای هند و پاکستان- می تواند به درک این موضوع کمک کند. بعد از سالها مخالفت آمریکا با هر دو کشور فوق، واشنگتن به طور اساسی زمانی که هر دو کشور سلاحهای هسته ای را بدست آوردند ، آنها را پذیرفت.

این درس و تجربه آسانی برای هر دو کشور ایران و کره شمالی است: با دستیابی به سلاحهای هسته ای آمریکا نه تنها تهدید به تغییر رژیم را متوقف خواهد کرد بلکه به دنبال بهبود روابط بهتر خواهد بود.

آمریکا به نحو موثری معاهده عدم اشاعه سلاحهای هسته ای را در هم کوبیده است. ایران ممکن است به دنبال تضمین امنیتی علیه حمله اتمی اسرائیل باشد اما نگرانی آن از توانایی های هسته ای پاکستان بویژه القاعده که در پاکستان مخفی شده اند و متعهد به نابودی رژیم تحت کنترل شیعه در ایران است و آشکارا از آمریکا خواسته تا تاسیسات هسته ای ایران را منهدم سازد، ممکن است بسیار شدید باشد.

زمانی انجام یک معامله و رفتار درست و صادقانه غیر قابل درک بود. موضوع اسرائیل و لبنان احتمالا می تواند حل و فصل شود به شرط آن که واشنگتن به طور پیش دستانه موضوع هسته ای را همراه با تهدید به تغییر رژیم ایران کنار گذارد.

نویسنده: ویلیام ای - اودوم

مترجم: كیانوش - كیاكجوری

منبع: سایت - باشگاه اندیشه - به نقل از یال گلوبال